به عنوان نمونه در زمان رژیم منحط پهلوی، به علت نامساعد بودن محیط و اجرا و پخش موسیقی مبتذل و اشعار و ترانههای بیمعنی و مفهوم، زمینه برای نشو و نمای تصانیف ناب مناسب نبود و ترانههای مبتذل و بیمایه و پیش پا افتاده چون «جناب سروان ماشینم پنچر شده» و یا «تلفن میزنم ـ جواب نمیدی ـ کسی را مثل من عذاب نمیدی ـ نیر درو واکن ـ دردم را دوا کن» را در اختیار جوانان کشور مینهادند؛ قبل از آن نیز تصانیفی نامناسب با روح و فرهنگ مردم کشور بسیار وجود داشت؛ مانند تصانیف:
«کیه کیه در میزنه من دلم میشنگه
در را با لنگر میزنه من دلم میشنگه»
یا «ای لنین ای فرشته رحمت
کن قدم رنجه زود بیزحمت»
یا
«تا رخت مقید نقاب است
دل چو پیچهات به پیچ و تاب است»
یا آثاری از یک تصنیفسرا با یک دل افسرده و روح پژمرده و بیمار و فکر بدبین در اختیار مردم قرار میگرفت که شنونده را به سوی خمودیها و انحرافات هدایت میکرد؛ در حالی که تصنیفسرا میتواند از دو هنر موسیقی و شعر بهره گرفته و آثار پرارزشی را در ارتباط با حوادث و جریانهای روز و در جهت ترقی و تعالی بخشیدن به اندیشه مردم پدید آورد و اثر محسوس و انکارناپذیری بر جای گذارد. به عنوان مثال تصنیفساز میتواند پدیدههای نوینی را، که انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس در زندگی ملت وارد کرده است، به وسیله تصنیف به نحو احسن بنمایاند.
تصنیفساز متعهد میتواند با تصانیف و ترانههای ناب که «ریشه در زیبایی و اصالت دارند، شنونده را در مسیر درست به حرکت درآورد و به او زیبا فکر کردن و زیبا زندگی کردن را بیاموزد و شعور اجتماعی او را بالا ببرد» و استعدادهای خفته را بیدار کند و موسیقی در شرف زوال گذشته را با کمک آهنگسازان متعهد و خوشذوق از سقوط نجات دهد و تصانیف دلپذیر و مطلوب را به گوش جان مستمعین برساند، چنان که در تاریخ مشروطه میبینیم، تصنیفسازانی چون ملکالشعرای بهار و عارف قزوینی و... توانستند مضامین اجتماعی و افکار سیاسی و انتقاد از اوضاع زمان خود را در لباس شعر و آهنگ مجسم کنند و موسیقی را وسیله نشر و تبلیغ عقاید انقلابی و افکار آزادیخواهانه خود کنند و حس خودآگاهی مردم را بیدار کنند و تودههای ملت را به جنبش و مبارزه با رژیم استبدادی برانگیزانند. هنرمندان ما زمانی میتوانند با خیالی آسوده از تلاش دست بکشند که مطمئن شوند مردم کشورشان بدون اتکا به غیر در چارچوب مکتب خود به حیات جاویدان رسیدهاند.
شاعران ما رسالت دارند که تعهد خود را در قبال جامعه تشخیص بدهند، بخصوص در برهه حساس بعد از انقلاب، نیاز به گشایش راهی تازه در حیات ادبی این ملت احساس میشود، زیرا در ادبیات کهن ما بسیار دیده میشود که مضامین غیراخلاقی و مخالف مبانی اسلام، چون مدح ستمگران و تملق پادشاهان مستبد و ستایش می و میخوارگی و عشقهایی در اشکال بسیار پست و کریه، در قالب آثار ادبی ارائه گردیده است، بنابراین ضرورت فراهم شدن چشماندازی جدید در ادبیات، بیشتر از پیش احساس میشود؛ گرچه هر نوع نوآوری نیز مورد پذیرش نیست. چنانچه دکتر زرینکوب میگوید: «نمیگویم که هر نوآوری را باید تحسین کرد. حتی نوآوری را، اگر فقط نوآوری باشد و دیگر هیچ، در شعر و هنر کار مهمی نمیدانم.»
بدون شک تاثیر اشعار تعلیمی، دینی، اخلاقی و اجتماعی بر کسی پوشیده نیست و باید مورد توجه تصنیفسازان قرار گیرد؛ زیرا تصنیف با مضامین مذکور با همراهی موسیقی میتواند اثر چشمگیری را در تشریح و توضیح خوبیها و بدیها بگذارد. به قول نیما یوشیج: «همان قدر که سروکار موزیک با احساسات انسان است، ادبیات هم با تشریح و توضیح زندگانیهای خوب و بد سروکار دارد.»
پس شاعر متعهد میتواند علاوه بر انتخاب کلمات، که خود نمونه کامل ربط شعر و موسیقی در کلام است، پس از وضو ساختن از چشمه فیاض عشق الهی، به بود و نبود دنیا پشت پا بزند و در شعر و تصنیف خویش رقیقترین احساسات عالیه بشری را نمودار گرداند و اشعاری چون تصانیف ذیل پدید آورد.
تصنیفی از بهادر یگانه در مورد حضرت محمد(ص):
«بود به پا امشب غوغایی در آسمان خدا
ستاره میرقصد در بزم فرشتگان خدا»
یا تصنیفی از بهار با عنوان «مرغ سحر»:
«مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن»
سهراب فاضل / پژوهشگر
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
محمد نصرتی در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛