دوستی درد سرساز پرندهای به نام «توماس» با «هیپو» که یک اسب آبی بود از روزی بارنی آغاز شد، پرنده که تازه از خانه قبلی اش - دهان تمساح- نقل مکان کرده بود در حالی که اسباب و اثاث زندگیش بردوش و به دنبال سرپناهی بود، متوجه شد همراه با قطرات ریز باران دانههای درشتی از آب روی سرو صورتش میریزد.