در شیوه حکومت امام علی(ع)، آبادانی مملکت و حقوق مردم بر حقوق حاکمیت مقدم است

جایگاه مردم در عهدنامه مالک‌اشتر

با آیت‌الله علی اسلامی، عضو مجلس خبرگان رهبری

حکومت مهدوی؛ از امیدبخشی تا تحقق عدالت

حکومت وعده داده شده آخرین امام معصوم از محوری‌ترین باورهای شیعی و از عناصر پیونددهنده زندگی عرفی و تاریخی شیعیان با حقیقت و گوهر دینداری است.
کد خبر: ۷۹۴۰۸۰
حکومت مهدوی؛ از امیدبخشی تا تحقق عدالت

شیعه در افق پیش روی خود دین تحقق یافته در دنیا را در قالب حکومت مهدوی بازشناخته و همواره در انتظار رسیدن به آن بوده است. در این رابطه پرسش‌های متعددی همواره مطرح بوده که چندی از این پرسش‌ها را با آیت‌الله علی اسلامی، عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه تاکستان در میان گذاشته‌ایم مشروح این پرسش و پاسخ‌ها در ادامه آمده است.

آیت‌الله اسلامی درس‌های حوزوی خود را در نجف و قم نزد استادانی همچون مرحوم امام خمینی(ره)، شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، آیت‌الله خویی، آیت‌الله فیاض، آیت‌الله شیخ مجتبی لنکرانی، شهید آیت‌الله مدنی، علامه شیخ صدرا بادکوبه‌ای و آیت‌الله وحید خراسانی تحصیل کرده و در کنار فقه و اصول به تفسیر، فلسفه، کلام، هیئت و نجوم نیز پرداخته است. از جمله سوابق علمی و اجرایی ایشان می‌توان به ریاست هیات علمی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و عضویت در شورای سیاستگذاری فرهنگی این مجمع، مدیریت کمیته تخصصی عقاید و شبهات کلامی و عضویت هیات علمی بعثه مقام معظم رهبری، سخنرانی‌های متعدد و سالانه در جلسات علمی روحانیون کاروان‌ها و پاسخ به شبهات وهابیت و همچنین تدریس متون و سرفصل‌های گوناگون در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌های کشور اشاره کرد.

آیت‌الله اسلامی علاوه بر این در ترجمه، تحقیق، چاپ و احیای صدها اثر علمی گرانبهای شیعه مشارکت داشته و خود نیز صاحب چند اثر تالیفی چاپ شده و چاپ نشده است. شرح مبسوط «صمدیه» شیخ بهایی، «سیری در الغدیر» علامه امینی که به زبان اردو نیز ترجمه شده است، ترجمه «زندگانی خاتم‌الاوصیاء(ص)»، «اقتصاد فطری» در تبیین نظام اقتصادی اسلام، تحقیق مجلدات دوم و سوم «فضائل الخمسه» به زبان عربی، ترجمه «تحریرالوسیله» امام خمینی(ره) در چهار جلد، تحقیق «مصباح الفقاهه» مرحوم آیت‌الله خویی و تحقیق «مصباح‌الاصول» مرحوم آیت‌الله خویی به زبان عربی از جمله آثار منتشر شده از ایشان است.

«تفسیر قرآن» حدود دو جزء اول قرآن، «کلام نور» در اخلاق، تحقیق گسترده «رجال‌السنه» از مرحوم مظفر به زبان عربی و مجموعه «موسوعه الامام‌المهدی(ع)» در هشت جلد که به اشراف علمی ایشان تهیه شده است، از دیگر آثار آیت‌الله اسلامی است که هنوز به چاپ نرسیده است.

حکومت مهدوی براساس باورهای ما، حکومتی با محوریت یک امام معصوم است و از طرف دیگر آخرین نمونه از چنین حکومتی که در طول تاریخ تحقق داشته، حکومت امام علی(ع) و امام حسن(ع) بوده است. آنچه در حکومت این دو امام جلوه اساسی داشته، عدالت بوده و با عنوان عدل علوی شناخته می‌شود. پرسش این است که آیا مدل حکومت مهدوی هم همان عدل علوی، با همان مختصات و جزئیات است که در روایات تاریخی در مورد حکومت امام علی(ع) ذکر شده یا این که حکومت مهدوی، براساس احادیثی که درباره خصوصیات این حکومت به ما رسیده است، به اقتضای شرایط آخرالزمان یک الگوی عدالتی متفاوت دارد؟

ابتدا درباره عدل و جایگاه آن توضیحی بدهم تا بعد به پاسخ پرسش شما برسیم. تحقق عدالت در تشریعیات به اراده انسان واگذار و تفویض شده است و در این که عدل حاکم باشد یا ظلم جایگزین آن شود، تمام انسان‌ها در امور تشریع اختیار دارند، قدرت انتخاب دارند و هیچ‌گونه جبری در انتخاب ظلم یا انتخاب عدل از سوی مردم وجود ندارد.

هدف انبیا و اولیا یا به تعبیر فنی‌تر ارسال رسل و انزال کتب این است که انسان را برای انتخاب احسن، کمک کنند. بنابراین هدف رسالت‌ها و بعثت‌ها و هدف انبیا و اولیا تماما عدل و هدایت به سوی عدل و شارژ کردن انسان در حرکتش به سوی عدالت است. آنچه انبیا ترسیم می‌کنند، تکلیفی در برابر اختیار و انتخاب و عزم انسان است، اما جبری در کار نیست و برهمین اساس جهنم و بهشت آفریده شده است.

بازوی شمر بن ذی‌الجوشن قدرت خدایی دارد، آزادی او را هم خدا داده است. او می‌توانست حسین(ع) را به قتل نرساند و می‌توانست به قتل برساند، اما خودش ظلم را اختیار کرد. از طرف دیگر اگر حر هم عدل را اختیار کرد، با انتخاب و اختیار خودش بود. بنابراین انبیا و مبلغان آسمانی کار خود را کرده بودند و خود این افراد بودند که باید انتخابشان را انجام می‌دادند.

انبیا و اولیا که تماما به سوی عدالت هدایتگرند، آمده‌اند و وظیفه‌شان را تا حدی که در مقدوراتشان بوده است، انجام داده‌اند و رفته‌اند و از آنها فقط یک نفر مانده است و آن یک نفر عبارت است از امام المهدی(عج)؛ بقیه‌الله یعنی همین. این یعنی هدایت‌ها و عدالت‌ها دیگر فقط و فقط یک بانی و باعث دارد و آن هم کسی نیست جز امام ‌المهدی(عج). وظیفه ایشان هم همان وظیفه انبیا و اولیا پیش از ایشان است؛ یعنی گسترش عدالت و احقاق حق و ابطال باطل.

در دوران پیامبر و حکومت امام علی(ع) و امام حسن(ع) احقاق حق بود، تبعیض نبود، رشوه نبود و... و اینها همه به شکل گسترده در حکومت مهدوی محقق خواهد شد. تفاوت در این است که امام علی(ع)‌ یا امام حسن(ع) بعضی از جوانب عدل را رعایت کردند اما زمانه برای تحقق برخی دیگر از جوانب آن محدودیت داشت. برای مثال اجازه نداد حضرت علی ثروت و عمران و آبادی را در جامعه بگستراند. این از موفقیت‌های حضرت مهدی(عج)‌ ذکر شده است که در دوره حکومت ایشان عمران و آبادی و بسط عدالت و توزیع ثروت به شکلی فراگیر محقق می‌شود. این که امیرالمؤمنین(ع) موفق نشد چنین حکومت مطلوبی را پیاده کند به این معنا نیست که ایشان نخواست یا عاجز بود؛ بلکه به این علت بود که زمانه اجازه نداد. شما چند سانتی‌متر نخ را نمی‌توانید تا پنج متر پرتاب کنید، اما یک انگشتر یا جرم سنگین‌تر را می‌توانید. در مورد اول از نظر ادبی «نتوانستن» مصداق ندارد و باید گفت «نشد». امیرالمؤمنین آن قدرت فاعلی را داشت، اما قابلیت قابل کافی نبود و زمینه و شرایط اجازه نمی‌داد. برای مثال ایشان می‌نشستند و می‌گفتند آنچه می‌خواهید از من بپرسید و می‌پرسیدند که چند نخ مو در تن من وجود دارد...

بنابراین حکومت امام علی(ع) به اقتضای شرایط بو و رایحه‌ای از عدالت داشت. امیرالمومنین آرمان‌ها و اهدافی داشت که امام زمان(ع) به نسبت قوی تری موفق به تحقق این اهداف می‌شود.

در ارتباط با دکترین مهدویت شیعی دو مساله را می‌توان از هم تفکیک کرد؛ انتظار ظهور که امری واقعی است و تحقق حکومت مهدوی که باوری حقیقی است. براساس این تفکیک، کارکرد حکومت مهدوی که حکومتی آرمانی است برای کسانی که ظهور و حضور امام(ع) را درک می‌کنند، مشخص است. آنها حکومت جباران نخواهند بود، در نظام اقتصادی غیرعادلانه‌ای زیست نخواهند کرد و آنچنان که شما بیان کردید تا حد زیادی علم به حقایق پیدا می‌کنند، اما باور به تحقق حکومت آرمانی موعود و انتظار آن برای کسانی که آن ظهور را درک نمی‌کنند، چه کارکردی دارد؟ به عبارت دیگر شیعیان زیادی در طول تاریخ با اعتقاد به مهدویت زیسته‌اند و حیاتشان هم پایان یافته است و ظهور امام را هم درک نکرده‌اند، اما پرسش این است که زندگی این افراد چه تفاوتی با پیروان دیگر ادیان و مذاهب که در عین تقید به موازین شرعی و آداب اخلاقی به این دکترین باور نداشته‌اند، خواهد داشت؟

پاسخ این پرسش برمی‌گردد به این که غیبت و وضع و تکلیف افرادی که در دوران غیبت زیسته‌اند، چیست. براساس باور شیعه پیش از امام مهدی(ع) 11 امام دیگر هم بوده‌اند و زندگی آنها هم در جهت هدایت مردم و احقاق حق و اجرای عدالت بوده است و امام دوازدهم هم ادامه همین جریان است که در حال حاضر غایب است و غیبت ایشان را هم کسی نمی‌داند. البته ظاهر امر این است که غرض حفظ ایشان از خطرات و ذخیره ایشان برای دوره‌ای است که قابلیت حاکمیت ایشان را داشته باشد.

حالا پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که دین مردم در این دوره چه می‌شود و آیا دین و اجرای عدالت و احقاق حق براساس تعلیم انبیا تعطیل می‌شود؟ پاسخ این است که در این دوره، همچنان که اگر شما دارویی نیاز داشته باشید و داروخانه اصل آن را نداشته باشد، مشابه آن را می‌گیرید و استفاده می‌کنید در زمان غیبت حضرت مهدی(ع) هم گرچه ما از آن داروی اصل محرومیم، اما مشابه آن را داریم که کار آن را در یک نازل منزله و یک رتبه بعد انجام می‌دهد. شیخ مفید مشابه و نازل منزله امام مهدی(ع) است و بهره شما از ایشان مثل دارویی می‌ماند که به جای داروی اصل استفاده می‌کنید. اگر آن داروی اصل بود شما در عرض یک هفته سلامتی خود را به دست می‌آوردید، اما خب با این داروی مشابه ممکن است 12 روز طول بکشد تا بهبود یابید، اما در هر صورت شما بهره می‌برید و شفا می‌گیرید.

این‌که چرا حضرت مهدی(ع) غایب شده است، ما نمی‌دانیم و این سر و حکمت خدا و مانند بسیاری چیزهای دیگر از مجهولات بشر است، اما با این غیبت هدایت و تبلیغ عدالت تعطیل نشده است. خود امام می‌گوید که شیخ مفید مشابه من است و همان کارهای مرا انجام می‌دهد؛ می‌گوید «فانهم حجتی علیکم؛ اینها حجت من هستند بر شما». بنابراین علامه حلی، شیخ انصاری، شیخ بهجت، سیدروح‌الله خمینی، مشابه امام و هدایتگران جامعه و مبلغان عدالتند. بنابراین در زمان غیبت هم مردم از هدایت و از عدالت محروم نیستند. زمینه عدالت و زمینه هدایت هست و باید خودشان به سراغ آن بروند. فراتر از آن دیگر حکمت الهی است.

در این صورت انتظار چه معنایی دارد؟ برای مثال مطمئنا کسانی هستند که منتظر ظهور نبوده‌اند و با ظهور امام به ایشان ایمان می‌آورند و کسانی هستند که منتظر بوده‌اند و ظهور را درک نمی‌کنند. تفاوت این دو دسته چیست؟

ببینید باید به این نکته توجه کرد که آنچه در دینداری اصل است اتمام حجت است؛ یعنی این که من در هر زمان که زندگی می‌کنم خداوند متعال حجتش را و الگو و شاخصش را به من ارائه می‌دهد و من مکلفم به اندازه این شاخص و الگو انجام وظیفه کنم.

به تعبیری وقتی امام مهدی(ع) غایب باشند، من بی‌دین نیستم و بی‌حجت نیستم. حجت تمام می‌شود و الگو و شاخص معرفی می‌گردد. من مکلفم طبق این شاخص عمل کنم و بهره و اجر و مزدم را هم در همین عمل به این شاخص و ملاک می‌گیرم. بله، اگر صاحب الامر غایب باشند و من دسترسی به دینی، به حجتی، به الگویی نداشته باشم و با این وجود از من مواخذه شود، این خلاف عدل است. حکمت انتظار هم این است که آمادگی لازم برای آن سطح عالی از عدل و هدایت فراهم شود.

در جریان مذاکرات هسته‌ای جاری، نخست‌وزیر اسرائیل که قصد دارد از همه طریق مخالفت خود را با این مذاکرات و به نتیجه رسیدن آن ابراز کند، چند وقت پیش اتهامی به ایران وارد کرد مبنی بر این‌که حکومت ایران به‌ دلیل این‌که حکومتی آخرالزمانی است، خطرناک است و قابل‌اعتماد نیست.

پیش‌فرضی که در پشت این اتهام‌زنی وجود دارد، تصورات تاریک از آخرالزمان است. چنین تصوراتی بیش از هر چیز شاید ریشه در اندیشه‌های آخرالزمانی صهیونیستی دارد که این تصورات نیز به نوبه خود از انگاره «قوم برگزیده بودن اسرائیل» نشات می‌گیرد. در حقیقت پیوند ایده «قوم برگزیده» با مقوله آخرالزمان تصویری تاریک را تولید می‌کند که از سوی دیگر اقوام و ملل، مخاصمه‌جویانه تلقی خواهد شد. در قضیه مورد اشاره نخست‌وزیر اسرائیل دست به فرافکنی تصورات نژادپرستانه خود زده است و ایرانیان را متهم به تلاش برای تسخیر جهان می‌کند؛ چیزی که در حقیقت ریشه در باورهای آنها دارد و آنها به دنبالش هستند. شما ابتدا توضیح دهید که مهدویت در اندیشه شیعی تا چه حد با انگاره قوم برتر نسبت دارد و بعد هم بفرمایید که چگونه باید از این منظر مانع خلط دکترین مهدویت شیعی با تصورات آخرالزمانی یهودی و هالیوودی شد؟ و چگونه باید این سوءتفاهم را برای دیگر ملت‌ها برطرف کرد که مهدویت شیعی یک دکترین مخاصمه‌جویانه نیست، بلکه حق‌طلبانه، عدالت‌طلبانه و حتی شاید وحدت‌گرایانه است؟

همچنان که اشاره کردید باور آخرالزمانی یهود به بحث قوم برگزیده بودن متکی و مرتبط می‌شود. یهودیان افراطی طبق بیان قرآن و شواهد مسلم تاریخی و نیز هم‌اکنون در عمل خودشان را برتر می‌دانند و می‌گویند که همه دنیا خلق شده‌اند که به ما خدمت کنند و دردانه خلقت و هستی ماییم. اول باید گفت که این ادعایی است، اما دلیل اثبات آن کجاست؟ به قول قرآن کریم «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ بگو ای کسانی که یهودی شده‏اید، اگر پندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس اگر راست می‏گویید، درخواست مرگ کنید» (جمعه‌/‌6).

خب آنها همچنان که اشاره کردید یک تلقی مخاصمه‌جویانه در مورد آخرالزمان دارند و این برداشت باطلی است که از این مساله دارند. در اینجا ما باید حکومت مهدی، مهدویت و امام المهدی(ع) را ترویج کنیم و در همین راه مشخص خواهد شد که باورهای ما چه تفاوت‌هایی با باورهای آنها دارد.

در اینجا خوب است اشاره‌ای کنم به یک اعتراف از سوی خود اسرائیلی‌ها در مورد شیعیان. اشاره به آیه‌ای کردم که در آن خداوند از یهودیان می‌خواهد که در صورتی که صداقت دارند و خود را قوم برگزیده می‌دانند، طلب مرگ کنند و نزد خدا بروند، اما در آیه بعدی گفته می‌شود که آنها به دلیل آنچه کرده‌اند، از مرگ فراری هستند. برعکس این مطلب را خود یهودیان در مورد شیعه اذعان کرده‌اند. در کنفرانسی در تل‌آویو این موضوع مطرح شده بود که چرا شیعه احساس شکست نمی‌کند و یکی از نظریه‌پردازان آنها در مقاله و سخنرانی خود دو علت را مطرح کرده بود؛ عاشورا و مهدویت. در عاشورا بیش از 30 ـ20 نفر از بستگان حضرت زینب کشته و قطعه‌قطعه شدند، اما ایشان بازهم می‌گوید که «ما رأیت الا جمیلاً» و احساس شکست نمی‌کند. در هفدهم شهریور چند هزار نفر را شهید کردند و حضرت امام که در پاریس بودند اعلامیه دادند که خون بر شمشیر پیروز است. چنین روحیه‌ای هیچ جایی برای احساس شکست برای شیعه باقی نمی‌گذارد. آن نظریه‌پرداز مطرح کرده بود که شیعه بین دو سرمایه قرار گرفته است؛ یکی حسین(ع) و عاشورا که سرمایه عدالت‌خواهی و معنویت همه پیروان مکتب اهل‌بیت است در گذشته و دیگری سرمایه عدالت و قسط و احسان در فرج آینده.

شیعه معتقد است که در آینده قسط حاکم می‌شود و ظلم از بین می‌رود و متقین و صالحین زمین را به ارث می‌برند. مکتب اهل‌البیت یا مکتب مهدویت با چنین باوری حرفش این است که ای بشر تیره‌بخت! مأیوس نشو! آینده از آن توست. چنین باوری پر از امید است.

آیا به نظر شما شیعیان در معرفی دکترین مهدویت به جهان، بخصوص در مقابل گروه‌هایی که قصد دارند تصویری تیره از آن ارائه کنند، توانسته‌اند که عنصر «امیدبخشی» این دکترین را بخوبی مورد تاکید و توجه قرار دهند؟

در رابطه با مهدویت ما وظایفمان را خیلی کم انجام داده‌ایم، ولی در مجموع پیشرفت داشته‌ایم و داریم مردم را و توده بشریت را به سوی مهدویت جهت می‌دهیم و اگر معرفی درستی داشته باشیم، امیدبخشی هم به دنبال آن خواهد آمد.

شاهد پیشرفت در این موضوع این است که نگاه و معرفت مردم نسبت به امام زمان(عج) نسبت به 30 سال پیش بسیار تفاوت یافته است و علاقه‌ها و گرایش‌ها زیاد شده است. این نشان می‌دهد که کار شده است و هرچه هم جلوتر می‌رویم، قدر حضرت بیشتر دانسته خواهد شد.

ما باید مکتب امیدبخش مهدویت را به دنیا ارائه کنیم و برجستگی‌های آن را توصیف کنیم. ما باید بشریت را از این‌که به هیچ آینده‌ای معتقد نباشد و هیچ باوری نداشته باشد نجات دهیم، زیرا زندگی بدون باور و بدون اعتقاد به آینده جنون آمیز است و به همین خاطر است که خودکشی می‌کنند یا به جای فرزند به نگهداری و همدمی با سگ روی می‌آورند.

سید مهدی موسوی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها