مدیر گروه دانش و اقتصاد رادیو ایران تاکید کرد:

همگامی دستگاه های مختلف با رسانه

شکر خدا گودرزی، کارگردان، از نمایش «راه مهر راز سپهر» می‌گوید

اقتصاد مقاومتی، فرهنگ مقاومتی می‌خواهد

بی‌شک، اهمیت شاهنامه به عنوان گنجینه‌ای ملی و گرانبها، حاوی درونمایه‌های فکری، حکمی، فلسفی و نماد آمال و آرزوهای یک ملت و چکیده‌ای سرشار از داشته‌های فرهنگی سرزمین ایرانشهر، بر کسی پوشیده نیست.
کد خبر: ۹۰۷۲۹۶

شاهنامه همانند ایلیاد و ادیسه اثر هومر یا انه‌اید اثر ویرژیل، میراث ماندگار بشری است که سرمنشاء الهام برای بسیاری از اندیشمندان، هنرمندان و نویسندگان بوده‌ است. بسیاری از نویسندگان یا نمایشنامه‌نویسان با اقتباس، الهام یا متأثر از این آثار، نمایشنامه، رمان، شعر یا فیلمنامه نوشته‌اند.

«راه مهر راز سپهر» که این شب‌ها به نویسندگی و کارگردانی شکرخدا گودرزی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته، نگاهی به داستان رستم و اسفندیار دارد؛ اثری که تاکنون با واکنش‌های مختلفی مواجه شده است؛ نمایشی که بازخورد علاقه‌مندان آن نشان می‌دهد، کارگردان بخوبی و با موفقیت، از عهده‌ کارش برآمده است. به بهانه این اجرا، با شکرخدا گودرزی گفت‌وگو کرده‌ایم.

دغدغه همیشگی درباره آثار ملی دارید و طی سال‌های فعالیتتان به شکل پیوسته در این مسیر گام برداشته‌اید؛ این دلبستگی به شخصیت‌های ملی و ایرانی، برگرفته از چیست؟

ابتدا باید به این موضوع توجه کنیم که اگر سرزمینی نتواند هویت خود را حفظ کند، آیا می‌تواند در مجامع بین‌المللی حضور داشته باشد و خود را در عرصه جهانی حفظ کند؟ ما در کشوری با سابقه چند هزار ساله زیست می‌کنیم؛ سرزمینی که نقشی تعیین‌‌کننده در مسیر شکل‌گیری تمدن بشری داشته است. در این میان، رویدادهایی در دهه‌های اخیر توسط نیروهای نو استعمار ایجاد شده و آن، گرفتن هویت کشورهاست. به این طریق، کشورهایی که مورد تهاجم قرار می‌گیرند، تبدیل به نیرویی ارزان برای کشورهای مهاجم می‌شوند و این اتفاقی تراژیک است. مانند آنچه در فلسطین و مصر شاهد بودیم. این در حالی است که در اتحادیه اروپا جنگ کشورهای عضو بر سر اختصاص سهم بیشتر به آنهاست.

آنها برای ما فضای دیگری ایجاد کردند تا براحتی هویت‌ها را از بین ببرند. من نسبت به این موضوع احساس خطر می‌کنم. زمانی که می‌بینم زبان مصر با آن پیشینه براحتی از میان می‌رود، نگران می‌شوم. جالب اینجاست که از محمد حسنین هیکل، روزنامه‌نگار نامدار مصری می‌پرسند، چرا زبان شما از میان رفت و او پاسخ می‌دهد: زیرا ما شخصی مانند فردوسی را نداشتیم که زبان ما را حفظ کند.

من به تداوم خط فرهنگی و حفظ آن معتقدم. زمانی حکیم فردوسی پرچم‌دار آن بوده و در دوره‌های دیگر بزرگانی چون فارابی، ابن سینا و سهروردی. این روند تا امروز ادامه یافته که اندیشمندان ما توانسته‌اند خودشان را پیدا کنند. از دل این خط فرهنگی بزرگانی چون امیرکبیر و مصدق بیرون می‌آیند. من هم بخشی از این تفکرم؛ تفکری که مبنای آن ایرانشهری است.

ایرانشهری به چه معناست؟

فرهنگ جزو لایه‌های زیرین و جدانشدنی تمدن است. ما اقوام مختلفی داریم که تمام آنها در یک سپهر بزرگ به نام ایرانشهر به تفاهم می‌رسند. آنها با وحدت ملی کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. تمام خرده‌فرهنگ‌ها بر مبنای اندیشه ایران به مثابه یک شهر و فرهنگ واحد که هیچ چیز بر چیز دیگر ترجیح ندارد، معنا می‌یابند. ما اندیشه‌ای که خود را برتر بداند، در این سپهر نداریم.

این اندیشه بر چه چیز استوار است؟

این که نه مهاجم است و نه تهاجم را می‌پذیرد؛‌ فرهنگی که از آن دفاع می‌کنم و دغدغه من است. من نمی‌خواهم در جهان به عنوان تروریست شناخته شوم. ما سابقه فرهنگی دیرینه داریم. زمانی که بسیاری در بربریت به سر می‌بردند، دارای تمدن، قانون و شهرنشینی بودیم. گذشته‌گرایی نمی‌کنم. اکنون هم حرف تازه‌ای برای جهان داریم. بزرگمردی چون سهروردی، برای تعالی انسان دو بال خرد و عشق می‌گذارد، کدام تمدن این ادعا را داشته است؟

اثری مانند شاهنامه، از چه ویژگی‌هایی برای تبدیل شدن به یک اثر هنری برخوردار است که داستان‌های آن را مورد توجه قرار داده‌اید؟

به نظرم هر قصه شاهنامه یک نمایشنامه است. درونمایه این اثر، ظرفیت تبدیل شدن دارد؛ زیرا مواردی را مطرح می‌کند که برای جهان امروز درس است. مانند آن که نباید اسطوره و قهرمانان ملی را خوار کرد. قدرت، نمی‌تواند از آنها استفاده ابزاری کند بلکه باید تکریمشان کند. این یکی از حرف‌های این کار است.

چرا اجرایی کلاسیک از این داستان نداشتید؟

دنیای امروز، دنیای تاویل و تفسیر است. هنرمندان باید خودشان را با زمان‌ سنجه کنند. اگر این کار را نکنیم در گذشته مانده‌ایم. من به این وسیله، نقش کاتالیزور را برای نسلی دارم که با چنین کارهایی آشنایی ندارند. از سویی به شما نزدیکم و از سویی ریشه در گذشته دارم.

این نگاه، باعث شکل‌گیری انتقاد به شما نشد؟

ممکن است. برخی سنت‌گرا هستند و می‌خواهند شاهنامه با همان ویژگی‌هایی که دارد، اجرا شود و از سمت دیگر، مدرنیست‌ها پرداختن به چنین کارهایی را ضروری نمی‌دانند. گروه دوم، ندید همه چیز را رد می‌کند. این درد قضیه است. نمی‌بیند، نقد نمی‌کند و پیشنهادی هم ارائه نمی‌دهد. آنچه در هنر ما ایجاد شده ریشه در گذشته دارد. بستر آثار پرویز تناولی، سقاخانه است. باید بستر فرهنگی‌مان را به آشتی با شرایط مدرن دعوت کنیم. تا این اتفاق ایجاد نشود نمی‌توانیم حرف روز بزنیم. آنها توامان هستند.

حالا می‌خواهم بپرسم با وجود همه این مسائل که در این مسیر پیش روی شما قرار دارد، ‌چرا باز هم در این حوزه کار می‌کنید؟

باید مقاومت کرد و کرگدن نشد.

این کار هزینه دارد؟

بله، همین طور است. آیا ما نباید مانند اقتصاد مقاومتی، فرهنگ مقاومتی هم داشته باشیم؟ من ایستاده‌ام. نمی‌توانم به مادرم پشت کنم. این سرزمین را دوست دارم. من رتبه اول مقطع لیسانس بودم و از شش دانشگاه جهان بورس تحصیلی داشتم، اما نرفتم. حسرت نمی‌خورم که هستم. حسرت می‌خورم که چرا حمایت نمی‌شوم. مردم که هیچ؛ آنهایی که حرف از فرهنگ می‌زنند، چرا حمایت نمی‌کنند؟

مهرانگیز قهرمانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها