به گزارش جام جم آنلاین، این جریان فیلمسازی در ایران حدودا از دهه 60 شمسی و با فیلمهای دینی آغاز شد و با برخی آثار مجید مجیدی، رضا میرکریمی و... دنبال شد. این روند ابتدا مورد توجه منتقدان و حتی تماشاگران بود؛ اما کمکم با درجا زدن فیلمسازان در فضایی تکراری و فاقد خلاقیت منزوی شد و نتوانست مثل گذشته موفقیت چندانی به دست آورد. رنگ خدا را میتوان نقطه عطفی برای این دست از آثار سینمایی دانست که در آن زمان توانست نظر منتقدان داخلی و خارجی را جلب کند و در جشنوارههای مختلف با نام ترجمه شده «رنگ بهشت» مورد توجه قرار گیرد. این فیلم در روزهای پایانی هفته گذشته به مناسبت روز عصای سفید (روز جهانی نابینایان) روی آنتن شبکه سه سیما رفت.
داستان فیلم درباره محمد، پسرکی است که در مدرسه نابینایان درس میخواند و برای تعطیلات به خانه بازمیگردد. پدر او پس از مرگ همسرش، تصمیم میگیرد مجدد ازدواج کند و به این خاطر از بازگشت محمد ناراضی است. او به همین منظور پسر را برای آموزش و زندگی به یک کارگاه نجاری میفرستد. مادربزرگ محمد که حامی اوست در اعتراض به این اتفاق، خانه پسرش را ترک میکند، ولی به علت بیماری مجبور به بازگشت میشود و در خانه جان میسپارد. نامزد پدر هم به او جواب منفی میدهد و پدر تنهاتر از همیشه به دنبال محمد میرود تا او را بازگرداند. در راه خانه حادثهای رخ میدهد که هر دو را تا مرز مرگ میکشاند، اما در نهایت محمد در آغوش پدر جان دوباره میگیرد.
بازی محسن رمضانی، بازیگر نقش محمد که رنگ خدا اولین تجربه بازیگری اوست، تحسینبرانگیز است و در بسیاری از سکانسها، او وظیفه برقراری ارتباط حسی با مخاطب را به عهده دارد. مانند صحنهای که نخستین بار از احساساتش درباره خدا و نابینایی میگوید.
بیننده در سراسر فیلم شاهد تصاویری زیبا از طبیعت شمال کشور است. محمد همان گونه که خود میگوید به دنبال یافتن خدا به دل باغ، جنگل و ساحل میرود و با حس لامسه خود با گلها، پرندگان و شنهای ساحل ارتباط برقرار میکند و سخن میگوید. سایه تصاویر زیبا و مضمون لطیف فیلم آنقدر سنگین است که گویی کارگردان میخواهد بیننده را از اندیشیدن درباره آنچه از فیلم انتظار میرود بازدارد، مانند سردرگمی مخاطب در ارتباط با شخصیت اصلی و نیروی محرک داستان. تماشاگر ابتدای فیلم، محمد را شخصیت اصلی میداند. کسی که دنیای فیلم از دریچه چشم او و با سیاهی آغاز میشود. نخست اوست که به قصه جهت میدهد؛ اما در میانه راه و با رفتن محمد پیش نجار نابینا به ناگاه شخصیت محمد به حاشیه میرود و پدر مرددش میان خیر و شر در مرکز توجه قرار میگیرد.
فیلم کم دیالوگ است و بیشتر با زبان تصاویر با بیننده سخن میگوید؛ مانند بهرهگیری از حرکت آهسته، رنگ لباس شخصیتها و... که هر کدام در جای جای فیلم کارکرد خاص خود را دارند. وقتی مجیدی سال 1376 این فیلم را ساخت هنوز بسیاری از اِلمانهایی که در این گونه فیلمها به کار میروند نظیر صدای پرندگان، رنگ و لعاب طبیعت و... در سینمای ایران تازگی داشت و برگ برندهای بود که برای فضاسازی به مدد کارگردان میآمد، اما برای مخاطب امروز سینما، بسیاری از این برگهای برنده کهنه شدهاند و حکم کلیشه و تکرار دارند.
نوشین مجلسی
جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد