یکتا در بخشی از این گفتوگو با اشاره به مشکلات زندگی شخصیاش گفته است: سراغ هرکسی که فکر کنید رفتم. همان زمان که سیگار میفروختم از وزارت ارشاد با من تماس گرفتند که شما شأن خود را حفظ کنید و بهعنوان یک بازیگر باسابقه نباید در کنار خیابان سیگار بفروشید و اگر امکان دارد این کار را دیگر انجام ندهید. من هم گفتم از خدا میخواهم که دستفروشی نکنم، اما چگونه زندگیام را بگذرانم؟ خرج زن و بچههایم را از کجا بیاورم؟! آنها هم گفتند یک کاری میکنیم.
الان چهار سال است قرار شده کاری بکنند. سیگارفروشی حداقل این حسن را داشت که آب باریکهای در زندگیام بود که به خاطر شرایط جسمی آن کار را دیگر نمیتوانم انجام دهم. البته ارشاد ماهی 120 هزار تومان به حساب من پول میریزد! (باخنده) ماندهام با این همه پول چه کنم؟! یکتا درباره چگونگی ورودش به سینما هم گفته است: من در یک مغازه زرگری، شاگردی میکردم. عمویم فوت شده بود و از صاحب مغازه خواستم اجازه دهد در مراسمش شرکت کنم. او مخالفت کرد، چراکه خیال میکرد بهانه الکی آوردهام تا از زیر کار در بروم. به بهانه چای آوردن از مغازه خارج شدم و رفتم! دیر به مراسم رسیدم و عمویم را خاک کرده بودند. به خانه رفتم و حالم اصلا خوب نبود. برای آنکه حالم بهتر شود، به تئاتر پارس رفتم. وضع مالیام خوب نبود و یواشکی وارد تئاتر شدم. مدیر تئاتر متوجه شد و پس از آنکه برنامه تمام شد، مچم را گرفت. گفت کجا میری؟! گفتم خانه! گفت دوست داری وارد تئاتر شوی؟! گفتم بدم نمیآد اما هیچ چیز بلد نیستم. از من خواست همراه گروه تمرین کنم.
حضور من در آن گروه باعث شد چند تماشاگر به کار اضافه شود و از بودن من راضی بودند. یک شب پس از پایان نمایش فردی سراغ من آمد و گفت میخواهی کار کنی؟! گفتم من که دارم کار میکنم. گفت نه، یک کاری هست توی سینما. مثل همین تئاتر اما راحتتر است! خرابکاری هم بکنی، راه برگشت دارد! مردد بودم، اما قبول کردم. اسم پروژه «مراد و لاله» بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد