
این سیستم انتخاباتی به گونهای طراحی شده که ایالتها در آن حرف اول را میزنند و گاهی اوقات مشکلاتی را ایجاد میکند که اگرچه تاکنون به یک معضل در آمریکا تبدیل نشده اما باعث شده کارآمدی سیستم دموکراسی آمریکایی در سطح جهان زیر سوال برود.
دکتر احمد نقیبزاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با جام سیاست، ضمن تشریح روند و دلایل شکلگیری این سیستم انتخاباتی در آمریکا، به بررسی ضعفهای آن پرداخته است.
وی در این گفتوگو با تاکید بر این که بسختی میتوان بر وضع فعلی آمریکا، نام دموکراسی نهاد، معتقد است سیستم دموکراسی در آمریکا به لحاظ ظاهری، بسیار پیشرفته و از نظر باطن، بسیار عقب افتاده است.
نقیبزاده، معرفی شدن دونالد ترامپ به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه را ناشی از فرهنگ سطحینگری در آمریکا میداند و امیدوار است وجدان مردم آمریکا در زمان انتخابات، بیدارتر و آگاهانهتر عمل کرده و به ترامپ رای ندهند. مشروح مصاحبه با دکتر احمد نقیبزاده را میخوانید:
نظام انتخاباتی آمریکا، شیوه منحصربهفردی دارد که خاص این کشور است؛ درباره سیر تحولی نظام انتخاباتی آمریکا و مهمترین دلایلی که سیستم رایگیری در این کشور به چنین سبک و سیاقی انجام میشود توضیح دهید؟
شکل نظام انتخاباتی آمریکا به زمانی برمیگردد که این کشور توسط 13 کلونی و مستعمره انگلستان، در حال شکلگیری بود و هر کدامشان خواستار حفظ هویت و آزادیهای خود بودند و در حقیقیت این طور تصور میشد که اینها 13 کشور هستند. بنابراین شهروندان در داخل هر یک از این 13 کشور باید رای نهایی خود را میدادند سپس رای مجموعه این کشورها مورد سنجش قرار میگرفت و برنده مشخص میشد. یعنی این طور نبود که یک انتخابات سراسری انجام شود و هر یک از شهروندان رای خود را به صندوق بیندازد و حاصل جمع آرا تعیینکننده باشد؛ بلکه کشور به کشور، تعیینکنندگی مختص به خود را داشتند. بعدها که آمریکا توسعه پیدا کرد و تقسیمات کشوری آن عوض شد و 50 ایالت در این کشور تعریف شد این سنت باقی ماند و سبب شد آرا به همان شکل گذشته محاسبه شود.
چه عاملی باعث شده است که ایالتها در آمریکا همچنان هویت مستقل خود را حفظ کنند و بر اساس همان سنتی که به آن اشاره کردید نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بر اساس نتایج انتخابات در تکتک این ایالتها مشخص شود و نه در یک انتخابات سراسری؟
دلیل این مساله این است که این ایالتها از آزادیهای داخلی بسیاری برخوردار هستند، هر کدام از این ایالتها قوانین خاص خود را دارند و از حکومت خاص خودشان برخوردارند؛ در واقع میتوان این طور گفت که یک ملت تحت عنوان ملت آمریکا وجود ندارد بلکه ملتهای آمریکایی وجود دارند و هنوز پروسه ملت سازی در این کشور به اجرا در نیامده است. آن ملتی هم که مردم را به یکدیگر متصل میکند در حقیقت فرهنگ ملی نیست بلکه سرمایه است و بنابراین، آمریکاییها بر این اساس اندیشیده و پیش آمده اند و تاریخ آمریکا، اینچنین رقم خورده است . اگر براساس جامعه شناسی تاریخی نگاه کنیم داستان سیر و تحول مسائل سیاسی در آمریکا با اروپا از خیلی جهات متفاوت است. یکی از این موارد این است که آمریکاییها پیشینه فئودالی ندارند و نبرد طبقاتی، آن طوری که در اروپا جریان داشته، در آمریکا وجود نداشته است. استقلال آمریکاییها هم در قالب مبارزه علیه استعمار تحقق یافته و از این مسیر، هویتشان را کسب کردهاند. در عین حال مساله شمال و جنوب مطرح بوده و مساله استقلال ایالتها برای آمریکاییها اهمیت بسیار بالایی داشته است. به دلیل چنین مسائلی است که اکنون باید آمریکاییها را ملتهای آمریکایی به حساب بیاوریم نه یک ملت واحد.
اگر بخواهیم ارزشگذاری کنیم چنین وضعیتی در نظام یک کشور که به چنین سیستم انتخاباتی منجر شده، مثبت است یا منفی؟
مثبت و منفی آن بستگی به این مساله دارد که شما چه معیاری را در نظر بگیرید. اگر ما معیار ملت را در نظر بگیریم طبیعی است که وضعیت آمریکا، منفی تلقی میشود. زیرا ممکن است در یک ایالتی یک نفر با آرای خیلی کم برنده شود اما این پیروزی همان قدر ارزش دارد که مثلا رقیبش در یک ایالت مشابه دیگر، با یک تفاوت میلیونی کسب کند. بر همین اساس است که گاهی ممکن است مجموعه آرای شخص بازنده انتخابات، بیشتر از آرای کسی است که انتخابات را برده است و این خلاف دموکراسی است.
چرا مردم و نخبگان آمریکایی درصدد رفع این نقیصه نبودهاند؟
چون نمیخواستهاند. زیرا این روش انتخاباتی برای آنها یک سنت شده و میخواهند آن را حفظ کنند. اگر میخواستند این مشکلات را برطرف کنند تا حالا این کار را کرده بودند. در اینجا خوب است به یکی از اتفاقاتی که در سالهای گذشته افتاد و ناشی از همین مشکل نظام انتخاباتی آمریکاست، اشاره کنم. آقای اوباما در سالهای گذشته، قانونی را برای بیمه پیشنهاد کرد که با مخالفتهای بسیاری روبهرو شد در حالی که اگر یک ملت آمریکا وجود داشت قاعدتا باید اکثریت قریب به اتفاق مردم از پیشنهاد این قانون استقبال میکردند. اما این پیشنهاد با مخالفتهای زیادی روبهرو شد و دلیل آن، این است که تفاوتهای زیادی میان ایالتهای مختلف وجود دارد. در برخی ایالتها، سرمایهداری حرف اول را میزند و از وزن بالایی برخوردار است اما در برخی ایالات، طبقه متوسط و در برخی دیگر هم طبقه کارگر، بالاترین وزن را دارند. بنابراین از اول به این سمت پیش نرفتهاند که به طرف یک ملتسازی حرکت کرده باشند و عامل اصلی اتصال مردم آمریکا به یکدیگر نیز همان طور که اشاره کردم سرمایه است؛ به این معنی که شما اگر پول داشته باشید، همه چیز دارید و اگر نداشته باشید هیچ چیز ندارید.
آیا ممکن است اشکالات موجود در سیستم انتخاباتی آمریکا، در آینده این کشور را با مشکلاتی مواجه کند که مجبور به اصلاح نواقص نظام انتخاباتی خود شوند؟
اگر قدم در راه ملتسازی برداشته شود قطعا باید این قانون را اصلاح کنند. ما در سالهای گذشته نشانههایی از میل و گرایش به ملتسازی در آمریکا مشاهده کردهایم که یکی از آنها حرکت علیه والاستریت یا جنبش ضد والاستریت بود. این حرکت، یک جنبش ملی بود و قانون بیمه نیز، به همین شکل، یک حرکت ملی گرایانه بود. ولی در مجموع، هر کدام از ایالتهای آمریکا، خودش را یک واحد جداگانه به حساب میآورد و فقط در سیاست خارجی و مباحثی چون عظمت آمریکا، خودشان را با دیگران سهیم میدانند. اینها سنت است و در کشور آلمان هم شاهدیم که رایگیری با سیستم خاصی انجام میشود که در جاهای دیگر نیست. در این کشور یک بار افراد به بولتن حزبی رای میدهند و یک بار به فرد. اینها پیچیدگیهای هر سیستم انتخاباتی است.
الان به نسبت دموکراسی در اروپا، وضعیت آمریکا بهتر است یا بدتر؟
اساسا در آمریکا سیستم دموکراسی، به لحاظ ظاهری، بسیار پیشرفته و از نظر باطن، بسیار عقب افتاده است. کشورهای اروپایی از دموکراسی بسیار عمیقتری نسبت به آمریکا برخوردارند. البته در آغاز این گونه نبود و آمریکا از همه کشورهای دنیا پیشرفتهتر بود ولی امروز به زحمت میتوان از چیزی به نام دموکراسی در آمریکا اسم برد.
آیا هیچگاه در دهههای اخیر، اقدام و حرکتی برای رفع نواقص موجود در دموکراسی آمریکا انجام شده است یا اینکه همه به چنین وضعی راضی بودهاند؟
نه، هیچ حرکتی شکل نگرفته اما نمیتوان در مورد راضی بودن یا ناراضی بودن آنها قضاوت کرد. در حقیقت، همه اسیر ساختارها بودهاند. جنگهای داخلی و ضدیت با سیاهپوستان، همه حرکتهایی بوده که تاریخ آمریکا را رقم زده است و در تاریخ اروپا، چنین مسائلی را مشاهده نمیکنیم. آمریکا تاریخ خاص خودش را دارد و مردم هم به همین سیستم عادت کردهاند. البته از طریق تبلیغات، ارزشهای آمریکایی را تا اعماق ذهن شهروندان فرو برده و جا انداختهاند. به همین دلیل است که وقتی از یک دختر آمریکایی پرسیدند که آیا شما از اینکه شکست خوردید ناراضی نیستید گفت، نه کشور و دولت من همه چیز در اختیار من گذاشته و این به دلیل ناتوانی و کاهلی خود من بوده است. یعنی حتی اعتراض هم در وجود آنها نیست و اگر شکست میخورند، تمام مسئولیت این شکست را به صورت صددرصد به عهده خودشان میبینند.
درباره نظام حزبی این کشور هم توضیح میدهید و اینکه چرا فقط دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در سرنوشت این کشور سهیماند؟
سیستمهای حزبی رابطه مستقیمی با رژیم انتخاباتی دارند و وقتی رژیم انتخاباتی، اکثریتی مطلق یک مرحلهای باشد معمولا جا برای بیشتر از دو حزب باقی نمیماند و شما اگر 5 یا 10 درصد آرا را بیاورید، هیچ چیز نصیبتان نمیشود. به همین دلیل است که احزاب کوچک خود به خود کنار میروند و دو حزبی که احتمال دارد 50 درصد بعلاوه یک را بیاورند در صحنه باقی میمانند. نظام حزبی انگلستان نیز همین طور است. البته چنین نظام حزبی به این معنی نیست که احزاب دیگر وجود نداشته باشند، احزاب دیگر وجود دارند اما رژیم انتخاباتی، به آنها اجازه بروز نمیدهد.
چطور ممکن است در یک سیستم حزبی، فردی مثل ترامپ به عنوان نامزد نهایی یک حزب معرفی شود در حالی که مورد حمایت بسیاری از چهرههای این حزب نیست؟
این مساله هیچ ربطی به نظام حزبی ندارد و حتی حزب جمهوریخواه، او را نپذیرفته و قبول نکرده است. سیستم حزبی این مشکل را ایجاد نکرده و در حقیقت فرهنگ سطحینگری در آمریکاست که چنین مشکلی را به وجود آورده است و براحتی یک فرد شارلاتان و پوپولیست میتواند آنها را متقاعد کند که من بهتر از دیگران میتوانم مسائل شما را حل کنم و این بسیار خطرناک است. زیرا چیزی که در آلمان هیتلری گذشت دقیقا همین بود و مردم از چیزهایی دلخور بودند و راهحل آنها هم راهحل آسانی نبود؛ در این میان یک نفر پیدا شد و یک راهحل آسان داد و مردم هم مفتون شعارهای حزبی هیتلر شدند.
الان نیز همین طور است و مردم آمریکا گرفتار مشکلاتی هستند و یک نفر میآید و صحبت از تغییر میکند. همین جا در پاسخ به آن موردی که پرسیدید آیا حرکتی برای تغییر صورت گرفته است یا نه، در حقیقت باید اقبالی را که به ترامپ ایجاد شده، برآمده از میل به تغییر دانست. اما این میل به تغییر، از آنجا که مطالعه شده نیست و مردم هم یک کانال ارتباطی بیشتر ندارند و آن هم تلویزیون است، بحثهای سیاسی آن طور که باید و شاید و آن گونه که در اروپا رایج است در آمریکا رایج نیست، دیدی بسیار سطحی و تنگنظرانه دارند.
همیشه در مدح و ضرورت وجود سیستم حزبی پیشرفته در کشورها گفته میشود که در وجود چنین سیستمی، افرادی که به قدرت میرسند باید همواره سیاستهای حزب خود را پیش ببرند و مردم هم میتوانند پس از کنار رفتن آن فرد از قدرت، از حزب متبوع او در قبال فعالیتهای او، بازخواست کنند. این وضعیت با مسائلی که در آمریکا و موضوع معرفی شدن ترامپ به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه مطرح است در حالی که حزب او را نپذیرفته، چگونه قابل جمع است؟
سیستم حزبی در آمریکا خوب عمل نمیکند و در حقیقت یک بنگاه سیاسی است که آدمها صرفا برای منافع مادی و شخصی خودشان، وارد آن میشوند در حالی که احزاب در اروپا این گونه نیست. در اروپا اهداف ملی، نگرش سیاسی و آموزشهای سیاسی، همگی در حزب صورت میگیرد. اگر سیستم حزبی درستی در یک کشور وجود داشته باشد بسیار مفید است و این که در مورد نبود سیستم حزبی کارآمد در کشور ما هم بحثهایی مطرح است کاملا صحیح است و اگر این طور نبود یک رئیسجمهور نمیتوانست هشت سال، هر کاری خواست بکند و بعد هم برود و کسی پاسخگو نباشد. اگر سیستم حزبی کارآمدی در کشور ما بود مردم میتوانستند از یک سازمانی درباره مسائلی که در یک مقطع ایجاد میشود بازخواست کنند. اما متاسفانه ما هنوز تا داشتن یک سیستم حزبی، فاصله بسیار زیادی داریم و کسی هم به این فکر نیست و این طور به نظر میرسد که نفعی برای کسی ندارد و کسی هم به دنبال این کار نیست.
آیا میتوانید از آینده انتخابات آمریکا پیشبینی هم داشته باشید که کدام حزب پیروز انتخابات خواهد بود؟
من تصور نمیکنم ترامپ رئیسجمهور شود و همان طور که مردم فرانسه در آخرین لحظه، به حزب لوپن رای ندادند فکر میکنم مردم آمریکا هم در آخرین لحظه به ترامپ رای ندهند و خطرات ناشی از رئیسجمهور شدن ترامپ را متوجه شوند. الان در حقیقت، میل به تغییر شرایطی در آمریکا ایجاد کرده که دقیقا در فرانسه نیز شاهد آن بودیم. مردم فرانسه یک اقبال سطحی نسبت به لوپن نشان دادند و در آمریکا نیز یک اقبال سطحی به ترامپ، نشان داده شده اما شاید موقع رای دادن، وجدانشان بیدارتر و آگاهانهتر عمل کرده و به او رای ندهند.
حسین نیک پور / روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰
رئیس مرکز ارتباطات و رسانه آستان قدس رضوی از تولید یک برنامه نخبگانی میگوید