بروبچ

پیام‌های خودتان را به شماره 300011219 پیامک بزنید تا در صفحه پیامک‌های چاردیواری منتشر شوند.
کد خبر: ۸۵۷۷۸۵

زهرا تعلیمیان از بندر آستارا: گفته بودم که دگر هیچ نگویم از عشق تو. هیچ نگویم اما چه کنم این دل من از ناگفته‌ها بیمار شده است از بی‌مهری یار کز کرده و گوشه‌گیر شده است.

وحید آروین از گنبد: یادمان باشد وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم در برابرش مسئولیم. در برابر اشک‌هایش، شکست‌هایش، شکستن غرورش. لحظه‌های شکستنش در تنهایی، لحظه‌های بی‌قراری‌اش. اگر یادمان برود در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد.

محسن کیانی از نهاوند: بودنت را عاشقانه دوست دارم. همه امیدم به وجود پر از عطر توست. وقتی از دنیا و مردمش ناامید می‌شوم به لبخند دلنشین تو پناه می‌برم. همه امیدم به دعای توست مادرم. عاشقانه می‌پرستمت ای همه آرامش من.

علی مصطفی‌لو از قم: زندگی بافتن یک قالی‌ست. نه همان نقش و نگاری که خودت می‌خواهی. نقشه از قبل مشخص شده است. تو در این بین فقط می‌بافی. نقشه را خوب ببین نکند آخر کار، قالی زندگی‌ات را نخرند.

بدون نام: قسمت هنرنمایی چاردیواری خوبه. مثلا خانمی که با پارچه لی، کیف درست کرده بود. خواهش می‌کنم با چرم هم هنرنمایی عزیزان رو به نمایش بذارین.

قناری از گنبد: چرا دیگه از بچه‌های قدیمی خبری نیست؟ با کوچیک شدن صفحه دیگه از هیچ کدومشون متنی نیست. دلم واسه نوشته‌های اونا تنگ شده.

مازیار از تهران: غم هجرانت لحظه‌به‌لحظه به مرگ نزدیکترم خواهد کرد و هیچ کسی راز دلتنگی‌هایم را نخواهد فهمید و هیچ چیز بر لب نخواهم آورد. چرا که من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است.

حسین احمدی 37 ساله از خوی: وجودمان گاهی چقدر گرم می‌شود به یک دلخوشی کوچیک. به یک «من هستم»، به یک «کجایی»، به یک سلام و به یک دیدار.

نازلی از گرگان: در بخش آشپزی طرز تهیه پنیر پیتزای خانگی را یک بار دیگر آموزش دهید.

بدون نام: تشکر از مطالب خوبتون. سال‌هاست که چاردیواری رو می‌خونم و از مطالبش استفاده می‌کنم. بخش آشپزیتون عالیه. لطف کنید در بخش هنریتون آموزش بافتنی و خیاطی همراه با شکل و الگو هم منتشر کنید.

لیدا سرشار از شیراز: هجرت همیشه حرکتی در مسیری جغرافیایی نیست، گاه حرکتی است به درون خود.

هادی غلامی: جویبار باش، پاک و خنک. درخت باش و سایه‌گستر. مسافران خسته در راهند.

سیاوش از کنگاور: یک زمان، گوهری از سنگ نمک ارزش داشت! سخن پیر محل تا به فلک ارزش داشت. نان خشکی بغل دوغ خنک ارزش داشت. تار مو بیشتر از سفته و چک ارزش داشت. به یاد همه دوستانی که وجودشان اصالت و رنگ و بوی دنیای قدیم را داره.

ف. پورهادی از اندیمشک: خیلی قبلتر دلم از آرزو تهی بود ولی حالا سالهاست که مغزم هم از سلول‌های خاکستری تهی شده. چین و چروک‌های آن به سان خطی صاف درست مانند قلبی که دیگر کار نمی‌کند شده است. دیگر آن‌قدر مستأصل شده‌ام که حتی نمی‌توانم در خواب هم به دنبال خاطرات خوب و شیرین بگردم.

مهندس مریم، مامان محمدعلی: از همه‌تون مخصوصا سردبیر محترم، خانم زهرا عرب بسیار ممنونم. مطالب یادداشت شما بسیار عالی و تفکربرانگیز است.

لیلا صمدیار از کرج: اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشند، صدای آب هرگز زیبا
نخواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها