دکتر بهنام اوحدی، روانپزشک، زوج درمانگر و متخصص درمان مشکلات جنسی، در پاسخ به این پرسش میگوید هر زندگی مشترکی در خطر از میان رفتن عشق است مگر آن که زوج، ماهیت عشق و راههای نگهداری از آن را بدانند. گفتوگوی ما با این متخصص، درباره همین راههاست.
برخی میگویند عشق، فقط یک هیجان ناگهانی است، برخی آن را طغیان هورمونها میدانند و گروهی هم اعتقاد دارند اصلا مربوط به آدمهای سالم نیست و فقط روان رنجورها عاشق میشوند. نظر شما چیست؟
ما نمیتوانیم فقط با نیمکره منطق مغزمان زندگی کنیم و طبیعتا به نیمکره احساساتش هم نیاز داریم. نیمکره احساسات ، در افراد راست دست، نیمکره راست و در چپ دستها، نیمکره چپ است.
با این توضیح، هر آدمی قابلیت عاشق شدن را دارد؟
نه. گروهی از آدمها از نظر هیجانی بشدت سرد هستند و به ندرت ممکن است عاشق شوند مانند شخصیتهای اسکیزوئید ( دوری گزین ) یا مبتلایان به سندرم اسپرگر (یکی از اختلالات طیف اوتیسم) یا افراد آ سکشوآل یعنی کسانی که کلا مسائل جنسی برایشان
بیاهمیت است.
ممکن است کسی به شکل ثانوی ضدعشق شود یعنی دورهای عاشق باشد و ناگهان دیگر هرگز عاشق نشود؟
افرادی که دچار شکستهای عشقی شدید میشوند گاهی به کلی با عاشق پیشگی خداحافظی میکنند و انرژی شان را در ادامه زندگی، بیش از حد بر فعالیتهای دیگر متمرکز میکنند مثلا همه وقت شان را بشدت صرف فعالیتهای فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی میکنند. این رفتار، نوعی « جبران افراطی» محسوب میشود.
من هنوز پاسخ پرسشم را درباره چیستی عشق نگرفتهام. از دیدگاه روانپزشکها عشق دقیقا چیست؟
عشق غلیان احساسات است. امکان دارد آدم عاشق زمانی خلقش بالا برود یا پایین بیاید یا دچار حالتهای نوسانی شود. مثلا گاهی سرخوشی، گاهی افسردگی.
در حالت عاشقی شدید ممکن است فرد کمیشبیه افراد روان رنجور هم به نظر برسد. ولی واقعیت این است که زندگی بدون عشق بسیار سخت است. زندگی بدون عشق مثل غذای بدون چاشنی و ادویه است. کامل نیست.
رابرت استرنبرگ، روانشناس و نظریه پرداز، عشق را به شکل یک مثلث تعریف کرده است که یک ضلع آن شور یا کشش جنسی، یک ضلع صمیمیت و یک ضلع نیز تعهد است. از دیدگاه او بعید است که هر سه ضلع این مثلث در انسانها کاملا مساوی با هم باشد و بر حسب این که کدام ضلع بلندتر است امکان دارد ماهیت عشق و شکل رابطه عاشقانه تغییر کند و او بر این اساس انواع مختلفی از عشق را تعریف کرده است.
هر زندگی مشترکی در خطر از میان رفتن عشق است مگر آنکه زوج ها ماهیت عشق و راههای نگهداری از آن را بدانند |
این هم یک تعریف مناسب از عشق است اما من این سه آیتم برای عشق را به تعداد بیشتری آیتم تبدیل کرده ام و به جزئیاتی پرداخته ام که معمولا برای مراجعانم به آنها اشاره میکنم . نخستین آیتم از دیدگاه من احترام است. دومی، اعتماد است. جزء دیگر تعهد و مسئولیت پذیری است. آیتم دیگر صداقت و رفاقت است.
بعدی، بخشش و گذشت در رابطه است یعنی در رابطه عاشقانه، خوبیها پر رنگ تر و بدیها کمرنگ تر دیده میشوند. آیتم دیگر، سپاس و ستایش است. در کشور ما معمولا سپاسگزاری بین زوجها کم دیده میشود و با گذشت مدتی از ازدواج، آنها خیال میکنند تشکر نکردن، نشانه صمیمیت شان است در حالی که این روش اتفاقا باعث از بین رفتن صمیمیت میشود.
نوازش و در آغوش گرفتن هم یک جزء مهم در عشق است. منظور از نوازش و در آغوش گرفتن صرفا رابطه جنسی نیست این اشتباه است که زوجها خیال میکنند صرفا برای یک رابطه جنسی باید یکدیگر را لمس کنند در حالی که چنین نیست.
زنها در کشور ما در این زمینه پیشرفت زیادی داشته اند و به آگاهیهایی برای ارتباط با همسر از این طریق دست پیدا کردهاند. اما به نظر میرسد که مردها عقب هستند. متاسفانه بسیاری از آقایان مراجع ما شیوه در آغوش گرفتن همسر و نوازش کردن او را نمیدانند.
آیتم دیگر، درک متقابل همسر است. عشق باید درک بهتری از طرف مقابل برای ما به ارمغان بیاورد تا او را همانطور که هست بپذیریم و وقتی پذیرفتیم وارد مرحله بعدی میشویم که همدلی است. همدلی یعنی درک مسائل از دیدگاه طرف مقابل. برخی خیال میکنند همدلی همان همدردی است اما این طور نیست. ما در همدلی درد طرف مقابل را درک میکنیم اما در همدردی همراه او درد میکشیم.
رکن مهم دیگر در عشق، یاری کردن و پشتیبانی همسر است. بسیاری از رابطههای عاشقانه در کشور ما با آسیب همراه هستند چون دو طرف وارد رابطه میشوند با هم گرم میگیرند اما بر سر یک مساله به هم حمله میکنند و آسیب میزنند و رابطه تمام میشود. چون مهارتهای زندگی را نمیدانند. جزء دیگر در عشق ایثار و فداکاری است و بعد دیگر معنویت است. عشق واقعی ، انسان را در پیوستگی با جهان آفرینش قرار میدهد و بعدی از معنویت است.
اجزایی که نام بردید، عشق را با جزئیات زیاد تعریف میکنند اما به نظر میآید در دنیای مدرن غرب، عشق از طریق رسانهها بیشتر در قالب رابطه جنسی تعریف میشود.
شور جنسی یک جزء عشق است. اما به تنهایی عشق نیست، حتما باید اجزای روحانی و روانی هم در آن باشد.
به نظرتان چقدر در عشقهای امروزی جامعه ما، ارکانی که به آنها اشاره کردید، رعایت میشود؟
به نظرم شمار زیادی از این اجزا، در عشقهای امروزی نادیده گرفته میشود. افراد در بسیاری از مواقع به دام رابطههای عاشقانه نادرست میافتند اما رهایشان نمیکنند و ادامه میدهند برای مثال چندی پیش خانم مراجعی داشتم که پزشک بود و وارد رابطه عاطفی با مردی متاهل شده بود. آقا به ایشان گفته بود که همسرش را طلاق میدهد اما وعده اش دروغ بود. با مطالعه بیشتر مشخص شد مرد مبتلا به یکی از انواع اختلالهای روانی است. اما برای درمان کاری نمیکند و بنابر این به حرفهایش نباید اعتماد کرد چون ممکن است در شرایط نامتعادل ، چیزهایی بگوید و قولهایی بدهد که هیچ کدام راست نیستند. اما با وجود این شرایط خانم همچنان اصرار داشت که در این رابطه باقی بماند هرچند بشدت آزار میدید.
چرا خانم سعی میکرد رابطه را حفظ کند؟
خیلی از مردم این کار را میکنند. آنها وارد روابط غلط میشوند و حفظش میکنند در پرونده این خانم و در بسیاری از موارد ، علت تلاش برای حفظ یک رابطه غلط، ترس از تنهایی است. ترس از تنهایی، دوری گزین ترین آدمها را هم یاد مرگ میاندازد و نگران شان میکند.
برای رهایی از ترس از تنهایی که به قول شما باعث قرار گرفتن در روابط غلط عاطفی میشود به نظرتان باید چه کار کرد؟
برای کاهش این ترس ابتدا باید بپذیریم که تنهایی جزئی از دنیای مدرن است و شاید دامن ما را هم بگیرد. به آمارها توجه کنید. طلاق گرفتهها، مجردهای قطعی و آنها که همسران شان فوت کردهاند جزو گروههایی هستند که این تنهایی را بیشتر از دیگران تجربه میکنند و باید برای مقابله با آن آماده باشند.
برای حل این مشکل ما باید انرژی مان را بر محورهای متنوع دیگری از زندگی متمرکز کنیم. مثلا از گیاهان خانگی مراقبت کنیم، به کلاسهای ورزش، موسیقی، یوگا یا مدیتیشن بپیوندیم و روابط اجتماعیمان را با انسانهای دیگر گستردهتر کنیم.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید که زوجها بسیاری از آیتمهای عشق را نادیده میگیرند و به همین علت در رابطه به مشکل بر میخورند، اصلی ترین آیتمهایی که فراموش میشوند، کدامند؟
احترام و صمیمیت مهمترین و مغفول مانده ترین اجزای عشق هستند. از یک طرف زوجها در بسیاری از موارد به یکدیگر و خانوادههای شان احترام نمیگذارند و از سوی دیگر با هم صمیمینمیشوند، آنها به هم محبت نمیکنند چون خیال میکنند این نوازشها، باعث پررو شدن همسرشان میشود یا خیال میکنند این نوع رفتارها برای بچهها بد آموزی دارد و اگر نشانه ای از محبت به هم را مقابل بچههای شان آشکار کنند چشم و گوش آنها باز میشود!
در حالی که فرزندان مان باید ببینند والدینشان نسبت به هم علاقه دارند و با هم صمیمیاند تا در بزرگسالی الگوی مناسب رفتاری داشته باشند. متاسفانه ما بدلی زندگی میکنیم.
برخی میگویند که عشق مربوط به قبل از ازدواج است و پس از ازدواج شعلهاش خاموش میشود شما این نظر را قبول دارید؟
عشق پس از ازدواج باید ضمیمه صمیمیت شود اما اگر صمیمیت نباشد، رابطه سرد خواهد شد.
در این حالت کار زوج به دادگاه خانواده میکشد؟
نه همیشه . شاید تعهد باعث شود در کنار هم بمانند اما به هر حال احساس خوشبختی کامل ندارند. در حالی که صمیمیت، آدمها را دوباره عاشق میکند و حتی شور جنسی را هم افزایش میدهد. در مرگ صمیمیت، زوج ها به طلاق عاطفی هم میرسند یعنی شاید زیر یک سقف زندگی کنند اما از نظر عاطفی وابستگی شان را به هم از دست دادهاند.
به اینکه آدمها نیمه گمشده دارند باور دارید؟
معتقدم اما نه به شکل اغراق شده و رمانتیکش. معنای مورد تایید من از نیمه گمشده این است که برخی آدمها از نظر عاطفی و جنسی با برخی دیگر انطباق زیادی دارند ولی متاسفانه خیلی وقتها این آدمها با هم برخورد نمیکنند یا با فردی اشتباه ازدواج میکنند یا تنها میمانند.
برخی میگویند عشق منطق ندارد ....
نه قبول ندارم . هر کاری به خردمندی نیاز دارد. اگر فرد عشقی در خود احساس میکند که تابع خرد نیست باید به متخصص روانشناس یا روانپزشک مراجعه کند.
شما هم شنیدهاید که زنها با گوش عاشق میشوند و مردها با چشم؟
زنان با واژگان محبت آمیز بیشتر احساس شیفتگی میکنند اما بعد جنسی برای مردان بسیار مهم تر است پس آنها بر اساس دیدههایشان جذب میشوند.
آیا به طور کلی زنان نیازهای جنسی کمتری نسبت به مردان دارند؟
از یک سو زنهای غربی بیشتر از زنان شرقی نیازشان را ابراز میکنند و از سوی دیگر واقعا، زنان نسبت به مردان ممکن است نیازهای جنسی کمتری داشته باشند.
شما در صحبتهای تان اشاره کردید که توجه به رکن صمیمیت، زندگی مشترک را زیبا و عاشقانه نگه میدارد اما چگونه میتوانیم پیش از ازدواج مطمئن باشیم که طرف مقابلمان قابلیت صمیمیشدن را دارد؟
مشاوره پیش از ازدواج برای سنجش چنین مسائلی بسیار موثر است. هرکس پس از ازدواج فقط 15 تا 25 درصد قابل تغییر است پس انتخاب کسی با خیال این که میشود تغییرش داد اشتباه است و صفاتش با فرض این که پس از ازدواج هم ثابت خواهند ماند، باید سنجیده شود.
در دنیای امروز به نظر من بخشی از شناخت دو طرف از هم میتواند از طریق فضای مجازی باشد.
فضای مجازی در دنیای مدرن، موقعیت مناسبی برای معرفی خود به جوانها داده است و افراد با سلیقههای نزدیک به هم میتوانند یکدیگر را پیدا کنند و سپس یکدیگر را بسنجند البته این روش یک شرط بسیار مهم دارد نخست این که مطمئن باشیم طرف مقابل هویت واقعی اش را با هدف ازدواج در اختیار مان قرار داده است که طبیعتا به تحقیق فراوان نیاز دارد و دوم این که کل فرایند آشنایی و سنجش، با نظارت خانواده و مشاور ازدواج باشد تا خطرش به حداقل برسد.( ایران بانو)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد