زنگ خانه به صدا درمیآید، دخترک پشت پنجره میدود و از حیاط قدیمی مادر بزرگ به در ورودی نگاه میکند. در که باز میشود عمو احمد با یک کیسه میوه در دست سه پله منتهی به حیاط را یکی یکی طی میکند و کنار شیر آب لب حوض میایستد و بار بر زمین میگذارد تا سر و صورتی صفا دهد.