اما در نمایش صوتی علیمردانخان، هم شخصیتها خیلی متنوع بودند و هم داستان فراز و نشیب زیادی داشت. قصه آن نمایش از جایی شروع شد که عباسقلیخان ازدواج کرد و متوجه شد اجاقش کور است و بچهدار نمیشود. او پیش رمال و حکیم رفت و به هر دری زد تا بچهدار شود. خداوند به عباسقلیخان یک پسر داد و او اسمش را «علیمردانخان» گذاشت. خانواده عباسقلیخان که در مال و ثروت غرق بودند همه امکانات رفاهی را برای پسرشان مهیا کردند. علیمردانخان پسر بیادبی بود که مدام اطرافیانش را اذیت میکرد و هیچکس نمیتوانست مهارش کند. جوهرآقا و ننهچغندر دو نوکری بودند که وظیفه داشتند دستورات این پسرک لوس را اجرا کنند. در نهایت با تدبیر آقامعلم و سختگیریهایش علیمردانخان به راه راست هدایت شد و دست از شیطنت و مردمآزاری برداشت. در نمایش نقش «داییجان» را زندهیاد مرتضی احمدی بازی میکرد. او همچنین ترانههای ضربی نمایش را با صدای زیبایش میخواند که برای کودکان آن موقع بسیار جذاب بود.
عباسقلیخان واقعی بود یا تخیلی؟
کسی نمیداند که ایرج میرزا قصیده علیمردانخان را بر اساس اتفاقات تاریخی روایت کرده یا از تخیلات خودش کمک گرفته است. در شهر مشهد فرد ثروتمندی به نام عباسقلیخان زندگی میکرده که در زمان صفویه بخش زیادی از منطقه خراسان را در دست داشته است. میگویند طایفهای که عباسقلیخان به آن تعلق داشته به همراه صفویه حکومت مرکزی وقت را مغلوب کرده و شاه اسماعیل را به تخت نشانده است. در مشهد هماکنون بازاری به نام «عباسقلیخان» داریم که نرخ کالاهایش ارزانتر از دیگر بازارهاست. نام پدر عباسقلیخان حسنخان بوده و هماکنون کوچهباغ حسنخان در مشهد به نام او مشهور است. اتفاقا عباسقلیخان پسری به نام علیمردان خان داشته که ممکن است همان شخصیت محوری شعر «ایرج میرزا» باشد. اتفاقا در این نمایش چند بار به خراسانی بودن شخصیتها اشاره میشود. مثلا برای تولد این نوزاد هفت شب و هفت روز جشن میگیرند و میخوانند: «علیمردان اومده، نوگل خراسان اومده». همچنین خود علیمردان در نمایش لهجه مشهدی دارد. یکی از دیالوگهای مشهورش جایی است که با بیادبی میگوید: «دِلُم مِخه، دِلُم مِخه، این شیکمُم پلو مِخه». سال گذشته تئاتر موزیکال «علیمردانخان» در مشهد به روی صحنه رفت که رکورد پرفروشترین نمایش را از آن خود کرد.
اعتراض یکی از نوادگان عباسقلیخان
چندی پیش یکی از نوادگان عباسقلیخان انتساب داستان ایرج میرزا به خانواده خودش را تکذیب کرد و با لحنی انتقادی گفت: علیمردانخان که پسر عباسقلیخان بوده، مرد فاضل، باسواد و عارفی بوده است. این شعری هم که درباره او گفتهاند، هیچ صحت تاریخی ندارد. چون علیمردانخان در وقف شدن اموال خانوادهاش تاثیر زیادی داشت.
خاطره این فرد درباره داستان علیمردان خان بسیار شنیدنی است: سال گذشته روزی داخل ماشین نشسته بودم و در مسیری میرفتم. رادیو را روشن کردم. دیدم در حال پخش برنامهای طنز درباره عباسقلیخان است: «داشت عباسقلیخان پسری/ پسر بیادب و بیهنری» چون برنامه با واقعیت هماهنگ نبود، خیلی ناراحت شدم. از همانجا رفتم رادیو و گفتم با مدیر فلان برنامه کار دارم. گفتند: «برنامه به صورت زنده در حال پخش است و اگر میخواهید ایشان را ببینید، باید منتظر بمانید.» نشستم تا او آمد. احوالپرسی کردم. بعد از او پرسیدم: «شما از این برنامهای که میسازید، چه هدفی دارید؟ چه اطلاعاتی درباره آن دارید؟» بنده خدا تعجب کرد که حالا چقدر قضیه برای شنوندهای مهم شده است. گفت: «متن این برنامه را از روی یک کتاب میخوانیم.» گفتم: «من از نوادگان عباسقلیخان هستم.» بنده خدا همینطور شوکه شد.
نمایش علیمردانخان چگونه متولد شد؟
نوار کاست «علیمردان خان» یکی از نمایشهای مجموعه 48 داستان بود که بعد از انقلاب روانه بازار شد. متولی این سری داستانها، زندهیاد «علیرضا اکبریان» بود که مردادماه سال 1391 چشم از جهان فروبست. او افراد توانمندی همچون مرتضی احمدی و کنعان کیانی را دور هم جمع کرد و از آنها خواست که داستانهای کلاسیک خارجی و ایرانی را در قالب نمایش صوتی برای کودکان بازسازی و اجرا کنند. ابتدا قرار بود، 48 مجموعه منتشر شود که متاسفانه پس از انتشار 17 داستان، فعالیت شرکت متوقف شد.
مرحوم اکبریان در مصاحبهای که چند سال پیش با روزنامه آسیا داشت ماجرای تولید «علیمردان خان» را توضیح داده است. او بعد از پیروزی انقلاب تصمیم گرفته کتابهای شنیداری شرکت والت دیزنی را برای کودکان ایرانی ترجمه کند. سفیدبرفی، سندباد و گالیور در سرزمین لیلی پوت اولین کتابهایی بودهاند که توسط این شرکت به نمایش صوتی تبدیل شدهاند. بتدریج اکبریان به این فکر میافتد که داستانها را با فرهنگ ایرانی منطبق کند و در لابهلای نمایش از اشعار و ترانههای فارسی بهره ببرد. او در گام بعدی به سمت اقتباس از داستانهای کهن ایرانی رفته و «موش و گربه» عبید زاکانی را تبدیل به نمایش کرده است. این نمایش با استقبال خوب مردم کشورمان مواجه شد. چون داستان لحنی نمادین داشت و مردم را به یاد وقایع انقلاب 57 میانداخت. قصه موشهایی که توانسته بودند با اتحادشان گربه ظالم را شکست بدهند برای مردم ایران آشنا و ملموس بود. بعد از «موش و گربه» نوبت به «علیمردانخان» رسید. شخصیتی که زاییده ذهن ایرج میرزا بود و نامش در یکی از قصیدههای این شاعر آمده بود. اکبریان خودش صداپیشگی «علیمردانخان» را به عهده گرفت و چند شعر و ترانه را هم چاشنی کار کرد. این هنرمند درباره استقبال مردم از نوار کاست «علیمردانخان» میگوید: «چند سال پیش سفری به آلمان داشتم. ویژهبرنامهای بود که ما را دعوت کردند و ایرانیهای زیادی آمده بودند تا علیمردانخان را ببینند.» او چند سال پیش نمایش علیمردانخان را در قالب سیدی (لوح فشرده) در نمایشگاه کتاب تهران عرضه کرد که فروش بسیار خوبی داشت.
احسان رحیمزاده
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد