بازنشستگی سرآغاز یک تحول روحی برای فرد به شمار می‌رود

پیرم ولی به گوشه چشمی جوان شوم

«آدم دو بار در زندگی جوان است، یکی همان سنینی که همه می‌گویند سن جوانی و دیگری در کهنسالی است؛ آن گاه که به گذشته خود نگاه کند و لبخندی بزند.» و مرد لبخندی زد به گونه‌ای که در رخسارش جوانی موج می‌زد.
کد خبر: ۷۹۲۴۱۰
پیرم ولی به گوشه چشمی جوان شوم

هر روز صبح سه تار می‌نوازد. همسرش به این کار او عادت کرده است. اگر صبحی صدای سه تار از این خانه بلند نشود آن روز برایشان رنگین نخواهد بود. روزی که با لوح رنگین قاب شده‌ای که در آن نوشته شده بود؛ «آقای... اکنون که پس از چندین سال خدمات ارزنده و برجسته به افتخار بازنشستگی نائل شده‌اید، ضمن تقدیر از جنابعالی موفقیت شما را در دیگر عرصه‌های زندگیتان خواستارم»؛ از او قدردانی کردند تنها نیمی از موهایش سپید شده بود. حالا پس از گذشت 25 سال باید با دقت موهای سیاه را در سر و صورتش بیابی.

بیشتر صبح‌ها حتی قبل از آن که سه تار را از جا بردارد و انگشت خویش را بر آن برقصاند می‌رود به پارک روبه روی خانه تا کمی قدم بزند. سپس نان می‌خرد و به خانه می‌آید تا صبحانه را با همراه و همراز خود میل کند. دوباره به بهانه‌ای می‌زند بیرون «اگر زیاد خانه بمانم جر و بحثمان می‌شود». نه این‌که او با همسرش اختلاف داشته باشد بچه‌ها که رفتند سر زندگیشان دیگر آن دو تمام وقت با هم تنها شدند درست مانند اول زندگی که سرشان پر بود از شور و امید. گاهی...

خامی بنگر...

می‌توان به موضوع کرامت و شان منزلت بازنشستگان از دو زاویه نگریست؛ نخست از نگاه نهادهای دولتی و دیگر از دید اجتماعی و جایگاه آنها در خانواده. «نمی دانم بازنشستگی چه افتخاری دارد؟ افتخار یعنی سرافرازی.» این را وبلاگی که صدای بازنشستگان را منعکس می‌کند به نقل از یک بازنشسته می‌گوید. در ادامه این مطلب عنوان شده؛ آیا با حذف ردیف‌هایی از مزایای مندرج در آخرین حکم استخدامی‌ام و تعیین وجه مستمری بازنشستگی برایم افتخار است؟ محرومیت من بعد از بازنشستگی از امکانات رفاهی و دیگر تسهیلات کارکنان شاغل افتخار را برایم در پی دارد؟

قصه به همین جا ختم نمی‌شود بازنشستگی سرآغاز یک تحول روحی برای فرد به شمار می‌رود؛ این تحول البته همراه یک نغمه غم‌انگیز است «من معمار دیروز، با توجه به وظایف و اختیارات خود بخشی از زیربنای فرهنگی، اقتصادی، یک جامعه و کشور را ساخته‌ام، پس منزلت من آن نیست که این جمله طنز را در قالب سوال آری پاسخ بدهم. سوال این که: آیا با زن نشسته یا شهردار زن جان شده‌ای؟

به باور این بازنشسته افتخار بازنشستگی هنگامی معنی می‌یابد که کارتی همچون کارت شناسایی برای آنها صادر شود تا سالی حداقل یک بار بتوانند از تسهیلات سفر با بلیت رایگان هواپیما یا قطار بهره‌مند شوند. به قول یک فرهنگی که در چهل و پنج سالگی بازنشسته شده بود: خامی بنگر، مدعیان فرهنگ ‌/‌ چون پخته شدم بازنشستم کردند

افزایش حقوق و نرخ تورم همتراز شود

فرزندان آن‌گاه که آتیه خود را درآیینه بازنشستگان و پدرانشان می‌بینند چندان انگیزه‌ای به کارمند شدن نخواهند داشت یا دست‌کم این‌که اندکی از تعهد آنها فروکاسته خواهد شد. در اصل قرار بود دوره بازنشستگی زمانی باشد برای استراحت و سیاحت؛ اما تعداد بازنشستگانی که مسافر به مقصد می‌رسانند، اندک نیستند. بازنشستگان قرار بود پس از دوره خدمت خود به مقصد آسایش و رفاه نسبی برسند که چنین نشد.

طلعت شریعت‌زاده، اقتصاددان و استاد دانشگاه درباره اعطای تسهیلات به سالمندان و بازنشستگان می‌گوید: در تمام دنیا وضعیت بازنشستگان به گونه‌ای است که آنان پس از فراغت از کار و بازنشستگی فقط به فکر گذراندن اوقات فراغت خود هستند. او بر این باور است که باید در ایران نیز سیاستی تدوین شود که حقوق بازنشستگان همپای تورم و افزایش قیمت‌ها، افزایش یابد.

همین اسفند سال گذشته بود که کارگران کانون‌های بازنشستگی دو شرکت در مقابل مجلس تجمع کردند و علاوه بر نمایندگان به رئیس مجلس هم نامه نوشتند؛ آنها چیزی نخواستند جز پرداخت حقوق معوقه‌شان.

قصه بازنشستگان و بازنشستگی سر دراز دارد نه این که خدایی نکرده متولیان برنامه‌ای نداشته باشند، اما می‌شود بهترین ایده‌ها را لای کارتابل ادارات و سخنان مسئولان جست. همین چند وقت پیش بود که موضوع برقراری نظام هماهنگ برای حقوق بازنشستگان مطرح بود اما هنوز نهایت و فرجام آن مشخص نیست. حتی پاداش خدمتشان نیز با فاصله حدود یک سال دستشان می‌رسد؛ گاه می‌مانند با این مواجب اندک چگونه حفظ ظاهر کنند در برابر نوادگان و فرزندانشان؛ دردهایی هست که دیده می‌شود، اما درمان آن فقط سوژه و موضوعی است برای برپایی جلسه‌ها و همایش‌ها.

طی چند سال‌ اخیر نیز برای رفاه و منزلت بازنشستگان بندهایی به حقوق آنها اضافه شد مانند اختصاص بیمه طلایی فرهنگیان و صدور کارت منزلت. متولی هر بند هم نهادی بود اما دست آخر بی‌آن‌که منزلت و رفاهی را پدید آورد؛ در خصوص نحوه اجرا و پرداخت آن میان سازمان‌ها درگیری بالا گرفت.

خبرهای خوش را پیگیریم

بیشتر رفتار بازنشستگان که هر روز میتینگ عصرگاهی در پارک دارند شبیه هم است. نمی‌دانم خطاب به کدام از آن چهار نفر بود که پرسیدم در این گردهمایی هر روزه بیشتر از چه صحبت می‌کنید که جوانترینشان که شاید 65 یا 70 سال داشت، گفت: پیگیر خبرهای خوش! اضافه حقوق، دریافت مطالبات و معوقات و پاداش و ... .

مسئولان از افزایش حقوق 25 درصدی بازنشستگان برای امسال خبر داده‌اند هر چند این می‌تواند خبر خوشی برای آنها باشد، اما کمتر فردی را می‌توان یافت که بگوید این افزایش حقوق مکفی هزینه‌های آنهاست.

«مسئولان فکر می‌کنند یک بازنشسته تنها مخارج خود و همسرش را بر عهده دارد در حالی که ما نوه داریم و فرزندان ما گاهی که مهمانمان می‌شوند چشم به دست پدربزرگ دارند تا هدیه‌ای به او بدهد.»

این مرد 32 سال در اداره گمرک خدمت کرده و حال بیم شرمسار شدن در برابر نوه هایش را دارد، این جمله را که گفت سایرین هم با آوردن مثال‌های دیگر تائیدش کردند. مرد دیگری که روی نیمکت نشسته و رو به جلو به عصایش تکیه زده به سخنان دوستش گوش می‌دهد یک باره سراغ از وامی می‌گیرد که قرار بوده از کانون بازنشستگان دریافت کند. قصه این وام‌ها سر درازی دارد. بسیاری از آنها دختر و پسران بی‌کار یا مجرد در خانه دارند که همه باید چشم به سر برج بدوزند تا پدر بازنشسته حقوق خود را دریافت کند. درد و دلشان که باز می‌شود سخنان بسیاری برای گفتن دارند به عبارت عامیانه‌تر، چاله چوله‌های زندگی را نمی‌شود با این میزان دریافتی آسفالت کرد.

بر اساس آمارهای منتشر شده یک میلیون و پانصد هزار نفر بازنشسته مشمول خدمات کشوری وجود دارد که دخل و خرج برخی از آنها با هم همخوانی ندارد، بهبود وضعیت معیشت آنها کارستانی است که درصد قابل توجهی از جامعه را از یک فشار روحی ناخواسته خواهد رهانید. نمی‌شود تنها با ارائه یک کارت منزلت مقام آنها را پاس داشت چه این که بسیاری حتی برای یک بار هم از این کارت بهره نگرفته‌اند.

کرامت بازنشستگان در پارک‌ها

دانه‌های تسبیح را یکی یکی با انگشت می‌چرخاند گویی با این کار دوباره روزهای سپری شده زندگی خود را مرور می‌کند.

صبح و عصر، نیمکت پارک‌ها میعادگاه انبوه بازنشستگانی است که می‌نشینند و دوره خدمت خود را برای هم بازگو می‌کنند. گاهی هم بر صندلی و نیمکت سنگی و سرد پارک مهره‌های شطرنج را حرکت می‌دهند؛ مانده‌اند که خود در بازی شطرنج نقش کدام مهره را داشتند... از پشت عینک با اطمینان مهره پیاده را دو مربع رو به جلو حرکت داد. سکانس آخر: مرد سپیده دم سه تار خود را بر می‌دارد، می‌خواهد مانند نوایی دل‌انگیز برای همسرش بنوازد؛ دستانش می‌لرزد، خسته است.

سامان عابری‌ / ‌جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها