گفتگو با دکتر پرویز رزاقی، روان شناس
«مشغول رانندگی بودم. در خیابانی باریک و یکطرفه، ماشینی با سرعت به طرفم آمد. با دست اشاره کردم که خیابان یکطرفه است و باید به من راه بدهی رد شوم ولی ناگهان راننده عصبانی از ماشین بیرون پرید و با خشم داد زد: «اصلا کی گفته زنها باید رانندگی کنند! یکطرفه است که باشد! باید راه بدی من رد بشم!» هر چه سعی کردم مودبانه جوابش را بدهم، نشد. خلاصه، نزدیک بود دعوا بشه که بهخاطر بچههایم که داشتند اینمنظره را نگاه میکردند و حسابی وحشت کرده بودند، کوتاه آمدم. با اینکه حق با من بود، دندهعقب رفتم و به آقای عصبانی راه دادم که رد بشود. آن قدر از این کارم عصبانی بودم که حد نداشت. راستش توی ماشین همه عصبانیت خود را سر بچهها خالی کردم...»
کد خبر: ۵۹۴۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۴