بازیگران جنایت‌های سریالی

جرمشان سرقت خودرو بود و باید دو سال را در زندان می‌گذراندند. پیش از این هم چند باری به زندان افتاده بودند و هر بار با گذراندن دوره مجازاتشان با کوله‌باری از تجربه و یافته‌های جدید، بیرون می‌آمدند. این بار هم مثل گذشته از مجازات ناراضی نبودند. شاید مدت مجازات طولانی‌تر از دفعه‌های قبل بود، اما در عوض با افرادی آشنا شدند که فکر‌های بزرگی در سر داشتند؛ فکر پولدار شدن، ‌فکر یک عمر زندگی راحت، فکر سرقت.
کد خبر: ۹۷۴۸۴۴
بازیگران جنایت‌های سریالی

حسن و عماد همیشه با هم کار می‌کردند. هر چه را که به دست می‌آوردند، نصف می‌کردند. حتی در سرقت آخر با هم دستگیر شدند. این بار اما حرف از کار دو نفره نبود. با افراد جدید آشنا شدند و قرار شد، گروهشان را توسعه دهند؛ یک گروه 5 نفره سرقت از بانک‌ها. دو سال تمام در زندان نقشه کشیدند و برنامه‌ریزی کردند. با دوستانشان در بیرون از زندان تماس گرفتند و آنها را هم در جریان گذاشتند و کمک خواستند. نقشه‌شان حرف نداشت. طی برنامه‌ریزی باید در ده دقیقه کار را تمام می‌کردند، بدون آن که حتی یک نفرشان شناخته شود. بین این 5 نفر امیر از همه کوچک‌تر بود. او مهندسی می‌خواند. در یک دعوا و در جریان یک عصبانیت ناخواسته، فردی را مورد ضرب و شتم قرار داده و به زندان افتاده بود. اوایل از این موضوع ناراحت بود و با کسی حرف نمی‌زد، اما حالا که عضو این گروه شده بود، خوشحال بود که به زندان افتاده و قرار است باقی عمرش را پول پارو کند.

دو سال تمام شد و همه اعضای گروه، یکی پس از دیگر با فاصله دو ماه آزاد شدند. همه چیز از نقشه بانک‌ها گرفته تا ‌ سلاح‌های گرم و سرد برای عملی کردن سرقت مهیا بود. نقشه را بار‌ها و بارها مرور کرده بودند. همه آن را حفظ شده بودند. در اولین روز سرقت، هیچ کس خطایی نکرد، چراکه همه می‌دانستند کارشان چیست. اولین سرقت کمی استرس‌زا بود، اما با به دست آوردن پول و موفقیت در سرقت، تشویق به سرقت‌های دیگر شدند.

از درون زندان به جنایت‌های سریالی بزرگ‌تر رسیدند. با هم تامل کردند و به یک هدف مشترک دست یافتند. موفق شدند، اما در سرقت. کم نیستند افرادی که در زندان‌ها با همفکری به ارتکاب جرم‌های سریالی می‌رسند.

رفتارهای ضد اجتماعی

حسن فروتن، جرم‌شناس، بر این باور است، شرایط گوناگونی وجود دارند و دست به دست هم می‌دهند تا فردی مرتکب جنایت شود. یکی از این شرایط عامل محیط است و آشنایی با افرادی‌که در جنایت دست داشته‌اند یا رفتارهای ضداجتماعی و بزه را براحتی انجام می‌دهند.

افرادی که دست به جنایت سریالی می‌زنند، باید ویژگی‌های شخصیتی و روانی خاصی داشته باشند. نمونه این ویژگی‌ها، رفتارهای ضداجتماعی است که فرد از خود نشان می‌دهد. فروتن چند نمونه از این رفتار‌ها را این گونه بیان می‌کند: اینها جامعه‌ستیز هستند. اختلالات شخصیتی در این افراد به قدری عمیق بوده و درونی شده که با کشتن یک یا دو نفر آرام نمی‌شوند و آن‌قدر به کشتن ادامه می‌دهند تا حس آرامش سراغشان بیاید.

مورد دیگری که باعث می‌شود، افراد به جنایات سریالی ترغیب شوند، این است که آنها آنقدر توانایی در انجام جنایت دارند و به این توانایی مغرورند که می‌دانند به دست پلیس نمی‌افتند و هیچ مجازاتی در انتظارشان نیست. پس می‌دزدند، می‌زنند، می‌کشند، آزار و اذیت می‌کنند و با خیال راحت در جامعه زندگی می‌کنند.

این جرم‌شناس درباره تیپ شخصیت این افراد می‌گوید: کسانی که جنایات خشن مثل قتل را مرتکب می‌شوند، قدرت سازگاری و سازش با جامعه و فضای اجتماع را ندارند. اگر بررسی کنید، می‌بینید که بارها از مدرسه یا خانه فرار کرده و دست به سرقت زده‌اند، خانواده از هم پاشیده‌ای دارند، در کانون اصلاح و تربیت حضور داشته‌اند و میزان سازگاری آنها با خانواده و مدرسه بسیار کم بوده است.

نقشه‌ای برای ارتکاب جرایم

جرایم سریالی با انگیزه قبلی و نقشه شکل می‌گیرد. تا به حال در میان مجرمان خطرناکی که این جرایم را مرتکب می‌شوند، کسی مدعی اتفاقی بودن اعمالش نشده است. شاید فرد از جایی به بعد از اعمالش خسته شده باشد و از تکرار آن دوری کند اما متاسفانه ترک عادت برایش سخت‌تر از عذاب‌وجدانی می‌شود که هر روز با آن دست به گریبان است.

مجرم هر بار با خشونت تمام، خون فردی را می‌ریزد و اموال دیگران را به سرقت می‌برد، اما باز هم داشتن فرصتی دیگر را حق خود می‌داند. می‌خواهد از دفعه بعد همه چیز را جبران کند و نمی‌داند به معنای واقعی کلمه، خود را با هر زور و زحمتی که شده، از چاله بیرون می‌آورد و به چاه می‌اندازد.

بسیاری از روان‌شناسان بر این باورند که قاتلان سریالی یا عاملان جرایم خشن که به صورت سریالی مرتکب جرم می‌شوند، بیماری‌های روانی دارند چراکه یک انسان طبیعی از آزار و اذیت دیگران لذت نمی‌برد و قتل دیگران را مایه تفریح خود نمی‌کنند.

گروهی از جامعه‌شناسان نیز شرایط نادرست تربیت و زندگی این افراد را دلیل محکمی برای این رفتار خشن می‌دانند و این قاتلان را قربانی‌های گذشته می‌دانند.

اما در این میان، نظر مردم چیز دیگری است. مردم عادی جنایات را می‌بینند و می‌خوانند و ترس و وحشت به دلشان راه پیدا می‌کند. برای اکثر افراد جامعه این که مجرم یا قاتل سریالی بیمار روانی است یا نه اهمیت زیادی ندارد. آنها فقط می‌خواهند در دام این افراد نیفتند. می‌خواهند ریشه این افراد از جامعه کنده شود. زندگی در جامعه‌ای که یک فرد خطرناک در آن راه می‌رود و هر لحظه ممکن است یکی از افراد همان جامعه را قربانی خشونت خود کند، برای هیچ فردی ایده‌آل نیست. فرد زمانی که از سیستم امنیت جامعه دلسرد می‌شود و مراقبت از خود را وظیفه خود می‌بیند، کمتر دلیلی برای دلبستگی به جامعه پیدا می‌کند. کمترین تمرکزش روی کار می‌رود و بیشترینش به ترس و دلهره معطوف خواهد شد.

می‌توان نظر هر یک از قشر‌های جامعه را درباره مجرمان خطرناک دانست، حدس زد یا جویا شد، اما این که بدانیم خود قاتل با انجام چند قتل سریالی چه حسی دارد، سخت است. به طور مثال، مردی که بعد از ربودن زنان و دختران، آنها را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و بعد هم به طرز وحشیانه‌ای آنها را به قتل می‌رساند، پس از دستگیری در بازجویی‌ها اعلام ندامت کرد و از کار‌های خود خجالت می‌کشید، اما معلوم نیست اگر دستگیر نشده بود، همین نظر را داشت یا نه. معلوم نیست همچنان به کار خود ادامه می‌داد یا نه؟ از این رو نمی‌شود به گفته مجرمان، پس از دستگیری تکیه کرد و فهمید در آن لحظه، به چه فکر می‌کنند.

جرایمی که این مجرمان مرتکب می‌شوند، انواع گوناگونی دارد که شدت و ضعف خشونت آنها هم متفاوت است.

خطرناکترین سرویس مدرسه

ساعت هفت صبح، دخترک جلوی در خانه منتظر سرویس مدرسهاش بود که با خودروی دیگری روبهرو شد. راننده خودرو که مردی حدودا 30 ساله بود، برای دخترک توضیح داد که سرویس مدرسه خراب شده و امروز او به جای سرویس مدرسه دنبالش آمده است. در میانه راه دخترک به راننده جدید کمی مشکوک شد، اما چیزی نگفت و می‌خواست فقط زودتر به مدرسه برسد. کمی از خانه دور شده بودند که مرد جوان، چاقویی را نشان دخترک داد و او را تهدید کرد و مورد آزار و اذیت قرار داد. دخترک قصد فرار داشت، اما راننده او را مورد ضرب و شتم قرار داد. مرد جوان سپس دخترک را از خودرو پیاده کرد و متواری شد.

ماموران پلیس به محض اطلاع از ماجرا تحقیقات خود را آغاز کردند و به سرنخ‌هایی رسیدند.گشت‌های منطقه با توجه به مشخصاتی که از آدم ربا داشتند، به راننده یک پژو نقره‌ای در منطقه یوسفآباد تهران مشکوک شدند و پس از دستگیری، گوشواره‌هایی را در ماشین مرد پیدا کردند که متعلق به قربانی بود. متهم در بازجویی به چهار مورد جرم مشابه دیگر که در سال‌های گذشته مرتکب شده بود، اعتراف کرد.

متهم جوان مردی متاهل بود که یک دختر خردسال داشت.

برادران قاتل

بعدازظهر 28 شهریور در شهر یزد، دو برادر که از چند روز قبل‌ طلافروشی حق‌شناس را در بازار زرگری زیرنظر داشتند، به کمین محمدعلی، پسر صاحب طلافروشی نشستند و وقتی او مغازه را بست تا برای خوردن ناهار به خانه برود، تعقیبش کردند. محمد‌علی به پارکینگی در آن حوالی رفت تا سوار ماشینش شود اما در همین هنگام سارقان مقابلش ظاهر شدند. آنها خود را مأمور معرفی کردند و به محمدعلی گفتند، حکم جلب او به جرم فروش طلاهای قلابی صادر شده است.

آنها ظاهرا پسر جوان را دستگیر کردند و به دستانش دستبند زدند تا او را با خود ببرند، اما وقتی به محلی خلوت رسیدند، با طناب وی را خفه کردند و کلید مغازه را برداشتند و خود را به طلافروشی رساندند. آنها پس از ورود به مغازه، مقدار زیادی طلا به سرقت بردند و متواری شدند.

پیش از آن، دزدان سراغ یک صراف در این شهر رفته بودند و با شگردی مشابه، ابتدا مغازه صرافی را زیر نظر گرفتند و روز حادثه، زمانی که مرد صراف از مغازه‌اش خارج شد تا به خانه برود، سد راهش شدند. دزدان خود را مأمور پلیس معرفی کردند و با این ادعا که حکم بازداشت مرد صراف صادر شده، به دستانش دستبند زدند.

سپس وی را سوار ماشین خودش کردند و با خود به بیابان‌های اطراف یزد بردند. در آنجا با ضربات چاقو به جان مرد افتادند و با این تصور که وی به قتل رسیده، پیکرش را رها کردند.

ماموران در تحقیقات گسترده دریافتند، دو برادر پس از ارتکاب جرم به همدان رفته‌اند و به این ترتیب، مخفیگاهشان را پیدا و آنها را دستگیر کردند.

پس از دستگیری آنها ماموران فهمیدند، این دو برادر 31 و 34 ساله افرادی سابقه دار بودند که سال‌ها قبل هم درجریان یک پرونده آدم‌ربایی، مهندسی را ربوده و از خانواده‌اش مقدار زیادی پول خواسته بودند. آنها پس از سرقت اموال طلافروش در ملایر،او را به قتل رسانده بودند.

این دو برادر در اعترافات خود گفتند، اگر دستگیر نمی‌شدند به کار خود ادامه می‌دادند.

سارق سنگین وزن

مدتی قبل، موج سرقت‌های بانکی شهر مشهد را فرا گرفته بود. هر روز خبری تازه از یک سرقت تازه به گوش می‌رسید و مردم دوست داشتند بدانند چه کسی باعث این بینظمی در سیستم امنیت بانکی شهر شده است. البته در فیلم‌های منتشر شده از زمان سرقت که توسط دوربین‌های مدار بسته بانکی گرفته شده بود، ماموران توانستند مشخصات ظاهری سارق را به دست بیاورند. سارق، مردی قد بلند و چاق بود که با استفاده از سلاح گرم وارد بانک‌ها می‌شد و پس از سرقت از موسسه‌های مالی و بانک‌ها با موتور متواری می‌شد.

این سارق در جریان یکی از سرقت‌های خود در بانک توسط مامورین دستگیر شد و در جریان بازجویی‌ها به سرقت‌ها اعتراف کرد.

قاتلان سریالی

بسیاری از جرایم سریالی که به قتل منتهی می‌شوند، با هدف قتل صورت نمی‌گیرند، اما هر چه باشد، مجرم با عنوان قاتل سریالی شناخته خواهد شد. شاید تعداد قاتلان سریالی در پرونده‌های جنایی کم نباشد، اما تعدادی از این افراد در جامعه سر و صدای زیادی به پا کرده و خود را به اکثر مردم معرفی کردند. از گذشته تا امروز، هرگاه کلمه قاتل سریالی به گوش می‌رسد، ناخودآگاه ذهن‌ها به سمت بیجه می‌رود؛‌ فردی که کودکان را بعد از آزار و اذیت به قتل می‌رساند و در زمان خود،‌ موجب وحشت در پاکدشت شده بود.

اصغر قاتل نیز یکی دیگر از این قاتلان است که بی‌هیچ دلیلی، پسر بچه‌ها را به قتل می‌رساند. او با عنوان اولین قاتل سریالی ایران شناخته شده بود که البته انگیزه اصلی، قتل نبود. او هم مانند بیجه با نیت آزار و اذیت به طعمه‌های خود نزدیک می‌شد و بعد از انجام نیات پلید، کودکان را به قتل می‌رساند. غلامرضا خوش‌رو معروف به خفاش شب، ازدیگر قاتلان زنجیره‌ای ایران بود که بین مردم ترس و وحشت ایجاد کرد و شهرت زیادی یافت.او هم با انگیزه آزار و اذیت، زنان و دختران را می‌ربود و به قتل می‌رساند. وی سال 1371 فعالیت خود را آغاز کرد و همان سال هم یک بار دستگیر شد، اما توانست فرار کند و جنایاتش را از سر گیرد. او در پرونده خود 9 فقره قتل و آزار و اذیت زنان داشت. هر دوی این قاتلان سریالی اعدام شدند..

غزاله مالکی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
سعید
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۴
۰
۰
این مجرما همین جور آزاد بچرخن خطرشون كمتره تا برن زندان حرفه ایی بشن و باند تشكیل بِدَن

نیازمندی ها