اعتماد به امری در برگیرنده و قدرتمند به نام خدا، که به درون انسان آگاه است و به تغییر سرنوشت او قادر. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگو با دکتر یحیی یثربی، استاد با سابقه فلسفه و الهیات و عضو بازنشسته هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است درباره ایمان و اینکه آیا میتوان دوباره با این سلاح قدرتمند، آرامش را به جامعه بازگرداند یا خیر؟ آنچه به طور فشرده و به عنوان یک نوید برای خواندن این گفتوگو میتوان گفت این است که در گفتار عمیق و شیرین یثربی میتوان امید به این بازگشت را یافت، امید به ایمانی دوباره و آرامشی بی نظیر برای ساختن جامعه بهتر.
نسبت ایمان و اعتماد به خدا با آرامش چگونه است؟
ایمان در اسلام معنای عمیقی دارد. در مسیحیت که یک دین ایمان محور است ایمان به معنای فراموشی است. یعنی انسان باید بدون عقل و منطق تسلیم دین ـ که نماینده اصلیاش کلیساست ـ شود. این ایمان آرامش میدهد، اما آرامشی فردی و بیرون از زندگی که صرفا جنبه شخصی و درونی دارد. درست مانند عرفان و تصوف اما در اسلام ایمان این نیست که تفکر نکنید، دنیا را جدی نگیرید، از عقل بهره نبرید و صرفا خود را تسلیم یک سازمان و دستگاه اعتقادی کنید. اسلام این ایمان را قبول ندارد. در اسلام آن ایمانی مقبول است که انسان براساس دلیل و منطق آن را انتخاب کند. در اسلام ایمان جزئی از آگاهیهای انسان است. ایمان در اسلام اساس هستیشناسی اوست. بنابراین کسی که بتواند با عقل و منطق، جهان را متکی به خدایی بداند قادر و عالم و این باور خود را صرفا با تقلید نپذیرفته باشد، در بینش خود نظامی حساب شده را میبیند و وقتی نظام جهان برای انسان حساب شده باشد، انسان نگرانیها و اضطرابهای خود را رفع خواهد کرد. بیشتر نگرانیهای ما حاصل این است که ما جهان را دارای حساب و کتاب ندانیم. در یک جهان آشفته و بیحساب و کتاب انسان نمیداند فردایش چه میشود، درست مثل کاسبی که رشته کار و کاسبی را گم خواهد کرد و بدهکار هم هست، نمیداند چه اتفاقی برای فردایش میافتد. چنین انسان گمگشتهای به طور طبیعی غرق در اضطراب میشود.
این ایمان آرامش بخش چه خصوصیاتی دارد؟
شناخت درست به انسان آرامش میدهد. اگر کسی به خانهای برود که نمیشناسد و نمیداند چگونه ساخته شده و چه کسانی در آن زندگی میکنند، احساس خطر و اضطراب میکند. ولی خانهای که شما خودتان ساختهاید یا خریدهاید و میشناسید شما را نگران که نمیکند هیچ، بلکه مایه آرامش شما هم خواهد بود. بنابراین ایمانی که انسان با عقل و منطق خود ساخته باشد و اساس جهانبینیاش باشد، جهانی را برای او میسازد که تحت اراده خداوندی آگاه مهربان و تواناست، لذا انسان با این دیدگاه همه چیز را دارای حساب و کتاب میبیند و در دنیای خود نگرانی خاصی نخواهد داشت.
با این تعریفی که شما از ایمان ارائه میکنید، به میزان بالا رفتن عقلانیت و آگاهی در انسان، ایمان او هم بالا میرود.
درست است، من اینجا یک مثال میزنم. حدود 50 سال پیش رفتم یکی از فامیلهای خودمان را از روستایی دیگر به خانه خودمان بیاورم. یک ماشین جیپ اجاره کردم و رفتم دنبالشان، بچههای آنها تا به حال سوار ماشین نشده بودند و به همین دلیل به محض سوار شدن در آن اتومبیل ترسیدند و شروع به داد و فریاد کردند. آنها هیچ فهمی از اتومبیل نداشتند و ناآگاهی و ناآشنایی مضطربشان کرده بود. شما این را مقایسه کنید با کودکان امروز و انسانی که به سبب آگاهی بدون اضطراب با وسایلی پیشرفته و فوقسریع ستارگان را درمینوردد.
اما عدهای میگویند انسان معاصر با وجود آگاهی و علم، اضطرابهایش بیشتر شده است. شما با این نظر مخالفید؟
ببینید ما اضطرابهایمان را حالا بهتر شناختهایم نه این که بیشتر شده باشد. شما اضطراب مردم کشورهای پیشرفته را با کشورهای عقب مانده و فقیر مقایسه کنید. در جامعه فقیر از نظر مادی و علمی تفکر درباره عشق و ایمان معنا ندارد. دنیای امروز را که با دنیای گذشته مقایسه میکنید متوجه خیلی تغییرات میشوید. جمعیت زیادی در دنیای گذشته از آبله، سیاه سرفه و وبا میمردند و انسان همواره در تهدید قحطی و غارت بود، اما امروز بیشتر بیماریها خنثی شدهاند و رفاه بیماریها را کمتر کرده است. با همه این توضیحات مساله این است که انسان هر چقدر هم که رفاه داشته باشد، ممکن است اضطراب هم داشته باشد. ایمان توانایی این را دارد که حتی اضطرابهایی که رفاه توان درمان آنها را ندارد، درمان کند. مثلا یکی از اضطرابهای همیشگی بشر مرگ است، این که مرگ چگونه است؟ بعد از آنچه اتفاقی میافتد؟ مقصد انسان و هدف خلقت او با توجه به مرگ چیست؟ ایمان توانایی این را دارد که انسان را از چنین پرسشهای اضطرابآلودی نجات دهد.
یثربی: در اسلام ایمان این نیست که تفکر نکنید دنیا را جدی نگیرید از عقل بهره نبرید و صرفا خود را تسلیم یک سازمان و دستگاه اعتقادی کنید. اسلام این ایمان را قبول ندارد |
بنابراین در دنیای امروز اضطرابهای ما خیلی کمتر شده است، اما اضطرابهایی هست که برطرف شدن آنها نیاز به ایمان دارد. ایمان همواره تکیهگاه انسان است چون اضطرابهای معنوی را درمان میکند، هر انسانی در هر تاریخی، در هر جایگاهی و در هر مکانی میتواند اضطراب معنوی داشته باشد. ایمان به خدا و اعتماد به او چنین انسانی را آرام میکند، چون به جهانی نظاممند و با حساب و کتاب معتقد است.
بیایید انسانی مرفه را تصور کنیم که هیچ کم و کسری در زندگیاش ندارد، اما آرامش کافی هم ندارد، این انسان باید چه کند تا ایمان لازم را درون خود ایجاد کند و اضطراب را از هر نظر در خودش نابود گرداند؟
هدف ایمان فقط کسب آرامش نیست. هدف ایمان نجات و رهایی انسان است که در ضمن آن، آرامش هم هست. ببینید ما باید ببینیم چرا انسانی مرفه با وجود همه امکانات خوبی که دارد به آرامش معنوی نمیرسد؟ انسان موجودی افزون خواه است. هر چیزی را که ندارد میطلبد و وقتی هم دارد از آن سیر میشود. یعنی چیزی را که ندارد ارزش میداند و آنچه دارد را پس از مدتی دیگر ارزشمند نمیداند. آرامش در رفاه کامل نمیشود، چون به محض این که به چیزی میرسید جاذبه آن از بین میرود. این افزونخواهی انسانها را تا گورستان همراهی میکند، اما ایمان به زندگی هدف و معنایی میدهد که فراتر از این افزونخواهی است، برای همین هم آرامش ایجاد میکند. آرامش در کارهای نیک است، ایمان کار نیک ایجاد میکند. در جامعه ما به این مساله کمتر توجه میشود. ما اگر زندگی خود را صرف نیکی کردن و رفاه دیگران کنیم آرامش پیدا میکنیم و خداوند در اسلام مدام به این نیک خواهی تأکید کرده است.
ایمان سبب این نیکخواهی میشود، چون به زندگی سامان میدهد و به شخصیت انسان نیرو میبخشد و این سامان و معنا و قدرت به انسان قدرت تشخیص خوب و بد میدهد و همه اینها یعنی آرامش در بهترین و بالاترین سطح. ایمان به خدا انسان را آنقدر پست نمیکند که به شغل خود و حق مردم خیانت کند و برای خود و خانوادهاش مال حرام تهیه کند.
ایمان به لحاظ اجتماعی چه تأثیراتی دارد و چگونه میتوان این تأثیرات را در جامعه افزایش داد؟
ایمان در اسلام در برابر سه چیز قرار میگیرد. در برابر کفر، نفاق و اسلام ظاهری. کفر یعنی کسی اصول دین را نپذیرد، به خدا، پیامبر او و قرآن ایمان نیاورد، اما نفاق مربوط به کسی است که در ظاهر ایمان آورده، اما در نپذیرفتن این اصول مانند کافر است. مسلمان ظاهری هم در معنای دقیقش کسی است که در بین مسلمانان قرار گرفته، اما هنوز ایمان در دلش معنا پیدا نکرده است. ایمان در جامعه آنقدر از سوی کافر آسیب نمیبیند، چراکه مرز مؤمن و کافر مشخص است، برای همین هم نبی اکرم(ص) مبارزه با کافر را جهاد اصغر میدانست، اما مبارزه با خودیها، آنها که تظاهر به ایمان میکنند و واقعا مؤمنانه زندگی نمیکنند جهاد اکبر است. منافق و مسلمان ظاهری، خود را به شکل مسلمانان درمیآورد، اما خلاف اسلام فکر و عمل میکنند. در یک جامعه غیراسلامی حضور منافق و مسلمان ظاهری خیلی خطر ندارد، اما در جامعه و حکومت اسلامی مثل جامعه زمان نبی اکرم(ص) یا جامعه کنونی خودمان، حضور اینها بسیار خطرناک است، چراکه آنها دست به جاهطلبی در این جامعه میزنند و بیایمانیشان به همه آسیب میزند. چنین کسانی به نام اسلام وارد جامعه میشوند و بدون این که شناسایی شوند با رعایت ظواهر و آیین، مقام و جایگاه پیدا میکنند، اما در تصمیمات و کردار خود اسلام و ایمان را مورد نظر قرار نمیدهند و خیلی از مفاسد برآمده از همین وضع است.
مسئولی که حضرت علی(ع) را قبول دارد و این جمله او را شنیده که میفرماید مسئولان باید خود را در حد طبقات پایین جامعه نگه دارند، اما عمل نمیکند و خود کاخ نشین شده، باید بداند عملش بر اساس ایمان و اعتقاد نیست و این به ایمان و اعتقاد جامعه و در نهایت آرامش عمومی ضربه میزند. ما در خیلی از موارد ایمان و باور به خدا را به سطح آیین تقلیل میدهیم و از اصول اخلاقی و مهم و جدی رفتار مؤمنانه غافل میمانیم. رعایت آیین که بجای خود واجب و درست است از هر کسی برمیآید اما تطبیق عمل با ایمان و باور، امری دیگر است که باید در اصل امور قرار گیرد و مورد توجه باشد. امیدوارم ما ایمان را از نفاق و اسلام ظاهری تشخیص دهیم تا فساد نباشد و آرامش بینظیری به لحاظ فردی و اجتماعی بر جامعهمان حاکم شود.
علیرضا نراقی
دین و زندگی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد