کتابهای دینی بسیاری را از زبانهای دیگر به بلغاری برگرداندم؛ ازجمله کتابهای اسلامی. مدتی روی نهجالبلاغه و احادیث امیرالمومنین مطالعه میکردم. در حین این مطالعات، به کلامی با این مضمون برخورد کردم: خداوندا، من تو را نه از ترس از دوزخ، و نه به امید بهشت عبادت نمیکنم، بلکه تو را میپرستم چون تو را دوست دارم. دکتر واسیلینف میگفت وقتی به این کلام رسیدم، بیاختیار گریستم و دریافتم اصل و اساس دین، همان عشق است و پیامبران الهی ازجمله عیسای مسیح و موسای کلیمالله و محمد مصطفی(ص) قصد داشتند عشق به خداوند را به یاد انسان بیاورند.
اولین واکنش من به سخنان دکتر واسیلینف، این بود که من و امثال من، بسیار با این حدیث برخورد داشتهایم، ولی متاسفانه عملا تحولی که در شما به واسطه خواندن آن ایجاد شده را، تجربه نکردهایم. بنابراین بخشی از این تاثیرگذاری نیز ناشی از صفای قلب شما بوده است.
چرا خداوند را عبادت میکنیم؟
به راستی چرا ما دینداران، گاه برخی سلایق خود را در دینداری آنقدر پررنگ میکنیم که اصل و اساس دین به حاشیه رانده میشود. موضوعی که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم، مساله وسواس در عبادات است. وسواس در عبادات، کم و بیش برای همه ما که به واجبات دینی مقید هستیم، رخ داده است. اما آیا تاکنون به دنبال پاسخ این پرسش که وسواس از چه عاملی درون ما نشأت میگیرد، بودهایم؟ چه چیز باعث میشود نماز یک مسلمان که باید نشانه زینت او باشد، به شکلی نامطلوب و زشت انجام شود، به گونهای که وقتی دیگران او را در این حالت مشاهده میکنند، در سلامت روان او تردید کنند؟ چه چیز باعث میشود دغدغه رعایت شرایط صحت نماز، آنقدر ما را به خود مشغول کند که فراموش کنیم اصلا در پیشگاه چه کسی و برای چه چیزی نماز میخوانیم. مگر شرایط صحت نماز، همان چیزی نیست که فقها به ما آموختهاند؟ پس چگونه است که مشاهده اقامه نماز فقهایی همچون امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی(ره)، آیتالله بهجت(ره) و... ما را به یاد عشق به خداوند میاندازد، و نمازگزار را در چشم ما در اوج شکوه انسانیت جلوهگر میکند، ولی نماز ما گاه چیزی را جز ترس ذلتبار از درست ادا کردن قرائت سورهها و اذکار، چیزی را به بیننده منتقل نمیکند؟
به نظر میرسد پاسخ این پرسشها را باید در همان کلام امیرالمومنین یافت که ابتدا از زبان دکتر واسیلینف نقل کردم. ایمان به بهشت و دوزخ الهی، نهتنها جزئی از دین بلکه از اصول دین ماست. هر مسلمانی به پاداش و عذاب اخروی ایمان دارد. اما آیا نهایت و غایت افقی که کاملترین دین الهی برای تکامل روح بشر در نظر گرفته، ترس از دوزخ و میل به بهشت بوده است؟ کلام امیرالمومنین پاسخ منفی میدهد. علی بنابیطالب(ع) به مثابه الگویی برای مسلمانان، عشق به خداوند را انگیزه اصلی عبادات خود بیان میکند، اما ثمرات این عبادت چیست؟
عبادات سازگار با عزت نفس بشر
اولا چنین عبادتی با عزت نفس انسان سازگارتر است. هرچند انسان به مثابه مخلوق خداوند، چیزی در برابر خالق خود ندارد که به آن تکبر ورزد، ولی دستکم، روح انسان ـ که امری الهی است ـ کرامت دارد. خداوند در قرآن فرموده در خلقت انسان از روح خود در آن دمیده است. کرامت و عزت روح الهی با سختگیریهای ناشی از وسواس در رعایت شرایط صحت عبادت، سازگاری ندارد.
چنین وسواسی ناشی از میل درونی ما به معامله با خداوند است، نماز میخوانیم تا صرفا خداوند به ما پاداش دهد یا ما را عذاب نکند و میل به این پاداش و ترس از آن عذاب آنقدر در ما قوی است که میخواهیم صورت و شکل نماز را به دقیقترین شکل ممکن، اجرا کنیم. اما از آنجا که این نماز نه به خاطر عشق و رضایت خداوند، بلکه به دلیل رسیدن ما به مقصود نفسانی خود ماست، معیار دقیقترین شکل ممکن اجزای نماز، نه رضایت خداوند، بلکه نفس اماره ماست. نفس اماره، حریص است و میل آن توقفی ندارد، بنابراین فکر و دغدغه ما را در همان سطح رعایت ظاهر نماز باقی میگذارد. اعمالی از ما سر میزند که با کرامت روح الهی ما سازگار نیست. قرائت آیات را چندین بار و با حالات عجیب و گاه خندهدار (که متاسفانه گاه عملا بیحرمتی به آیات است) تکرار میکنیم. چنین نمازی، ناشی از عشق به پروردگار نیست.
عبادت خداوند، موجب کمال معنوی ماست
دوم اینکه عبادتی که ناشی از عشق به پروردگار است، موجب میشود ما هرچه بیشتر به خداوند و معنویت نزدیک شویم. اگر ما همین 17 رکعت نماز روزانه را به خاطر محبت الهی برپا کنیم، دیگر تکلیف خود را در جهان مادی میدانیم. میدانیم هدف از تحصیل و کار و ازدواج و دیگر فعالیتهای دنیوی چیست. میدانیم که همه اینها مقدماتی هستند تا ما، خودمان و جامعه انسانی را قدمی به معنویت و معرفت به خداوند ـ که رسیدن به او غایت و آرمان نهایی ماست ـ نزدیکتر کنیم. از اینرو، دیگر رفتارهای ما، بویی از ذلت و بردگی و بندگی در برابر عوامل مادی موفقیت در این جهان نخواهد داد. ما در برابر هیچ انسانی خود را خوار و خفیف نخواهیم کرد. اگر رابطه عبادی ما با خداوند، ناشی از عشق (و نه ناشی از ترس و طمع) باشد، روابط ما با مخلوقان خداوند نیز ناشی از محبت خواهد بود. ما در برابر دیگران به خاطر رسیدن به موقعیتی دنیوی یا به دلیل ترس از دست دادن چیزی، خود را خفیف و ذلیل نمیکنیم. در عین حال، امور دنیوی را نیز به بهترین شکل و به عشق رسیدن و تحقق بخشیدن به دنیایی آرمانی انجام خواهیم داد.
حاصل اینکه وسواس در عبادات عمدتا ناشی از نگاه نادرست ما به دین و واجبات دینی است. اگر بینش عمیقی نسبت به علل نزول ادیان داشته باشیم، دشوار نخواهد بود که حکم کنیم، فرد وسواسی، هنگام عمل به عبادت، اراده خداوند را عملی نمیکند.
سلمان اوسطی / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد