احمد الطیب در گفت‌وگو با الاهرام:

غربی ها به افراط گرایی در‌ کشورهای اسلامی دامن می زنند

شیخ‌ الازهر معتقد است به حاشیه رانده شدن نهادهای دینی سهم بزرگی در گرایش به گروه‌های افراطی دارد.وی همچنین می‌گوید برای مبارزه با تفکرات افراط‌گرایی باید به صورت همه‌جانبه و فراگیر عمل کرد و از همه نهادهای فرهنگی جامعه کمک گرفت.
کد خبر: ۸۱۰۰۳۰
غربی ها به افراط گرایی در‌ کشورهای اسلامی دامن می زنند

به گفته او مسئولیت این موضوع به عهده همگان بوده و باید از رویکردهای دینی متعادل و با تسامح حمایت شود. دولت‌های عربی و اسلامی نیز باید در رسانه‌های خود از آن پشتیبانی کنند. وی اطمینان خاطر می‌دهد گروه‌هایی مانند داعش و... رو به زوال هستند.

در این گفت‌وگو او درباره نحوه نوسازی گفتمان دینی و تلاش‌های الازهر در این رابطه، ریشه‌های افراطی‌گری و نحوه مقابله با آن و دیگر مسائل مبتلابه جوامع اسلامی سخن می‌گوید.

دکتر احمد الطیب (متولد 1946) شیخ کنونی الازهر سال 2010 و پس از فوت محمدسید طنطاوی از طرف حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر به این مقام گماشته شد، از شیوخ احمدیه صوفیه در صعید مصر و از برجسته‌ترین علمای صوفی مسلک الازهر است.

وی دوران تحصیل‌اش را در قاهره و پاریس گذراند و به همین دلیل با دنیای مسیحیت اروپایی روابط خوبی دارد.

او هرچند یک روحانی منصوب شده از سوی دولت عبدالفتاح السیسی بوده و همکاری نزدیکی با این دولت ازجمله در مقابله با گروه‌های مخالف اعم از اخوان المسلمین یا گروه‌های تندرو اسلام گرا دارد، اما در عرصه خارجی تلاش می‌کند موضعی مستقل و معتدل اتخاذ کند؛ موضعی که از شیوخ سلفی مورد حمایت دولت عربستان سعودی کاملا متمایز می‌شود.

‌چرا گفتمان دینی را باید نوسازی کرد؟

افتخار الازهر این است که از سال‌ها پیش خواستار نوسازی گفتمان دینی بوده است. وقتی عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور نیز این خواسته را مطرح کرد اهمیت آن بیشتر شد، اما باید دانست این یک مساله عمومی و مردمی نیست که همه بتوانند در آن مشارکت داشته باشند. زیرا مساله‌ای بسیار پیچیده و تخصصی است و افراد غیرمتخصص در این رابطه نمی‌توانند دخالتی داشته باشند. زیرا در درجه اول باید مسائل مورد تحقیق و پژوهش و مطالعه قرار گیرد. نقش مردم و رسانه‌ها در مرحله اجرای کار و بررسی نتایج آن است.

مساله مهمی را که می‌خواهم یادآور شوم این که نوسازی گفتمان دینی به معنای نابود یا باطل کردن آن و پذیرش گفتمان‌های کمتر افراطی نیست. به معنای ایجاد فرصتی برای مشوب کردن همه مسائل دینی و غیردینی هم نیست. چون این گونه تلاش‌ها به معنای دشمنی با میراث فرهنگی اسلام است و تفاوتی با همان رویکردهای افراطی و تروریسم ندارد. زیرا موجب بروز شبهات و سفسطه می‌شود و جنگ‌های بیهوده و پوچی را دامن می‌زند که پیامدهای نامطلوب و حتی خطرناکی دارد.

از سوی دیگر باید بدانیم نوسازی یکی از ویژگی‌های اصلی دین حنیف ماست. این یک روند مستمر بوده و هست به نحوی که خواستار حرکت و انتقال از یک روش به یک روش جدیدتر و احیای اجتهاد دینی به نحوی است که در خدمت مردم باشد، اما این کار باید در چارچوب اسلام باشد. زیرا متونی که احکام شریعت از آنها گرفته می‌شود محصور و محدود است. لکن اموری که به‌روز اتفاق می‌افتد فراتر از همه اینهاست. به همین دلیل باید اجتهاد علما وجود داشته باشد تا بتواند شریعت را با هر عصر و زمانی تطبیق دهد.

کمیته‌ای در الازهر تشکیل دادیم که تمام دروس دوران پیش از دانشگاه را مورد بازنگری قرار دهد. در این کمیته تعداد زیادی از علما و متخصصان علمی و تربیتی حضور دارند. کار این کمیته چنان که برخی تصور می‌کنند این نیست که دروسی را حذف یا موضوعاتی را بردارد بلکه وظیفه‌اش گسترش دایره آموزش و فهم علمی و آموزشی به نحوی است که با تغییرات سریع پیش رو هماهنگی داشته باشد و برای مسائل معاصر مرتبط با زندگی دانش‌آموزان و مردم و واقعیت زندگی‌شان بتواند راهکار‌های مناسب ارائه دهد. تا چند روز دیگر ما به یاری خداوند کتاب «فرهنگ اسلامی» را تمام خواهیم کرد. این کتاب راهنمای کلی دانش‌آموزان در دو مرحله دبستانی و دبیرستانی است با این هدف که دانش‌آموزان را در برابر افکار افراط‌گرایانه و مفاهیم مغلوط دینی مصونیت دهد تا بتوانیم نسل‌های جوان را از جذب شدن به گروه‌های تکفیری تندرو حفظ کنیم.

در مرحله دانشگاه چه؟

مرحله دانشگاه مرحله فوق‌العاده مهمی است. زیرا مرحله‌ای است که در آن فردی به لحاظ علمی و روحی فارغ‌التحصیل می‌شود. در اینجا بخش دیگری از این نوسازی مطرح می‌شود که استادان و محققان را در دانشکده‌های مختلف در برمی‌گیرد. ازجمله دانشکده اصول الدین، مطالعات عربی و اسلامی و شریعت با زیرمجموعه‌های آن و نیز دانشکده زبان عربی و حتی دانشکده‌های دیگر مانند پزشکی و مهندسی. زیرا همه این استادان و دانشجویان به نظر ما سنگرهایی محکم در برابر افراط‌گرایی هستند و پایگاه‌هایی که می‌توانند یک گفتمان دینی مناسب را تولید و منتشر کنند. الازهر در این راه قصد دارد همایش‌ها و کنفرانس‌هایی را برگزار کند و دانشجویان را به مطالعات در سطوح عالی فراخواند تا در پایان‌نامه‌هایشان نیز به این مسائل توجه کنند. همچنین قرار است مجلات تخصصی و علمی منتشر و مباحث و تحقیقاتی را در این باره ارائه کنند و حتی برای بهترین مقالات جوایزی تعیین شود. در مجموع این که دانشگاهیان تشویق شوند تا در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنند و با توده‌های مردم در تماس باشند و با شیوه‌ای معتدل با آنها گفت‌وگو کنند.

الازهر چگونه می‌تواند جایگاه تاریخی خود را بازیافته و یک اسلام میانه‌رو را در جهان اسلام معرفی کند؟ شما چه پاسخی به کسانی دارید که می‌گویند از نقش این دانشگاه طی دوره‌های اخیر کاسته شده یا نتوانسته است با افراط‌گرایی و تروریسم مقابله کند؟

الازهر جایگاه خود را از دست نداده است که ما بخواهیم بگوییم چگونه می‌خواهد آن را دوباره به دست آورد. این مساله را همه مسلمانان می‌توانند گواهی بدهند. الازهر همچنان مانند دژی در برابر افراط‌گرایی ایستاده وپناهگاه مسلمانان در داخل مصر و خارج از آن است. در مورد انتقاداتی که شما گفتید ما هیاتی داریم که هر چه را در این باره مطرح می‌شود یادداشت می‌کند. ما ادعا نداریم نقش خودمان را به بهترین شکل و کامل‌ترین نحو ایفا کرده‌ایم. کمال مختص به خداوند یکتاست. انکار نمی‌کنم که برخی از این انتقادات از روی حسن‌نیت بیان می‌شود و خواستار جلوگیری از خطاها و اصلاح امور است. ما از این افکار و نظرات استفاده می‌کنیم و حتی ممکن است کسانی را که انتقاد می‌کنند دعوت کنیم تا با آنها ملاقات داشته باشیم و از آنها توصیه‌های بیشتری را دریافت کنیم. در این میان البته کسانی هم هستند که قصدشان مشوب کردن چهره الازهر است و در حرف‌هایشان جز افترا و القائات سوء چیزی وجود ندارد.

ما الان در حال تهیه سندی هستیم که قرار است از سوی الازهر منتشر شود. در این سند راهکارهای اصلاح تفکر دینی آورده شده است. در تدوین این سند بسیاری از استادان دانشگاه‌ها، روحانیون و نویسندگان با رویکرد‌های فرهنگی و سیاسی مختلف مشارکت داشته‌اند.

درباره حوادث تروریستی مصر که تاکنون بی‌سابقه بوده است چه می‌گویید؟

افراط‌گرایی و تروریسم یکی از نمادهای مجرمیتی است که از دین به عنوان پوششی برای ارتکاب آن جنایت استفاده می‌کند و آن را دستاویزی قرار می‌دهد تا به اعمال غیرقانونی خود مشروعیت بدهد. در واقع دین هم یک قربانی درکنار دیگر قربانیان افراط‌گرایی و تروریسم است. شما می‌دانید که مصر فقط این دو دهه نیست که دچار حوادث تروریستی شده است، بلکه از چهار دهه پیش تاکنون این ماجرا ادامه دارد. طی این مدت، اما الازهر موضع ثابتی داشته و آن این که با دلیل و برهان شرعی با تمام افکار گروه‌های تندرو مقابله کرده و افکار اشتباه آنها را نشان داده است. الازهر پیوسته بر اعتدال و میانه‌روی تاکید داشته و خواستار کنار گذاشتن اعمال تروریستی و خشونت از سوی گروه‌های تندرو بوده است.

با این حال طی سال‌های گذشته یک اتفاق مهم در مصر افتاده و آن این که قدرت دولت در محلات تجمع جدیدی که به صورت خودبه‌خود شکل گرفته کم شده است. در واقع مناطقی هست که هزاران نفر در آن زندگی می‌کنند، اما دولت در آنجا حضوری ندارد. به این معنا که پاسگاه پلیسی نیست یا بیمارستانی وجود ندارد و... همین موجب شده تا گروه‌های تندرو بکوشند این خلأ را پر کنند. بنابراین به انجام اقداماتی برای تامین امنیت یا ارائه خدمات به مردم دست‌زده و جای دولت را گرفتند. آنها به مردم پول می‌دهند و در همان حال فکرشان را تحت تاثیر خود می‌گیرند. ما الان داریم تاوان همین مساله را می‌پردازیم و مسئولان باید به این نکته توجه داشته باشند و این خلأ‌ها را پر کنند وگرنه ما دچار ضرر و زیان‌های بیشتری خواهیم شد.

پس مسئولیت الازهر در این باره چیست؟

مساله تنها به الازهر یا دیگر موسسات دینی مربوط نمی‌شود. زیرا همه طرف‌هایی که در زمینه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند باید بخشی از مسئولیت را به عهده بگیرند. در راس اینها نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و فکری یا نهادهای مربوط به جوانان است. موضوع افراط‌گرایی از مساله شرایط اقتصادی و مشکلات معیشتی و بیکاری جدا نیست. همچنین فضای سیاسی اگر نتواند جوانان را جذب کند یا امکانی را برای بیان عقایدشان فراهم کند و راه را برای مشارکت سالم آنها در جامعه به وجود آورد همین مشکلات ادامه پیدا خواهد کرد. همه این عوامل در رشد افکار افراطی تاثیر دارد. فراموش نکنیم که کشورهای غربی نیز با طمع‌ورزی‌ها و دخالت‌های خود در امور اسلامی و تشدید انگیزه‌های افراط‌گرایی به این جریان کمک می‌کنند و افراط‌گرایی را در کشورهای اسلامی و عربی دامن می‌زنند.

آیا کوتاهی نهادهای دینی می‌تواند در رشد افکار افراطی نقش داشته باشد؟

باید اعتراف کنم که همه نهادهای دولتی طی سال‌های گذشته کوتاهی کرده‌اند. بنابراین وظیفه ماست که این کمبودها را جبران کنیم و اشتباهات گذشته را اصلاح کنیم. به طور کلی الازهر هرگز از مسئولیت خود شانه خالی نکرده است دلیل آن هم فعالیت‌های ما طی سال‌های اخیر در مصر است. این الازهر بود که در برابر افکار غلط ایستاد و اجازه نداد کسانی از دین اسلام به نفع خود سوءاستفاده کنند. الازهر بارها سعی کرده است مفاهیم دینی را روشن بیان کند به نحوی که اجازه به گروه‌های افراط‌گرا برای سوءبرداشت از آنها داده نشود. الازهر بارها با صدور بیانیه‌ها افکار انحرافی گروه‌های امثال داعش و القاعده را افشا کرده است. ما سعی کرده‌ایم مفاهیم عمده‌ای مانند جهاد، تکفیر، حاکمیت، هجرت، خلافت و... را به نوعی معنا کنیم که برداشت‌های سوء از آن کنار گذاشته شود. اینجا باید من درباره برخی از فتواهایی که این یا آن فقیه در گذشته داده نیز توضیح دهم. چون این فتاوا در شرایط خاص و استثنایی طرح شده‌اند و آنها را نمی‌توان به هر زمان و مکان یا شرایط امروز اطلاق کرد. برای مثال مساله تکفیر یکی از برجسته‌ترین نمونه‌هایش است. زیرا می‌بینیم گروه‌های تروریستی مسلح به برخی از احکام صادر شده از سوی ابن تیمیه یا ابن کثیر استناد می‌کنند که می‌گوید بیان لسانی شهادتین برای مسلمان بودن یک فرد کافی نیست و باید این مساله از طریق عمل و تسلیم کامل احکام شدن اثبات شود. بعد نتیجه می‌گیرند که هر کس از این شروط خارج شد مسلمان نیست، کافر است و باید با او جهاد کرد، اما این یک برداشت غلط از دیدگاه اوست. ابن تیمیه این سخن را در قرن هفتم و هشتم گفته است که مسلمانان درگیر جنگ‌های خونین با مسیحیان بودند و از سوی دیگر مغول‌ها بغداد را گرفته و شام را تصرف کرده بودند و داشتند به مصر می‌رسیدند که در نهایت در عین جالوت شکست خوردند. مغول‌ها آن روزها مدعی بودند مسلمان هستند حال آن که در درون کافر بودند و اسلام را قبول نداشتند. در چنین شرایطی است که ابن تیمیه می‌گوید باید مسلمان بودن با عمل به اثبات برسد تا مسلمانان از کسانی که تظاهر به اسلام می‌کنند متمایز شوند. حال سوال این است؛ چگونه می‌شود جوامع مسلمان ما را با جوامع آن روز که در آنها کافر و مسلمان و منافق همه در هم آمیخته بود یکی گرفت. آن موقع مغول، مسیحی، عرب و... همه حضور داشتند. آیا می‌توان احکامی را که مخصوص قرن هشتم بوده است برای جوامعی در قرن بیست و یکم روا دانست؟

چگونه می‌شود جعلی بودن تفکرات و برداشت‌های این تشکل‌های تروریستی از دین را افشا کرد؟

به قول معروف، تشخیص بیماری خود نصف درمان است. قدرت دولت و تحکیم سیطره‌اش برهمه اطراف و اکناف کشور می‌تواند تامین‌کننده امنیت بوده و به عنوان یک عنصر اساسی در شرایط کنونی در مقابله با تروریسم عمل کند. از سوی دیگر باید گفتمان رسانه‌ای تصحیح و نوسازی شود. بنابراین نباید رسانه‌ها طوری به قضایا دامن بزنند که گویی جنگی در میان است و اختلافات عجیب و غریب را برجسته کنند. یکی از کارهایی که ما دراین زمینه باید بکنیم این که هر چه زودتر کانال تلویزیونی الازهر را راه‌اندازی کنیم تا راهنمای مردم برای شناساندن دین درست و معتدل باشد و بتواند جعلی و باطل بودن دعاوی این گروه‌ها را افشا کند و اجازه ندهد از گفتمان دینی سوءاستفاده شود.

حکم دین درباره گروه‌های تروریستی که مرتکب قتل و فساد می‌شوند چیست؟ اسلام با خوارج در دوران مختلف چگونه برخورد می‌کند؟

در مورد گروه‌های تروریستی کتاب‌های فقهی به اندازه کافی روشنگری کرده است. گروه‌های تروریستی «مفسدون فی الارض و بغاه» هستند و طبعا مقابله با آنها و محاکمه‌شان یک واجب شرعی است. والیان امور باید برای حفظ امنیت مردم و جان و مال و آبرویشان این احکام را جاری کنند. باید ادعاهای آنها را که از دین سوءاستفاده می‌کنند افشا کنند تا نتوانند مردم را به نام دین فریب دهند. آنچه را آنها می‌گویند دروغ است و آنها به کلی از تعالیم دینی فاصله گرفته‌اند. شریعت اسلامی فقط یک شریعت مداراگر نیست بلکه از اولیای امور می‌خواهد با این گروه‌ها به لحاظ فکری و نظامی مقابله کنند و اجازه ندهند آنها به اعمال جنایتکارانه خود ادامه دهند و بین مسلمانان فتنه به وجود آورند. دولت‌های دیگر هم باید برای مبارزه با این سرطان فکری در کنار کشورهای عربی و اسلامی باشند. خلاصه این که مقابله با سلاح در برابر متجاوزان امری روشن و آشکار در شریعت اسلامی است و این یکی از اوجب واجبات مسئولان است.

شما تا چه حد امیدوار هستید از فعالیت گروه‌های افراطی نظیر داعش کاسته شود؟

به نظر نمی‌رسد این پدیده به این زودی‌ها از بین برود. زیرا همچنان عناصر و عواملی هست که اینها را تغذیه می‌کند. این گروه‌ها آنچنان قدرت گرفته و خطرناک شده‌اند که غلبه بر آنها به این زودی دشوار به نظر می‌رسد. از این رو باید ما خود را برای یک مقابله طولانی‌مدت آماده کنیم. باید بکوشیم ریشه‌های اجتماعی، اقتصادی و فکری این مشکل را شناسایی و برطرف کنیم. با این حال من یقین دارم داعش و امثال آن رو به زوال است. هر کسی تاریخ اسلام را مطالعه کرده باشد می‌داند سرنوشت گروه‌های ضاله و منحرف غیر از این نبوده است. اینها در شرایطی اوج می‌گیرند و خطرناک می‌شوند، اما مدتی طول نمی‌کشد که مانند یک شجره خبیثه ریشه‌کن می‌شوند. ان‌شاءالله با تلاش و کوشش مخلصانه در جهت یک هدف واحد، می‌توانیم بر این تشکل‌ها و نظایرشان غلبه کنیم.

بعد از حوادث 11سپتامبر 2001 برخی رسانه‌های غربی تلاش کردند بین اسلام و اعمال تروریستی پیوند برقرار کنند. شما در این باره چه می‌گویید؟

در غرب گروه‌ها، احزاب و جریان‌های فکری هستند که با اهداف سیاسی مشخصی تلاش می‌کنند حمله‌ای بی‌رحمانه علیه اسلام داشته باشند. این فقط برای این روزها نیست و از قبل هم وجود داشته است. هدفشان این است که بگویند اسلام یک دین طرفدار خشونت و کشتار است. برای مثال اگر به اندیشه‌های مطرح شده در مقاله «جنگ تمدن‌ها» اثر هانتینگتون توجه کنیم همین فلسفه و دیدگاه غلط را ترویج می‌کند. این مطلب زمانی بیان شد که هنوز حوادث 11 سپتامبر اتفاق نیفتاده بود.

نباید فراموش کنیم تاریخ متهم کردن اسلام به خشونت سابقه‌ای طولانی دارد و درآن بقایای تعصبات موروثی دوران قرون وسطا دیده می‌شود. این تصور دارای اهداف سیاسی و اقتصادی مشخصی است و تحت پوشش تحقیقات علمی می‌خواهد دیدگاه‌های خودش را به دیگران القا کند. در این رویکرد تصویری مخدوش از اسلام و مسلمانان ارائه می‌شود. برای یک نمونه کافی است سخنان جورج بوش، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا را به یاد بیاوریم که در شروع حملاتش به منطقه ما تحت عنوان مبارزه با تروریسم از اصطلاح «جنگ‌های صلیبی» یاد کرد. این مطلب در کتاب‌های مستشرقان مشهور نیز به چشم می‌خورد. در واقع حوادث 11 سپتامبر آمد تا فرصت بزرگی در اختیار اینها قرار دهد. القاعده این فرصت را در یک طبق طلایی گذاشت و به اینها هدیه داد تا چهره اسلام را نابود کنند. بهای اینها را کشورهای مسلمان باید پرداخت می‌کردند و این دقیقا همان کاری است که امروز گروه‌هایی نظیر داعش می‌کنند.

الازهر در زمینه گفت‌وگوی ادیان چه کرده است؟

گفت‌وگوی ادیان فعالیتی مستمر بوده و هست. الازهر نیز با ابزارها وکانال‌های مختلف در این گفت‌وگوها شرکت می‌کند و این مساله تنها منحصر به «مرکز گفت‌وگوها» نیست. این گفت‌وگوها همه مومنان به ادیان سماوی و حتی پیروان ادیان غیرآسمانی و غیرمتدینان را هم شامل می‌شود.

در مورد گفت‌وگوی ادیان اسلامی و مسیحی نیز همین امر جریان دارد. البته سال 2011 بعد از اظهارات پاپ بندیکت شانزدهم که برداشت‌هایی منفی از اسلام داشت، این گفت‌وگوها قطع شد. او تصور می‌کرد مسلمانان منطقه خاورمیانه به مسیحیان ظلم می‌کنند و آنها را مجبور به هجرت کرده‌اند. آن موقع در اثر حوادث تروریستی عراق و مصر و حملاتی که به کلیساها شده بود این شرایط به وجود آمد. لکن ما با اینها مقابله کردیم و برداشت‌های پاپ را دخالت در امور داخلی کشورهای عربی و اسلامی دانستیم. بعد از آن که پاپ بندیکت استعفا داد و پاپ فرانسیس جای او آمد، احساس کردیم شرایط جدیدی به وجود آمده است و او بیانی مثبت تر نسبت به این مسائل دارد. از این رو ما از یک هیات واتیکان استقبال کردیم و به آنها اطلاع دادیم مانعی بر سر شروع دوباره گفت‌وگوها نمی‌بینیم. از آن پس این روابط دوباره شروع شده است.

گروه‌ها و جریان‌های تند رو به الازهر حمله می‌کنند و قصدشان این است که مرجعیت الازهر را بگیرند. این مساله بر نقش الازهر اثر می‌گذارد؟

الازهر همیشه در معرض حمله دو گروه بوده است. گروهی که در احکام دین راه افراط را در پیش می‌گیرند و گروهی که راه تفریط را در پیش گرفته و اجازه می‌دهند به دین و احکامش حمله شود. هردو گروه از نظر ما باطل هستند. بنابراین الازهر همان راه میانه را در پیش گرفته است. متاسفانه از سال 2011 تمایلاتی وجود دارد که خواستار نابودی نهادهای دینی و حذف آنهاست. هدف اینها این است که دولت را از یکی از پشتوانه‌های قوی‌اش خالی کنند. ما البته به این حملات کاری نداریم و وقتمان را صرف آنها نمی‌کنیم. زیرا اگر این کار را بکنیم نمی‌توانیم به وظایف خودمان عمل کنیم. از این رو ما به راه خود ادامه می‌دهیم.

شخص شما نیز در معرض انتقاداتی قرار دارید و برخی به شما حمله می‌کنند. با این انتقادات چگونه برخورد می‌کنید؟

ما که یک نهاد مقدس نیستیم که اجازه نقد آن را به کسی ندهیم. هیچ یک از ما مقدس نیستیم به طوری که نشود از ما انتقاد کرد. ما می‌گوییم الازهر هم باید نقد شود، اما مشکل در تصویری است که برخی از کل الازهر ارائه می‌دهند. چون در مواردی می‌بینیم این تصویر با آن چیزی که خود الازهر هست منافات دارد. از این رو بعضی وقت‌ها می‌بینیم کسانی به ما حمله می‌کنند و وقتی ما می‌خواهیم به آنها جواب دهیم می‌بینیم انتقاد آنها از اساس دلیل دیگری داشته است. به هر حال الازهر موسسه‌ای برای همگان است. من بارها گفته‌ام الازهر متعلق به همه مصری‌هاست. درهای این موسسه برای بحث و گفت‌وگو به روی همه باز است. هر کس فکری یا پیشنهادی داشته باشد ما از آن استقبال می‌کنیم. من همین جا می‌خواهم از فرصت استفاده کرده و از تمام متفکران و روشنفکران یا هر کس قادر به ارائه طرحی، برنامه‌ای یا دیدگاهی است که الازهر را در راه مبارزه با گروه‌های افراطی و تروریسم یاری دهد، درخواست کمک کنم. درهای الازهر همیشه باز است. زیرا این مساله یک شخص یا یک موسسه خاص نیست بلکه با سرنوشت همه ملت پیوند دارد.

از طرف دیگر می‌خواهم بگویم کسانی که به الازهر حمله کرده و این نهاد را عامل ایجاد گروه‌های تروریستی می‌دانند بگویم اینها ریشه‌های اصلی ظهور یک پدیده اجتماعی را نشناخته‌اند و همه عوامل را به یک عامل و آن گفتمان دینی تقلیل می‌دهند. آنها از عوامل دیگر غفلت کرده‌اند. ناکامی‌های متوالی نسل‌های جدید در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، روانی و... در ظهور و بروز این پدیده نقش داشته است و گفتمان دینی نیز تنها یکی از این عوامل است. برای همین است که ما از نوسازی این گفتمان صحبت می‌کنیم.

الازهر از موضع بی طرفی تا خوارج خواندن داعش

الازهر هرچند در ابتدای ظهور داعش مانند روحانیون سعودی می‌خواست موضعی بی طرف اتخاذ کرده و حتی از دولت عراق برای مقابله با آنها در مناطق سنی نشین انتقاد می‌کرد اما رفته رفته موضع خود را تغییر داد تا جایی که گروه داعش را با « خوارج » یکی دانست و بعدها نیز به این نتیجه رسید که داعش در خدمت آمریکا و اسرائیل است.

این درحالی است که دولت عربستان سعودی به صورت پنهان و آشکار از گروه‌های تروریستی چون داعش دفاع کرده و حمایت‌های مالی و فکری می‌کند. همزمان با این رویکرد شیوخ سلفی مورد حمایت عربستان نیز به‌صورت آشکار و پنهان از گروه‌های افراطی نظیر داعش دفاع کرده‌یا با صدور فتاوایی به اعمال و رفتار داعش و دیگر گروه‌های تروریستی مشروعیت دینی می‌بخشند. اینجاست که اهمیت کار شیخ احمد الطیب و دانشگاه معروف الازهر مشخص می‌شود. این دانشگاه با طرح بازسازی گفتمان دینی می‌کوشد گفتمان گروه‌های افراطی را مورد نقد قرار دهد و از صحنه خارج کند. رویکردی که در داخل و خارج از مصر می‌تواند معانی کاملا متفاوتی داشته باشد.

دانشگاه الازهر ابتدا به تبعیت از مواضع سعودی‌ها اعلام کرد حاضر نیست تکفیر داعش را اعلام کند، زیرا آنها مسلمان هستند و مسلمان هرگناهی هرچند بزرگ را مرتکب شده باشد نمی‌توان تکفیر کرد. همین موضعگیری موجب انتقادات شدیدی از شیوخ الازهر شد و حتی برخی این دانشگاه و روحانیون آن را به پشتیبانی فکری از گروه‌های تروریستی متهم کردند؛ اتهامی که هنوز الازهر نتوانسته است از زیر بار سنگین آن خود را خارج کند و در گفت‌وگوی حاضر نیز ته‌مانده‌های آن به چشم می‌خورد. با این حال رفته‌رفته دانشگاه الازهر موضع خود را نسبت به گروه‌های افراطی تغییر داد و به سمت محکومیت اعمال جنایتکارانه آنها پیش رفت.

این مساله زمانی اتفاق افتاد که گروه داعش با برخی اعمال فجیع داعش از جمله سربریدن تعدادی مصری، جنایت خود را به اوج رساند یا خلبان اردنی را زنده‌زنده در آتش سوزاند. این درحالی بود که پیشتر الازهر نه‌تنها حاضر به تکفیر داعش نبود، بلکه از دولت عراق به دلیل حمله به این گروه در مناطق سنی‌نشین بشدت انتقاد و آن را جنگی فرقه‌ای توصیف می‌کرد؛ انتقادی که با پاسخ تند مقامات عراقی مواجه شد.

نوری مالکی، معاون رئیس‌جمهور عراق با اشاره به بیانیه موسسه الازهر مصر در محکوم کردن حضور نیروهای مردمی عراق در نبرد علیه داعش تاکید کرد الازهر در دام داعش افتاده است. نوری مالکی خاطرنشان کرد: از بیانیه الازهر ـ که دربرگیرنده اتهام‌های خطرناک علیه نیروهای مردمی است که دوشادوش نیروهای امنیتی برای دفاع از حاکمیت، مقدسات و همه مولفه‌های ملت عراق در حال نبردند ـ شگفت‌زده و شوکه شدیم.وی افزود: شایسته بود الازهر در صدور چنین بیانیه‌ای به اطلاعات موثق و مستند تکیه می‌کرد نه شایعات مغرضانه برخی چهره‌های ناشایست دینی که شب و روز برای ایجاد فتنه طایفه‌ای تلاش و در همان حال درباره جنایت‌های تروریستی داعش سکوت اختیار می‌کنند. نخست‌وزیر سابق عراق تاکید کرد: ای‌کاش الازهر به یاد می‌آورد جامعه بین‌الملل با فلسطینی‌ها که طی قرن‌های گذشته همه‌روزه با سرکوبگری صهیونیست‌ها مواجه بودند، چه کرد؟ با تاسف شدید باید گفت الازهر در دام داعش افتاد. الازهر به جای این که برای وحدت و یکپارگی صفوف مسلمانان در رویارویی تاریخی علیه تروریسم تلاش کند در معرکه تحریک طایفه‌ای افتاده است.

اما چنان که یادآوری شد به مرور، مواضع الازهر نیز نسبت به گروه‌های افراطی ازجمله داعش تغییر کرد.

دکتر احمد الطیب چند ماه پیش در اظهاراتی تحسین برانگیز گفت: « هدف داعش از جذب جوانان به گروه گمراه خویش و فریب آنها، بر هم زدن نظم و امنیت کشورهای اسلامی و هدف قرار دادن جوانانی است که ستون امت هستند. افراد معروف به داعش، از خوارج زمان و آشوبگر هستند و از این رو تمام حاکمان وظیفه دارند با آنها بجنگند و مردم را از شر و فتنه آنها حفظ کنند. تروریست‌های داعش همان خوارجی هستندکه با قیام علیه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) ایشان را متهم به کفر کردند.»

او همچنین یک بار دیگر در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه گفت: «پیدایش گروه مسلحانه [داعش] به این شکل، سوالاتی را درباره دلایل اصلی آن ایجاد می‌کند و مردم کشورهای عربی بر این باورند که غرب در این مساله دست دارد و سلاح‌هایی که در اختیار این گروه‌ها قرار دارد، در جهان عرب تولید نشده است.» شیخ احمد الطیب در توضیح این مساله یادآور شد: «نظم جهانی به‌دنبال ناآرامی است و به نظر می‌رسد که به جدایی و تکه‌تکه کردن منطقه ما تمایل دارد و داعش یک ابزار موثر این کار است. داعش برای قدرت‌های بزرگتری که نمی‌خواهند منطقه ما در کنار اسرائیل رشد کند، کار می‌کند.»

منبع: الاهرام‌
ترجمه: محمدعلی عسگری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها