براساس آیات ابتدایی سوره بقره کسانی رستگارند که به روز قیامت ایمان داشته باشند: «... آنان که به آخرت یقین دارند، آنانند که برخوردار از هدایتی از سوی پروردگار خویشند و آنان همان رستگارانند.» (بقره: 5 ـ 4) هرچند در قرآن به عزلتگزینی و ترک دنیا اشارهای نشده است، اما در این کتاب، دنیاپرستی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است: «کسانی که به زندگی دنیا دل خوش کردهاند... آنان به [کیفر] آنچه به دست میآوردند جایگاهشان آتش است.» (یونس: 8 ـ 7) از اینرو در صدر اسلام، ایمان به آخرت، مسلمانان را بر آن داشت تا هرگونه علاقهای به دنیا و امور آن را در وجود خود از بین ببرند و تنها در پی تزکیه نفس برآیند.
همین مطلب موجب شده است مساله دنیا و آخرت در تاریخ اسلام، به مسالهای مهم و تعیینکننده بدل شود. برخی با استناد به آیات و روایاتی که دنیا را نکوهش میکنند، برداشتی دنیا گریز از اسلام ارائه کردهاند و مسلمانان را به فرار از مظاهر دنیا فراخواندهاند. این مساله، هم بعد اجتماعی دارد و هم بعد فردی. در زندگی فردی نیز بسیاری با اتکاء به احادیث و روایات مورد اشاره، تلاش چندانی برای ساختن دنیای خود و خانوادهشان نمیکنند. این تلقی از دین به قدری شایع است که حتی در تصویری که از داستانها و سنتهای عرفانی اسلامی در ذهن داریم نیز تاثیر گذاشته است. برای نمونه یک داستان عرفانی را مرور میکنیم تا مقصودمان بیشتر روشن شود.
داستان ابراهیم ادهم
«تذکرةالاولیاء» کتابی عرفانی است که عطار آن را به نثری ساده و گاه آهنگین در شرح احوال اولیاء و عارفان به رشته تحریر درآورده است. این کتاب به زندگی، حالات، اندیشهها و سخنان 97 نفر از عارفان میپردازد و مکارم اخلاقی، مواعظ و سخنان حکمتآمیز آنها را بیان میکند. همچنین این کتاب در توصیف چگونگی مبارزه با شیطان نفس و رام کردن آن است. کتاب در مقابل کتاب «هزار و یک شب» نوشته شده است؛ به طوری که حتی برخی از اسامی شخصیتها در هر دو کتاب مانند حسن بصری یکسان است. در این کتاب از ابراهیم ادهم در مقام یکی از عارفان نام برده شده است.
ابراهیم ادهم با پشت پا زدن به دنیا به سعادت اخروی رسید. او پادشاه بلخ بود که به قول عطار «عالمی را زیر فرمان داشت». شبی خوابیده بود که احساس کرد کسی روی پشت بام راه میرود. هراسان پرسید چه کسی روی پشت بام است و شخص پاسخ داد شترم را گم کردهام. ابراهیم به او گفت نادان مگر شتر را در پشت بام میجویند و شخص پاسخ داد: «چرا اینگونه نباشد که تو خدا را در جامه اطلس و بر تخت زرین میجویی». در حکایت دیگری آمده است روزی ابراهیم ادهم بار عام داده بود. سپاهیان و دولتمردان در حضور او ایستاده بودند که مردی با هیبت وارد قصر او شد. ابراهیم ادهم از او پرسید کیست. مرد پاسخ داد مسافری است که میخواهد در آن کاروانسرا اتراق کند. ابراهیم ادهم بر آشفت و گفت آن مکان کاروانسرا نیست و قصر اوست. مرد گفت اگر چنین است پس پیش از او چه کسانی در آنجا بودهاند. ابراهیم ادهم گفت پیش از به پادشاهی رسیدن او آن مکان به پدر و پدربزرگش و اشخاصی دیگر تعلق داشته است. مرد پرسید آنها کجا رفتند؟ ابراهیم پاسخ داد همه از دنیا رفتند. مرد گفت پس این مکان قصر نیست، بلکه کاروانسرایی است که یکی وارد آن میشود و دیگری از آن خارج میشود. (عطار، 1374، 103)
آنچنان که در تذکرةالاولیا آمده است، این گفتوگو باعث تحول روحانی ابراهیم ادهم شد. او تخت و تاج را رها کرد و عزلت و کنارهگیری از دنیا را پیشه خود کرد و در غاری سکنا گزید و روز و شب مشغول عبادت خداوند گشت.
نه دنیاپرستی، نه دنیاستیزی
به نظر میرسد در طول تاریخ آیات انذارکننده بخصوص آیاتی که درباره خوف از خداوند و روز قیامت بیان شدهاند، مسلمانان را به اندیشه نکوهش دنیا سوق داد. پیامبر نیز وقتی در مکه بود، هر از گاهی دنیا و امور آن را رها میکرد و به خلوت پناه میبرد. چنانکه طی این خلوتگزینیها فرشته وحی بر وی نازل شد و او را از طرف خداوند، رسول منتخب نامید تا آدمیان را به سوی فلاح و رستگاری فرا خواند. احادیث زیادی از پیامبر در اعراض از دنیا به ما رسیده است که این احادیث خود راهنمای کسانی است که جویای هدایت هستند: «هر که دنیا را دوست دارد، به آخرت خود زیان رساند و هر که آخرت را دوست دارد، به دنیای خویش زیان رساند. پس باقی را به فانی ترجیح دهید.» چنین تفکری از صدر اسلام به قرون بعد نیز سریان یافت؛ بنابراین در دورهای که زهد و قناعت میان مسلمین جای خود را به ثروت اندوزی داده بود، اشخاصی به منصه ظهور رسیدند که ترک دنیا کرده بودند و ملامت آن را میگفتند. اینچنین کتاب هزار و یک شب که شرح عیش و عشرتهای دوران اموی و عباسی را بازگو میکرد، جای خود را به تذکرةالاولیاء داد که در آن ذکر عارفان و زاهدان آمده است.
قرآن انسان را از دلبستگی به دنیا و امور آن نهی کرده است و بارها و در آیات مختلف دنیا و امور آن را بازیچهای تلقی میکند که انسان را از توجه به حق باز میدارد. «این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا [در] سرای آخرت است ای کاش میدانستند.» (عنکبوت: 64) اما آنچه قرآن با آن مبارزه میکند، دنیاپرستی است. دنیاپرست کسی است که هیچ دغدغهای در زندگی جز رفاه مادی و جمع آوری ثروت برای خود ندارد. دنیاپرستی با «من»گرایی مرتبط است و فرد دنیاپرست همه چیز را برای خود میخواهد. بنابراین مبارزه قرآن با دنیاپرستی را نباید به این معنا پنداشت که قرآن، دنیاستیزی را تبلیغ میکند. زندگی پیامبر بخوبی گویای این است که دنیاستیزی مطلق و دنیاگریزی، جایی در قاموس اسلام ندارند.
پیامبر پرداختن به امور دنیوی را به طور کامل رد نکرد و حتی ایشان و ائمه هم برای به دست آوردن معیشت روزانه تلاش میکردند و هم به فکر توشهای برای آخرت بودند. حتی پیامبر هنگامی که در مدینه بود، به معیشت و امور دنیوی توجه داشت و چون در این زمان به تأسیس شهری اسلامی مشغول بود، مسلمانان را از گرایش به رهبانیت و ترک زن و فرزند باز میداشت. (زرینکوب، 1380،44)
از اینرو نزد پیامبر و دین اسلام دنیا در حالی مذموم تلقی شده است که باید برای به دست آوردن معیشت روزانه آن تلاش شود. این سبک زندگی در زندگی عرفای اسلامی نیز انعکاس دارد. حتی ابراهیم ادهم نیز با آنکه عزلتپیشه کرده بود به جمعآوری هیزم و فروش آن اشتغال داشت و با پولی که از فروش آن عایدش میشد به مستمندان کمک میکرد. حتی گفتهاند او در مزرعه و دشت کار میکرد و حتی زنبیل میبافت. (زرینکوب، 1379، 34)
منابع:
تذکرةالاولیاء عطار، تصحیح متن از محمد استعلامی، چاپ هشتم، انتشارات زوار 1374
جستجو در تصوف ایران، عبدالحسین زرینکوب، چاپ ششم، انتشارات امیرکبیر 1379
ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرینکوب، چاپ دهم، انتشارات امیرکبیر 1380
هما شهرامبخت / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد