در این روند موسیقی شهری و روستایی با هم تلفیق شده و موسیقی روستایی را دچار دگرگونیهای متعددی کرد.
در گذشته کشاورزان برای خرمنکوب کردن محصولشان باید شب تا صبح روی خرمنکوب مینشستند، اگر خوابشان میبرد از روی آن میافتادند و میمردند، پس برای اینکه بیدار بمانند و جانشان را از دست ندهند تا صبح کنار هم ترانه میسرودند و میخواندند. ترانههایی که به مسائلی میپرداخت برآمده از بطن و متن زندگیشان. چه بسیار ترانههایی که در روستاها پشت خرمنکوبها سروده شدند و مضامین متنوعی هم داشتند. از عشق گرفته تا غم، معنویت، هجران تا مسائل روزمره زندگی و... .
مردم فیالبداهه این ترانهها را میسرودند، نمونه سادهاش هم چامههایی است که مادران در قالب لالایی برای فرزندانشان میخواندند یا دوبیتیها و رباعیها که بستر عجیبی برای ساخت ترانهها داشتند و مردم از آنها بهره میجستند.
در این بین بخشیها هم نقش مهمی داشتهاند. البته بخشیها 3 دسته هستند و دسته سوم آنها از نظر توانایی در جایگاهی بودهاند که میتوان گفت تاثیر مهمی در روند خلق ترانه و موسیقی داشتهاند. بخشیهای دسته اول به بخشیهای لال معروف هستند. این بخشیها توان سرودن ترانه یا خواندن ندارند فقط دوتار مینوازند و یکی کنارشان مینشیند و میخواند. دسته دوم بخشیها به بخشیهای زبانگیر معروف هستند. اینها ترانهها را میشنوند و یاد میگیرند، بعد هم در اجرایشان آن را میخوانند، اما دسته سوم بخشیهای خودبند نام دارند که هم متن را میسرایند و هم مینوازند و میخوانند. این بخشیها به نوعی شاهدخوانی انجام میدهند و وقایع مختلفی چون دفاع مقدس و... را برایش داستان منظومی روایت میکنند. اینها به تمام فنون موسیقایی آشنا هستند. هم شعر میسرایند و مصنف هستند، هم آهنگ میسازند و مینوازند. سازشان را هم گاهی خودشان میسازند و تعمیر میکنند. این بخشیها رازآور آیینهها هستند، چنته ذهنیشان پر است از ترانههای حکمتآمیز و معنوی که البته از این دسته دو بخشی بیشتر به جا نمانده است؛ یکی آقای باقری و دیگری سهراب محمدی.
خلاصه آن زمان مردم دردهای دلشان را در قالب ترانههای سادهشان میسرودند، اما بعدتر و با ایجاد تغییراتی در زندگی که به نمونهای از آن اشاره کردیم موسیقی مجلسی درباری با موسیقی عامه و روستایی آمیخته شد و تمام ساختارها را به هم ریخت. در واقع میتوان گفت از زمانی که در ایران ترانهها از طریق رسانهها شنیدنی شدند مردم جایگاهشان را تغییر دادند و از ترانهسرا به ترانهشنو تبدیل شدند. پس نیاز به تولید ترانه هم زیاد شد. یک گروه باید مدام ترانه میساختند تا یک گروه دیگر هم ترانهها را اجرا کنند و مردم بشنوند.
حالا هم به جایگاهی رسیدهایم که میتوان گفت بعد از یک دوره حدودا 150 ساله در ایران از مشروطیت به بعد به فضایی رسیدهایم که ترانهسرایان به تکرار رسیدهاند. هر قدر هم نظارت باشد، متن ترانهها به چند موضوع رسیده که عمدهترین آن بیوفایی دختران و زنان ایرانی است و مردها همه داغ دیده و دلسوختهاند. حالا موسیقی پاپ باشد، جاز باشد یا هر موسیقی دیگری. متاسفانه ترانهها به بد و بیراه رسیدهاند و معدود ترانههایی هم که به موضوعات اجتماعی میپردازند در آنها کار به ناسزاگویی میرسد. البته این اتفاق محدود به ایران نیست و در همه دنیا تقریبا به نوعی این اتفاق افتاده است.
در حالی که در گذشته وضع ترانه اینگونه نبوده است. ترانههای فولکلور محدود به موضوعات عاشقانه نبودهاند. شاید باورتان نشود 21 دسته ترانه فولکلور داریم که شاخصهای مهمی چون حماسی، ورزشی، کار، وصف طبیعت، فصل آوازها، گاه آوازها تنها بخشی از موضوعات این ترانهها را در بر میگرفت. این ترانهها در همه ایران و بخصوص خطه خراسان بسیار لطیف و زیبا هستند و از ریگهای کف رودخانه تا ماه و خورشید و آسمان را میبینند و در وصف آنها ترانه میگویند. ما حتی ترانههای آموزشی داشتهایم و این ترانهها ادبیات و ریاضی یاد میدادهاند.
البته ترانههایی که مردم میسرودهاند از جنبه دیگری هم دارای اهمیت هستند. بخش عمدهای از این ترانهها انتقادی است و مردم با زبان طنز و بهصورت فیالبداهه آنها را سروده و به اتفاقی در جامعه انتقاد کردهاند. نمونه بارز این نوع ترانهها «ماشین مشدی ممدلی» است که هنوز هم در ذهن مردم هست.
در دوران حضور متفقین در ایران این ترانهها رنگ سیاسی بهخود میگیرند، زندهیاد مرتضی احمدی هم بخشی از این ترانهها را خوانده است. در واقع این ترانهها در لالهزار پیش از شروع نمایش خوانده میشدهاند و تحت عنوان پیش پردهخوانی معروف بودهاند. در پیش پرده خوانیها سیاستمداران را به رگبار انتقاد میبستهاند. عزتالله انتظامی هم چند پیش پردهخوانده که به خاطر آنها به زندان متفقین افتاده است. ماجرای پیش پردهخوانیها آنقدر تند میشود که سال 1330 مرحوم مصدق این کار را ممنوع اعلام میکند و تا سال 32 پیش پردهخوانی ممنوع بوده است. البته اکنون هم ترانههای انتقادی داریم، اما جدی گرفته نمیشود.
آنچه در گذشته گوش دادن به ترانهها را ساده و تاثیرگذار میکرد، این بود که روح ترانه با روح زمانه هماهنگ بود و از اتفاقات پیرامون انسانها تاثیر میگرفت.
هوشنگ جاوید / پژوهشگر موسیقی نواحی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد