کیهان: سگ (گفت و شنود)
گفت: رسانههای آمریکایی اعتراف کردهاند که «داعش» ساخته و پرداخته خود آمریکا بوده و ائتلاف ضدداعش نمیتواند واقعی باشد.
گفتم: این که نیازی به اعتراف ندارد! چه کسی فراموش میکند که آمریکا و کشورهای اروپایی و ترکیه و برخی کشورهای عربی مثل عربستان و قطر و اردن، برای حمایت از تروریستها در سوریه چندین نشست مشترک و رسما اعلام شده داشتهاند.
گفت: برخی از رسانههای آمریکایی هم با اشاره به حمله جنگندههای ائتلاف به زیرساختهای سوریه نتیجه گرفتهاند که آمریکا از کارایی داعش قطع امید کرده و مقابله با دولت سوریه را خود برعهده گرفته است و نوشتهاند این ماجرا در افکار عمومی پنهان نمیماند.
گفتم: یارو رفته بود دزدی، صاحبخانه بیدار شد و داد زد کیه؟ و دزد که به خیال خودش خیلی زرنگ بود گفت؛ کسی نیست! گربه است و بعد برای اثبات حرف خود صدای سگ درآورد!
آرمان: پدر شوهر خوب هم داریم!
خیلی از ما مردم عادت کردهایم که یکسری شایعه راه بیندازیم، آنها را در جامعه رواج دهیم تا تبدیل به یک باور نادرست بشوند، نمونهاش همین دشمنی دیرینه عروسها با خانواده شوهر و دشمنی زیرپوستی دامادها با خانواده همسر است که اخیرا ثابت شده این ادعا که برخی از خانوادهها میخواهند سر به تن داماد یا عروس شان نباشد، از بیخ غلط و کلا بی پایه و اساس است.
نمونهاش همین محمدعلی رامین خودمان، این بزرگمرد در رابطه با ازدواج پسرش با مهناز افشار اعلام کرده «سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد کار درستی نیست» و به همین طریق حمایت خودش را از این ازدواج نشان داده و ثابت کرده مثل کوه پشت پسرش است، راندمان کاری ایشان در اداره مطبوعات هم ثابت میکند که آقای رامین اساسا و اصولا با سرک کشیدن، مشکل دارد، یعنی چی که عدهای در زندگی مردم سرک میکشند و خالهزنک بازی در میآورند؟ چه معنا دارد که یک عده مینویسند؟ چه معنا دارد که روزنامه داشته باشیم تا عدهای در آن صبح تا شب سرک بکشند؟(اگر ربط ندارد، مشکل از ما نیست!)
نمونه دیگر از این افراد فداکار که خودش را وقف زندگی فرزندش کرده، جبار کوچکی نژاد نماینده مجلس است که در مورد دریافت بورسیه غیرقانونی عنوان کرده «موضوعی درباره ثبت نام در دانشگاههای خارج از کشور مطرح شد و گفتند شما میتوانید آن را به تحصیل در داخل کشور تبدیل کنید و قرار بود تبدیل کنند اما ما دیگر پیگیر این موضوع نشدیم» یعنی به طور مثال به ایشان بورسیه در رشتهای در دانشگاهی در شاخ آفریقا تعلق گرفته که احتمالا معادل رشته مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر بوده(!) اما به هر حال ایشان پیگیری نکرده و با گذشتی که از خود نشان داده، آن را به دامادش بخشیده، این دو دسته گل نشان دادند که رابطه خانواده همسر میتواند با شما حسنه باشد، اصلا تا وقتی دم پدر همسر گرم است«همینه که هست» و ایضا ایشان در یک جمله ثابت کرده که انسان منطقی هم تشریف دارد چون گفته«شاید تعدادی از نمایندگان جزو بورسیهشدگان باشند ما منکر این موضوع نیستیم.
اما باید ببینیم قانونی است یا غیرقانونی» در این رابطه چند نکته مطرح است؛ الف- شاید یعنی حتما؟ قطعا؟ صد درصد؟ بدون شک؟ ب- تعدادی یعنی چندتا؟ همه به غیر از چند تا؟ صد درصد از چند درصد؟ دو دو تا از چندتا؟ شفاف سازی کنید! ج- شما منکر این موضوع نیستید، اما یه عده بدجوری منکر این موضوع هستند، کسی هم نمیتواند توجیه شان کند، د- چه کسی باید ببیند قانونی است یا غیرقانونی؟ چون اساسا هرکس به این موضوع ورود پیدا میکند به صورت اتفاقی استیضاح شده و رای اعتماد نمیگیرد و خانه نشین میشود، بگو جریان چیه؟!
بنابراین لازم میدانیم در پایان بگوییم که اساسا یکی از سختترین کارهای دنیا درس خواندن است، یعنی فکر کنید انسان پله پله بالا برود و از اول دبستان درس بخواند، دیپلم بگیرد، وارد دانشگاه شود، مدرک لیسانس بگیرد، فوق لیسانس بگیرد، دکترا بگیرد، که چه بشود؟ انسان از روز اول زندگی با سختی زندگی کند و ذره ذره پول جمع کند، که چه بشود؟ به جای اینکه غر بزنید، در انتخاب همسرتان یا بهتر است بگوییم پدر همسرتان دقت کنید!
شرق: آنچه گذشت
دانشمندان و اقتصاددانان الان دوسال است که نشستهاند و عقلشان را ریختهاند روی هم و رویهمرفته هرچی عقل و تجربه و دانش داشتند به کار گرفتهاند که اقتصاد مملکت را یک کاریش بکنند. یعنی الان چندنفری نشستهاند لب چاه و چشم دوختهاند به سنگی که در اعماق چاه است.
فروشی: حقیقت این است که ما نمیدانیم دقیقا آقای احمدینژاد توی اقتصاد مملکت چهکار کرد که بیشتر آدمها یا بیکار شدند یا کاسب. یعنی الان همه میخرند که بفروشند. قدیم میخریدند که پایههای زندگیشان را محکم کنند. الان از بس خریدند و فروختند پایهها سست شده.
یعنی الان طوری شده که همه دارند میفروشند، از تاجر و سیاستمدار بگیر تا هنرمند و روزنامهنگار. درواقع شما الان بهراحتی میتوانید اگر پولش را داشته باشید پورشه بخرید، السی بخرید، رانت بخرید، حزب بخرید، هنر بخرید، هنرمند بخرید، تیتر بخرید، روزنامهنگار بخرید. الان، خود من هم تا الان مشتری خوب پیدا نکردهام وگرنه پیشنهاد تپل بدهند ما هم رفتیم.
آمبولانسفروشی: از شما چه پنهان یک تابلو چسباندم پشتم اینطوری: نویسنده، در حد نو، موتور چندبار پیادهشده و چندبار گیرپاژکرده، اکثرا بیکار بوده و گوشه خانه افتاده، خاکگرفته، فروشی یا معاوضه با ویلا بغل سلین دیون.
تئوری غذای دستخورده: خلاصه. آقای احمدینژاد که معلوم نشد چطوری بدون دخالت دست اقتصاد را دستکاری کرد. ما هم که عادت داریم وقتی غذا دستخورده باشد بهش دست نزنیم. یعنی راستش من بچه که بودم برای اینکه کسی دست به غذا نزند به غذا دست میزدم. در بچگی دستبردهایی که من به غذا زده بودم باعث شده بود کل خانوادهمان سوءتغذیه بگیرند و حیف شوند. هنوز آثار آن دستزدنها و دستبردنها از خانواده بنده پاک نشده است.
برنامه آینده: فردا مساله سرگرمکننده اقتصاد تلویزیون و تلویزیون اقتصادی را بررسی میکنیم.
روزنامه قدس: مش غضنفر و کاهش خطوط موازی
هَمی دیروز که سِوارِ اُتوربوسِ واحِد رَفتُم تا بُرُم سمتِ ادارَما، دیدُم واز جَفَر رِفیقُم رارَندَشِ.
بعدِ ایکه یَک چاق سِلامتی باهَمدِگه کِردِم بِزِم گفتِگ مُخوان مو یُ اُتوربوسُمِ اَزی خط وَردِرَن. گفتُم بِرِیچی؟ گفتِگ بِرِیکه او هفته جولوتَر شورایِ شهریا گفتَن که بایِست خَطّایی که به موازاتِ خط یَکِ قِطارشهریَن کَم بِرَن.
ای خطّی که مو کار مُکُنُمَم هَمو رایی رِ مِره که قِطارشَهریَم مِره، بِرِیهَمیِ که مِخَن مورَم اَزی خط وَردِرَن. گفتُم پس ایَم حکایتِ عوارضِ اوتوبانِ مِشَد باغچه رِفته. اونجه یَم عوارض رِ ناسَن گیرون کِردَن ولی مردم زیرِ بار نِرِفتنُ مِنداختَن از تو جاده قِدیم که عوارض نَدَن، اینایَم وَرداشتن تو جاده قِدیم هر دو قِدَم یَک سرعتگیرِ خَفَنگ کاشتن تا مردم مجبور بِرَن از هَمو اوتوبان رَد بِرَنُ عوارضِ گیرون رِفته رِ بِدَن.
اینجه یَم آمَدَن بیلیتِ اُتوربوس رِ ناسَن گیرون کِردَن ولی بِرِیکه مردم زیرِ بار نِرفتنُ مجبورِشا کِردَن آرزونِش کُنَن، اینایَم حالا آمَدَن خطّایِ واحد رِ کم کُنَن تا مردم مجبور بِرَن با قِطارشهری ایوَر اووَر بِرَنُ بِجایِ سیصدتومَنِ اُتوربوس، پُنصدتومن به قِطارشهری بِدَن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم بِرِیچی ای شورایِ شهریا نِمِرَن ای استعدادِ زیادِشا در زِمینه پولیابی و کشفِ راهایِ جِدیدِ سیوا کِردَن پول بیشتر از جیبِ شهروندا که تو دنیا نظیر نِدِره رِ تو کتابِ رُکُردایِ گینِس به اِسِم خودِشا بینویسَن؟!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد