مردم متفرق میشوند ولی چشمها از لاشه پلاسکو روی پاساژ کویتیها میگردد، همسایه دیوار به دیوارش، یک جان سخت بلاکشیده. نگاهها میچسبد روی میلههای قفل شده درِ ورودی و پشت آن در فضایی نیمه تاریک، چیزی را میپاید. پاساژ، گرد گرفته است.
سه مرد جوان ایستاده اند و زل زده اند به «کویتیها» تا قبل از 30 دی کارگر پاساژ بودهاند، خودشان میگویند. آنها هر روز به چهارراه استانبول میآیند و با بیم و امید چشم میدوزند به محل کار پلمب شده و خدا خدا میکنند زودتر برگردند سرکارشان. یکی ازآنها با کاپشن چرم و عینک دودی میگوید از بیکاری کلافه است، خبری هم از بیمه بیکاری نیست.
در پاساژ هفت طبقه کویتیها 306 مغازه، نان سفره هزاران نفر را میداده که این سفره حالا نزدیک به یک ماه است نانی ندارد. چند نفری از کارگرانِ بیکار شده، مالکان و مستاجران آمدهاند انتهای کوچه صمصام، مقابل درِ شمالی پاساژ، پشت میلههایی که گهگاه به روی عدهای باز میشود.
پاساژ در حال تعمیراست، کارگران بار آجر را به طبقات بالاتر میبرند و بار تیرآهن را از وانت خالی میکنند. اولش اجازه نمیدهند وارد شویم، مردی میگوید اینجا چیزی برای دیدن نیست، اجازه عکاسی هم نمیدهد و حوالهمان میدهد به دو روز بعد که پاساژ راه افتاد.
این دو روز بعد را همه اهل پاساژ باورکردهاند، دو روز بعد برای آنها بازگشت زندگی به روال عادی است، اما اتمام کار، مقاومسازی ساختمان و لقگیری طبقه فوقانی که پلاسکو رویش آوار شد، زمانبرتر به نظر میآید.
از پشت میلهها چشم میدوزیم به بوتیکها، به آن مانکنهای سر حال داخل ویترینها که هنوز لباس زمستانی تبلیغ میکنند. پاساژ سوت وکور است و وقتی با اصرار زیاد موفق به عبور از میلههای شمالی میشویم، در پیچ وخم راهروها و خلوت هول انگیز زیرزمین، سنگینی کسادی کار بیشتر مینشیند توی دلمان .
یکی از اعضای هیات امنا با ما همراه است، سایه به سایهمان. مردی که میترسد ما اجیر شده صاحب پاساژ علاءالدین باشیم و بخواهیم زیرپای پاساژ کویتیها را خالی کنیم. او میگوید صاحب علاءالدین سال90، پاساژ کویتیها را به نام همسرش خرید ولی بعد از اعتراض مالکان کویتیها، ستاد فرمان اجرایی حضرت امام، مبایعهنامه او را باطل کرد و ملکیت پاساژ را به خود کویتیها فروخت. حالا این مالکان دارند با چنگ و دندان از مالشان دفاع میکنند و هزینه سه میلیارد تومانی مقاومسازی پاساژ را نیزبه جان خریدهاند.
یکی از مالکان ابرو درهم میکشد و از بالای عینکش نگاهی میاندازد و میگوید اگر این مغازه نباشد باید برویم مسافرکشی. دیگری میگوید پلاسکو که آوار شد و کارِ کویتیها خوابید، خانوادههای زیادی متلاشی شد و مستاجرها به زمین گرم خوردند. دیگری اضافه میکند با اجاره چهارتا پنج میلیون تومانی هر مغازه، مستاجران امیدشان به رونق بازار شب عید بود که آن هم ناامید شد؛ آنهایی که ماندهاند با دست خالی و مشت مشت چکهای برگشتی .
حالا تکتک مغازههای پاساژ کویتیها طبق تعهدی که به آتشنشانی دادهاند بیمه آتشسوزی وحادثه شدهاند و هر کدامشان صاحب یک کپسول آتشنشانی میشوند، فقط میماند ضربه مالیای که از بزرگترین حادثه تهران در دهههای اخیر خوردهاند، یک کسادی بزرگ و یک بیکاری عمیق که در اقیانوس غمبار پلاسکو به چشم نیامد و در میان اخبار گم شد.
مریم خباز - جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: