گفت​وگو با دکتر محمد بهرامی، مدرس حقوق اساسی

استانی شدن انتخابات، نقش پول را کمرنگ می‌کند

در حالی ‌که کمتر از 40 هفته تا برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی زمان باقی است، بهارستانی‌ها برای اصلاح شیوه کنونی انتخابات تلاش کرده و در مهم‌ترین گام، ایده استانی شدن انتخابات مجلس را به بحث گذاشته‌اند؛ ایده‌ای که گرچه در یک دهه گذشته بارها مورد بحث قرار گرفته، اما هیچ‌گاه تا این اندازه به تصویب نهایی نزدیک نبوده است.
کد خبر: ۷۹۷۷۶۸
استانی شدن انتخابات، نقش پول را کمرنگ می‌کند

موافقان و مخالفان استانی شدن انتخابات، هر یک با دلایل و مستندات مختلفی در برابر طرحی که در دستورکار مجلس قرار گرفته موضع‌گیری می‌کنند و با وجود این صف‌آرایی‌ها هنوز روشن نیست انتخابات مجلس دهم استانی برگزار خواهد شد یا همچون قبل، ملاک رأی‌گیری، فقط شمارش آرا در حوزه‌های انتخابیه شهرستان است.

برای بررسی و تحلیل ایده استانی شدن انتخابات با دکتر محمد بهرامی به‌گفت‌وگو نشستیم. کسی که نه تنها براساس سابقه سه دوره نمایندگی مجلس در ادوار دوم، چهارم و هفتم در این گفت‌وگو از تجربه انتخابات مجلس سخن گفته، بلکه به‌عنوان مدرس حقوق اساسی در دانشگاه، از زاویه ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی نیز به جایگاه پارلمان نظر کرده و راهکارهای تقویت شأن خانه ملت را مورد توجه قرار داده است.

او که سابقه سفارت در جمهوری آذربایجان را نیز در کارنامه خود دارد، در زمره موافقان طرح استانی شدن انتخابات است و در این گفت‌وگو در همین چارچوب فکری به نقدهای وارد شده به طرح استانی شدن انتخابات پارلمانی، پاسخ گفته است.

به عقیده او، استانی شدن انتخابات می‌تواند نقش پول و طایفه‌گری را در انتخابات کمرنگ کرده و به ورود چهره‌های شناخته شده به بهارستان کمک کند.

بحث‌های زیادی درباره کارآمدی قانون انتخابات مجلس مطرح شده و بر این اساس مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام تقریبا به صورت همزمان در حال تهیه قوانین و سیاست‌های کلی در این رابطه هستند. فکر می‌کنید اصلاح قانون انتخابات باید با درنظر گرفتن چه اهدافی پی گرفته شده و به نتیجه برسد؟

در حقوق اساسی هر کشور، وجود 3 قوه مجریه، مقننه و قضاییه ضرورت دارد. براساس اصل 58 قانون اساسی، اعمال قوه مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی صورت می‌گیرد و طبیعی است هر اصلاحی در قانون انتخابات یا مسائل معطوف به مجلس باید با توجه به کارویژه‌های قوه مقننه صورت پذیرد. البته من به‌عنوان مدرس حقوق اساسی، فکر می‌کنم که هر 3 قوه ما نیاز به تحول دارند که امیدوارم تحول در نظام اداری را قوه مجریه و تحول در دستگاه قضایی را قوه قضاییه با هماهنگی ارکان مختلف نظام اجرایی کنند. با این حال تحول در قوه مقننه نیازمند تحول در قانون انتخابات است.

وظیفه ذاتی قوه مقننه تقنین براساس درک درست نیازهای جامعه است تا از طریق اطلاعات‌گیری هدفمند و تحلیل این نیازها قوانینی برای بهبود اداره جامعه وضع شده و پس از تائید شورای نگهبان به اجرا برسد. بنابراین شناخت درست زمان و مکان، پیش‌نیاز کارآمدی قوه مقننه محسوب می‌شود.

دومین کارکرد مجلس هم نظارت بر حُسن اجرای قوانین است. این وظیفه، ضامن کارکرد درست قوانین در کشور است و اگر حرکت مجلس را مانند پرواز یک پرنده در نظر بگیریم، تقنین و نظارت بر حُسن اجرای قانون دو بال لازم برای پرواز این پرنده است. بنابراین این‌که می‌گویم باید اصلاح قوانین مربوط به مجلس متناسب با نیازها باشد، یعنی به این 2 وظیفه اصلی مجلس در ساختار نظام سیاسی ‌باید توجه شود.

وقتی می‌گویید همه قوا نیاز به تحول دارند، یعنی این‌که نقدهایی به کارکردهای کنونی مجلس وارد است. این نقدها بیشتر متوجه بُعد تقنینی است یا نظارت؟

چالش در هر دو حوزه وجود دارد و باید با استفاده از قانون اساسی و دیگر اسناد فرادستی برای اصلاح آن تلاش کنیم. در حوزه قانونگذاری ما بدرستی نمی‌دانیم قوانین وضع شده چقدر بر اساس نیاز زمان و مکان است. با این حال مشکلات ما در حوزه نظارت بیشتر است و فکر می‌کنم این بال مجلس متناسب با پروازش نیست و باوجود زحمات کشیده شده در وضع قوانین در مجلس، ضعف در نظارت، اجرای این قوانین را با مشکل مواجه کرده است.

فکر می‌کنید اصلاح قانون انتخابات چطور می‌تواند به حل این مشکلات کمک کند؟ مثلا این‌که مجلس در حال بررسی استانی شدن انتخابات است تا چه اندازه می‌تواند پاسخی به نیاز کارآمدی 2 کارویژه قانونی مجلس باشد؟

در مساله قانون انتخابات و بویژه مساله استانی شدن انتخابات ابتدا باید به این مساله توجه کنید که حوزه‌های انتخابیه برای انتخابات مجلس از سال 1295 شمسی تاکنون یعنی نزدیک به یک قرن ثابت مانده و شاهد تحول اساسی نبوده است. خب سوال این است که آیا این وضع متناسب با شرایط زمانی و مکانی امروز است؟ این باید از منظر علمی بررسی شود که آیا نیازی به بازنگری حوزه‌های انتخابیه براساس آمایش سرزمین نیست؟

اصلاح حوزه‌های انتخابیه چطور می‌خواهد به کارآمدی مجلس کمک کند؟

ادامه وضع موجود، چالش‌های انتخابات را نهادینه می‌کند. مثلا در حال حاضر نقش پول در انتخابات خیلی پررنگ است.

بله، حتی با توجه به بحث تبلیغات، برخی معتقدند که پول از احزاب هم نقش مهم‌تری دارد...

دقیقا. البته ما حزب به آن معنای واقعی‌اش نداریم، اما همان‌طور که می‌گویید، نقش پول از جناح و گروه‌ها و دسته‌جات بیشتر است. حتی اگر در شهرهای بزرگ، آرای تشکیلاتی کمی معنا داشته باشد، در شهرهای کوچک‌تر این نیست و اثرگذاری پول بر رأی شهروندان می‌تواند یکی از مهم‌ترین مصادیق نقض حقوق شهروندی باشد، چون تعیین سرنوشت یک حق شهروندی است که مابه‌ازایی ندارد. این اثرگذاری پول می‌تواند نرم‌افزاری، سخت‌افزاری، پنهان یا آشکار باشد، اما همین اثرگذاری فارغ از شیوه‌ای که دارد، بر کارکرد مجلس اثرگذار است.

یعنی نماینده آینده را وام‌دار می‌کند؟

بله، حقوق نمایندگی چنان نیست که از پس هزینه‌های انتخاباتی برآید. بنابراین نامزدها باید وام‌دار شوند و این، بر اصل دانایی‌محور بودن رأی شهروندان اثر گذاشته و شجاعت آنها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. البته منظور من این نیست که همه‌جا این چالش وجود دارد، اما به تعبیر رهبر معظم انقلاب، با دستمال کثیف که نمی‌شود آینه را پاک کرد.

پس ما نیاز داریم تا آنجا که می‌توانیم مانع از اثرگذاری پول بر شاخص‌هایی مانند دانایی و جسارت نمایندگان شویم. شاخص‌هایی که می‌تواند وزن مجلس را ارتقا دهد. به نظر من برای کشوری چون ایران با 7000 سال سابقه تمدنی و نقش راهبردی در منطقه و منابعی منحصر به‌فرد و مردمی آگاه که انقلابی اثرگذار بر معادلات بین‌المللی را رقم زدند شایسته نیست که شاخص‌های نمایندگی در آن، قابل خرید و فروش باشد و حتی این شاخص‌ها را تغییر دهد.

همه اینهایی که می‌گویید درست، ولی بگذارید کمی مصداقی‌تر به موضوع انتخابات نگاه کنیم. سوال من این است که تغییر حوزه‌های انتخابیه در انتخابات و استانی شدن رأی‌گیری چطور می‌تواند چالش پولی شدن انتخابات را به‌دلیل هزینه‌های بالای تبلیغاتی، کاهش دهد؟

من نمی‌گویم استانی شدن انتخابات همه مشکلات را حل می‌کند، اما به‌نظرم باید فرصت داد تا این شیوه اجرا شده و ضعف‌های آن شناسایی شود و سپس در قالب یک مدل اصلاحی بازتعریف شود. با این حال به‌نظر من استانی شدن انتخابات تا حد زیادی چالش رأی فروشی از طریق برخی شیوه‌های رقابت انتخاباتی را برطرف می‌کند.

مثلا فرض کنید شما می‌خواهید در یک شهر کوچک نامزد انتخابات مجلس شوید. خب برای این‌که بتوانید نظام شاخص‌گذاری انتخابات را با هزینه پول‌های زیاد به‌هم بریزید، به دو سه میلیارد تومان پول نیاز دارید. خیلی دور از ذهن نیست که افرادی چنین پول‌هایی را در قبال وعده امتیازگیری در آینده در اختیار شما بگذارند و شما به‌عنوان نماینده انتخاب شوید. خب، این در روش فعلی رأی‌گیری قابل پیاده‌سازی است. اما اگر انتخابات استانی شود، شما باید این شاخص‌های انتخاب را در یک استان به‌هم بریزید، یعنی به‌جای دو سه میلیارد تومان، به 100 یا 150میلیارد تومان بودجه نیاز دارید که این، براحتی قابل دسترس نیست. پس احتمال این‌که پول بتواند نظام ارزشیابی انتخاباتی را تغییر دهد، پایین می‌آید. تازه این را از یاد نبرید که نامزدها در شهرهای غیربومی چندان قادر به اثرگذاری با پول نیستند.

استانی شدن انتخابات نقش عشیره‌بازی را هم کم می‌کند و طایفه‌ها دیگر نمی‌توانند بر انتخابات مانند وضع فعلی اثر بگذارند.

چه تضمینی است که با همه این اصلاحات، نماینده‌ای که استانی انتخاب می‌شود، نماینده شایسته‌تری باشد؟

شما فرض کنید نه خرید و فروش رأی ـ به‌معنی اثرگذاری تبلیغات ـ مصداق داشته باشد و نه قوم‌گرایی. اما واقعیت این است که در فرآیند موجود رأی‌گیری، کسی انتخاب می‌شود که مقبولیت شهرستانی دارد ولی در صورت استانی شدن انتخابات، نامزدی نماینده خواهد شد که مقبولیت استانی دارد. یعنی در ده بیست شهرستان مقبول بوده است. خب معلوم است چنین نماینده‌ای ملی‌تر و دارای جایگاهی بالاتر است و آنها که استانی رأی می‌آورند، قاعده بازی را بهتر رعایت می‌کنند.

شیوه فعلی انتخابات با همه معایبی که اشاره کردید، این حُسن را دارد که جنب و جوش انتخابات را بالا برده و مشارکت مردم را بویژه در شهرهای کوچک بیشتر می‌کند، اما اگر انتخابات استانی شود، بیم آن می‌رود که مشارکت مردم محدود به مراکز استان‌ها شود...

اتفاقا کاملا برعکس، انتخابات اگر استانی شود، نه‌تنها مشارکت انتخاباتی پایین نمی‌آید که بیشتر هم می‌شود، چون ستادهای تبلیغاتی فرد، افزون بر حوزه انتخابیه خود ـ که به آن 15درصد کف رأی پیش‌بینی شده در پیش‌نویس قانون نیاز دارند ـ در سایر مناطق استانی هم فعال می‌شوند.

فرض کنید من نامزد انتخابات در حوزه انتخابیه X هستم. مردم در حوزه انتخابیه Y چه انگیزه‌ای دارند که به شعارهای انتخاباتی من توجه کنند؟

دقت کنید وقتی مردم در شهر Y به نامزد حوزه انتخابیه X رأی می‌دهند، چون دلایل شخصی، فامیلی، قومی و تعصب‌آمیز ندارند، بهتر به شعارها توجه می‌کنند.

یعنی می‌گویید کیفیت رأی بالا می‌رود؟

بله، همان‌طور که اشاره کردم، الان در شهرستان‌ها بیش از احزاب، قومیت و پول نقش دارد. کسی به شوخی می‌گفت در یک شهرستانی «الف» و «ب» دو چهره رقیب هستند. هواداران «الف» حتی اگر رقیبشان رئیس‌جمهور هم باشد، باز به همان «الف» رأی می‌دهند. یعنی شاخص اصلی رأی‌دهی برای آنها نسبت‌های خونی است و نه فکری و این منجر به کاهش جایگاه نماینده‌ای می‌شود که از این طریق به مجلس راه می‌یابد. با این حال استانی شدن انتخابات، فرآیند رأی‌گیری را حزبی و فهرستی می‌کند.

شما می‌گویید عملا حزب به آن معنا نداریم. خب در نبود حزب، فهرستی شدن انتخابات چه دردی را دوا می‌کند؟

اشکالی ندارد. به‌جای فهرست احزاب ممکن است ائتلاف‌هایی تشکیل شود که همین ائتلاف‌ها جرقه شکل‌گیری احزاب را می‌زند.

تجربه جهانی در زمینه چگونگی شکل‌گیری احزاب این مدل را تائید می‌کند؟

حتی اگر نکند، در کتاب «عوامل توسعه در کره جنوبی» توضیح داده‌ام که ما نیاز به بومی‌سازی مدل‌ها داریم. این خود می‌تواند مقدمه‌ای برای شکل‌دهی به احزاب باشد.

فرض کنید انتخابات حزبی شد. حالا از کجا می‌توان مطمئن بود کاندیدای حزب از یک کاندیدای مستقل شهرستانی برای حضور در پارلمان مفیدتر است؟

احزاب در همه دنیا مانند تولیدکننده هستند. آنها برای این‌که از اعتبار خود دفاع کنند، در رقابت‌های مهم، بهترین‌ها را پشت ویترین قرار می‌دهند؛ بهترین‌هایی که قدرت انتخاب شدن داشته باشند. بنابراین اگر انتخابات استانی شود، چهره‌های برجسته احزاب با هم رقابت‌ می‌کنند.

بنابراین می‌گویید با این شیوه دیگر معادله اصلح غیرمقبول یا صالح مقبول حل می‌شود؟

احسنت. علاوه بر این، مردم به‌جای سخنرانی، وعده و تعصبات قومی یا طایفه‌ای به برنامه‌های نامزدها رأی می‌دهند.

همان‌طور که نمی‌شود به عملکرد نامزدها به وعده‌هایشان مطمئن بود، نمی‌توان به پایبندی آنها به برنامه‌هایشان هم اطمینان داشت.

اگر نامزدی دارای برنامه باشد، می‌داند به‌جای دخالت در کار قوه مجریه و دخالت در فرآیند عزل و نصب‌های استانی، باید بر مسائل کلان‌تری چون رعایت قوانین از سوی وزرا نظارت کند. در حال حاضر روشن است که برخی رفتارها با اصول سه‌گانه حقوق اساسی یعنی استقلال، تفکیک و توازن قوا در تضاد است. خب این‌که یک نماینده در انتصاب یک فرماندار دخالت مستقیم دارد، خلاف حقوق اساسی است...

اگر اینها باشد، باعث می‌شود مجلس درگیر امور سطحی شود و از وظایف اصلی خود که اشاره کردم، باز بماند.

همین مسائلی که شما می‌گویید مسائل سطحی، در یک تعریف دیگر، توجه به مطالبات مردم در حوزه‌های انتخابیه کوچک معنا می‌شود. بنابراین معطوف‌شدن نماینده‌ها به مسائل کلان و بی‌توجهی به مسائل شهرستان‌ها می‌تواند بُریدن از مردم تعبیر شود...

نه، بُریدن از مردم نیست. نماینده برود به حوزه انتخابیه‌اش ایده بگیرد و قانون را اصلاح کند یا بر روند اجرای یک قانون نظارت کند. این‌که نتیجه‌بخش‌تر است. کجای قانون آمده است که وظیفه نماینده پیگیری نیازهای شخصی مردم در حوزه‌های انتخابیه است.نماینده باید در گستره وسیع‌تری به مشکلات مردم نگاه کند.

به هر حال این نقد به طرح استانی شدن انتخابات وارد است که به دلیل جمعیت کم شهرستان‌ها، نقش حوزه‌های انتخابیه کوچک در انتخابات را کمرنگ می‌کند...

قبلا در ادوار پنجم و ششم مجلس طرحی مطرح شد که این نقد به آن وارد بود. آنجا گفته می‌شد رأی‌ها استانی شمارش شود و ممکن بود همه نمایندگان مثلا استان آذربایجان شرقی از تبریز انتخاب شوند، اما الان این نیست. شما اصالتا کجایی هستید؟

من مشهدی هستم.

خب، مشهد که مرکز استان است. یکی از حوزه‌های انتخابیه استان خراسان را در نظر بگیرید...

مثلا نیشابور...

بله، نیشابور را مثال می‌زنم. الان در طرح مجلس اگر فرض کنید نیشابور 20 نامزد دارد، حتما یکی از این 20 نامزد، نماینده استان خراسان هم است، اما چگونه؟ مکانیسم این است که این نامزدها می‌روند در حوزه انتخابیه خودشان رقابت می‌کنند. پس به مسائل محلی توجه شده و تنور انتخابات در کوچک‌ترین حوزه‌های انتخابیه هم داغ می‌شود. بعد، آن نامزدی از میان اینها نماینده می‌شود که رأی بیشتری نسبت به دیگر نامزدهای نیشابور در کل استان داشته باشد. پس رأی استانی نامزد نیشابوری با رأی استانی نامزد مشهدی مقایسه نمی‌شود، بلکه با رأی استانی سایر نامزدهای همان حوزه انتخابیه خودش قیاس می‌شود.

در این مکانیسم، دیگر این ایراد وارد نیست که فقط نامزدهای مرکز استان رأی می‌آورند و دیگران شانسی ندارند. با این حال معلوم است وقتی ملاک رأی آوردن مثلا در نیشابور می‌شود آرای استانی یک نامزد و نه فقط آرای قومیتی او در حوزه انتخابیه خود، نماینده‌ای در نهایت به مجلس می‌رود که ملی‌تر، باتجربه‌تر و شناخته‌‌شده‌تر باشد.

با این همه به‌نظر می‌رسد تجربه جهانی در خصوص رفتارهای ایالتی نشان می‌دهد، می‌شود برای ملی شدن پارلمان، از مدل پارلمان‌های محلی هم بهره برد. مثلا اگر شوراهای استان را مانند یک پارلمان محلی ببینیم آن وقت مشکلات محلی توسط این پارلمان‌های کوچک‌تر برطرف شده و مجلس نقش پارلمان ملی را ایفا می‌کند. بنابراین فکر نمی‌کنید استانی شدن انتخابات به پیش‌نیازی چون تقویت شوراها نیاز دارد؟

بله، خوب شد به موضوع شوراها اشاره کردید. اتفاقا استانی شدن انتخابات مجلس نه‌تنها مغایرتی با رشد شوراها ندارد که تقویت‌کننده این ضرورت هم است.

یعنی می‌گویید ممکن است در شرایط فعلی، یک نماینده شهرستانی خود را رقیب شورای شهر بداند و از افزایش اختیارات آن جلوگیری کند؟

حالا رقیب که نه، ولی وقتی انتخابات استانی شود، ضرورت پرداختن به مسائل محلی در نهادهای استانی بیشتر می‌شود و این کمکی به شوراهاست.

فکر نمی‌کنید ممکن است طرح استانی شدن انتخابات در مسیر اجرا چالش‌هایی ایجاد کند؟

نه، اتفاقا وقتی چهره‌های شناخته‌شده محور انتخابات باشند، کار شورای نگهبان در احراز صلاحیت‌ها هم راحت‌تر است چون نامزدهای شناخته‌شده، آزمون پس داده هستند. با این همه من منکر آن نیستم که ممکن است طرح استانی شدن معایبی داشته باشد، ولی به‌نظر من مزایای این طرح چنان زیاد است که ارزش آزمودن آن را دارد و من امیدوارم نمایندگان مجلس با یک نگاه سیستمی به فرآیند انتخابات به این طرح رأی مثبت داده و شورای نگهبان نیز با تائید آن ، بستر لازم را برای تحول قوه مقننه ایجاد کند.

مصطفی انتظاری هروی ‌‌/‌‌ گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها