خراسان:مانور قدرت حزب الله در «بقاع»، چرا؟
«مانور قدرت حزب الله در «بقاع»، چرا؟» عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛
3 سال پیش که به لبنان رفته بودم به همراه 2 تن از رزمندگان مقاومت به منطقه ای در شرق این کشور، در مرز سوریه رفتیم. این جا همان منطقه ای است که سید حسن نصرا... دوشنبه گذشته در شرایط حساس آن به صورت میدانی در آن حضور یافت و با فرماندهان حزب ا... جلسه مهمی برگزار کرد. همچنین این منطقه همان منطقه ای است که حزب ا... لبنان در آن طی ماههای اخیر و به ویژه هفتهها و یک هفته گذشته به طور پیوسته تحت حملات تروریستهای جبهه النصره و داعش قرار داشته است و البته به ویژه در 7 روز گذشته تلفات سنگینی از آنها گرفته است. این جا به منطقه «بقاع» معروف است و یکی از گلوگاههای استراتژیک اتصال لبنان با سوریه و به ویژه دمشق و چند نقطه دیگر محسوب میشود. منطقه ای کوهستانی که از چند بعد برای حزب ا... لبنان مهم است:
1 - بخشی از پادگانهای مقاومت در این منطقه قرار دارد.
2 - این منطقه، راهرویی برای دسترسی به بنادر استراتژیک «طرطوس» و «لاذقیه» در دریای مدیترانه عمل میکند.
3 - به لحاظ طائفه ای این جا، البته به جز نقاطی مانند «عرسال»، منطقه ای شیعی است. هرچند روستاهای غیر شیعه این نقطه نیز از خاستگاههای مقاومت و حامیان آن محسوب میشوند.
با توجه به اخباری که منابع نزدیک به حزب ا... لبنان اعلام میکنند تروریست هایی که در کوهستانهای بقاع سنگر گرفته اند با توجه به آغاز فصل سرما برای تامین مایحتاج خود نیاز به دسترسی به مناطق دیگر دارند و از این رو چند روزی است که تلاشهای خود را برای رسیدن به برخی نقاط آغاز کرده اند که البته مقاومت در چند نوبت تلفات سنگینی از آنها گرفته است. درست در همین منطقه، از 3 شب پیش عملیات مقاومت اسلامی لبنان آغاز شده است. عملیاتی که نتایج مهمی در کوتاه و بلند مدت خواهد داشت. در کوتاه مدت، این عملیات براساس برنامه و زمان بندی که طراحی شده:
الف- کوهها و مناطقی که تروریستهای جبهه النصره و داعش در آن پنهان شده اند و براساس آن چه در بالا گفته شد برای حزب ا... مهم اند را پاک سازی میکند.
ب- منابع نزدیک به حزب ا... پیش بینی میکنند که این عملیات زمینه را برای پاکسازی مناطق دیگری در سوریه مانند اطراف دمشق و نیز شهر مهم حلب فراهم میکند.
اما در بلند مدت نیز عملیاتی که اخیرا آغاز شده است، دستاوردهای مهمی برای مقاومت دربر خواهد داشت:
1- حزب ا... لبنان از روزی که در دفاع از محور مقاومت با تروریستهای تکفیری در سوریه وارد نبرد شد، دستاورد مهمی داشته و آن این که با وجود اقدامات تروریستی ایذایی که در سالهای اخیر در بیروت و برخی نقاط لبنان انجام شده، سرجمع، تروریستها نتوانسته اند بحران سوریه و عراق را در لبنان تکرار کنند و این نقطه استراتژیک که خط مقدم محور مقاومت با رژیم صهیونیستی است همچنان امنیت دارد و این امنیت، توان مدیریتی حزب ا... در معادلات منطقه ای را افزایش میدهد.این آرامش و امنیت بی شک مرهون حضور استراتژیک رزمندگان مقاومت در نقاط حساسی است که باید باشند.
2- به لطف خدا اگر برنامه ریزیهای انجام شده برای این عملیات پاکسازی در زمان مقرری که تعیین شده انجام شود جایگاه تاثیر گذاری مقاومت را در معادلات منطقه، به خصوص سوریه و لبنان مستحکم تر خواهد کرد. نکته ای که به نظر میرسد دلیل عصبانیت سعودالفیصل وزیرخارجه عربستان سعودی نیز باشد. جایی که او 3 روز پیش در اظهاراتی گستاخانه علیه ایران، گفته بود که ایران باید «اشغالگران» خود را از سوریه خارج کند. این «عصبانیت دیپلماتیک» فردی که بسیاری تحلیلگران او را از مهرههای اصلی اتفاقات ناگوار و تروریستی منطقه میدانند، منطق حضور حزب ا... لبنان در سوریه و نیز نشانههای «مانور قدرت» تفکر مقاومت را بیش از گذشته آشکار میکند. به خصوص این که اکنون عربستان در تجهیز ارتش لبنان نیز ایران را رقیب خود یافته. اقدامی که با هدف حمایت اطلاعاتی و زیرساختی از حزب ا... انجام میشود.
3- انجام این عملیات و در نتیجه سیطره قدرتمندتر بر ارتفاعات مهم شرق لبنان، دسترسی به منطقههای مهم و حساس «شبعا» و «القنیطره» را مستحکم تر میکند. جایی که اسرائیل بلندیهای «جولان» را در اشغال خود دارد و به طور حتم در تحولات آینده بیشتر به کار مقاومت خواهد آمد.
هرچند شاید خیلی سخت باشد که مانورقدرت 2 روز پیش سید حسن نصرا... در شرق لبنان که ساعاتی قبل از آغاز عملیات علیه تروریستها در این منطقه مهم انجام شد را از هم اکنون مقدمه ای برای پیروزی چون پیروزی در «القلمون» بدانیم اما به لطف خدا، 3 هفته آینده و ماههای بعد از آن اهمیت این پیروزیهای امید آفرین را روشن تر خواهد کرد تا ان شاءا... روزنه هایی از امید برای این منطقه شکل بگیرد. سید حسن نصرا... در نشست محرمانه 3 شب پیش خود با فرماندهان ارشد حزب ا... به آنها گفته است که «پیروزی در سوریه با ماست ...ما در حال آماده شدن برای عصر ظهور هستیم... ان شاء ا...».
کیهان:سعود الفیصل در محاصره پارکینسون و آلزایمر!
«سعود الفیصل در محاصره پارکینسون و آلزایمر!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن میخوانید؛روز سهشنبه بود که خبرگزاریها نوشتند، سعود الفیصل در یک کنفرانس خبری مشترک با همتای آلمانی خود که در جده برگزار شد، ایران را به «اشغالگری»، «تعمیق بحران در سوریه» و «منطقه» متهم کرده و از تهران خواسته برای حل بحران سوریه، نیروهای خود را از سوریه خارج کند! فیصل کشورمان را در بسیاری از بحرانهای منطقه، بخشی از مشکل دانسته و مدعی شده که «ایران نه حل مشکل که خود مشکل است.»
اظهارات ضد ایرانی وزیر خارجه سعودیها، آنقدر مضحک، بیحساب و غیر حرفهای مطرح شده است که در «خوشبینانهترین» حالت میتوان گفت، وی احتمالا بدون آمادگی قبلی در این کنفرانس حاضر شده است. البته اظهار اینگونه چرندیات، میتواند نتایج عوامل دیگری هم باشد مثلا.... آمیزهای از پارکینسون و آلزایمر!
چندی پیش برخی منابع خبری اعلام کردند، فیصل به دلیل برخی مشکلات جسمی و بروز اختلالاتی در تکلم، احتمالا جای خود را به برادرش شاهزاده ترکی فیصل خواهد داد. آنطور که در این خبرها آمده بود، بروز علایم پارکینسون در سعود الفیصل وی را دچار چنان مشکلاتی کرده که باقی ماندن وی در این سمت اصلا به صلاح نیست.
اینکه بزرگترین «حامی تروریسم»، بزرگترین «دشمن تروریستها» را «عامل بحرانهای منطقه» معرفی کند، اگر مضحک و از سر بیماری نیست پس از چیست؟ در این یادداشت قصد داریم با استناد به برخی گزارشها و موضعگیریها، پاسخی برای این سوالها پیدا کنیم. بخوانید:
این اتهامات در حالی مطرح میشود که مدت زمان زیادی از اعتراف جو بایدن، وزیر خارجه آمریکا درباره نقش کشورهایی مثل عربستان در تقویت و تشکیل و تجهیز تروریستهای تکفیری که بزرگترین بحران فعلی منطقه هستند، نمیگذرد. بایدن، اگر چه در نهایت مجبور به عذرخواهی شد، ولی هرگز صحبتهای خود را تکذیب نکرد.
نگاهی به اظهارات شخصیتهای متعدد سیاسی و گزارشهای بیشمار رسانهای در سطح بینالمللی(چه دوست و چه دشمن)، راجع به نقش پررنگ ایران در مبارزه با تروریسم از یک طرف و نقش سعودیها در تشکیل، تقویت و تجهیز تکفیریها، از طرف دیگر نشان میدهد، این ایران نیست که در منطقه بحرانآفرینی میکند، بلکه همین سعودیهای دست پرورده آمریکا در حال بحرانآفرینی در سوریه، عراق، یمن، بحرین و کل منطقه هستند؛ البته با طرح، نقشه و حمایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی، چرا که عربستان خود در این حد و اندازهها نیست.
در ادامه برای تنویر افکار عمومی به چند مورد از صدها مواردی که از نقش سعودیها در بحرانآفرینی در منطقه حکایت دارند، اشاره میشود:
- رویترز: قطر و عربستان در حمایت از مخالفان اسد (تکفیریها) در حال رقابت با یکدیگر هستند.
- مرکز مطالعات واشنگتن: با وجود آنکه مسئولان ریاض از خطر «تروریسم» آگاهند، ولی این امر مانع از ارتباط آنان با سران گروههای تروریستی در عراق و سوریه نشده است... گروهی از حامیان مالی تروریستها از عربستان سعودی هستند و آنان برای تضمین رسیدن این کمکها، پولهایشان را به کویت میفرستند.
- نخست وزیر عراق در گفتوگو با بی بی سی: ایران از جمله کشورهایی است که از همان ابتدا با اعزام کارشناسان خبره در مبارزه با تروریسم، عراق را در مبارزه با داعش کمک کرد. زمانی که اربیل در خطر بود ایرانیها اولین کسانی بودند که به کمک آمدند.
- وزیر خارجه لبنان در گفتوگو با سفیر ایران: ایران نقش بارزی در مبارزه با تروریسم داشته و این پدیده خطرناک باید با همکاری کشورهای منطقه و جهان ریشهکن شود.
- سخنگوی وزارت خارجه پاکستان در واکنش به غیبت ایران در نشست اخیر پاریس: نمیتوان نقش ایران را در مقابله با تروریستهای منطقه دست کم یا نادیده گرفت.
- بلومبرگ در واکنش با انتشار تصاویری با عنوان «حضور سردار سلیمانی در آمرلی عراق»: اگر میخواهید بر تروریستهای تکفیری غلبه کنید، به جمهوری اسلامی ایران و فرمانده نظامی ارشد این کشور نیاز دارید.
- سازمان سیا: عربستان، اردن و ... بزرگترین صادرکنندگان تروریست به سوریه هستند.
- اخضر ابراهیمی، نماینده سابق سازمان ملل در امور سوریه: بدون وجود ایران بحران سوریه حل نخواهد شد.
اینها تنها بخش بسیار ناچیزی از اظهارات و گزارشهایی است که در خصوص نقش عربستان در بحرانآفرینی در منطقه و نقش ایران در بحرانزدایی از منطقه اعلام و منتشر شده است.
حال باید پرسید، چر آقای فیصل، با وجود آگاهی از این حقایق، اینگونه رسوا به ایران حمله میکند. سوریه، عراق و لبنان، همان کشورهایی که آقای فیصل مدعی است ایران در آنها بحرانسازی میکند، جزو محورهای اصلی مقاومت و کلیدیترین دوستان ایران هستند؛ بنا بر این، کدام عقل سلیمی میپذیرد، ایران در کشورهای متحد خود بحرانآفرینی کند؟
در مقابل اما، درست به همین دلیل که این کشورها جزو بازوان مقاومت با محوریت ایران هستند، مورد بغض و غضب تکفیریها، سعودیها، صهیونیستها و آمریکا هستند. بنابر برچسب بحرانآفرین، حداقل در این سه کشور، حقیقتا به ایران نمیچسبد. میچسبد؟
علاوه بر دو دلیلی که در ابتدای این نوشتار آوردیم، به نظر میرسد، اینگونه واکنشهای عصبی میتواند حتی، نتیجه شکستهایی باشد که جبهه مقاومت به رغم تمام تلاشهای دنیای غرب و کشورهای مرتجع عربی به آنها تحمیل میکند. نمونه این واکنش را همین چند روز پیش، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه علیه کشورمان اتخاذ کرد. این موضعگیری احتمالا به صورت اتفاقی با پیروزی مردم کوبانی، شهر کردنشین و هم مرز ترکیه، همزمان نشده است! همان شهری که آمریکا یک روز قبل از پیروزی ساکنان بیسلاح آن گفته بود، نجات آن در استراتژی آمریکا جایی ندارد! همان شهری که بنابر بیانیه رسمی وزارت خارجه سوریه و صدها تحلیل و گزارش کارشناسانه، ترکیه برای آن نقشهها داشت؛ مثلا تشکیل منطقه حائل و ...
ائتلاف نمایشی ضد داعش، که با پیشنهاد و تلاش عربستان شکل گرفت، قرار بود، به بهانه جنایات تکفیریها به عراق و سوریه لشکرکشی کند. دلیل بیتوجهی این ائتلاف به نسلکشی وحشیانه داعش در کوبانی نیز همین مسئله بود. تصور حامیان غربی عربی تروریستها این بود که «وقتی با بریده شدن سر چند خبرنگار میشود افکار عمومی غرب را برای لشکرکشی به خاورمیانه آماده کرد، طبیعتا با راهاندازی یک نسلکشی درست و حسابی در شهری مثل کوبانی میتوان افکار عمومی جهان را هم آماده کرد.» همین جا میتوان به نقش تکفیریها در پازل استعمارگران پی برد و اطمینان کرد، داعش ساخته و پرداخته غرب است.
اما وقتی مردم کوبانی سوریه همچون مردمان آمرلی عراق با دستان خالی تکفیریها را عقب رانده و مانع از سقوط شهرشان شدند، برنامههای آنها هم به هم ریخت. بنابر این طبیعی است شکستهای پی در پی جبهه غربی، عربی، تکفیری در مقابل الگوی مقاومت ایران، آنها را به واکنشهای عصبی وا دارد.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در این هفته میزبان بزرگترین اعیاد امت پیامبراکرم(ص) یعنی عید سعید غدیر بودیم. در این روز پروردگار جهانیان برای کمال دین و جلوگیری از انحراف شریعت، خورشید امامت را بر دستان رسول خاتم به درخشش درآورد تا روشنایی بخش ظلمت و تاریکی جامعه اسلامی پس از رحلت رسول مکرم باشد. در روز غدیرخم، نقش ممتاز و بینظیر امامت و تعلق نص الهی بر آن مشخص گردید و 120 هزار نفر از همراهان پیامبر در سفر حجهالوداع مکلف شدند که امر الهی سرپرستی ولایت امیرالمومنین علیبنابیطالب علیهالسلام را به دیگران و آیندگان منتقل کنند تا بدینوسیله از ظلمت و جور در امان بمانند ولی معالاسف کسانی که در آن روز با امامت پیمان بستند بر سر پیمان خویش استوار نماندند و با نقض میثاق الهی به گمراهی و تحریف در افتادند آنگونه که امروز شاهد عملکرد جنایتکارانه پیروان آن عهدشکنی در جامعه اسلامی هستیم.
در این هفته و به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم، پیرامون واقعه مسلم و انکارناپذیر غدیر و نصب امیر مومنان به امامت و توجه دادن به حکومت مطالبی را بیان کرده و با تاکید بر ضرورت حیاتی احیای اعتقاد به امر امامت فرمودند: "واقعه غدیرخم جزو مسلمات تاریخ اسلام است و هیچیک از فرق اسلامی در اصل وقوع آن تردیدی ندارند و شبهاتی را که نیز امروزه برخی نوکیسههای فکری درباره معنای ولایت امیر مومنان بیان میکنند همان حرفهای هزار سال پیش است که علمای بزرگ به آنها پاسخ دادهاند."
ایشان مساله غدیر را مسالهای اعتقادی و پایه و اساس تفکر شیعه برشمرده و درعین حال افزودند: مستکبران جهان به دنبال ایجاد دعوا و به جان هم انداختن مسلمانان هستند و به همین دلیل آنها القاعده و داعش را برای تفرقهانگیزی ایجاد کردند از این رو مسلمانان جهان نباید از این توطئه ودستهای پشتپرده آن غفلت کنند."
رئیس جمهور در این هفته در گفت و گوی زنده تلویزیونی گزارشی درباره وضعیت اقتصادی کشور و خروج از وضعیت رکود و تصمیم امسال دولت برای کاهش تورم به زیر 20 درصد ارائه کرد و تاکید نمود با وضعیتی که در سالهای گذشته بر اقتصاد کشور حاکم بود، تورم به 45 درصد رسیده بود که ما توانستیم با اقداماتی آنرا کاهش دهیم و قطعا این بدان معنا نیست که گرانی در کشور وجود ندارد بلکه شیب آن به نصف کاهش یافته است.
دکتر حسن روحانی درباره مذاکرات هستهای با گروه 1+5 نیز گفت: مساله هستهای، موضوعی است که 12 سال بین ایران و کشورهای بزرگ جهان مثل 1+5 یا اوایل مذاکره بین ایران با سه کشور اروپایی وجود داشته است. از سال 81 این داستان آغاز شده و امروز ما در سال 93 هستیم. یک معضل دوازده ساله را یک روزه و دو روزه و یک ماهه نمیشود حل کرد اما قدمهایی که تاکنون برداشته شده، قدمهای خوبی بوده است. رئیس جمهوری خاطر نشان کرد: ما درکلیات با 1+5 اتفاق نظر داریم، البته جزئیات خیلی مهم است و راجع به جزئیات هنوز بحثهای مهمی داریم اما امروز 1+5 موضوع هستهای ایران را قبول کرده و حق ایران را به رسمیت شناخته است. وی افزود: حالا اینکه برای چند سال ایران چه مسائلی را بپذیرد و آن هم به صورت محدود، مورد بحث است اما در اینکه باید تحریم برداشته شود جای اختلافنظر نیست، اما اینکه این کار از کی باید آغاز شود و اولش چگونه باشد، دومش چه باشد مسایل مهمی است که باید حل شود ولی در کلیات مساله امروز توافق داریم.
رئیس دولت امید و تدبیر اضافه کرد: امروز در اینکه در نطنز باید غنیسازی انجام بگیرد، در اینکه فردو یک مرکز برای ایران در مساله هستهای است هیچ بحثی وجود ندارد و در اینکه در اراک ما به نیروگاه نیاز داریم، ولی درباره اینکه ویژگی آن نیروگاه چگونه باشد، داریم بحث میکنیم.وی خاطر نشان ساخت: کلیات مساله امروز مورد اتفاقنظر دو طرف است. هیچکس دنبال این نیست که بگوید ایران غنیسازی نکند، این بحث فراموش شده و حذف شده است، حتی این که ایران در کنار غنیسازی از سایر تکنولوژیهای مدرن هستهای باید برخوردار باشد، بحثی نیست.
رئیسجمهور تصریح کرد: ما به عنوان نماینده کل ملت ایران در مذاکرات شرکت میکنیم و اگر حمایتهای مقام معظم رهبری، همکاری قوای سه گانه و حمایتهای مردمی نبود، ما موفق نمیشدیم. وی درباره این دور از مذاکرات در وین که از روز سهشنبه آغاز شده گفت: در 40 روز باقیمانده مسائل هستهای قابل حل و فصل است.
گفتنی است که دور جدید مذاکرات دوجانبه هستهای وزیر خارجه کشورمان با کاترین اشتون نماینده هیات اروپایی و گفتگوهای سهجانبه با حضور وزیر خارجه آمریکا در دو روز گذشته انجام شده و پس از آنکه طرفین نسبت به روند گفتگوها اظهار رضایت و خوشبینی کردند، قرار است که نشست امروز با حضور وزرای خارجه 1+5 در وین برگزار شود. واقعیت اینست که دولت امید و تدبیر از ابتدا هرگز به دنبال شکست مذاکرات نبوده ولی رسیدن به توافق را به هر قیمتی طلب نمیکرده و فقط خواستار توافقی است که مغایر با حقوق مسلم هستهای ایران نبوده و شرایط تحمیلی در آن لحاظ نشده باشد.
تحولات خارجی را با رویدادهای عراق و سوریه آغاز میکنیم که این هفته، بخش عمده حجم خبرها و گزارشهای رسانهها را به خود اختصاص دادند. حمله گروه تروریستی داعش به شهر "کوبانی" سوریه در سایه سکوت مجامع جهانی و سیاستهای مزورانه مثلث غرب، ارتجاع عرب و ترکیه میرود تا فاجعه جدیدی را رقم بزند. تازهترین گزارشها از شهر کوبانی حاکی است که تروریستهای داعش در بخشهای قابل ملاحظهای از شهر کوبانی نفوذ کرده و جنایات تازهای در این مناطق مرتکب شده است. هم اکنون دهها هزار نفر در این شهر گرفتار شدهاند و آنچنانکه نماینده سازمان ملل اشاره کرده ممکن است این افراد غیرنظامی به دست داعش کشته شوند. در این میان تنها گذرگاه کوبانی که به مرز ترکیه وصل میشود با کارشکنی آنکارا و جلوگیری از ارسال کمکهای امدادی عملاً بلااستفاده شده است. در این میان عملکرد آمریکا و متحدینش که خود را ائتلاف ضد داعش عنوان میکنند رذیلانه بوده است. از این ائتلاف تاکنون اقدام مؤثری برای مقابله با داعش دیده نشده و این موضوع مشهود است که قصد آمریکا صرفاً نمایشی و تبلیغاتی است.
جان کری وزیر خارجه آمریکا هفته گذشته اعلام کرد که واشنگتن قصد رویارویی گسترده با داعش ندارد و استراتژی آمریکا در قبال داعش رویارویی "طولانی مدت" خواهد بود. وزیر خارجه آمریکا با این اظهارات در واقع تلویحاً به قصد آمریکا برای استفاده ابزاری از داعش برای اهداف سیاسیاش اعتراف کرد.
این هفته از عراق هم گزارش رسید که تروریستهای داعش قصد دارند دست به تحرکاتی بزنند از جمله اینکه قصد حمله به فرودگاه بغداد و یا خود بغداد را دارند. با این حال "حیدر العبادی" نخستوزیر عراق تاکید کرد که نیروهای دولتی ضربات سختی به داعش وارد کردهاند و گزارشهای مربوط به پیشروی داعش در اطراف بغداد واقعیت ندارد.
العبادی تاکید کرد بغداد درحال حاضر از هر زمان دیگری امنتر است. با این حال ابراهیم جعفری وزیر خارجه عراق با اشاره به این که داعش تنها برای عراق تهدید نیست بلکه یک خطر جهانی است، گفت سازمان ملل و سایر کشورها نیز باید به رویارویی با داعش بپیوندند.
این هفته یمن نیز شاهد تحولات تازهای بود از جمله اینکه رئیسجمهور نخستوزیر جدید را معرفی کرد. پس از آنکه "منصور هادی عبدربه" رئیسجمهور یمن، رئیس دفتر خود را به عنوان نخستوزیر جدید معرفی کرد با مخالفت صریح مخالفان مواجه شد و عبدربه مجبور گردید تا فرد دیگری را معرفی نماید.
در این حال گزارش رسید که تروریستهای القاعده به حوثیها حمله کرده و شماری را به قتل رساندهاند. حوثیها در هفتههای اخیر رهبری اعتراضات علیه رژیم یمن را برعهده داشتهاند و موفقیتهای بزرگی را در محقق ساختن اهداف انقلاب مردم یمن به دست آوردند. به نظر میرسد که القاعده و حامیان خارجی این گروه تروریستی از تحولات یمن و اینکه ابتکار عمل دردست گروه شیعی حوثیها قرار دارد ناراضی هستند و درصدد بحرانی ساختن اوضاع میباشند. با اینحال حوثیها تاکید کردهاند که به توافق با دولت پایبند هستند و اینگونه تحرکات نمیتواند مانعی در راه تلاش آنها برای تشکیل یک دولت ملی ایجاد نماید.
این هفته، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان به منطقه بقاع رفت و با فرماندهان نظامی حزبالله در آن منطقه دیدار کرد. نصرالله در این جلسه خصوصی برنامه حزبالله برای مقابله با تروریستهای تکفیری را مورد بحث و بررسی قرار داد. حزبالله لبنان در چند عملیاتی که در هفتههای اخیر انجام داد ضربات سنگینی را به تروریستهای تکفیری وارد ساخت که مورد اخیر آن، مشارکت در عملیات در منطقه القلمون سوریه بود که با همکاری ارتش سوریه ضربات شدیدی را به تروریستها وارد کردند که این پیروزی به تایید منابع مستقل نیز رسیده است.
در این باره شیخ "نبیل قاووق" معاون رئیس شورای اجرایی حزبالله با اشاره به اینکه ائتلاف بینالمللی به اصطلاح ضد داعش تحت رهبری آمریکا نتوانست از پیشروی داعش جلوگیری کند، تاکید کرد که رزمندگان حزبالله خواب شوم تروریستها را که برای لبنان دیده بودند برهم زدند زیرا آنها قصد داشتند در لبنان امارت تشکیل دهند.
رسالت:سندرم فیل مولانا
«سندرم فیل مولانا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری است که در آن میخوانید؛قضیه • یک پزشک جراح، بین دو عمل جراحی، در اتاق استراحت جراحان، روزنامهای را ورق میزند، و به طرح مسائلی در صفحه حوادث بر میخورد، و با تأسف میگوید: "عجب اوضاعی است؟ چه جامعه خرابی؟". • او که یک پزشک متخصص جراحی قلب است، شبان گاه با این اطمینان به خانه میرود که قلبی سالم دارد، ولی از بیماری جامعه خود سخت بیمناک است، و این بیم، بر "به زیستن" او تأثیر منفی به جای میگذارد. گر چه او به خاطر اطمینان از داشتن قلبی سالم خوشحال است، ولی این خوشحالی با اطلاع روزنامه نگارانه از یک نارسایی اجتماعی تلخ میشود.
• گاهی فکر میکند که با سفر به ژاپن، سرزمین آرامش ها، میتواند زندگی مسرورتری داشته باشد، ولی زیست مسرور او تنها تا وقتی میپاید که در آنجا روزنامه نخواند. وقتی برای تقویت زبان ژاپنی خود شروع به خواندن روزنامه کرد، باز هم جملات "عجب اوضاعی است؟" را از او خواهید شنید.
• با گسترش مطبوعات، و سپس، فرهنگ مطبوعاتی، و بعد، رسوخ و تکثیر این فرهنگ مطبوعاتی به همه سطوح و ارکان فرهنگ عامه، امواجی از افسردگی و ناامیدی گریبان جامعه را میگیرد، که فایق آمدن بر آن، مستلزم شیوع نحوی فراست و پختگی و عام نگری است.
ریشه یابی قضیه
•گفته میشود که معمولاً دانشجویان سالهای نخست علوم پزشکی بیمارند؛ یعنی فکر میکنند که بیمارند.
•معمولاً استاد علوم پزشکی، نمیتواند علائم متعدد یک بیماری را در طول یک جلسه درس توضیح دهد، و بخشی از درس به جلسه بعد درس در هفته آتی تعلیق میشود. در این حال، مشکلی شبیه مخمصه مشهور "فیل مولانا" برای دانشجویان علوم پزشکی روی میدهد. تا هفته بعد، او بسیاری از علائم را که تا با علائم دیگر همراه نشوند، مرضی نیستند، در خود میبیند. او خود را اسیر یک بیماری مهلک میپندارد و چند شب از فرط ناراحتی خواب به چشمانش نمیآید. نهایتاً با این شکایت به درمان گاه میشتابد و میفهمد که "در کل" حالش خوب است.
• همین وضع، نزد عموم مردم، به وقت قضاوت در مورد سلامت زیست اجتماعی و سیاسیشان پیش میآید. منظور من از "عموم مردم"، طیفی از افراد عامی است تا افرادی که هر چند تخصص فنی در یک حیطه دارند، ولی پزشک علم الاجتماع نیستند. "عموم مردم"، از طریق مطبوعات و رسانهها، در کوران، مسائل اجتماعی قرار میگیرند، ولی اغلب، تنها بخشی از مسائل را لمس میکنند، نه همه آن ها را.
• با بسط مطبوعات و رسانهها، حرفه "روزنامه نگاری" پدید آمد، که کار ویژهاش، بیان و بازتاب مسائل و مشکلات بود. کار روزنامه نگار این است که چیزهایی را به عنوان "مسئله" شناسایی میکند و برجسته میسازد، آن هم آن قدر برجسته که توسط همه مردم دیده شود تا برای حل آن مسئله فکری فراهم گردد. و چه بسا که با وفور
روزنامه نگاران، روزنامه نگاران وادار شوند تا برای دیده شدن هوش دار خود، در ازدحام هشدارها و زنهارها و زنگ خطرها و...، قدری بر آب و رنگ آن چه یافتهاند بیفزایند.
• بدین ترتیب، مردم از برخی علائم مرضی در جامعه خود، به طور منقطع و اغلب به شکلی فجیع آگاه میشوند، بدون آن که از سایر علائم امیدبخش آگاه گردند. در این هنگام، ذهنیت جامعه در مورد مسائل، اغلب، بیش از آن چه باید برانگیخته میشود و در این مواقع یافتن راه حلهای صحیح و پخته دشوار خواهد بود.
از یک دید وسیع تر...
• در دفتر سوم "مثنوی معنوی"، یک طاق حکمت پژوهی با عنوان "اختلاف کردن در نحوه و شکل پیل" آمده است. خلاصه داستان به این شرح است که: هندیان [یا همان روزنامه نگاران عصر ما] پیلی آوردند و در خانهای تاریک [یا همان رسانههای عصر ما] قرار دادند و مردم آن دیار که تاکنون، پیل ندیده بودند، برای تماشا گرد خانه تیره و تار هندیان آمدند. از آن جا که تاریکی سراسر خانه را پوشانده بود، کسی نمیتوانست پیل را ببیند؛ از این رو، هر یک از آنان دست بر اندام پیل می سود و چیزی تجسم میکرد؛ مثلاً، آن که دست به خرطوم پیل میکشید، پیل را به صورت یک ناودان تصور میکرد، آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان میکشید، خیال میکرد که پیل شبیه بادبزن است. همین طور کسی که دست به پای پیل میکشید، آن را به صورت یک ستون تجسم میکرد و بالاخره، کسی که دست به کمر پیل میکشید میگفت: پیل مانند تخت است. حال آن که همه اینان در اشتباه بودند. فقدان درک کلی از فیل، کلید اصلی غفلت مردم اهل شهر بود.
• در ظل این قضیه و تحلیل، چنین بر میآید که مردم برای بهره مندی از به زیستن و آرامش و عافیت در عصر رسانهها، باید قدری تن به رنج بسپارند، و علاوه حرفه و فنی که خود میدانند، "حکمت اجتماعی" را نیز بیاموزند. در واقع، به باور من، حکمت اجتماعی، دانش و تخصصی در کنار دانش ها و تخصص ها نیست، بلکه سنخی از حکمت است که زیست سالم در این روزگار، از آن ناگزیر شده است. وظیفه "حکمت اجتماعی" این است که از دریچه بخشی نگر زندگی عادی فراتر برود. "حکمت اجتماعی" این کار را در چهار گام صورت میدهد:
گام اول:
• "حکمت اجتماعی"، در گام اول و تنها در گام اول، بخش بزرگی از مشکل را حل میکند. او از ما میخواهد که فی الفور قضاوت نکنیم، و دست نگه داریم. راجع به هر مسئله اجتماعی، ابتدا مسئله و اطراف و جوانبش را خوب توصیف کنیم. فقط توصیف کنیم. در این مرحله جای ریشهیابی و قضاوت و تأسف خوردن نیست. در این مرحله فقط توصیف میکنیم.
• برداشت من این است که خود این گام اول، بخش مهمی از حل مسئله است و کمک میکند تا درک بسیار پختهتری از مسئله شکل بگیرد، اما این کافی نیست...
گام دوم:
• "حکمت اجتماعی"، در گام بعد، میکوشد، سیر تکوین مسئله را بکاود. در واقع، میکوشد تا مسئله را در محور زمان قرار دهد. این نگاه میتواند بخش دیگری از مسئله اجتماعی را برای ما آشکار سازد و ما را در کل نگری و ریشه یابی پخته موضوع کمک کند.
• گاهی در همین گام دوم، دل ها گرم میشوند. یعنی معلوم میگردد که هر چند دشواریهایی وجود دارند، ولی سیر این مسائل رو به بهبود است و میتوان انتظار داشت که با این روند، مسئله تا چندی بعد مستحیل شود؛ ، اما این هم کافی نیست...
گام سوم:
• "حکمت اجتماعی"، در گام بعد، مسئله را با همان مسئله و مسائل مشابه در سایر موقعیتهای اجتماعی مقایسه میکند. این نیز بخشهای مهمی از مسئله را منکشف میکند. در این گام از حکمت افزایی اجتماعی، معلوم میشود که تمایزها در زمینههای اجتماعی و تاریخی، چه تفاوتهایی در اصل مشکل به وجود میآورد.
• این گام سوم نیز اغلب به گرم تر شدن دل ها و تازه شدن امیدها کمک میکند، وقتی معلوم میشود که این مسائل، مسائلی است که کم و بیش بسیاری از جوامع این روزگار با آن دست به گریبان هستند، و آن ها هم مانند ما مشغول کوشش برای حل آن مسائل هستند.
گام چهارم:
• در گام چهارم و نهایی، پس از آن که مسئله به خوبی و از همه جوانب توصیف شد، بعد از آن که سیر تکوین آن
روشن گردید، و پس از آن که مورد مقایسه قرار گرفت، حال میشود گام آخر را برداشت و قضاوت حکیمانهای در مورد مسئله داشت؛ که این قضاوت، علی الاصول توأم با ریشه یابی صحیح و تفصیلی، و ارائه راه حلهایی برای درمان ریشههاست (توأم با برداشتهای آزاد از آنتونی گیدنز و سید مرتضی حسینی اصفهانی).
وطن امروز:بازدارندگی در زمین دشمن
«بازدارندگی در زمین دشمن»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم رضا باقرپور است که در آن میخوانید؛ هفته گذشته یک رویداد مهم در دل اخبار متراکم بحرانهای منطقه پیرامون فتنه تکفیریها در عراق و سوریه گم شد و آن ایفای نقش موفق حزبالله لبنان به عنوان نگهبان حقیقی این کشور کوچک اما مهم خاورمیانه بود که با عرض اندام این نیروی مردمی در مدیریت راهبرد دفاعی لبنان و همچنین ایجاد موازنههای نوین سیاسی و نظامی به نفع جریان مقاومت چه در داخل و چه در سطح منطقه میتوان به جرات آن را یک نهاد فرامنطقهای نگهبان انقلاب اسلامی دانست.
هفته گذشته اقدام حزبالله در انفجار بمب در مسیر گشتی نظامی رژیم صهیونیستی در واکنش به تجاوزهای هوایی این رژیم به لبنان و تیراندازی به سوی نظامیان ارتش این کشور و پذیرش رسمی مسؤولیت این عملیات، نگرانیهای زیادی را در محافل اسرائیلی نسبت به آغاز مرحله تازهای از سیاستهای منطقهای حزبالله در قبال تجاوزهای مکرر رژیم صهیونیستی به لبنان ایجاد کرد. مشرقنیوز به تحلیل جایگاه جدید حزبالله پرداخته که چگونه سیدحسن نصرالله و فداییانش کارآیی خود را در ۲ جبهه تقابل با تروریسم صهیونیستی و تکفیری به اثبات رساندهاند، اگرچه به دنبال از بین بردن کارآیی ارتش نیستند بلکه اعتقاد دارند آرمانهای ملیگرایانهشان ضمن تعامل با ارتش لبنان و دیگر گروههای سیاسی در این کشور بهتر محقق میشود، به این ترتیب راحتتر میتوانند مانع کشیده شدن لبنان به بحران منطقهای و فتنه داخلی شوند. حزبالله که پیشتر با ایجاد بازدارندگی در برابر حملات صهیونیستها موفق به توقف جنگطلبیهای این رژیم ضد لبنان شده است، این بار موازنههای بازدارندگی اسرائیلیها را بهم ریخت تا با تهدید جبهه داخلی این رژیم مانع از ادامه تجاوزهای زمینی و هوایی گاه و بیگاه صهیونیستها به داخل لبنان شود. فروپاشی بازدارندگی صهیونیستها در برابر حزبالله لبنان واژهای بود که تحلیلگران صهیونیست در واکنشهای خود نسبت به این بمبگذاری روی آن اجماع داشتند. ران بن یشای، آلکس فیشمن و عاموس هارئیل، تحلیلگران نظامی اسرائیل همگی اذعان کردند بازدارندگی اسرائیل در برابر این حمله فرو ریخته است.
واژه «بازدارندگی» عبارتی نظامی است که صهیونیستها از آن زیاد استفاده میکنند، آنها چندین سطح در این زمینه طراحی کرده و بازدارندگی در برابر حزبالله و سوریه و ایران و حماس را در مقیاسهای متنوع بررسی میکنند. آنها گاه از این مفهوم در راستای تبلیغات نظامی و وانمود کردن به کسب دستاوردها و پیروزیهای امنیتی در سایه عدم وجود دستاوردهای واقعی استفاده میکنند.
بازدارندگی گاهی برای بررسی احتمال وقوع جنگ بین طرفین نیز استفاده میشود، هر اندازه قدرت بازدارندگی یک کشور بالا باشد، احتمال جنگ ضد کشور پایین میآید، عکس این موضوع نیز صحیح است، این یک مفهوم بینالمللی است که همه روی آن تاکید دارند.
راز اهمیت راهبردی مقاومت و سلاح آن در محافظت از لبنان در برابر هجمه صهیونیستها در این نکته نهفته است، بر خلاف تبلیغات برخی طرفهای سیاسی که حزبالله را عامل اصلی بروز جنگ ضد لبنان میدانند اما این مقاومت و سلاح آن است که بارها در سالهای اخیر مانع طمعورزی صهیونیستها و طرفهای دیگر منطقهای و بینالمللی ضد لبنان شده است.
تصمیم صهیونیستها برای آغاز تجاوز جدید ضد یک کشور براساس برآورد سود و زیان یا دستاوردهای امنیتی و سیاسی این رژیم از حمله است، از این منظر اگر هزینههای آغاز یک جنگ برای اسرائیل بالا باشد، این هزینهها مانع آغاز ماجراجویی اسرائیل میشود. درست است که حزبالله لبنان در جبهه خود با اسرائیل از سال 2006 به آتشبس پایبند بوده است اما هر گاه رژیم اسرائیل دستاندازیهایی را به اراضی لبنان داشته، در واکنش به آنها وارد عمل شده است. این حزب پیامهایی را مبنی بر آمادگی خود برای جنگ با اسرائیل به این رژیم مخابره کرده و در عین حال به تعهد خود بر ادامه آتشبس تاکید کرده است. البته حزبالله در راهبرد جدید خود احتمالا نسبت به تجاوزهای محدود صهیونیستها به اراضی لبنان نیز ساکت نخواهد ماند.
حزبالله و همبستگی داخلی در برابر تروریسم
زیرساختهای مردمشناختی لبنان در تمام ابعاد سنی و شیعه و مسیحی و دروزی نگران اوضاع امنیتی لبنان هستند. آنها حوادث اخیر شرق لبنان و مقاومت حزبالله در برابر هجوم همهجانبه تکفیریها به عینالشمس و بعلبک و مناطق دیگر را که برای رفع محاصره خود در بلندیهای عرسال انجام شد، به دقت دنبال میکنند و به خوبی میدانند حزبالله در خط مقدم مبارزه ضد تکفیریها قرار دارد.
حضور موفق حزبالله در جنگ با داعش و جبهه النصره موازنههای نظامی و ژئوپلیتیک در مشرق زمین را که از کشورهای خلیج فارس تا سواحل دریای مدیترانه کشیده شده است، تغییر داد. گروههای سیاسی لبنان نیز به اهمیت این اقدام واقفند. ولید جنبلاط، رئیس دروزیهای لبنان و شیخ عبداللطیف دریان، مفتی اهل سنت این کشور و حتی سعد حریری، رئیس جریان المستقبل همگی از خطرات داعش سخن گفتهاند و خواستار ریشهکن شدن این گروه تروریستی هستند. همه میدانند وجود تروریستهای تکفیری در لبنان به موازنههای میثاق ملی لطمه میزند.
حوادثی که در عینالشمس روی داد، نسخه برابر اصل توطئهها و برنامهریزیهای داعش در عینالعرب (کوبانی) بود، با این تفاوت که در عینالشمس قدرتی وجود دارد که بازدارندگی بالایی در برابر اقدامات تروریستی ایجاد کرده است و مانع سقوط این هدف راهبردی به دست تروریستها شد.
گروههای سیاسی لبنان الان دیگر به این نتیجه رسیدهاند که موضوع مداخلههای تروریستها در لبنان ارتباطی با حضور حزبالله در سوریه ندارد، چرا که پیش از آغاز حضور حزبالله در معرکه القصیر نیز تروریستها در لبنان حضور داشتند و مشکلاتی را نیز برای این کشور ایجاد کرده بودند.
شاید واضحترین نمونه از این موضعگیریها مربوط به نهاد المشنوق، وزیر کشور لبنان باشد که ابراز داشت حضور داعش در لبنان از لحاظ محتوا و کمیت ارتباطی به حضور حزبالله در مبارزات سوریه ندارد. وی تاکید کرد تروریستهای افراطی در صورت حضور یا عدم حضور حزبالله در سوریه، وارد لبنان شده بودند.
تغییر موازنههای سیاسی در لبنان
گفتمان عمده اهل تسنن و رویکردهای اعتدالگرایانه احزاب سیاسی سنی در این کشور به همین شکل است، آنها تروریستهای افراطی را گروههایی میدانند که تنها از نام دین سوءاستفاده میکنند و چیزی از دین الهی و رحمت و سعه صدر در این دین نمیدانند. این گروهها اعتقاد دارند توطئه جنگی که در داخل لبنان شکل گرفته، ماهیت مذهبی ندارد بلکه تقابل رویکردهای ملی و وابسته است.
تحولات لبنان در سایه تحرکات تکفیریها رقابتهای سیاسی تقریبا متوازن گذشته را به سمت جبههگیری 2 اردوگاه پیش میبرد، اردوگاهی اکثریتی با رویکردهای ملی و مبتنی بر جلوگیری از توسعه گروههای تروریستی و ممانعت از بروز فتنه و آشوب داخلی در کشور و اردوگاهی اقلیتی که پیرو محض بخشنامههای خارجی شدهاند و رسیدن به مطامع خود و دولتهای متبوع و بهرهکشی و باجخواهی سیاسی از جریان مقابل را با هر هزینهای برای کشور، دولت و ملت حتی در سطح بروز فتنه داخلی مجاز میدانند.
گروههای اقلیت که محبوبیت مردمی خود را از دست دادهاند و به همین علت با هر رویکرد انتخاباتی جدید در سایه قانون سالم انتخاباتی مخالفند، همچنان روی برنامههای غربی برای براندازی دولت سوریه حساب کردهاند تا شاید پیامدهای این تحول منطقهای روی موازنههای قدرت در داخل لبنان نیز تاثیر داشته باشد.
اینها همان گروههایی هستند که عناصر شاخص آنها بویژه معین المرعبی و خالد ضاهر نمایندگان آنها در طرابلس– که هیچ نمایندگی واقعی از سوی مردم ندارند و تنها با قانون ناعادلانه 60 به پارلمان راه یافتهاند- علنا از سران محورهای تروریستی در طرابلس و دیگر مناطق لبنانی حمایت میکنند و آنها را زیر چتر سیاسی خود گرفتهاند.
حمایت:تکاپوی آل سعود برای ماندن
«تکاپوی آل سعود برای ماندن»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر سید هادی سید افقهی است که در آن میخوانید؛عربستان سعودی که به خاطر تحولات منطقه و از دست دادن حوزه نفوذ خود منطقه در موقعیت ضعف شدید قرار گرفته است، علیرغم تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای بهبود روابط دو کشور، همچنان علیه کشورمان اقدام میکند و در تازهترین موضع گیری، سعودالفیصل وزیر خارجه این کشور، ایران را متهم به نقش داشتن در بسیاری از درگیریهای منطقه کرده است.آمریکا کشورهای همپیمان خود در حوزه خلیج فارس همچون عربستان را مانند مهره شطرنج جابهجا می کند و این رژیم های مرتجع، متناسب با هر مرحله بازتعریف از نقش سیاسی و امنیتی مجبورند موضع گیریهای سیاسی خودشان را عوض کنند و این یک فرمول کلی در ارتباط با نوع تعامل آمریکا با مزدورانش در منطقه است.
سعودالفیصل در دیداری که با وزیر امور خارجه کشورمان درحاشیه اجلاس سالیانه سازمان ملل در نیویورک داشت، برخورد منطقی و آرامی از خود نشان داده بود اما موضع گیری اخیر سعودی ها ناشی از مقاومت ایران در برابر آمریکاست؛ آمریکاییها بشدت نیازمند ورود ایران به ائتلاف موسوم به مبارزه با داعش هستند، چون این ائتلاف از درون درحال پوسیدن است و به شدت شکننده شده است، چرا که مقاومت، ایستادگی و حمایت ایران، مرتب طرحهای آمریکا در مناطقی همچون سوریه و عراق را با شکست روبرو کرده است.
شکست داعش در منطقه قلمون و شکست جبهه النصره و دیگر مزدوران و تروریستهای آمریکایی در سوریه و همچنین مقاومت مردم مظلوم عراق و پیشروی در برخی از جبهه ها در مقابله با تروریسم، موجب شده است که طرح آمریکا و هزینهای که برای داعش شده است را به هم بریزد. این علت اصلی تغییر مواضع عربستان است. اظهارات سعودالفیصل کذب محض و افترا به جمهوری اسلامی است، درحال حاضر نیروهای عربستان در بحرین مردم را سرکوب می کنند و بدون دریافت هیچگونه مجوزی از سوی سازمان ملل، شورای امنیت، اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی وارد بحرین می شود.
ولی عربستان ما را متهم می کند! که جنایتها و فجایعی را که خودش مرتکب شده را بپوشاند و فرافکنی کند و آنها قصد دارند ما را منفعل کنند و مدعی هستند که ایران در سوریه لبنان و یمن نیرو دارد. این عربستان است که دائما تروریست به کشورهای منطقه صادر می کند. سعودالفیصل در اولین نشست کنفرانس به اصطلاح «دوستان سوریه» درپایتخت تونس با صدای بلند فریاد زد که ما باید مردم سوریه را مسلح کنیم، و به شهادت «جو بایدن» عربستان دوست گرمابه و گلستان تروریستهاست و در منطقه آشوب به پا میکند.
عربستان در شش کشور با خط مقاومت که ایران آن را رهبری میکند درحال مبارزه است و در هر نوبت شکست میخورد، سعودی ها خواستند حزب الله لبنان را حذف کنند، با دو رویکرد وارد این جبهه شدند، ابتدا حذف فیزیکی مَد نظر بود که از اسرائیل حمایت کردند، و نتوانستند کاری انجام دهند؛ پس از شکست در این جبهه برای حذف سیاسی حزب الله اقدام کردند، از این طریق هم موفق نبودند. در سوریه خواستند حلقه طلایی مقاومت را به زمین بزنند و حکومت بشاراسد را سرنگون کنند، حکومتی که مشروع و منتخب مردم است، سعودیهایی که معنی حکومت مشروع و منتخب مردم را نمیفهمند؛ عربستان تنها کشوری است که به نام یک خاندان ثبت شده است، آن هم به نام آل سعود، میخواهند به ما درس دموکراسی بدهند.(!). سعودی ها پس از سوریه و لبنان، به یمن رفتند و در آنجا نیز با مقاومت انصارالله مواجه شدند و در حال حاضر یمنیها در حال تشکیل یک حکومت مردمی با حضور اکثر جریانهای سیاسی حاکم در یمن هستند. درحالیکه تاکنون این کشور تحت فشار و نفوذ عربستان بود و حالا که در آستانه آزاد شدن است، طبیعی است که سعودالفیصل عصبانی می شود.
در عراق هرچه توانستند تلاش کردند تا بغداد را تابع سیاستها خودشان کنند و آن را مانند خود یک کشور ذلیل، تابع آمریکا و دوست صهیونیستها کنند، ولی نتوانستند، نوریالمالکی مقاومت کرد و اکنون نیز حیدالعبادی نخست وزیر جدید بشدت مقاومت می کند. در بحرین هم وقتی مردم اعم از شیعه و سنی قیام کردند و خواستار حقوق خود شدند، و به عربستان تو دهنی زدند، طبیعی است که آل سعود خشمگین باشد. به نظر می رسد پرداختن به برخی از اقداماتی که عربستان در حمایت از تکفیری ها داشته در این یادداشت خالی از لطف نباشد؛ آموزش نظامی، تامین منابع مالی، دراختیار گذاشتن 57 شبکه ماهوارهای، ایجاد تکفیر و نفاق بین امت اسلامی تنها بخشی از خدماتی است که سعودیها به گروههای تروریستی می دهند.
عربستان مضحکانه مدعی دخالت ایران در امور کشورها شده و ایران را اشغالگر معرفی نموده و خواستار خروج نیروهای ایرانی از کشورهای منطقه شده است. ایرانی که معاهدات بینالمللی و توافقات نظامی را پذیرفته است، کشور ما با سوریه، عراق و لبنان توافقنامههای امنیتی، نظامی و خرید و فروش سلاح دارد.
اما عربستان طبق کدام معاهده بینالمللی از تروریست ها حمایت و آنها را وارد کشور سوریه، عراق، بحرین و یمن میکند.این اوج وقاحت است که سعودالفیصل به خود اجازه میدهد چنین حرفی را بزند، که علت اصلی آن هم دراختیار بودن افسار عربستان در دست آمریکاییهاست و آنها صاحب اختیارِ خودشان نیستند و قطعا آل سعود نیز مانند ارباب خود روی حرفش نمیمانند، همانطور که آمریکا تعهد کرد که بعد از امضای توافق ژنو 1+5 با ایران دیگر تحریمی علیه ایران وضع نکند، اما تحریمهای جدیدی را علیه مردم کشورمان وضع کرد. این کاملا طبیعی است که اینها هم همان حرکات زشت و غیر دیپلماتیک و غیر متعارفی را انجام دهند و اینچنین حرفهای سخیفی را بیان کنند.آنچه که باید در پایان خاطرنشان کرد این است که اگر عربستان با همین وضع موجود پیش برود و به این ماجرا جوییها خود در منطقه ادامه دهد و به مردم آسیب برساند؛ آتش خشم مردم کشورهای منطقه دامن آنها را خواهد گرفت و تاج و تخت آل سعود را خواهد سوزاند و در نهایت به فروپاشی آن منجر خواهد شد.
جوان:کار ویژههای داعش و ائتلاف ضد آن
«کار ویژههای داعش و ائتلاف ضد آن»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛در مورد گروه تروریستی داعش، با توجه به نوع عملکرد و ایدئولوژی حاکم بر آن، این اتفاق نظر در جهان حاصل شده که این جریان ضدانسانی، تهدیدی برای بشریت و تمامی کشورها میباشد.
در کنار این اتفاق آرا، بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان با استناد به دلایل محکم و متقن، گروه داعش را ساخته و پرداخته یک جبهه غربی- عربی- عبری و ترکی میدانند. به عبارت دیگر، این جریان ضدانسانی و خشونتگرای بیمنطق را امریکا، برخی از کشورهای اروپایی و عربی، رژیم صهیونیستی و ترکیه پدید آوردند، تجهیز و تقویت کردند. گرچه برخی از این کشورها، حمایت و پشتیبانی خود را از داعش انکار میکنند، لکن اسناد و شواهد دلالتکننده بر نقش آنان در به وجود آوردن داعش و تقویت آن بسیار فراوان است و این کشورها برای رهایی از پاسخگویی نسبت به جنایات ضدبشری داعش، به انکار نقش خود میپردازند.
این مجموعه کشورهای به وجود آورنده داعش، اکنون با محوریت امریکا دست به تشکیل یک ائتلاف ضد داعش زده و با این عنوان که خطر داعش، یک تهدید جهانی است، مدعی مقابله با آن شدهاند و طی روزهای گذشته در سوریه و عراق، بمبارانهایی در مناطق تحت کنترل این جریان به ویژه در سوریه داشتهاند. اظهارنظرهای مقامات کشورهای شرکتکننده در ائتلاف مانند ترکیه از یک سو و نوع عملکرد ائتلاف در مقابله با داعش از سوی دیگر، نشان میدهد که این ائتلاف به صورت واقعی درصدد نابود ساختن داعش و دفع خطرآن از جوامع انسانی نیست.
بر این اساس، دو سؤال مهم را باید پاسخ داد:
1- کار ویژههای داعش کدام است و کشورهای پدیدآورنده این جریان تروریستی، برای تحقق کدام اهداف راهبردی داعش را ایجاد و تقویت کردند؟
2- اهداف اصلی و مورد نظر ائتلاف ضدداعش کدام است؟
برای پاسخ دادن به این دو سؤال کلیدی، باید مجموعهای از مسائل را با توجه به تحولات بیش از سه دهه گذشته در جهان و به ویژه در منطقه راهبردی غرب آسیا (خاورمیانه) مورد توجه قرار داد. با توجه به مجموعه این تحولات و مسائل مرتبط با آن از قبیل فروپاشی نظام دوقطبی و ناکامی امریکاییها در شکلدهی به نظم نوین جهانی مورد نظرشان با توجه به هزینههای سنگین مادی و معنوی لشکرکشی به عراق و افغانستان، میتوان گفت کار ویژههای داعش دستپرورده امریکا و متحدانش عبارت است از:
1- مقابله با عوامل و روندهایی که مانع از پدید آمدن نظم نوین امریکایی در جهان شد.
2- جلوگیری از شکلگیری نظم جدید جهانی که از مختصاتش، پایان برتری غرب خواهد بود. توجه و تأمل در دو کار ویژه مذکور، نشان میدهد هر دو هدف ویژه مرتبط با پدیده انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میباشد. تحلیل تحولات طی 12 سال گذشته از زمان لشکرکشی امریکاییها به افغانستان تا به امروز، نشان میدهد دو عامل اصلی از یک سو امریکاییها را در شکلدهی به نظم نوین مورد نظرشان ناکام گذاشته و از دیگرسو، زمینهها و مقدمات شکلگیری نظم جدید جهانی را بر خلاف اراده و میل قدرتهای سلطهگر غربی فراهم ساخته است.
این دو عامل عبارتند از:
الف- جمهوری اسلامی ایران
ب- پدیده بیداری اسلامی
بنابر این میتوان گفت کار ویژههای اصلی مورد نظر پدیدآورندگان داعش، مقابله با جمهوری اسلامی و پدیده بیداری اسلامی است. این واقعیت را رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار مردم در روز عید سعید غدیر اینگونه مورد توجه قرار دادند: «اینها چیزی به نام القاعده، چیزی به نام داعش درست کردند برای مقابله با جمهوری اسلامی، برای مقابله با حرکت بیداری اسلامی، منتها دامن خودشان را گرفته است.»
برای فهم و درک این تحلیل از ماهیت داعش و اهداف راهبردی از تشکیل آن از سوی نظام سلطه و کشورهای دارای سابقه استعماری و دستنشاندگانشان در جهان اسلام، دلایل فراوان است و هدف پرداختن به آنها در این نوشتار نیست. اما نکته مهم، ناکارآمدی این جریان ساخته و پرداخته غرب و متحدان منطقهایاش در رسیدن به اهداف مورد نظر از یک سو و افتادن آتش این جریان ضدبشری در دامن خود پدیدآورندگان از سوی دیگر است.
در چنین شرایطی است که پدیدآورندگان داعش، ائتلاف علیه آن تشکیل داده و در برابرش صفآرایی میکنند. بررسیها نشان میدهد که هدف اصلی از این ائتلاف، ضمن مدیریت و در چارچوب درآوردن داعش، پیگیری همان کار ویژههای مورد نظر تشکیل داعش، منتها با پوشش مبارزه با داعش است. به عبارت دیگر هدف اصلی تشکیل ائتلاف با محوریت امریکا، نه مبارزه با داعش، بلکه رسیدن به همان اهدافی است که داعش در رسیدن به آن ناکام ماند. این واقعیت را نیز رهبر گرانسنگ انقلاب اسلامی اینگونه در همان دیدار مورد توجه قرار میدهند: «با یک نظر دقیق تحلیلی وقتی انسان نگاه میکند، میبیند که تلاشی که امروز امریکا و همپیمانان امریکا در آنچه «مواجهه با داعش» اسم گذاشته- که واقعیتی ندارد- در اینجا دارند به خرج میدهند، بیش از آنچه تلاش برای نابود کردن نطفه این حرکت خبیث باشد،تلاش برای جهت دادن دشمنیهای مسلمانان میان یکدیگر است. سعی میکنند مسلمانان را به جان هم بیندازند.»
آفرینش:فرصتها و امکانات خوب، استفادههای بد
«فرصتها و امکانات خوب، استفادههای بد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛در حوزهها و زمینههای مختلف اجتماعی که دقیق شویم یکی از نتایجی که از این دقتنظر برایمان حاصل خواهد شد این است که در بسیاری از موارد، پتانسیلها و توانمندیهای زیادی وجود دارد که قدرت آن را دارند تا یک تحول اساسی و ارزشمند را برای جامعهمان به همراه بیاورند.
تحولی که میتواند رشد و پویایی جامعه در بسیاری از موضوعات را خیلی سریعتر موجب شود و رقم بزند. این واقعیتی است که خاص یک بخش یا حوزه نبوده و میتوان آن را شامل حال اغلب بخشها و زمینهها دانست. از بخش فرهنگ، هنر و ادبیات گرفته تا حوزه اقتصاد، ورزش و نیز حیطه مسائل اجتماعی و سیاسی و... که هر یک از اینها نیز در درون خود، دارای واحدها و مجموعههایی کوچکترند که تواناییهای بالقوه موجود در هر کدام از آنها، به هیچ وجه قابل انکار نیست.
درواقع در بسیاری از موارد، با در اختیار داشتن پتانسیلهای لازم، به طور طبیعی،این انتظار میرفت که به نتایجی متفاوتتر و بهتر از آنچه تا به حال به دست آمده، نائل شویم. این که چرا این چنین نشده است و بررسی و تحلیل آن میتواند موانع دستیابی به این توفیق را معرفی کند تا با رفع موانع، روند توسعه در زمینههای مختلف، از شتاب لازم برخوردار شود. در غیر این صورت، با پابرجا بودن ضعفهای گذشته و تلاش نکردن در جهت تصحیح آنها، نتیجهای که به دست خواهد آمد هم همان نتایج ضعیف پیشین خواهد بود.
به عنوان یکی از مصادیق این موضوع، میتوان به حوزههایی اشاره کرد که برنامهریزی اصولی درمورد آنها میتوانست به رشدی چندجانبه در کشورمان منجر شود. از سودآوری اقتصادی گرفته تا تاثیرات این سودآوری بر مسائل اجتماعی و به تبعیت از آن، سلامت روحیه فردی و جمعی و نتایج مثبتی که این سلامت، در کاستن از نابسامانیهای اجتماعی و فرهنگی با خود به همراه خواهد داشت.
برای نمونه و درواقع، مشتی نمونه خروار، میتوان به وضعیت صنعت نساجی در کشور و چالشهای موجود در این عرصه اشاره نمود. صنعت نساجی و پارچهبافی مانند بسیاری از صنایع دیگر، از عرصههای مهم اشتغالزایی است که متاسفانه مشکلات و کاستیهای موجود در آن موجب شده این حوزه به جای کم کردن باری از دوش اقتصاد کشور، خود، درگیر مسائل و معضلاتی باشد که در نتیجهی آن، نتواند به اهداف مطلوب موردنظر دست پیدا کند. از جملهی این معضلات میتوان از پدیده قاچاق منسوجات از خارج به داخل کشور یاد کرد.
کارخانههای داخلی به دلایل مختلف از جمله فرسودگی و مستهلک بودن دستگاهها و عدم برنامهریزی و ارائه طرحهای نو برای بازاریابی، قدرت رقابت با منسوجات وارداتی را ندارند. وضعیتی که زمینهساز رکود در این صنعت و تعطیلی کارخانجات و به دنبال آن، از کار بیکار شدن کارگران و تبعات بعدی آن است. البته اینها پیامدهای کوتاهمدت این رکود هستند و پیامدهای زیانبار بلندمدت و اثرات منفی آن در جامعه، چیزی است که در آینده، ظاهر خواهد شد و این، امری است که بسیاری از فرصتهای خوبی را که میتوانست در نتیجه پیشرفت در عرصه نساجی برایمان رقم بزند، نقش بر آب میکند. برای این عرصه مشکلات دیگری از قبیل؛ عدم امکان تامین مواد اولیه با کیفیت مطلوب و قیمت ارزان، افزایش قیمت تمام شده محصولات نساجی به دلیل پایین آمدن بهرهوری و عواملی همچون بالا بودن نرخ بهره بانکی،تورم بالای سالانه، بر هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا به دلیل پایین بودن قدرت خرید مردم و... را نیز ذکر کردهاند.
به هر حال، وضعیت فعلی صنعت نساجی و دشواریهایی که این عرصه برای حرکت کردن به سمت بهبود وضعیت با آنها روبروست، به نوعی دگراندیشی و درنظر گرفتن برنامههایی قابل اجرا نیازمند است که بتواند با شناختن مشکلات موجود در این حیطه، موجی از تغییر و تحول را با خود به همراه بیاورد. بدیهی است برای ارائه برنامهها و راهکارهای جدید تحولآفرین، به برنامهریزانی نیازمندیم که با آگاهی کامل از نوع نیازهای موجود در این عرصه، صنعت نساجی را به سمت و سوی همراهی با سلایق و نیازهای مشتریان داخلی و چه بسا خارجی، سوق دهند و با پویایی بخشیدن به این صنعت، نه تنها از رکود کارخانهها و واحدهای تولیدی جلوگیری کنند، بلکه در زمینه اشتغالزایی نیز یاریرسان اقتصاد جامعه باشند و همه اینها، در گرو ارائه برنامههایی خوشفکرانه، حسابشده و هدفدار میباشد.
شرق:چاه فرقهگرایی با طناب داعش
«چاه فرقهگرایی با طناب داعش»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛دیروز برای سخنرانی به مراسمی که شماری از حقوقدانان و وکلای هممیهن کردمان در اعتراض به وضعیت اسفناکی که در «کوبانی» به وجود آمده، دعوت شدم که در مقابل دفتر سازمانملل برپا شده بود. اما به دلیل اینکه در تهران نبودم؛ عذرخواهی کرده و در آن گردهمایی اعتراضی شرکت نکردم. ولی بعدا از مطالبی که در فضای مجازی از جانب کردها علیه «داعش» خواندم، هم متاسف شدم و هم متعجب. تاسف از این بابت که میبینم بسیاری از مخالفان «داعش» در ابراز مخالفت و انتقادشان از عملکرد آن، رویارویی با تروریستها را به جنگ میان کرد و عرب، شیعه و سنی و حتی ایرانی و عرب تقلیل دادهاند. از جانب کردها در فضای مجازی، شجاعت و غیرت زنان مبارز کرد که از «کوبانی» دفاع میکنند با بزدلی و ترسوبودن نظامیان عراقی مقایسه شده که در نتیجه نخستین یورش «داعشی»ها تسلیم شده یا پا به فرار میگذارند. کردها سمبل مقاومت، شجاعت و شهامت ترسیم شدهاند و در مقابل، اعراب مظهر مقاومتنکردن. کردها، مظهر فرهنگ و تمدن جلوه داده شدهاند و برعکس، اعراب مظهر تحجر.
همچنین مطالب زیادی علیه ترکهای ترکیه که چرا در نبرد علیه «داعش» سنگاندازی میکنند؟ به موازات ایندست از مطالب، مطالب زیادی هم درخصوص ایرانیبودن کردها و اینکه جنگ «داعش» علیه کردها در «کوبانی»، در حقیقت جنگ با ایران است و ایرانیان بهواسطه دفاع از کردها، باید با اعراب «داعش» وارد پیکار شوند. این دست مطالب؛ متاسفانه دقیقا همسو با نگاهی است که بسیاری از رهبران «داعش» میخواهند در منطقه رواج یابد.
آنان بهدنبال این هستند که کردها نگاهشان به مبارزه با این گروه، تبدیل شود به نبردی قومی و فرقهای. نبردی میان اعراب با کردها. «داعشی»ها بارها و بارها رسما و علنا حرکت خود را «جهاد با ایران شیعه» و «شیعیان» اعلام کردهاند بنابراین از هر گفتمانی که مبارزه با آنها را پیکاری میان شیعه و سنی تفسیر کند استقبال هم میکنند. برعکس آنچه رهبران «داعش» میخواهند، هم ایرانیها و هم کردها باید همه تلاش خود را بهکار گیرند تا در دام تبلیغات «داعش» نیفتند و نبرد علیه تروریسم تکفیری، به جنگ ترک و کرد، اعراب و اکراد و شیعه و سنی تقلیل نیابد. جنگ با این گروه، نبرد علیه تحجر با نقاب مذهب، خودکامگی عقیدتی و تفکر استالینیستی است که «هر که با ما نیست، دشمن ماست».
این پیکار، میان دموکراسی و دیکتاتوری است. اگر در برابر «داعش» میایستیم، نه به واسطه آن است که این گروهک عرب است یا سنی. در برابر آنها باید ایستاد چون اسلام «داعش»، مخالف آزادی زنان، حقوق زنان، آزادی اندیشه و آزادیبیان است. باید در برابر «داعش» ایستاد نه به واسطه اینکه کردها اصالتا ایرانی هستند یا ما شیعه هستیم و آنها سنی. باید علیه «داعش» ایستاد چون مروج خشونت و مخالف تحصیل زنان است. جنگ با این تفکر، نه جنگ مذهب علیه مذهب است و نه جنگ این قوم با آن قوم. این مبارزه، میان توسعه سیاسی و آزادیهای مدنی با تحجر و خشونت است.
اگر در «کوبانی» یا اقلیم کردستان باید در برابر «داعش» ایستاد، به واسطه آن نیست که این مناطق کردنشین هستند و آریایی، نه. در «کوبانی»، اربیل، کرکوک و موصل، باید پیکار کرد چراکه تسلط این گروه بر این مناطق باعث میشود به جای مردمسالاری، نظام بسته سرکوبگر خشونتورز، مشابه آنچه «طالبان» در افغانستان برپا کردهاند، ایجاد شود. اگر از زنان مبارز کرد در برابر مردان «داعش» تجلیل شود بهواسطه آن نیست که آنها حجاب دارند یا ندارند یا از مردان «داعشی» عرب شجاعتر یا باشهامتترند. موضوع این است که تقدیر از زنان مبارز کرد، به دلیل نبرد آنان برای دفاع از آزادی و حقوق قانونی در برابر خشونت و استبداد فکری است.
مردم سالاری:حوادث روز در سیمای قرآن
«حوادث روز در سیمای قرآن»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛1- در قرآن کریم آیه «لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکم، افلاتعقلون، انبیاء 10» را داریم که با تاکید، اعلام میداریم و پرونده روزانه خود را در این کتاب، با دقت بخوانید و ببینید و در نهایت گلایه میکند، چرا درسها و عبرتهای لازم را از پرونده خود و حوادث آن نمیگیریم و جلوی تخریب و تباهی و بدتر شدن را نمیگیریم.
2- برخی از مردم تصور میکنند که غرب و دولتهای اقمار آنان در همه موارد سیاسی، متحدند و همه کارهای آنان بر اساس «فهم و فکر و قانون» است، که در موضوع اخیر «داعش» جوبایدن، معاون اوباما، مطالبی را بیان کرد که مشت برخی را باز کرد و به افتضاح بانی و باعث و ذاکر و مستمع، منتهی شد. جوبایدن در دانشگاه «هاروارد» با صراحت اعلام کرد که سه کشور «ترکیه، قطر یا امارات و عربستان» داعش را به وجود آورده و از آنها حمایت نمودهاند و رئیسجمهور ترکیه از اظهارات «جوبایدن» شگفتزده شده و خواستار عذرخواهی شد و دو کشور دیگر اظهاری نداشتند. در سوره حشر آیه 10 به بعد، گفتوگوی منافقین با کافران اهل کتاب عصر رسول خدا را مطرح مینماید «الم ترالی الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب» که با یکدیگر قرار مدار میگذارند، در صورت ورود شما به صحنه جنگ با رسولالله، شما را یاری مینمائیم و آماده همکاری میباشیم، ولی در عمل هرگز، همکاری نکردند و مایه شرمندگی کافران اهل کتاب شدند، قرآن با صراحت و صلابت اعلام میدارد «تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لا یعقلون، 14 حشر» مسلمانان گمان میکنند که دلهای «کافران و منافقان» یگانه است و با یکدیگر صمیمیاند، ولی در واقع و حقیقت این گونه نیست، زیرا با یکدیگر اختلافات فکری و فلسفی و سیاسی دارند، و کارها براساس «عقل و اراده و اخلاق» نیست، امروز ریاستطلبان براساس منافع سطحی و روزمره خود، میاندیشند و برنامهریزی میکنند و هر کس «آمریکا، اروپا، روسیه، چین، ریاض، اوکراین، ژاپن» منافع خود را پی میگیرد و آن را اصل میداند و براساس منافع خود تصمیمگیری مینمایند. در نتیجه دیدیم، محمدرضا پهلوی را قربانی خود نمودند، طناب دار بر گردن صدام انداختند و «بنعلی» از تونس فرار کرد و در عربستان جاخوش کرد و قذافی کشته شد و حسنی مبارک به داخل قفس آهنی رفت و دهها نمونه دیگر. هماهنگی آمریکا و اسرائیل براساس منافع مشترک و مصداق «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض» است و داستان پدر و فرزند «اسرائیل فرزند نامشروع آمریکا است» است. اختلاف بین آنان حتمی است و فقط برای منافع مشترک متحدند.
3- برخی در مورد«مذاکرات ژنو و نیویورک» و دیدار «کامرون و آقای روحانی» گله کردند که چرا اصلا مذاکره انجام میگیرد و چرا دیدار به وجود آمد، که آیهای در قرآن «و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما لله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا، قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون، اعراف 164» داریم که صورت مساله را به تصویر میکشد، داستان موسیبن عمران است و قوم موسی و نازل شدن مائده الهی بر امت عیسیبن مریم، این سوال از سوی عدهای مطرح میشود که چرا به موعظه جمعیت و مردمی میپردازید که سرنوشت آنها نابودی و هلاکت «سرکشان و طاغوتیان» است و گرفتار عذاب شدید الهی خواهند بود و پاسخ میآید، از دو جهت موعظه و هشدار و انذار آنان، انجام میگیرد، نخست، اتمام حجت بر آنان است و پاسخگویی به خداوند که ما دعوت و هدایت و خیرخواهی را انجام دادیم و دیگر فردی و یا افرادی نمیتوانند بگویند، چرا تذکار ندادید و هشدار نداشتید و دیگر اینکه احتمال خودداری درباره آنان را میدادیم و توقع داشتیم که آنان به خود آیند و مسیر صلح و اصلاح و آشتی را پذیرا گردند.
4- ایران از جنایات جهانخواری چون آمریکا آگاهی دارد و همکاری اروپا را با آمریکا میداند و کارنامه اقمار آمریکا «ارتجاع عرب و دولتهای دستنشانده» را نیز میداند، ولی میبایست، آگاهسازی نماید و افشاگری کند و اسناد کارنامه آنان را به آنان نشان دهد، تا راه هرگونه عذر و اعتذار بر آنها بسته شود و طلبکار نشوند که چرا شما نگفتید و تذکار ندادید و دیگر اینکه نمیبایست راه بازگشت و جبران را بست و راه ترمیم در بین نباشد، که چه بسا با مذاکره، جلوی بدترها گرفته شود و از خسارات تقابل کاسته گردد. دیوید کامرون نخستوزیر انگلستان در سازمان ملل از آقای دکتر روحانی ملاقات خواست و ایران پذیرفت و مذاکراتی انجام گرفت، ولی به فاصله کوتاهی در نطق خود به گونه دیگری عمل کرد و برای خود «علامت سوال» گذاشت، شاید در فشار قرار گرفت و شاید نگران دست بالای ایران شد و چراهای دیگری که «سیاست در گذشته، پدر و مادر نداشت، حال برای برخی ناموس هم احترامی ندارد بنابراین رئیسجمهور ایران بدهکار نیست، آنگونه که در سال گذشته، اوباما در نطق سازمان ملل سخن معقول گفت و در چهل وهشت ساعت بعد، بافتههای خود را پنبه کرد. همه انسانهای معقول بدانند که ایران در جریان «صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) با معاویه» است که نرمش قهرمانانه دارد و میخواهد استعمارگران را بدهکار معرفی کند نه طلبکار.
ابتکار:جدال مثلث ها در دو اردوگاه
«جدال مثلث ها در دو اردوگاه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛21 اردیبهشت 1392 زمان مناسبی بود تا هاشمی رفسنجانی از خاکستر داغ حوادث 88 برخیزد و در سن نزدیک به 80 سالگی اش بار دیگر کاندیدای ریاست جمهوری ایران شود. آن روزها هاشمی در ضلع مثلثی خود را باز تعریف کرد که همیشه اندازه زوایه هایش را در ذهن داشت. مثلثی که در یک ضلعش سید محمد خاتمی و در ضلع دیگرش اکبر ناطق نوری دیده میشدند. هاشمی که نیمی اصلاح طلب و نیمی اصولگرا به نظر میرسید، فرصت تاریخی را مغتنم دانست تا بعد از دو دوره فشار بی امان سیاسی، عبایش را بتکاند و خود را در معرض رای مردم قرار دهد.
بی شک آیت الله هاشمی میانه رو در زاویه قائمه این مثلث سیاسی بود و دوبال اصلاح طلب و اصولگرایش، میتوانستند انتخابات ریاست جمهوری را - آنطور که پیروزی روحانی اتفاق افتاد - به سود او به پایان ببرند. اما هاشمی رد صلاحیت شد، خاتمی موقعیت مناسبی برای کاندیدا شدن نداشت وناطق هم دل خوشی از جریان تندروی همفکرش! تساهل و تسامح جاری در شخصیت این مثلث توانسته بود اقبال عمومی را که بعد از جریانات سال 1388 چندان مایل به مشارکت به نظر نمیرسید قانع کند. حالا فرصت مناسبی بود تا دود سفید جریان اعتدال که ماحصل اجماع هاشمی، خاتمی و ناطق نوری بود، از دودکش سه جریان سیاسی کشور بیرون بیاید و حسن روحانی را به ریاست جمهوری ایران برساند.
انتخاب حساب شده روحانی «نه» دموکراتیکی به جریان اصولگرای پایداری بود و امیدی بود که در دل تحول خواهان و دموکراسی طلبان نظام زنده شد. روحانی دیپلماسی ایران که پیشتر مذاکره کننده ارشد هسته ای بود و تعاملات دیپلماتیک اتمی را در دوره اصلاحات مدیریت کرد، این نوید را میداد که مذاکرات هسته ای در سطوحی بالاتر و متمایل به نتیجه و مبتنی بر منافع ملی دنبال شود و رکود اقتصادی بازمانده از دولت اجماعی اصولگرایان را سامان بخشد و کمر اقتصاد کشور را راست و سبد خانوارها را کمی پر کند و مهمتر اینکه شکاف اجتماعی ایجاد شده در جامعه بعد از 88 را ترمیم و فضا را از شرایطی امنیتی به فرصتی سیاسی بدل کند.
یکسال و نیم بعد از شکل گیری مثلث اعتدال، حالا جریان اصولگرای در حال شکل دهی مثلث مشابهی است تا بتواند در ریاضیات سیاسی ایران جواب صحیح خود را بیابد. آیت الله مصباحیزدی رئیس موسسه پژوهشی آموزشی امام خمینی (ره)، موحدیکرمانی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و آیت الله محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با یکدیگر دیدار میکنند تا احتمال همگرایی و وحدت اصولگرایان را عملی سازند، اگرچه هندسه اصولگرایی، آنقدرها که اعتدالگرایان اهل تساهل و تسامح اند، شکل و رسم مناسبی ندارد به گونه ای که در انتخابات 92 هم رودروی هم صف آرایی کردند و در نهایت هم شکست خوردند.
مثلث متساوی الاضلاع اصولگرایی که به ظاهر در حال شکل گیری است، به نظر میرسد متاثر و البته برگرفته از روش موفق اعتدال زیر چتر اصلاح طلبی است که به رهبری هاشمی رفسنجانی و با حمایت دو ضلع کاریزماتیک اصلاح طلب و اصولگرای خاتمی و ناطق به پیروزی رسید.
اگرچه جریان اصولگرای تند رو هر بار در مواجهه دموکراتیک با جریان اصلاح طلبی و میانه روی معادله رقابت را واگذار کرده اما بیش از آنکه تقابل این دو جریان در شرایط فعلی اهمیت داشته باشد، بعید بودن همگرایی و اجماع طیف اصولگرایان خود را نشان میدهد. مصباح که اندیشه ای شریعت محور دارد، چندان به مشارکت مردمی و اجماع دموکراتیک باور ندارد بلکه برای نمونه شخصیتی چون سعید جلیلی را دارای اندیشه ای انقلابی و به اصطلاح برگزیده میداند و این تیپ کسانی را میپسندد که شمایل احمدی نژاد را برایشان نمایان سازد!
یزدی و موحدی کرمانی اما تمایل بیشتری به رقابت های سیاسی دارند. بی شک مواجهه مصباح با آیت الله یزدی و موحدی کرمانی که دل به کاریزمای حداقلی چهره های نسبتا تکنوکرات اصولگرا چون محمد باقر قالیباف دارند، هرگز مواجهه تعاملی نخواهد بود و در رقابت های انتخاباتی اجماع کامل این دو- سه اندیشه، چشم انداز روشنی را نشان نمیدهد.
دنیای اقتصاد:آیا شوک جدیدی در راه است؟
«آیا شوک جدیدی در راه است؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛روند تحولات قیمت نفت خام نشان میدهد که جهان تاکنون شاهد چندین بحران شدید نفتی در سالهای 1973، 1979، 1986، 1998و 2007 بوده است. این شوکهای نفتی هر یک به دلایل مختلف اقتصادی و سیاسی آغاز شده و به مباحثات گستردهای هم در افکار عمومی و هم در محافل آکادمیک مبدل شدهاند. بحران نفتی در اکتبر 1973 زمانی آغاز شد که کشورهای عربی صادرکننده نفت (OAPEC) به همراه مصر، سوریه و تونس اجرای یک تحریم نفتی را متعاقب جنگ چهارم اعراب و اسرائیل آغاز کردند. اجرای این شوک بزرگ در بازار نفت قیمتها را 4 برابر کرد و از 3 دلار به 12 دلار در هر بشکه افزایش داد.
این بحران به تبعات بسیار گسترده سیاسی و اقتصادی هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت انجامید.
منشا شوک دوم نفتی در سال 1979 ایران بود که به واسطه اعتصاب کارکنان صنعت نفت قبل از انقلاب اسلامی و متوقف شدن صادرات آن در روزهای پیروزی انقلاب رخ داد. این شوک هم قیمتها را به مرزهای جدیدی رساند و از سطح 12 دلاری تا یک حداکثر 41 دلاری بالا برد.
شوک سوم نفتی در سال 1986 آغاز شد و برعکس دو شوک نفتی اول و دوم که قیمتها به شدت افزایش یافته بود، این بار بازار با کاهش شدید قیمتها روبهرو شد. افزایش ناگهانی قیمتها در دوره 80-1979 باعث شده بود که کشورهای صنعتی در مصرف نفت صرفهجویی بیشتری به خرج دهند و با جایگزین کردن سایر منابع به جای نفت، اقدامات موثری را در این زمینه اتخاذ کنند. این شوک نفتی که همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، قیمت نفت را به کمتر از 10 دلار در هر بشکه رساند و تبعات گستردهای بر بودجه دولت بر جا گذاشت.
بحران مالی جنوب شرق آسیا که از جولای 1998 آغاز شد، شوک دیگری بر اقتصاد جهان و در نتیجه بازار نفت وارد کرد. سیل خروج سرمایههای خارجی از این منطقه و متعاقب آن کاهش تقاضای جهانی نفت، شوک بزرگی بر این بازار وارد کرد و دوباره قیمت نفت را تا سطح 11 دلار در هر بشکه پایین آورد. پس از آن رشد تدریجی اقتصاد جهان و افزایش تقاضای نفت باعث شد در سال 2007 دوباره شوک جدیدی بر بازار نفت وارد شود که برخلاف دو شوک قبلی به افزایش بیسابقه در بازار نفت انجامید؛ در حالیکه همواره افزایش قیمتها به دلیل محدودیت گسترده در بخش عرضه ایجاد شده بود، این بار موتور محرک افزایش قیمتها، صعود یکباره تقاضای جهانی نفت بود. در این شوک جدید قیمتها تا مرز 150 دلار در هر بشکه بالا رفت که به رکوردهای جدیدی در تاریخ این بازار انجامید.
روز گذشته نیز روزی تاریخساز در بازار نفت بود که قیمتها با 4 دلار کاهش کف چهار ساله خود را شکست و به 84 دلار رسید. قیمت نفت وست تگزاس اینترمیدیت نیز رکوردی دو ساله را شکست. روند بررسی تغییرات قیمت نفت در یکساله اخیر نشان میدهد که این اتفاق بیش از آنکه یک اتفاق گذرا باشد، یک رویدادی مستمر بوده است. قیمت نفت خام برنت در شش ماه اخیر 25 درصد کاهش یافته است و نکته جالب آنکه 20 درصد از این کاهش در سه ماه اخیر و تقریبا نیمی از این کاهش یعنی 12 درصد در یک ماه اخیر بوده است. این امر بیش از همه نشاندهنده تسریع در روند کاهش قیمتها در بازار جهانی نفت است.
نکته مهم آنکه در همان دوره ارزش دلار در مقابل سایر ارزها روندی صعودی را طی کرده است. شاخص DXY که ارزش دلار را در مقابل سبدی از ارزهای رایج نشان میدهد در شش ماه اخیر 8 درصد افزایش داشته است. بهاین ترتیب میتوان دریافت که از کاهش 25 درصدی قیمت نفت 8 درصد به افزایش ارزش دلار و 17 درصد مربوط به سایر عوامل بوده است. البته سهم تقویت ارزش دلار در کاهش قیمت جهانی نفت در دوره کوتاهمدت یک ماهه کمتر شده است و با وجود کاهش 12 درصدی قیمت نفت برنت در یک ماه اخیر، ارزش دلار در مقابل سبدی از سایر ارزها فقط 8/1 درصد افزایش یافته است.
کاهش رشد اقتصاد جهانی بالاخص در اقتصادهای چین و آلمان که زمانی رکورددار رشدهای اقتصادی بودهاند و تحمیل ریسکهای ژئوپلیتیک بر اقتصاد جهانی از جمله بحران اوکراین، جنگ داعش و حتی گسترش ویروس ابولا از جمله مهمترین عوامل تاثیرگذار در بخش تقاضا بودهاند.
در بخش عرضه، متهم ردیف یک در کاهش قیمتها عربستان سعودی است که با سیاست قیمتگذاری تهاجمی و فروش نفت با قیمتی کمتر از قیمتهای متعارف بازار تلاش میکند در کوتاهمدت به تدریج سهم بیشتری در بازار برای خود کسب کند و به تدریج سایر رقبا از جمله ایران را از بازارهای بالقوه و بالفعل دور نماید.
روند نزولی قیمت نفت در شرایطی که محدودیتهای صادراتی بر تولید نفت ایران حاکم است، سیاستگذاران را به توجه دقیقتر به تخصیص بهینه منابع معطوف میکند. در شرایطی که سیاست پولی کشور به منظور کنترل تورم به انقباض بیشتر حکم میدهد، محدودیت منابع یک بار دیگر دولت را با مشکلات بیشتری در تخصیص بودجه روبهرو خواهد کرد و از این حیث کاهش قیمت نفت یک متغیر برونزای مهم است که حتما باید در برنامههای کوتاهمدت و حتی میانمدت مورد ارزیابی دقیق قرار بگیرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد