در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
ر همین بستر، سال 1363 سریال مخمصه به نمایش درآمد که خالی از ویژگیهای خندهسازی و دستکم نشاندن تبسم بر لبها نبود.
سال 1366 نیز سریال تازهای روی آنتن رفت که شاید خندهدارتر از آثار پیشین بود، یا دست کم تلاش شده بود تا اینچنین باشد. نوروز سال 1366 در کوران جنگ هشت ساله که هر از گاهی در سالهای آخرش آتش اهریمنی دشمن به شهرهای دور از مرز و از جمله پایتخت نیز کشیده میشد و ناجوانمردانه، مناطق مسکونی مورد تهاجم با بمب و موشک قرار میگرفت، تلویزیون برای هر سیزده شب عید، سریال تازه تدارک دیده بود. اتفاقی که از نظر تعداد قسمتها شاید نخستین باری بود که برای«اغر به خیر» میافتاد (سریالهای نوروزی سالهای قبل مانند «مخمصه» تعداد قسمتهایشان شاید به نیمی از این یکی هم نمیرسید.)
اغر به خیر یک جمله دعایی به معنای خیر پیش، به سلامت، یا به بیانی «روز به خیر» است و روایتگر داستان چند روستایی جوان است که با هدف پیشبرد وضع زندگی و اجتماعیشان به شهر مهاجرت میکنند. عوامل سازنده سریال عبارت بودند از: کارگردان مجید بهشتی، نویسنده محمود شاهحسینی، تهیهکننده ایرج سنندجی و بازیگرانش نیز کامران فیوضات، محمود احمدی، مصطفی عبداللهی، محمد شیری، آزیتا لاچینی، زندهیاد فاطمه طاهری، روحانگیز مهتدی، شهره لرستانی، هرمز سیرتی، اسدالله منجزی، سیدحسین معلومی، محمد کدخدایی، الیزا جوهری، محمد پورحسن، رحمان باقریان، رضا بیطرفان، علی آقاجانی و خود مجید بهشتی.
ازدواج با دختر پولدار شهری
اغر به خیر با فرمت تصویر ویدئویی در ۶۵۰ دقیقه عرضه شد و محصول سال ۱۳۶۵ گروه اقتصاد شبکه یک سیما بود. این سریال داستان مردی روستایی به نام «آقای همهفنحریف» را روایت میکرد که همولایتیهای خود را به شهر میفرستد تا از دختر یک خانواده ثروتمند برایش خواستگاری کنند. در طول راه، ماجراهای خندهآوری برای مسافران پیش میآید. پدر دختر که به اشتباه تصور میکند آقای همهفنحریف پولدار است و املاک زیادی در روستا دارد، در فکر تصاحب بخشی از این دارایی است. دو مرد، پس از پی بردن به حقیقتِ ماجرا، با یکدیگر درگیر میشوند و در پایان، همولایتیها، آقای همهفنحریف را ترغیب میکنند که با یکی از دختران روستا ازدواج کند.
فیوضات که نقش آقای همه فن حریف را بازی کرد، شاید اولین و آخرین باری بود که با وجود سابقهاش در این حرفه، نقش محوری فیلم یا سریالی را بر عهده گرفت. بهشتی ـ کارگردان ـ درباره این سریال و حال و هوای آن سالها و چگونگی ساختش میگوید: «آقای همه فن حریف یک شخصیت متفاوت در تلویزیون ایران بود. در دهه 60 او شخصیتی بود آشنا برای بعضی از افراد که در دوران سخت جنگ، زندگی و کار میکردند و تماشاچی تلویزیون بودند. تلویزیونِ آن سالها فقط دارای دو شبکه بود و این همه بازیهای رایانهای به شکل امروز وجود نداشت.
همه فن حریف با ندانمکاری و بیتجربگی در همه امور، سعی میکرد خودش سکان کارها را در دست بگیرد و مثل اسم جعلیاش خود را همه فن حریف جا بزند ولی در عمل، همه امور را به گند میکشید و نابود میکرد؛ تازه هیچوقت هم از رو نمیرفت! در آن دهه وجود چنین آدمهایی مثل شخصیت نامبرده قابل باور نبود و افرادی همچون او یا وجود نداشتند یا خیلی کمتر از سالهای بعدی بودند. اما الان کسانی حتی بدتر از شخصیت آقای همه فن حریف هم در میان ما هستند. همه فن حریفها همیشه زندگی را برای دیگران تلخ و تلختر میکنند و کارهایشان باعث رنج و درد بقیه میشود ...»
خوب که نگاه کنیم؛ میبینیم همه فن حریف، آگاهانه یا ناخودآگاه تحتتأثیر پرسونای سینمایی و تلویزیونی مشهوری که زندهیاد حسن رضیانی در اواخر دهه 40 و دهه 50 بازی کرد، شکل گرفته بود. حتی در نوع بازی، سیما و تا حدودی لحن دوبلورِ نقشی که فیوضات ایفا میکرد نیز این تأثیر را میشد ردیابی کرد. چیزی که البته در نوع خود ایرادی ندارد و سازندگان اغر به خیر میکوشند چنین تیپهایی را که هنوز هم در جامعه کم دیده نمیشوند به تصویر بکشند. نام پرسونای زندهیاد رضیانی «عینالله باقرزاده» بود. او با وضعیت عقلی و اجتماعی پایینی که داشت، از بد حادثه، مدتی را در شهر سپری کرده سپس به روستا بازگشته بود ولی در مواجهه با یک «جنگل تمامعیار» مثل شهر و در کوران تقابل سنت و مدرنیسم، هویتش دچار زلزله اساسی شده و همان اندک تعادل ذاتیاش نیز بر هم خورده بود، بهصورتی که دیگر نه روستایی به حساب میآمد، نه شهری و نه حتی یک انسان معمولی و قابل تحمل، که بتواند از عهده امور اولیه زندگیاش برآید. در واقع «عیناللهِ» روستایی وقتی در کسوت «باقرزاده» شهردیده به روستا برگشت، در حالی که در محیط دِه، همه داشتند زندگیشان را میکردند اما این بیچاره، شترگاوپلنگی بود که دیگر نه آن بالابالاها جایی داشت و نه این پایینپایینها راهی! بدتر از همه اینکه هر بار با کنشها و واکنشهایش اسباب خنده روستاییان سادهدل را فراهم میکرد و به این سان روزبهروز خود را از وصال دختری که دوستش میداشت دورتر میدید...
ماشین سوپر متالیک آمریکایی
همه فن حریف هم سرخوش و غره از اتومبیل نیمهمستعمل و زهوار دررفتهای که آنرا در واقع به او «انداخته» بودند، همه جا (بویژه در میان همولایتیهایش) با گفتن جمله «ماشین سوپرمتالیک آمریکایی بنده که مد نظرتون هست؟!» از آن یاد میکرد. در حالی که هربار هنوز چندصد متر راه نرفته، این ماشینِ آنچنانی، دچار نقص یا گیر و گرفتاریای میشد و از حرکت بازمیماند. تازه، همه فن حریف از پس نگهداری و حفظ همین «لکنتی» هم برنمیآمد و روستاییِ دیگری به نام چنگیز (با بازی مصطفی عبداللهی؛ هنرمندی که این روزها با بیماری دست و پنجه نرم میکند و امیدواریم بزودی حالش بهبود پیدا کند) از هر فرصتی سوءاستفاده میکرد و با آن در شهر ویراژ میداد و مسافرکشی هم میکرد!
کامران فیوضات «با آن حرکات اغراق شده فک و دهانش» که هنوز هم توصیفش را در میان کاربران علاقهمند به تلویزیون و سینما در فضای مجازی میبینیم، درست در اولین باری که با چنین اتومبیلی به روستا میآید، با کلی تبختر و افادهفروشی برخلاف آنچه مرسوم است، سفارش میدهد تا یک خروس را به عوض گوسفند جلوی ماشین قربانی کنند. در نهایت وقتی خروس بیچاره در خون خود بال و پر میزند، همه فن حریف چنین دستور میدهد: «این گوسفندِ خروسنما را بدهید به یک مستحق بخورد!» و بلافاصله چنگیز از آن گوشه و کنار زمزمه میکند که: «خودت از همه مستحقتری!»
اغر به خیر با وجود ویدئوییبودنش دوبله شد. آنزمان گاهی اتفاق میافتاد که آثار ویدئویی هم دوبله شوند. این روند البته بر خلاف رسم دیرینه تلویزیون در ایران بود که دوبله، دستکم شامل تولیدهای ویدئویی نمیشد و بیشتر، این گروه از برنامههای نمایشی صاحب صدای سر صحنه بودند.
اتفاقا دوبله این سریال موفق از کار درآمد. حسین عرفانی (به جای فیوضات با آن آهنگ خاص در «هیبت» گفتنهایش)، اصغر افضلی (به جای محمود احمدی در نقش هیبت چاق و خپله که توانست بامزه جلوه کند) و زندهیاد مهدی آژیر (به جای عبداللهی در نقش چنگیز که ذکرش رفت) از دوبلورهایی هستند که به یادم ماندهاند.
یادش به خیر؛ در دهه شصت و در اوج جنگ، در نبود یا کمبود سرگرمی و اسباب تفریح و محدودیت سینما و کمکاری دوبلورها، تعداد زیادی از آنها به صورت دستهجمعی به همکارانشان که سوابقی در رادیو داشتند اضافه شدند و به این رسانه کوچیدند. در آن زمان برنامه رادیویی و طنزآمیز صبح جمعه با شما از طرفداران پرشماری برخوردار بود و تیپها و کاراکترهای زندهیادان منوچهر نوذری، کنعان کیانی، منصور غزنوی، عزتالله مقبلی، مهدی آژیر و البته تعدادی دیگر که خوشبختانه همچنان زنده و مشغول فعالیت هستند، مورد تقلید و «بازگویی» یا دستکم تحسین و تمجید قرار میگرفت. در این دوره، زندهیاد افضلی نیز با عرضه و اجرای تیپ «رحمتگردچاقه» دوستداران زیادی برای خودش دست و پا کرد. این تیپ در واقع از فعالیتهای تلویزیونی و سینماییِ خود این صداپیشه میآمد. این نقش و بازیگرش یعنی احمدی با صدای افضلی در آستانه شهرتی فراگیر قرار گرفتند. به طوری که نام احمدی بر سر زبانها افتاد و حتی برخی او را رقیبی برای اکبر عبدی دانستند، به گونهای که تداوم کار آن بازیگر و کاراکتر و دوبلورش میتوانست یک کمدین دیگر به تلویزیون و شاید سینمای ایران هدیه کند که با کنارهگیری تدریجی احمدی این همکاری تداوم نیافت. اغر به خیر به دلایلی که نمیدانیم بعدها کمتر به بازپخش رسید و حالا عده زیادی از دهه شصتیها آنرا از یاد بردهاند...
علی شیرازی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد