2 قرص نان و چند قرن فرهنگ و ادبیات

خیلی پیشتر از آن‌که کیومرث پوراحمد در اوایل دهه 70 فیلم سینمایی «نان و شعر» را جلوی دوربین ببرد و مردم را پای قصه‌های ساده و عامیانه مجیدی بنشاند که در نانوایی کار می‌کند و شعر می‌گوید یا سال‌ها قبل از آن‌که کمال تبریزی «یک تکه نان» را بسازد و «نان و عشق و موتور 1000» هم در ذهن ما لبخندی به یادگار بگذارد، بسیاری از پژوهشگران و اهالی قلم و فرهنگ به جستجوی «قوت غالب» در دل فرهنگ و ادب ایران پرداخته بودند، کمتر دیوان و کتابی را در تاریخ ادبیات ایران می‌توان سراغ گرفت که پدیدآورنده آن به «نان» بی‌توجهی کرده باشد؛ آن هم نانی که در معنایی مجازی، کنایی و استعاری روایتگر مفهومی کمال‌گراست که نه در تنور نانوایی بلکه در ذهن عرفا و شاعران ورز داده شده و با آتش قلمشان پخته و بر جریده عالم ثبت شده است.
کد خبر: ۷۴۶۸۵۱
2 قرص نان و چند قرن فرهنگ و ادبیات

نان و قناعت و مناعت

به‌عنوان مثال ابن‌یمین از شاعران قرن هشتم در یک دوبیتی مشهور نان و مسکن و جامه را به عنوان سه مولفه اصلی زندگی کــنار هم آورده است و تاکید می‌کند دوری از آز و حرص و داشتن قناعت و مناعت طبع تا چه اندازه در زندگی آسودگی و سعادتمندی را به همراه می‌آورد:

دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو

دو تای جامه گر از کهنه است و گر از نو

چهارگوشه دیوار خود به خاطر جمع

که کس نگوید از این جای خیز و آنجا رو

رویکردی که مشابه آن را در آثار استاد سخن سعدی شیرازی هم می‌توان جستجو کرد. سعدی آورده است که روزی حاتم طایی را گفتند: از تو بزرگ‌همت‌تر در جهان دیده‌ای یا شنیده‌ای؟ گفت: بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را، پس به گوشه صحرا به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده‌اند؟

گفت: هر که نان از عمل خویش خورد، منت حاتم طایی نبرد، من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم!

سعدی در جایی دیگر از گلستان هم با همان طنز رندانه خاص خودش با استفاده از نان به انتقاد از رویکرد دنیاطلبی و برخی ریاکاری‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید:

نان از برای کنج عبادت گرفته‌اند

صاحبدلان نه کنج عبادت برای نان

اگر بخواهیم باز هم از سعدی مثال بزنیم حکایت مشهور و جالب دیگری هم او در گلستان دارد: «گرسنه را نان تهی، کوفته است».‌ سعدی می‌گوید روزی مسافر فقیری خسته و گرسنه به سرایی رسید. دید مجلس باشکوهی است، گروهی به گرد هم آمده‌اند و میزبان بزرگوار از مهمانان پذیرایی می‌کند و مهمانان هرکدام با لطیفه و طنزگویی مجلس را شاد و بانشاط کرده‌اند.

یکی از حاضران به مسافر فقیر گفت: تو نیز باید لطیفه‌ای بگویی.

مسافر فقیر گفت: من مانند دیگران دارای فضل و هنر نیستم و بی‌سوادم. تنها به ذکر یک شعر قناعت می‌نمایم.

همه حاضران گفتند: بگو. او گفت:

من گرسنه و در برابرم سفره نان

همچون عزم بر در حمام زنان

حاضران فهمیدند که او بی‌نهایت فقیر و نادار و بینواست. سفره غذا را به نزد او کشیدند. میزبان به او گفت: اندکی صبر کن تا خدمتکاران کوفته برشته بیاورند.

مسافر فقیر گفت:

کوفته بر سفره من گو مباش

گرسنه را نان تهی، کوفته است

نان پاره مولانا و صدای علیرضا عصار

اگر با همین رویکرد اخلاقگرا بخواهیم پیش برویم، در تاریخ ادبیات ما بی‌تردید قله ادبیات اخلاقگرا و به اصطلاح حرفه‌ای‌اش «ادبیات تعلیمی» کسی نیست جز مولانا جلال‌الدین بلخی که یکی از آثار او در همین رابطه را اگر هم فرصت مطالعه نداشته باشید، قطعا با صدای پرحجم علیرضا عصار شنیده‌اید:

نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد

آواره عشق ما آواره نخواهد شد

آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز

وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد

این شعر معروف از مولانا در ذهن بسیاری از مردم ایران ثبت شده است که او هم در این غزل از دیوان شمس خود باز هم تاکید می‌کند نان و رزق و روزی در دست خداوند است و آن کسی که چاره و راهگشای مشکلات است کسی جز پروردگار یکتا نیست و نباید برای گذران زندگی دست طمع و حقارت پیش ناکسان دراز کرد.

البته همین جناب مولانای عزیز در یکی از آثارش و در رویکردی متفاوت به نان، این بار شعر خودش را با کمی فروتنی به قوت غالب تشبیه می‌کند و می‌گوید: «شعر من نان مصر را ماند شب بر او بگذرد نتانی خورد»

مولانا با بیانی طنزآمیز و فوق‌العاده متواضعانه این حقیقت را مطرح کرده که شعر باید در گذشت و گردونه زمان تازگی و طراوت خود را حفظ کند وگرنه مثل قطعه‌ای نان ـ آن هم نان مصر ـ بزودی بیات و کهنه می‌شود.

نان و بیگانه‌ستیزی فردوسی

اما نمی‌توان تاریخ ادبیات را جستجو کرد و سراغی از جناب فردوسی، شاعر حماسی و بزرگ ایران‌زمین نگیریم، او گرچه حماسه‌سراست و قصه‌هایش از جنس پهلوانان، اما او با همان حس و حال میهن‌دوستی و ملی‌گرایانه خاص خودش این‌گونه مفهوم نان را به نظم می‌کشد:

در این خاک زرخیز ایران زمین

نبودند جز مردمی پاک‌دین

همه دینشان مردی و داد بود

وز آن کشور آزاد و آباد بود

از آن روز این خانه ویرانه شد

که نان‌آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند

کشاورز باید گدایی کند

ضرب‌المثل

ضرب‌المثل‌ها معمولا جمله‌ها، سخنان کوتاه، مصراع‌ها و ابیاتی را که مفاهیم اخلاقی و اجتماعی زندگی را بیان می‌کنند و دارای رویکردی کنایی و کاربردی با مخاطب عام هستند، واژه نان و مفهوم برگرفته از آن نیز در فرهنگ شفاهی مردم دارای تمثیل‌های بسیاری است که به‌طور مختصر به آن اشاره می‌کنیم:

نخوردیم نان گندم ‌‌/‌‌ دیده‌ایم دست مردم ( کنایه از داشتن تجربه و دیدن وقایع مشابهی با وضع مورد بحث)

نون به هم قرض دادن (تعریف کردن دو نفر از همدیگر)

نون کسی را آجر کردن (بیکار کردن کسی، راه معاش کسی را بستن)

که نمونه‌هایی از این دست فراوان است و خود می‌تواند در مقاله‌ها و حتی کتاب‌هایی مستقل بررسی شود.

بامداد محمدی‌ - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها