به هزار و یک دلیل، اتهام های جاسوسی برای خارج از مصر، علیه محمد مرسی و یارانش بیشتر از یک واقعیت قابل اعتنا به یک جوک خشن و تلخ شبیه است و بارزترین دلیل آن هم شاید قدم زدن آزاد فرعون در خیابان های قاهره باشد؛ دیکتاتوری که تا قبل از به زندان افتادن رییس جمهور منتخب، لباس های سفید زندان را بر تن داشت و عینکی تیره بر چشمان او به این معنا که از روی تکبر یا هر چیز دیگری، مایل نبود دیگران حتی چشم هایش را ببینند.
چشم و گوش های های دیگر مبارک اما در جای جای مصر رخنه کرده بودند و در خیابان های پایتخت، مبارک ها قدم می زدند.آزادی دیکتاتور و حبس و اعدام رییس جمهور منتخب در یک انقلاب ابتر، مساله ای دور از انتظار نبود.
هیچ چیز برای توصیف تحولات انقلاب مصر و افول زودهنگام ستاره ان زیباتر از عبارات «دینا المغربی» روزنامه نگار و فعال مدنی مصری نبود که در گرماگرم تبرئه مبارک از اتهام هایش و به زندان افتادن اعضای اخوان المسلمین در آگوست 2013 (اوایل شهریور 92) چنین نوشت: نگرانم...هر لحظه منتظرم «رامز جلال» (بازیگر و مجری معروف مصری) ناگهان در صفحه تلویزیون ظاهر شود و با اشاره به پایان بازی انقلاب در مصر به رویای این چند سال خاتمه دهد و بگوید: سوپرایز! سقوط مبارک در کار نبود! همه شما در برابر دوربین مخفی بودید!
واقعیت این است که زندانی شدن محمد مرسی و حتی حکم اخیر اعدام وی به اندازه حبس مبارک و محکومیت او غیرممکن نبود. در سیستمی نظامی و امنیتی که پدرخوانده اش پشت میله های زندان جلو دوربین برود، طناب دار می تواند انتظار همه را بکشد. مساله این است که بسیاری باور دارند حسنی مبارک نرفته بود که بازگردد و حتی اگر انقلابی در کار باشد که فرزندان خود را بخورد، محمد مرسی را هنوز نمی توان فرزند انقلاب نامید، زیرا اساسا خود انقلاب، ملزومات، نتایج و شناسنامه ای دارد.
زندان مبارک بیش از زندان به مرخصی استعلاجی و طول درمان شبیه بود و بندش نیز به اتاق مراقبت های ویژه. در بدبینانه ترین وضعیت، برکناری او برداشتن سر هرم و تعویض آن بود؛ غافل از اینکه بدنه و قاعده هرم فرعونی، بیش از همیشه فعال و در حال رقم زدن معادلات جدید با فرمول های قدیم است.
محمد مرسی از زمانی لباس ریاست جمهوری را از تن می کند و برای پوشیدن لباس های زندان آماده می شد که از خواسته های اصلی ملت خود دانسته یا نادانسته غفلت کرد و طعمه بدخواهی های داخلی و خارجی شد.
محمد مرسی آن زمان جای خود را به حسنی مبارک می داد تا دشمنش به راحتی از آب و هوای مطبوع تفرجگاهش در شرم الشیخ استفاده کند که مردم مصر در خیابان های قاهره برای انتخاب نمایندگان پارلمان خود صف بسته بودند و در این صف ها بودند مادران عزیز داده ای که با چشمان مالامال از اشک، نزد اعضای ارشد اخوان المسلمین می آمدند و در صفوف رای با التماس به آنها می گفتند: «نگذارید خون فرزندان انقلاب و شهدای ما پایمال شود»؛ در گرماگرم رقابت بر سر قدرت اما، نه چشمی می دید و نه گوشی می شنید هر چند چشم ها و گوش های مبارکِ دربند، آزادنه می دیدند، می شنیدند و اوضاع را تحت کنترل داشتند.
رهبری اخوان المسلمین مصر، حتی تکلیفش را با مبادی و ارزش های اولیه انقلاب در سرزمینی اسلامی و در عین حال، میراث باستانی فرعون ها نمی دانست. حتی خود محمد مرسی نیز نه آنگونه که «توکل کرمان» فعال اجتماعی یمنی گفت، «نلسون ماندلای جهان عرب» است و نه همنشین ژنرال های خودکامه. مرسی بیش از همه این اوصاف، یک رییس جمهور بلاتکلیف بود که حتی فرق دوست و دشمن را ندانست.
مبارک به جای مرسی آن هنگام برای خروج از زندان و تعویض جایش با رییس جمهور منتخب آماده می شد که دولت اخوانی ها با وجود آگاهی کامل از کینه و دشمنی برخی نظام های پادشاهی و امیرنشین های خلیج فارس با خود جریان اخوان المسلمین به عنوان بزرگترین اپوزیسیون منطقه ای آنان و همچنین رقابت آنها با ایفای نقش پررنگ مصر در منطقه در خطایی راهبردی به دشمنان قسم خورده سنتی پناه برد و به کمک های صندوق های سرمایه گذاری نفتی و وام های آنان دلخوش شد.
چه کسی می توانست این شوخی بزرگ را جدی بگیرد که مالک بلامنازع امیر نشین قطر- کسی که به پدر رحم نمی کند و با کودتا برکنارش می کند- بزرگترین حامی جمهوریت در کشوری شود که خود قطبی تاریخی در برابر کشورهای عربی خلیج فارس بوده است؟!
چه کسی بود که باور کند جریان های مورد حمایت عربستان سعودی، شریک مطمئنی برای روند دموکراتیک کشوری همچون مصر باشند و باوری به دموکراسی داشته باشند؟ همانهایی که رییس جمهور مستاصل در همان ابتدای راه، بیمحابا دست شراکت در قدرت به سوی آنان دراز کرد تا باز هم عافیتطلبانه مانند پرهیز ناگزیرش از بازماندگان رژیم سابق در جریان محاکمه مبارک، از گزند آنها مصون بماند.
محاکمه مرسی به جای مبارک از همان زمانی آغاز شد که رییس جمهور منتخب مصر پای خود را در پرونده تروریسم منطقه ای مانند حمایت از گروه های مسلح در سوریه همان جایی گذاشت که دولت عدالت و توسعه در ترکیه.
این واقعیت را یکی از معتمدان سابق خود رجب طیب اردوغان به نام «علی بولاگ» بیان می کند؛ فردی که سال ها مشاور اردوغان بود.
او می گوید: حزب عدالت و توسعه ترکیه و در راس آن شخص رجب طیب اردوغان مسئولیت بلاهایی که بر سر اخوان المسلمین آمد را باید تقبل کنند.
بولاگ بر این باور است که «همه چیز بعد از پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات پارلمانی مصر خوب بود تا اینکه اردوغان هوس کرد آرزوی امپراتوری عثمانی را با همراهی مصر مرسی محقق کند.»
مشاور سابق رییس جمهور ترکیه در روزنامه ترکی «زمان» ادامه می دهد: آنچه کمر شتر اخوانی ها را شکست، انتشار اخباری مبنی بر توافق مصر و ترکیه دو ماه پیش از برکناری مرسی برای براندازی بشار اسد در سوریه بود.
این، مساله شخص بشار اسد یا حتی نظام سوریه – به تنهایی- نبود بلکه قضیه ترس منطقه ای به ویژه در میان ژنرال های سکولار درباره امپراتوری ادعایی بود؛ هر چند چنین انگاره ای هم توجیه گر به کارگیری سازمان یافته ماشین سرکوب علیه معترضان نباشد، اما ژنرال های مصری دیده بودند که عدالت و توسعه اخوانی تبار چه بر سر یونیفرم پوش های همترازشان در ترکیه آورده بود.
قدر مسلم اینکه، محمد مرسی را تنها توطئه و کودتای ژنرال ها پای چوبه دار نیاورد اگر حتی نتوانیم بگوییم که رییس جمهور منتخب مردم پیش از صدور حکم اعدامش، دست به انتحاری خواسته یا ناخواسته زده بود.
جام جم آنلاین- جواد ارشادی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: