باید نشست اینجا و زل زد به پنجره تا بهاری را دید که آرام و بیصدا در همه جا رخنه میکند، درختان خسته و خشکیده را دوباره پربرگ و بار میکند تا نشان دهد هیچ زمستانی ماندگار نیست. اینها را از قاب پنجره دفتر کار حسام الدین سراج نگاه میکنم و برای یک گفتوگوی متفاوت با او آماده میشوم. خیلی طول نمیکشد که سینی چای در دست بازمیگردد و با شیرینی خانگی شیرازی و گز اصفهان از ما پذیرایی میکند.