نقبی به انتخابات مجلس بیست و دوم

حزب ایران نوین که در بین توده های مردم نفوذی نداشت تلاش می کرد از هر راه ممکن موقعیت خود را در بین محافل سیاسی تحکیم کند.
کد خبر: ۷۹۰۷۷۲
نقبی به انتخابات مجلس بیست و دوم

این اقدام از دو راه صورت می گرفت: در درجه نخست افراد را تطمیع می کردند که اگر به عضویت حزب در آیند و برای آن فعالیت نمایند در آینده از مواهب و موقعیتهای زیادی برخوردار خواهند شد. همزمان کسانی را که در حزب مردم عضویت داشتند به انحا گوناگون از مشاغل اداری بر کنار می کردند امری که در مجلس بارها مورد انتقاد هولاگورامبد قرار گرفت. راه دوم این بود که دولت در صدد بر آمد تا ارباب جراید را از طریق کمک های مالی به طرف حزب ایران نوین سوق دهد. خسروانی با گردانندگان جراید مهم تهران تماس گرفت و از آنها خواست در صورتی که در انتخابات آینده مجلس در راستای پیروزی حزب قلم بزنند، از کمک های مالی برخوردار خواهند شد. او لیستی تهیه کرد و آن را برای این منظور در اختیار هویدا قرار داد، کمک های موردنظر یا نقدی بود و یا اینکه از طریق واگذاری امتیاز چاپ گزارش های وزارتخانه ها در اختیار این جراید انجام می شد. برای این منظور نجفقلی پسیان را در نظر گرفتند که در روزنامه ندای ایران نوین فعالیت می کرد و با صاحبان جراید ارتباطات گسترده ای داشت.

این پیشنهاد با مقدس زاده مدیر روزنامه ناهید، حافظی از روزنامه دنیای جدید، دکتر عسگری از روزنامه خوشه، عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان، سپهر مدیر روزنامه دیپلمات، و کاظم مسعودی مدیر روزنامه آژنگ در میان گذاشته شد. نیز به راسخی مدیر روزنامه ماه نو توصیه شد که به این گروه ملحق شود، روزنامه های ناهید و دنیای جدید پیش از این از مواضع حزب مردم طرفداری می کردند به همین علت این اقدام می توانست گامی اساسی برای تبلیغ در جهت اهداف حزب ایران نوین به شمار آید و این گونه وانمود کند که ارباب جراید از مواضع حزب حاکم در انتخابات آتی دفاع خواهند کرد. مجلات سپید و سیاه، امید ایران و اکونومیست هم در زمره جرایدی بودند که با آنها برای تبلیغ به نفع کاندیداهای حزب ایران نوین مذاکراتی انجام شده بود. این تلاش ها برخی از تکاپوهای حزب برای تسلط بر اهل قلم به شمار می رفت و در زمره نخستین گامهای اساسی بود که در آینده ای نه چندان دور به ابتکار شخص هویدا پیگیری شد. هویدا هم اینک در امور حزبی بیشتر علاقه نشان می داد امری که در دوره نخست وزیری او بی سابقه بود. هویدا علنا می گفت که حزب او باید در انتخابات آتی نیز اکثریت پارلمانی را در اختیار خود داشته باشد. تکاپوهای هویدا از دو جهت قابل توجه بود: نخست این که برخلاف آن چیزی که در مذاکرات خصوصی می گفت و طبق آن ها نسبت به ادامه نخست وزیری خود بی علاقگی نشان می داد؛ این تحرکات اثبات می کرد که به پست خود بسیار وابسته است. در حقیقت هویدا نسبت به این مطلب بسیار حساس شده بود. دیگر اینکه اگر حزب رقیب یا همان حزب مردم اکثریت پارلمانی را به دست می آورد در بین توده های مردم و رجال سیاسی این نکته به ذهن متبادر می شد که چون برنامه های دولت ناکام مانده است و به عبارتی به دلیل اینکه هویدا در دولت خود موفق نبوده است، مردم به سیاست های او رأی منفی داده اند. اگر این امر اتفاق می افتاد احتمال سقوط دولت او بعید نبود؛ پس وی در تلاشی بی نظیر و غیرمترقبه فعالیت برای پیروزی انتخاباتی را تشدید کرده بود. امّا مخالف او اینک پست وزارت دربار را عهده دار بود و هر شکستی برای حزب ایران نوین به منزله پیروزی رقیب او در وزارت دربار یعنی اسداللّه عَلَم به شمار می آمد.

بالاخره موقع انتخابات مجلس بیست و دوم فرا رسید، توده های مردم همراه با بسیاری از اعضای حزب ایران نوین که این انتخابات را بسیار تصنعی می دیدند معتقد بودند، باید شاه مثل انتخابات دوره بیستم دستور ابطال آن را صادر نماید. در این زمینه انبوه اسناد و منابع حکایت از آن دارد که فرمانداران همراه با سایر گردانندگان دوایر دولتی در امر انتخابات به تقلبات گسترده ای دست زدند و بالاخره کسانی سر از صندوقهای رأی در آورند که هیچ حسنی جز مجیزگوئی از دارندگان قدرت در حزب ایران نوین نداشتند و بسیاری از آنها حتی از پیش پا افتاده ترین مسائل سیاسی سر در نمی آوردند. در برخی موارد کارگران و کشاورزان کارتهای رأی گیری را که از قبل بر روی آنها اسامی کاندیداها نوشته شده بود بین مردم توزیع می کردند، تاکسی رانان و کارگران و کشاورزان به کسانی رأی دادند که نمی دانستند کیستند، زیرا بسیاری از این افراد حتی از داشتن سواد معمولی محروم بودند. از سوی دیگر عده ای از اراذل و اوباش برای جمع آوری رأی در خیابانها راه افتاده بودند و با تهدید و ارعاب از مردم می خواستند در این انتخابات شرکت نمایند. برای مثال فردی به نام جمشید قصاب که از

اوباش محله سیروس و کلیمی بود در خیابان سیروس و محله کلیمی ها با ارعاب و تهدید مبادرت به جمع آوری کارتهای الکترال می کرد. او کارتهای مزبور را از قرار هر صد عدد به مبلغ یکصد و پنجاه ریال خریداری می کرد، فعالیت های وی به نفع لطف اللّه حی، کاندیدای اقلیت کلیمیان در مجلس شورای ملی بود.

در رژیمی که با عنوان اصلاحات ارضی و رفع استثمار از کشاورزان به قدرت رسیده بود، افرادی مثل همین حی با اتکاء به قدرت رسمی کشور حقوق این موجودات بخت برگشته را لگد مال می کرد. در موردی زمینهایی که مشمول اصلاحات ارضی شده و پول آن نیز از کشاورزان گرفته شده بود، مورد تطاول لطف اللّه حی و برادرش نوراللّه قرار گرفت. وی با اتکاء به مشتی اراذل و اوباش مدعی مالکیت املاک این کشاورزان شد و با فحاشی و کتک زدن دهقانان محصول آن ها را ریشه کن کرد و اصرار داشت که روستاییان بیچاره، دهی را که نامش شهر آباد بود و در کیلومتر 36 جاده آبعلی قرار داشت، تخلیه نمایند. این تعدی و ستم از زمان دولت منصور شروع شد و تا سال های منتهی به انقلاب به طول انجامید. در بخشی از شکوائیه ای که روستاییان علیه حی فراهم کردند آمده بود: «مدت ده سال است که ما به ادارات و مقامات دولت عریضه میدهیم و آقای حی با حیله و دسیسه و به زور پول و پارتی و اعمال خرابکارانه و غیر انسانی به شکنجه و آزار و اذیت و اقدامات غیر منطقی [حق ] ما کشاورزان[و] تمام [حاصل ]فعالیت ما را از بین می برد و اداره اصلاحات ارضی و ثبت دماوند به هیچ وجه حاضر نمی شود به وضع آشفته ما رسیدگی نمایند. .... عاجزانه خواستاریم هر چه زودتر فکری به حال ما بیچارگان نمایند که بیش از این در اسارت و بردگی و زیر شکنجه و آزار و اذیت و زور آقایان حی و مشایخی از بین نرویم...»

به انتخابات دوره بیست و دوم مجلس باز می گردیم، در این دوره گزارش های زیادی وجود داشت که طبق آن ها عده ای شناسنامه های مردم را می گیرند و بر اساس آنها کارت الکترال دریافت می کنند و اسامی موردنظر خود را می نویسند و به صندوق های رأی گیری می اندازند. در مواردی فردی ده ها شناسنامه را یک جا برای رأی دادن تحویل می داد، بسیاری از افراد برای این کار خود فقط یک وعده چلوکباب دریافت کرده بودند. امر تقلبات انتخاباتی فقط مربوط به حزب ایران نوین نبود بلکه در این ماجرا حزب مردم هم مشارکت داشت. محمدعلی مسعودی چندین هزار جلد شناسنامه بدون صاحب از سال 1329 در اختیار داشت؛ از همان سالها وی از این شناسنامه ها برای رأی دادن و برگزیدن نمایندگان موردنظر استفاده می کرد. در دوره بیست و دوم مجلس او این شناسنامه ها را در اختیار حزب مردم قرار داد تا بر اساس آنها کارت الکترال صادر شود، بر این اساس بیش از پنج هزار کارت صادر شد. در برخی موارد دیده می شد که عده ای دسته دسته کارتها را به صندوق های رأی گیری می اندازد، در مواردی دیگر امضاهای کارتها جعلی بود و فردی ده ها امضا به جای دیگران کرده بود. این تازه گوشه ای از حوادث این دوران بود.

نکته این است که حزب ایران نوین برای این به وجود آمده بود تا در بسط فضای دمکراسی و جلوگیری از فساد گسترده در کشور گامهای ضروری را بر دارد؛ گام هایی که شرط ضروری مقابله با نفوذ کمونیسم به شمار می آمد. به بهانه مبارزه با کمونیسم، دولتی دست نشانده در کشور روی کار آوردند که ضربات اساسی بر پیکر بافتهای سیاسی و اقتصادی کشور وارد کرد و همان تتمه استقلال ایران را هم بر باد داد. رجالی مقدرات امور کشور را به دست گرفتند که در هر امری نظر دولت امریکا را جویا می شدند و حتی برای نطقهای پیش از دستور خود از سفارت امریکا کسب تکلیف می کردند. اشمئزاز امر به اندازه ای بود که نفرت برخی از خود امریکاییان را نیز از این همه سالوس و ریاکاری و بی شخصیتی برانگیخته بود. در سراسر این دوران امریکایی ها که اینک به مقصود خود رسیده بودند و در ایران پایگاههای گسترده نظامی و سیاسی و اقتصادی به وجود آورده بودند، دیگر از حقوق بشر و آزادی های مدنی و مشروع سخنی در میان نمی آوردند و با اینکه این بار از نزدیک شاهد فساد گسترده و بی سابقه همراه با شکنجه های غیر انسانی زندانیان سیاسی کشور بودند کوچکترین اعتراضی نکردند.

در دوره نفوذ امریکایی ها یکی از استبدادی ترین حکومت های تاریخ معاصر ایران در کشور مستقر شد، به ویژه در سالهای دهه پنجاه فشارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی از حد متعارف خود نیز گذشت. در این دوره قدرت یکسره در دست کسانی بود که در عرف سیاسی کشور نخبگان امریکایی خوانده می شدند. این افراد که زمانی برای شعارهایی مثل دمکراسی و توسعه اقتصادی یقه می درانیدند و دور هم گرد می آمدند و در نهایت قدرت سیاسی را هم قبضه کردند؛ خود به صورت آلت فعل یکی از دیکتاتورترین حکومت های جهان در آمدند و نشان دادند که وعده ها و آرمانهایی که پیشتر از آن سخن به میان می آوردند، فقط برای تصدی قدرت بوده است و نه غیر از آن. ایران در این دوره به قعر انحطاط سیاسی خود در دوران معاصر رسیده بود. در پس این وضع دهشتناک و غیرقابل تحمل که هم تحقیر حقوق و شخصیت اجتماعی مردم و هم بحران های اقتصادی و سیاسی را در پی داشت؛ سهم امریکا غیر قابل انکار و دست ستم و استیلا طلب امپریالیزم آشکار بود.

منبع:دو دهه واپسین ، دکتر حسین آبادیان ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1385 ، ص 449 تا 454

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها