جام جم:سفر ضرغامی به باکو تحول مثبت رسانهای
«سفر ضرغامی به باکو تحول مثبت رسانهای»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم محسن پاک آیین - سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری آذربایجان است که در آن میخوانید؛در ادامه روند مثبت تقویت مناسبات دوستانه تهران و باکو، سفر آقای عزتالله ضرغامی، رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به جمهوری آذربایجان، یک تحول مهم، نه فقط در جهت توسعه ارتباطات رسانهای بلکه در مسیر تحکیم روابط دو کشور تلقی میشود.
در ماه های اخیر روابط جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران، با توجه به مشترکات کم نظیر تاریخی، فرهنگی و مذهبی، اهمیت ویژه ای یافته و دیدار مقامات بلندپایه دو کشور بخصوص روسای جمهور، نمایش وجود اراده سیاسی در طرفین برای تحکیم مناسبات فی مابین است.
این مناسبات در سایه تعاملات سازنده رسانه ای در آینده می تواند به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل شود.
در عصر اطلاعات، رسانه ها به همان میزان که در نزدیک کردن روابط ملت ها تاثیر دارند، می توانند نقش منفی در جهت تضعیف این ارتباطات ایفا کنند. در واقع رسانه ابزار قدرتمندی است که می تواند سبب آشتی و تعامل بوده یا مناسبات دو ملت را منجر به قهر یا تقابل کند.
متاسفانه در سال های گذشته عوامل ثالث نظیر بازیگران فرامنطقه ای یا گروه های قومگرا، تلاش زیادی برای تخریب و تضعیف مناسبات تهران و باکو به کار بسته اند.
خوشبختانه در دو سال گذشته با اقدامات اعتمادسازانه متقابل و مذاکرات شفاف، طرفین نگاه واقعی تری به مسائل پیدا کرده و توجه به ضرورت تقویت دوستی و تعامل بیشتر شده است.
این تحول را نه فقط در سطح رسمی بلکه در حوزه رسانه ای نیز می توان مشاهده کرد.
در سفر رئیس رسانه ملی به باکو که به دعوت علی عباس اف وزیر ارتباطات و فناوری پیشرفته جمهوری آذربایجان انجام شد، طرفین با تاسیس کمیته مشترک رسانه ای جهت تعمیق روابط ارتباطات توافق کردند.
این تصمیم مهم، نماد دیگری از اراده دو کشور برای توسعه روابط است و می تواند در جهت تامین منافع و مصالح دو ملت نقش آفرینی کند.
تاسیس کمیته مشترک رسانه ای با هدف تقویت همکاری ها در حوزه صوتی و تصویری می تواند در خنثی سازی ترفندهای رسانه های مخرب، کاهش سوءتفاهمات و تحکیم مناسبات فی مابین نقش سازنده ای ایفا کند.
اتخاذ رویکرد فرهنگی ـ اجتماعی این رسانه ها و تلاش برای نزدیک تر کردن مردم دو کشور که به یکدیگر عشق می ورزند، همراه با معرفی واقعیت های موجود بخصوص معرفی ظرفیت های همکاری به یکدیگر تدابیری است که موجب نقش آفرینی مثبت شبکه های صوتی و تصویری در تقویت تعاملات فی مابین می شود.
پیشینه روابط نشان می دهد که تاکنون در عرصه رسانه ای، چندین موافقت نامه و یادداشت تفاهم بین دو کشور امضا شده و در مقاطعی روند توسعه همکاری های رسانه ای سرعت گرفته است.
در دوران ریاست جمهوری آقای حیدر علی اف، جمهوری آذربایجان با حمایت از توسعه همکاری های رسانه ای، مجوز فعالیت دفتر صداوسیما در باکو را صادر کرد و زمینه برای توسعه مناسبات رسانه ای فراهم شد. متعاقبا دفاتر خبرگزاری آذرتاج در تهران و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در باکو افتتاح شد.
نمایندگی صداوسیما در باکو که حدود 20 سال است در جمهوری آذربایجان فعالیت می کند، در کنار فعالیت های خبری و اطلاع رسانی، ده ها برنامه درباره اشتراکات و همگرایی ایران و جمهوری آذربایجان تولید کرده است.
این نمایندگی در کنار دیگر دفاتر رسانه ای مستقر در باکو، همواره مدافع تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بوده و با پخش گزارش های متعدد درباره ضرورت حل مسالمت آمیز مناقشه قره باغ یا تولید برنامه هایی نظیر فاجعه خوجالی در مسیر دوستی دو کشور حرکت کرده است.
دیگر رسانه های بین المللی ایران از جمله شبکه پرس تی وی و العالم نیز در انعکاس واقعیت مناقشه قره باغ گام های مهمی برداشته و برخلاف برخی رسانه های غربی، واقعیات صحنه را بخوبی منعکس کرده اند.
فعال شدن کمیته مشترک رسانه ای، تداوم فعالیت سازنده دفاتر رسانه ای دو کشور، سفرهای متقابل هیات ها و فراهم کردن زمینه فعالیت مثبت حضور خبرنگاران در دو کشور، از جمله اقدامات ضروری برای اطلاع رسانی صحیح از تحولات و جلوگیری از سوءاستفاده خبری نیروهای ثالث است.
در عین حال تاسیس شبکه آذری زبان جدید و پخش 24 ساعته برنامه های آن که برای اولین بار خبر آن توسط رئیس صداوسیما در باکو اعلام شد، اقدام بسیار مهمی است که از سویی نشانگر توجه نظام اسلامی به ارتقای زبان آذری است و از سوی دیگر تقویت تعاملات دوستانه دو کشور را مدنظر دارد.
این اقدام یکی از مهم ترین کارهایی است که می تواند در انتقال صحیح و مستقیم اطلاعات بین دو کشور و خارج کردن انتقال اطلاعات از وضعیت غیرمستقیم به وضعیت مستقیم موثر واقع شود و در نتیجه نقش عوامل ثالث برای اطلاع رسانی نادرست را خنثی کند.
در سفر آقای ضرغامی به باکو در مورد مسائل فنی و چگونگی ساماندهی برخی تداخلات در امواج سیگنال های تلویزیونی، پخش سریال های ایرانی در جمهوری آذربایجان و برعکس، خرید فرستنده پرقدرت دیجیتال از ایران با توجه به پیشرفت های فنی صداوسیما نیز تفاهماتی صورت پذیرفت و به نظر نگارنده در مقطع فعلی، تفاهم دو کشور به حدی است که حتی می توان درباره تاسیس تلویزیون مشترک بین ایران و جمهوری آذربایجان نیز گفت وگو کرد.
در مجموع سفر رئیس رسانه ملی به باکو تحولی مثبت و سازنده در افزایش تعاملات رسانه ای بود و فکر می کنم با توجه به قرابت های فرهنگی و دینی و جغرافیایی در کشور، بعد از تحولات سریع و سازنده در مناسبات دو کشور، روند مثبت فعلی ادامه یابد و دوستی بین دو کشور مسیر پایداری و استحکام را بپیماید.
خراسان:خطر توقف اقتصاد مقاومتی در ایستگاه ابلاغ سیاستها
«خطر توقف اقتصاد مقاومتی در ایستگاه ابلاغ سیاستها»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛تصور کنید قصد مسافرت دارید و بهترین نقشه را نیز تهیه کرده اید. وارد جاده میشوید اما میبینید که عقربه سرعت شمار خودرویتان از کار افتاده است. اثری از تابلوهای کیلومترشماری که فاصله تا مقصد را نشان میدهد نیست و از همه بدتر در تاریکی شب بدون چراغ باید در جاده ای پر پیچ و خم حرکت کنید. در چنین شرایطی بهترین نقشه نیز به کارتان نخواهد آمد.
به نظر میرسد این تمثیل را بتوان به منزله هشداری جدی در ارتباط با اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی دانست. اگر سیاست های ابلاغ شده را به منزله نقشه بدانیم، سایر الزامات که در تمثیل بالا از آن ها به عقربه سرعت شمار، تابلوهای کیلومترشمار و چراغ خودرو تعبیر شد نیز باید تامین شود تا امکان رسیدن به مقصد فراهم شود.
با گذشت بیش از 8 ماه از ابلاغ سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی، به نظر میرسد به جز نقشه راه (سیاست های کلی ابلاغ شده) متاسفانه سایر الزامات تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی چندان فراهم نشده است. رهبر انقلاب پس از ابلاغ سیاست ها در نشستی با حضور مسئولان قوه ضمن تشریح جزئیات سیاست ها، 8 الزام برای تحقق این سیاست ها را بیان کردند. به نظر میرسد این الزامات از آن جهت اعلام و بر تحقق آن تاکید شد که پشتوانه ای محکم برای اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی فراهم شود.
اگر به فرجام اجرای برخی سیاست ها از جمله سیاست های اصل 44 بنگریم میبینیم که چگونه اجرای این سیاست ها که میتوانست انقلابی در اقتصاد ایران بیافریند به عرصه ای چالش برانگیز برای اقتصاد کشور بدل شد. شاید برای جلوگیری از تکرار چنین تجربه منفی و اجتناب از تبدیل اقتصاد مقاومتی به یک شعار توخالی بود که الزامات 8 گانه برای تحقق این سیاست ها عنوان شد. با این حال در عمل اقدام مشخصی به ویژه برای اجرای برخی الزامات کلیدی اجرای سیاست ها صورت نگرفته است.
اجازه دهید ابتدا این الزامات 8 گانه را مرور کنیم:
1 - عزم مسئولان و مردم
2 - ورود مسئولان به میدان عمل؛ این طرح کلی و نقشه راه به برنامه های گوناگون تبدیل شود.
3 - تبدیل برنامه ها به سیاست های اجرایی با زمان بندی مشخص
4 - هماهنگی بین بخش ها؛ سازوکار هماهنگی را روسای قوا باید مشخص کنند.
5 - نظارت بر اجرای سیاست ها در همه سطوح؛ تاکید بر وظیفه نظارتی مجمع تشخیص مصلحت نظام
6 - رفع موانع؛ قوانین مزاحم را باید برداشت. موانع حقوقی و قضایی هم باید شناسایی شود.
7 - گفتمان سازی؛ باید تصویر درستی از اقتصاد مقاومتی ارائه شود.
8 - پایش و اطلاع رسانی؛ بایستی مرکز رصد قوی و بینایی وجود داشته باشد که به طور دقیق پیشرفت این کار را پایش کند و در نهایت اطلاع رسانی به مردم انجام بگیرد.
در این میان با استقبال و تاکیدات مسئولان به اجرای سیاست ها و آمادگی همیشگی مردم، به نظر عزم لازم برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی وجود دارد. همچنین با تشکیل چند نوبت جلسات شورای اقتصاد و اعلام محورهای کلی برنامه های وزارتخانه های مختلف، به نظر میرسد الزام دوم نیز مورد توجه قرار گرفته است. اما به نظر نمی رسد اقدام مشخصی برای تحقق سایر الزامات صورت گرفته باشد.
آن چه که تحت عنوان برنامه های وزارتخانه های مختلف برای اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی اعلام شده است، به جز برخی موارد معدود فاقد زمان بندی مشخص (الزام سوم) است. به جز ارائه برنامه های برخی وزارتخانه های دولت در صحن علنی مجلس تاکنون سازوکار مشخصی برای هماهنگی بین قوا (الزام چهارم) تعیین و یا حداقل اعلام نشده است. به عنوان مثال مشخص نیست که آیا کمیسیون های تخصصی مجلس و وزارتخانه های دولت برنامه ای مشخص برای برگزاری جلسات هماهنگی در ارتباط با اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی دارند؟ تاکنون گزارش مشخصی که نشان دهد نظارت مشخصی بر اجرای سیاست ها (الزام پنجم) اعمال شده است مشاهده نمی شود.
به جز گزارشی که مرکز پژوهش های مجلس درباره قوانین مرتبط با سیاست های اقتصاد مقاومتی تهیه کرده است، اقدام مشخصی تاکنون برای شناسایی قوانین مزاحم (الزام ششم) با بندهای مختلف سیاست های اقتصاد مقاومتی و موانع حقوقی و قضایی صورت نگرفته و یا حداقل اعلام نشده است. در عرصه گفتمان سازی (الزام هفتم) فارغ از وظیفه همگانی رسانه ها و شخصیت ها، اگر عملکرد صدا و سیما به عنوان اصلی ترین نهاد حاکمیتی در این ارتباط رصد شود، به جز برنامه پایش که در زمینه برخی از مفاهیم اصلی اقتصاد مقاومتی از جمله کارآفرینی و ضرورت توجه به تولید ملی موفق عمل کرده است، اقدام قابل توجه دیگری صورت نگرفته است.
درباره فعالیت مرکزی قوی برای رصد و اطلاع رسانی اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی (الزام هشتم) نیز میتوان با قطعیت گفت که هیچ اقدامی صورت نگرفته است. این در حالی است که وجود این الزام برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی ضروری است. این مرکز حکم عقربه سرعت شمار و تابلوهای کیلومتر شماری را دارد که نشان میدهد تا رسیدن به اهداف سیاست های اقتصاد مقاومتی چقدر فاصله داریم و مسیر را با چه سرعتی طی میکنیم؟
در مجموع به نظر میرسد سازوکارهایی که بتوان بر مبنای آن فهمید که دستگاه های مختلف تا چه اندازه عملیاتی و غیرشعاری در مسیر تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی گام بر میدارند فراهم نشده است و ادامه این روند ممکن است فرجام روشنی برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی رقم نزند.
لذا تا دیر نشده و سیاست های اقتصاد مقاومتی از عرصه عملیاتی و اجرایی به عرصه شعاری کشیده نشده است باید تدبیری جدی درباره اجرایی شدن آن اندیشید.
کیهان:صندلی خالی تدبیر
«صندلی خالی تدبیر» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سیدمحمدعماد اعرابی است که در آن میخوانید؛فروردین 1382 و در کشاکش حمله نظامی به عراق نیروهای آمریکایی با بالگرد اعلامیههایی را بر سر مردم عراق میریختند که در آن سعی میکردند اشغال این کشور را برای مردم توجیه کنند. این شاید بارزترین و ظاهریترین نمونه از یک جنگ روانی برای به تسخیر درآوردن ذهن انسانها باشد. مسلما اگر آن روز در دوران گسترش گوشیهای هوشمند و فناوریهای نوین ارتباط جمعی قرار داشتیم چنین کاری را میشد با هزینه بسیار کمتر و البته آسانتر انجام داد.
در اول نوامبر 2012 (آبان1391) روزنامه یدیعوت آحارانوت خبر از سرمایهگذاری ارتش رژیم صهیونیستی در فضای سایبری داد و چیزی نگذشت که یورونیوز در گفتوگو با یکی از فرماندهان ارتش اسرائیل خبر تاسیس یگان ویژهای در ارتش اسرائیل را منتشر کرد؛ یگانی که در آن سربازان ارتش هر روز با لباسهای نظامی پشت رایانههایشان مینشستند و به تولید محتوا در فضای مجازی میپرداختند. آویتال لیبویچ که به عنوان سخنگوی ارتش اسرائیل در واحد ویژه شبکههای مجازی با یورونیوز مصاحبه میکرد گفت: «هدف ما در حال حاضر پوشش مخاطبان در سراسر دنیاست. مخاطبانی که شاید اخبار و اطلاعاتشان را از رسانههای معمول دریافت نمیکنند [...] اما مزیت اصلی [شبکههای مجازی] در این است که حتی افراد 18 ساله و دوستانشان نیز در آن حضور دارند.» (یورونیوز؛ 20 نوامبر 2012) تقریبا در همان ایام بود که لئون پانهتا وزیر دفاع وقت آمریکا گفت: «فضاهای مجازی خط مقدم جبهههای نبرد آینده خواهد بود.» (رادیو فردا؛ 29 مهر 1391)
عرصه مجازی و یا به عبارت رایجتر اینترنت آنقدر اهمیت داشت که در اکتبر 2011 ژنرال کیث الکساندر فرمانده امور سایبری ایالات متحده اعلام کرد «با واگذاری کنترل اینترنت به سازمان ملل موافق نیست.» (2011 october 20، Washington Times) کمتر از یک سال بعد در سپتامبر 2012 آمریکا با صراحت بیشتری ضمن خودداری از واگذاری کنترل شبکه جهانی اینترنت به سازمان ملل تاکید کرد: «این کنترل را نه به سازمان ملل و نه به هیچ سازمان و نهاد دیگری واگذار نخواهد کرد.» (همشهری آنلاین؛ 12 شهریور 1391)
بر مبنای این رویکرد سیاستگذاران ایالات متحده، اکنون شرکت آمریکایی آیکان که زیر نظر دولت آمریکا اداره میشود کنترل مهمترین بانک اطلاعاتی اینترنت جهان را در انحصار خود دارد تا جایی که پس از رسوایی اینترنتی آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) رادیو دولتی آلمان واگذاری آیکان را کف مطالبات اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر عنوان کرد. (دویچه وله؛ 4 مارچ 2014) فارغ از چنین اطلاعاتی حتی نگاه مختصری به رفت و آمد مدیران وبسایتها و شبکههای مجازی به کاخ سفید و پنتاگون کافی بود تا به سرمایهگذاری عظیم جبهه مقابل در این حوزه پی ببریم. (برای نمونه نگاه کنید به انتقال مگان اسمیت از گوگل به پست مشاور فناوری اوباما در سال 2014 و یا انتقال رجینا دوگان از انستیتو دارپا وابسته به پنتاگون به پست مدیریت اجرایی گوگل در سال 2011)
پس از افشای پروژه پریسم و رسوایی آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) روزنامه گاردین نقشهای از اهداف عملیات سایبری NSA را منتشر کرد. نقشهای که مطابق با آن جمهوری اسلامی ایران در وضعیت قرمز و در ردیف اول فهرست کشورهای هدف قرار داشت. (2013 june Guardian,9) به این معنی که آژانس امنیت ملی آمریکا در میان تمام کشورهای جهان بیشترین نظارت و مراقبت اینترنتی را از ایران به عمل آورده است.
با این مقدمه لازم است نگاه کوتاهی به عرصه فضای مجازی در کشورمان بیندازیم. کشوری که طعمه اصلی نهادهای امنیتی آمریکا در فضای مجازی بوده و در عین حال با کمال تاسف جلسات شورای عالی فضای مجازیاش بیش از 5 ماه است که تشکیل نمیشود. (تارنمای شورای عالی فضای مجازی آخرین حضور رئیسجمهور در این شورا را 20 اردیبهشت 1393 اعلام کرده است) بدین ترتیب این شورا که با هوشیاری مسئولان نظام تشکیل شده تقریبا ساکت و بیاثر مانده است.
کشوری که از یک سو صندلی خالی رئیس دولت تدبیر و امید در اصلیترین شورای تصمیمساز برای فضای مجازی شدیدا به چشم میآید و از سوی دیگر وزیران و دولتمردانش با فعالیت بیحساب خود در فضای مجازی به یکی از موثرترین و اصلیترین مشوقان مردم برای حضور در این فضا تبدیل شدهاند.
تنها وزیر محترم ارشاد در کمتر از 5 ماه بیش از 7 بار نسبت به رفع فیلتر شبکههای اجتماعی موضعگیری میکند و گاهی پا را از حیطه قانونی خود فراتر نهاده و درباره تعیین مصادیق مجرمانه آنها نیز اظهار نظر مینماید. (خبرآنلاین؛ 24 آبان 1392) رئیسجمهور و تعداد قابل ملاحظهای از مشاوران و وزرا حسابهای متعدد کاربری در شبکههای اجتماعی دارند و برخی وزیران تبدیل به کاربری بیشفعال در این عرصه شدهاند تا جایی که سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا تعجب میکند که چطور در حجم بالای کاری اجلاس عمومی سازمان ملل، فرصت ارسال مطلب در شبکههای اجتماعی را پیدا میکنند! (آلن ایر؛ 9 مهر1392)
بحث درباره مسدودسازی شبکهها و نرمافزارهای اجتماعی هر هفته به تیتر روی جلد نشریات دولتی و زنجیرهای تبدیل شده و مردمی که چشمانتظار بهبود وضعیت معاش خود نشستهاند تقریبا هر هفته شاهد کشمکش مسئولان درباره چند شبکه مجازی و نرمافزار همراه هستند.
اما به جای این همه بحث و هیاهوی رسانهای درباره فیلترینگ و استفاده از شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای فضای مجازی بهتر نبود با تشکیل جلسات شورای عالی فضای مجازی به صورت منظم، تصمیمگیری در این زمینه را به نهاد قانونی مربوطه و متخصصان امر واگذار کنیم؟ بهتر نبود با حضور در جلسات این شورا به عنوان اصلیترین نهاد تصمیمساز در حوزه فضای مجازی به ماهها جدل و جنجال رسانهای در مقابل چشم مردم خاتمه دهیم؟ مسلما در این صورت میتوانستیم به جای تصمیمهای مقطعی و کماثر با نگاهی کلان ضمن در نظر گرفتن وسعت فضای مجازی به فکر راهحلی بنیادین در این زمینه باشیم.
میتوانستیم با بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی و حمایت از طرحهای نوینی چون سیمکارتهای مجازی و تامین زیرساخت شبکههای بومی، راهبرد استقلال ملی در فضای مجازی را دنبال کنیم و... اما اکنون تقریبا ششمین ماهی است که خبری از تشکیل جلسات شورای عالی فضای مجازی و حضور رئیسجمهور محترم کشورمان به عنوان رئیس این شورا نیست. شورایی که رهبر انقلاب در اولین دیدار با هیئت دولت یازدهم درباره آن فرمودند: «مصوبات شورای عالی فضای مجازی بسیار مهم است، باید معتبر شناخته و بر اساس آن عمل شود.» (رهبر معظم انقلاب، 6 شهریور 1392) با این حساب شایسته است آقای روحانی با برگزاری جلسات شورای عالی فضای مجازی و حضور در آن، بیش از این صندلی تدبیر را خالی نگذارند.
جمهوری اسلامی:این تهدید را به فرصت تبدیل کنید
«این تهدید را به فرصت تبدیل کنید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛نصیحت امام خمینی که همواره به مسئولین سفارش میکردند از تفرقه بپرهیزند و با توسل به اتحاد و همدلی کارها را به پیش ببرند، یک توصیه معمولی نبود. این نصیحت که در طول 10 سال رهبری امام، همواره بر زبان ایشان جاری بود، یک برنامه راهبردی بود که امروز بعد از گذشت 26 سال از رحلت ایشان، اهمیت آن بیش از هر زمان دیگری نمایان شده است.
بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در تشریح چگونگی وضعیت رویاروئی مستکبران با ملتهای تحت ستم، بارها این نکته را مورد تأکید قرار دادند که این، جنگ میان حق و باطل است که هرگز پایان نخواهد پذیرفت.
امروز، در صحنه جهان اسلام به ویژه خاورمیانه، بالا گرفتن جنگ میان حق و باطل را عیناً مشاهده میکنیم. این صحنه کاملاً نشان میدهد جبهه کفر با تمام توان و تمام قد در برابر جبهه اسلام قرار گرفته و برای سوزاندن ریشه اسلام از هیچ ترفندی فروگذار نیست. در این صف آرائی، آنچه حساستر و اثرگذارتر است، استفاده ابزاری دشمن از مرتجعترین و جاهلترین قشر مسلمانان به عنوان نمایندگان اسلام واقعی و رویارو قرار دادن آن با اسلام ناب و انقلابی است. اگر جبهه کفر با همان چهره واقعی خود و درحالی که نقابی بر چهره ندارد به صحنه بیاید و در مقابل اسلام و مسلمانان صفآرائی کند، تکلیف مسلمانان روشن است. کسی در ضرورت ایستادگی در مقابل کفر ذرهای تردید نخواهد کرد و در صحنه شفاف کارزار نیز همه میدانند چه میکنند و با چه هدفی میجنگند. اما امروز صحنه رویاروئی چنان مهآلود و تیره و تار است که بسیاری افراد در تشخیص حق و باطل دچار اشتباه میشوند و به جای اینکه به روی دشمن شمشیر بکشند، آن را بر فرق دوست فرود میآورند.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در کتابی که اخیراً با نام "گزینههای دشوار" منتشر کرده، اعترافات جالبی در زمینه غافلگیر شدن آمریکا در برابر بیداری اسلامی و انقلابهای مردمی در جهان عرب دارد و سپس با صراحت اعلام میکند که برای رهائی از مشکلات و دشواریهای پدید آمده از ناحیه بیداری اسلامی به ایجاد گروه تروریستی داعش متوسل شدیم. وی مینویسد: "با بعضی دوستان توافق کردیم که به محض اعلام تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود. توافق شده بود دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) در تاریخ 5/7/2013 (12/4/1392) اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آنها را به رسمیت بشناسیم. مصر قلب جهان عرب و اسلام است و ما تلاش داشتیم از طریق اخوان المسلمین و داعش این کشور را تحت کنترل در آورده و تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم."
یکماه و نیم قبل نیز یک فعال سیاسی سلفی مصری گفته بود: به همراه "ابوبکر بغدادی" که اکنون خود را خلیفه مسلمین میداند و سرکردگی داعش را برعهده دارد مدتی در زندان گوانتانامو در اختیار آمریکا بوده و ابوبکر بغدادی به صورت کاملاً غیرعادی و مشکوکی از زندان آزاد شده و با کمکهای مالی و تجهیزاتی آمریکا در عراق فعال شد و مدتی به صورت یک عامل نفوذی در میان گروههای تکفیری برای آمریکا جاسوسی میکرد و سرانجام سر از گروه داعش در آورد و اکنون خود را خلیفه مسلمین میداند!
اینها اسناد روشنی هستند که نشان میدهند آمریکا و سایر قدرتهای غربی با استفاده ابزاری از متحجرترین و جاهلترین افراد مسلمان، اقدام به شعلهور ساختن جنگ میان کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان کردهاند تا از رهگذر این آتشافروزی به اهداف استعماری خود برسند. غربیها با این ترفند، دولتهای اسلامی را ضعیف میکنند، مسلمانان را به دست خودشان به قتل میرسانند، بیت المال مسلمین را برای خرید سلاح از غرب و ریختن خون مسلمانان هزینه میکنند، زمینه را برای تغییر جغرافیای کشورهای اسلامی فراهم مینمایند، راه را برای چپاول و غارت ثروتهای کشورهای اسلامی توسط استعمارگران هموار میکنند، منطقه را برای رژیم صهیونیستی امن میسازند، فرصت مبارزه را از ملتهای انقلابی میگیرند و در نهایت مانع رشد و بالندگی اسلام ناب میشوند.
اینهمه سود برای کشورهای غربی و اینهمه زیان برای ملتهای مسلمان که به عبارت روشنتر، تقویت جبهه کفر و تضعیف جبهه اسلام است، فقط با غفلت دولتها و ملتهای مسلمان و مشغول بودن مسلمانان به منازعات داخلی بر سر قدرت و جنبه دنیائی ممکن و میسر میشود. سادهتر و صریحتر اینکه ما مسلمانان با اختلافات داخلی خود به رونق جبهه باطل کمک میکنیم و زمینه را برای تضعیف جبهه حق فراهم میسازیم. این، درست نقطه مقابل توصیه امام خمینی است، توصیهای که همواره مورد تأکید بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بود و امروز دوراندیشی آن یگانه دوران برای همه به اثبات رسیده است.
اکنون جناحهای سیاسی داخل کشور، بر سر یک دوراهی سرنوشت ساز قرار دارند که باید با درایت و هوشیاری یکی از آنها را انتخاب کنند. یک راه، همین است که میروند و به اندک بهانهای به جان طرف مقابل میافتند و عرصه را به همدیگر تنگ میکنند و مردم را نیز از خودشان و کارائی و درایت و تدبیر خودشان مأیوس میکنند. راه دیگر، تلاش برای پیدا کردن راههای تفاهم و همدلی و کاهش فاصله است، راهی که با عقل و منطق و تدبیر سازگار و منطبق است و علاوه بر آنکه مصالح کشور و ملت را در بردارد، منافع خود جناحها را نیز تأمین خواهد کرد.
امت اسلامی و از جمله ملت ایران به عنوان بخشی از این امت، اکنون در یکی از حساسترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد. جبهه کفر با کمک و همراهی مهرههای منطقهای خود که در بسیاری از کشورهای اسلامی زمام حکومت را دردست دارند و با استفاده ابزاری از جاهلترین و قشریترین عناصر مسلمان درحال تقویت خود و تهدید کردن اسلام است. تسلط تروریستهای تکفیری بر بخشهائی از عراق و سوریه و لیبی و نفوذ آنها در بسیاری کشورهای دیگر، راه را برای سلطه هرچه بیشتر استعمارگران بر کشورهای اسلامی هموار میکند و لطمههای شدیدی به چهره اسلام وارد خواهد ساخت. ما مسلمانان، حتی اگر برای اسلام هم دل نسوزانیم و فقط به فکر دنیای خودمان باشیم نیز نباید در برابر این خطر بزرگ بیتفاوت بمانیم و نباید اجازه بدهیم اختلافات داخلی در کشورها زمینه را برای عملیتر شدن این تهدید فراهم سازد.
جمهوری اسلامی ایران میتواند با تحکیم وحدت و انسجام داخلی، الگوی خوبی برای سایر کشورها و ملتها باشد. عقلای قوم در ایران باید این مهم را جدی بگیرند و با تلاش و پیگیری، راه را برای تحقق وحدت امت اسلامی که از آرزوهای همیشگی مصلحان جهان اسلام است هموار سازند و تهدید کنونی را به فرصت تبدیل کنند، این وحدت میتواند شیشه عمر تکفیریها را بشکند، نقشههای شیطانی اربابان آنها را نقش بر آب کند و ملتهای مسلمان را در مسیر بیداری چنان استوار نماید که بتوانند استقلال و سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نمایند.
رسالت:غدیر؛ نفی نگاه سکولار
«غدیر؛ نفی نگاه سکولار»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر فرمودند:«واقعه غدیر، منطق محکم اسلام در نفی نگاه سکولار است.» سکولاریسم چیست؟ نگاه آن به کدامین سو میباشد؟ برخی سکولاریسم را مربوط به عصر به اصطلاح روشنگری در اروپا میدانند و میگویند: مفاهیمی چون جدایی دین از سیاست بر این پایه استوار شده است. حال آنکه منطق همه کسانی که در برابر انبیای الهی ایستادند ریشه در اعتقاد آنها به سکولاریسم داشته است.
سکولار در زبان لاتین به معنای «این جهانی»، «دنیوی»، «گیتیانه» و متضاد با «دین» یا «روحانی» است.
امروز اغلب دولتهای جهان، سکولاریسم را پذیرفتهاند و به آن افتخار هم میکنند.
حرف سکولارها این است که دین نه مبنای مشروعیت است،نه مبنای عمل حکومت. دین نباید در عرصه عمومی ظهور داشته باشد.
حرف آخر و اول آنها این است؛ خدا را عبادت کنید اما اطاعت نکنید، خدای خالق چیز بسیار دوست داشتنی و خوبی است اما خدای شارع نه.
برخی مهربانانهتر میگویند؛ دین یک، امر قدسی است، نباید آن را به امور غیرقدسی آلوده کرد، اگر میگوییم دین از سیاست جداست برای حفظ بهداشت دین است، لذا ما با خدای خالق و مهربان و قادر متعال مخالف نیستیم اما با خدای قانونگذار که حدود و حقوق را تکلیف کند، مخالفیم. لذا نظام سیاسی، نظام بازار، نظام رسانه و نظام فرهنگی را نمیتوان براساس دین تنظیم کرد. اینها خود تنظیمی است، بشر قادر است آن را مدیریت و تنظیم کند لذا سررشته تنظیم باید دست انسان باشد نه خدا. رضایت انسان در این تنظیم مهم است نه رضایت خدا، چون قرار نیست خدا را راضی کنیم، قرار است انسان راضی باشد، مبتنی بر همین اعتقاد میگویند زندگی براساس اراده خدا کار ما نیست، ما باید براساس اراده خود زندگی کنیم. لذا حق ماست که حتی اگر بخواهیم، حیوان باشیم. این یک قرائت مدرن از مذهب است که خدا حق ندارد حق را تعریف و حقوق را محدود کند، این وظیفه خود ماست، قرار نیست خدا هرچه گفت بپذیریم، این خداست که باید هرچه ما خواستیم بپذیرد!
سکولاریسم براساس یک منطق حقوقی شکل گرفته است. اول سکولار عالم خلقت، همین شیطان است. او اراده و فهم خود را به اراده و فهم خدا ترجیح داد و حاضر نشد در مقابل انسان سر تعظیم فرود آورد. او فهم خود را «علم» میدانست و بر آن تکیه کرد، سکولارها هم بر مفاهیم و یافتههای ذهن خود مارک علم میزنند. علمپرستی را به خداپرستی ترجیح میدهند. شیطان همین منطق را به انسانهای گمراه نشان داد و توانست آنها را از مسیر اصلی انبیاء و اولیای الهی منحرف کند.
این انحراف به حدی رسید که در جریان قیام موسی(ع) حتی پرستش خداوند را هم میخواستند با منطق سکولاریسم انجام دهند. لذا وقتی حضرت موسی(ع) خشمگینانه از سامری پرسید این بساط گوسالهپرستی چیست که راه انداختهای؟ گفت: سوّلت لنفسی؛ یعنی دلم میخواهد.
سکولارها اصلا کاری ندارند به اینکه خدا چه میخواهد. هرچه دلشان میخواهد آن میشود «حق»، «درست»، «حقیقت»، «حقوق» و ...
امروز مصیبت ما با جریان حقوق بشر سازمان ملل هم همین است. به ایران میگویند چرا با همجنسگرایی مخالف هستید و همجنسگرایان را مجازات میکنید، چرا قصاص را در مجازاتهای حقوقی پذیرفتهاید؟ میگوییم خدا گفته است. از آنها میپرسیم شما چرا موافق این سیئات و منکرات هستید؟ میگویند «دلمان» میخواهد! آنها میگویند خدا خالق ماست، قیم ما که نیست، خدا حق دخالت در سیاست و حکومت را ندارد.سکولاریسم و سکولاریزاسیون یک جریان تاریخی خطرناک سازمان یافته و عمیق در تاریخ بشر است که اکنون مراحل تکاملی خود را میگذراند. سکولاریزاسیون سم مهلک نظام دینی است و هرگز اجازه نمیدهد کاخ زندگی بشر با احکام دین بنا شود. ما در تاریخ انقلاب اسلامی سه بار گرفتار سکولارها شدیم.
یک بار زمان بنیصدر ملعون، یک بار در شورش کور 18تیر 78 و یک بار هم در فتنه سال 88، خدا خواست از آن عبور کنیم.علمای این نحله فکری، فساد فکری و سیاسی دارند و این فساد را در اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و مناسبات اجتماعی گسترش میدهند. فسادی که امروز در حکومتهای سکولار وجود دارد و حتی بوی تعفن این فساد، دماغ آنها را میآزارد ناشی از همین تفکر مسموم است. واقعه غدیر یک نقطه روشن در تاریخ بشر است که میتوانست مسیر بشریت را از انحراف سکولاریسم رهایی بخشد.
غدیر یک نقطه عطف است. غدیر یک فلسفه مهم برای برپایی یک حکومت خوب براساس اراده الهی است. غدیر میگوید اراده خدا در حکومت بر اراده انسان غلبه دارد و از این غلبه هیچ کس زیان نخواهد دید و همه انسانها بهرهمند خواهند بود. در نگاه خدا اقلیت و اکثریت معنا ندارد،همه بندگان خدا هستیم. اگر ولایت الله حاکم باشد همه به حقوق خود میرسند. لذا ولایت و حکومت در جوامع انسانی باید در امتداد ولایت الهی باشد و این به قاعده «نصب» برمیگردد.غدیر میگوید؛ چگونه حکومت کردن خیلی مهم است اما چه کسی باید حکومت کند مهمتر است.غدیر میگوید؛ این حق خداست که تعیین کند چه کسی باید حکومت کند. انسان باید دنبال کشف این حق باشد.غدیر میگوید؛ خدا هم خالق است هم شارع و هیچ چیز را برای تکالیف اساسی بشر فروگذار نکرده است. لذا دین، هم باید مبنای مشروعیت حکومت باشد هم مبنای عمل حکومت. پس حکومتها برای اقامه عدل اجرای حدود الهی و نشر فضایل اخلاقی و دفاع از حقیقت، مسئولیت دارند.
قدس:تصویب اعلامیه بالفور 2 در مجلس عوام انگلیس
«تصویب اعلامیه بالفور 2 در مجلس عوام انگلیس»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم صادق مهدی شکیبایی است که در آن میخوانید؛
مجلس عوام انگلیس روز دوشنبه همین هفته قانون غیر الزام آوری را تصویب کرد که بر اساس ان به دولت این کشور اجازه داده میشود که دولت فلسطین را به طور یک جانبه شناسایی کند.
اقدام مجلس عوام انگلیس، دومین اقدام از این دست پس از اقدام سوئد در شناسایی یک جانبه دولت فلسطینی بود.
سوئد و انگلیس تنها کشورهای اروپایی هستند که برای نخستین بار پس از سال 1948 دولت فلسطینی را شناسایی کرده اند. هرچند این شناسایی امری الزام آور برای دولتهای این دو کشور نیست، اما پیامهای خاص خود و تأثیرات ویژه خود را دارد. با شناسایی دولت فلسطینی توسط انگلیس شمار کشورهای عضو سازمان ملل که تاکنون دولت فلسطین را یک جانبه شناسایی کرده اند، به عدد 130 کشور رسید.
اما این اقدام مجلس عوام انگلیس علاوه براینکه بیانگر نوعی اختلاف در درون هیأت حاکمه انگلیس بر سر تحولات فلسطین و رفتارهای نژادپرستانه رژیم صهیونیستی است، حاکی از برنامه ای بلند مدت برای تحقق طرحی سازشکارانه است.
همزمان با طرح مجلس عوام انگلیس، مجموعه کشورهای عربی به سرپرستی عربستان سعودی طرحی را آماده اعلام در مجمع عمومی سازمان ملل میکنند که طرح «پایان اشغال» نام دارد و براساس آن تلاش میشود دولت فلسطین در سازمان ملل شناسایی شود. این طرح با دولت انگلیس هماهنگ شده است. براساس این طرح، دولت فلسطین در سال 2016 که همزمان با یکصدمین سالروز اعلامیه انگلیسی بالفور، اعلام استقلال خواهد کرد. طبیعی است در آن زمان این طرح فلسطینی ها باید در سطح بین المللی از حمایتهای لازم و کافی برخوردار باشند. مثلث عربستان ، تشکیلات خودگردان فلسطین و انگلیس بناست که کمربند حمایتی این طرح تشکیلات خودگردان باشند. بدون شک در ماههای آینده تعداد بیشتری از کشورهای اروپایی اقدام مشابه مجلس عوام انگلیس را انجام خواهند داد.
پرسش اینجاست که چنین طرحی که اساسا نباید بد باشد و اصولاً هم نباید به آن بد بین شد، پس چرا از هم اینک حساسیتها نسبت به اقدام انگلیسی ها بالا رفته است؟ چرا گروههای مقاومت فلسطینی مخالفت خود را با چنین اقدامهایی اعلام داشته اند. واقعیت این است که بدون شک کسی با شناسایی دولت فلسطینی در سازمان ملل مخالفتی ندارد. نکته اینجاست که این شناسایی قطعاً ما به ازایی دارد، ما به ازای شناسایی دولت فلسطینی، شناسایی رژیم صهیونیستی توسط همه طیفهای فلسطینی است و معنای آن عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی این بار نه با مذاکره، بلکه با بسته تشویقی کرسی سازمان ملل است. کرسی ای که حالا کشورهای اروپایی هم آن را تأیید میکنند. منظورغرب هم از دولت فلسطینی، دولتی است که با توافق حماس سرکار آمده باشد، یعنی حماس نیز خود را در این دولت تعریف نماید. در نتیجه راهی که آنها نتوانستند با جنگ و خونریزی و محاصره طی کنند با یک بسته تشویقی وسوسه انگیز طی خواهند کرد.
با توجه به وضعیت جغرافیای منطقه ابهام در صف بندی میان کشورها به دلیل وجود بحرانهای پیچیده طایفه ای و نژادی، غرب این طرح را دارای قابلیت اجرایی دیده است و به کمک سعودی ها تلاش دارد طرح ایجاد دو دولت را که تاکنون به واسطه مخالفت طیف گسترده ای از فلسطینی ها و چند کشور منطقهای میسر نشده بود، محقق نماید. مصوبه مجلس عوام انگلیس در آستانه یکصدمین سال صدور اعلامیه بالفور(اعلامیه ایجاد وطن ملی یهود در فلسطین) در واقع نسخه دوم این طرح محسوب میشود، چه اینکه با این طرح از فلسطینی ها میخواهد امضای بین المللی خود را پای این اعلامیه برای همیشه قرار دهد. فلسطینیها هنوزم بابت خیانت انگلیسی ها براساس اعلامیه بالفور خواستار عذرخواهی و پرداخت غرامت هستند و این کشور را مسبب همه بدبختیها و رنجهای خود میدانند.
سیاست روز:فتنه اسلام آمریکایی
«فتنه اسلام آمریکایی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛تحولات منطقه روز به روز حساستر میشود و همین امر باعث تلاش بیشتری از سوی کشورهای فتنهگر منطقهای و فرامنطقهای میگردد.
این دست و پا زدنهای فتنهگران نه برای مقابله و مبارزه با داعش، بلکه برای افزایش حوزه نفوذ خود در کشورهایی است که اسلام آمریکایی را پس زدند و اسلام ناب را برگزیدند.
بحث اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی سالها پیش و در اوایل انقلاب اسلامی از سوی حضرت امام(ره) مطرح شد. برخی کشورهای مرتجع عربی و سرسپرده آمریکا مورد نظر ایشان بود. در رأس آنها، عربستان سعودی قرار دارد که هنگامی که در سال ۶۶ آلسعود اقدام به کشتار حجاج ایرانی کرد، ابعاد این اسلام آمریکایی هر چه بیشتر نمایان شد و حضرت امام(ره) هم پس از آن اتفاق ناگوار که باعث شهادت بسیاری از زائران کشورمان شد، فرمودند؛ «اگر از صدام بگذریم، اگر مسئله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایتهای آمریکا بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت.»
چنین موضعی نشانگر عمق اقدام جنایتکارانه رژیمی است که در حرم امن الهی، دست به کشتار زائران ایرانی میزند. صدام و موضوع قدس و جنایات آمریکا علیه ایران و بشریت جای خود باقی است.
اکنون که سالها از آن سخن دوراندیشانه حضرت امام(ره) درباره اسلام آمریکایی میگذرد، نوع اقدامات فتنه اسلام آمریکایی هم تغییر کرده و با شناسنامه وارد عمل شده است. شناسنامه اسلام آمریکایی اکنون آلسعود است که آن را آمریکاییها و انگلیسیها صادر کردهاند.
در مقابل، اسلام ناب محمدی(ص)، بدون پشتوانه کشورهای به ظاهر قدرتمند دنیا، با راهبردی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پیش گرفته است، مردم کشورهای اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داده که همین امر باعث وحشت و نگرانیهای کنونی سران کشورهای مرتجع منطقه و اربابان آنها شده است.
اکنون در این مرحله حساس، اقدامات فتنه اسلام آمریکایی برای مقابله با اسلام ناب محمدی(ص) در چند جبهه جریان دارد.
جبهه رسانهای که سعی میکند با اختلافافکنیهای مذهبی میان شیعیان و اهل سنت تفرقه بیندازد و درگیریهای کنونی در منطقه را به همین سمت سوق دهد.
جبهه رسانهای فتنه اسلام آمریکایی در تازهترین اقدام خود، گزارشی را از سوی عفو بینالملل منتشر کرده و در آن مدعی شده است؛ «در ماههای اخیر پیکارجویان شیعه در عراق، دهها غیرنظامی سنی را ربوده و کشتهاند.»
این ادعا بدون ارائه هیچ سند و مدرکی از سوی عفو بینالملل مطرح شده حال آن که میتوان گفت چه بسا گروههای داعش و تروریستهای تکفیری که آبخشور آنها وهابیت و آلسعود است، دست به چنین کاری زدهاند تا میان شیعه و سنی در عراق جنگ به پا کنند. البته همانطور که انگلیس و آمریکا گروههای تندروی تکفیری سنی را شکل دادندف میتوانند گروههایی را هم به نام شیعه بسازند که افراطیهای شیعه باشند، در حالی که هیچ یک از آنها قرابتی با اسلام اهل سنت و شیعه ندارند.
در جبهه اقتصادی هم، فتنه اسلام آمریکایی بیکار ننشسته و در اقدامی هماهنگ قیمت نفت را کاهش داده است.
همواره تنشها و درگیریهای جهان باعث افزایش قیمت نفت بود، علاوه بر این که فصل زمستان آغاز شده است و این موضوع هم همیشه در چنین فصلی افزایش قیمت نفت و گاز را در جهان درپی داشت، کاهش قیمت جهانی نفت با توجه به تحولاتی که رخ داده، برنامهای است برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران است که همچنان گفتوگوهای هستهای خود را با ۱+۵ ادامه میدهد و تحریمها هم پابرجاست.
وابستگی به درآمدهای نفتی همواره یکی از دغدغههای مسئولین کشورمان به ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است. ایشان بارها تأکید کردهاند که باید اقتصاد کشور از وابستگی به نفت رهایی یابد و سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی هم در همین راستا بوده است.
در جبهه نظامی هم، پیدایش گروههای تکفیری و سلفی مانند داعش و دیگر گروهها که به نام اسلام، جنایات فجیعی را مرتکب میشوند از ۳ سال پیش تاکنون با قوت هر چه بیشتر آغاز شده است. هر چند چنین گروههای تروریستی مانند طالبان و القاعده از سالها پیش خلق شدند، اما حوزه اقدامات و فعالیتهای گروههای کنونی فراتر از اقدماتی است که طالبان و القاعده انجام داده و میدهند.
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر این که خود مورد تهاجم گروههای تروریستی قرار گرفته است پیشقراول مبارزه با تروریسم بوده و با اقدامات خود از گسترش تفکرات تروریستی - تکفیری جلوگیری کرده است.
نمونههای بارز آن سوریه و عراق است که حمایتهای ایران از مردم و دولتهای آنها، از استقرار تروریستها جلوگیری کرده و شکستهای سنگینی را به تروریستها و کشورهای حامی آنها تحمیل کرده است.
رمز موفقیت و پیروزی سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مردم کشورهای اسلامی است.
مردم این کشورها به خوبی درک کردهاند که جمهوری اسلامی ایران به خاطر دیدگاههای اسلام ناب محمدی، تنها کشوری است که اندیشه آن رهایی از سیطره اسلام آمریکایی است.
مگر غیر از این است که فتنه اسلام آمریکایی اکنون کشورهای اسلامی را دچار چنین فجایع و جنایاتی کرده است؟!
اشتباهات راهبردی برخی کشورها از جمله عربستان و ترکیه در منطقه، گرچه باعث میشود، درگیریها و چالشهای منطقهای کمی طولانیتر شود، اما این نکته را نباید از یاد برد که آنها هم باید در انتظار خیزشهای اسلامی مردم خود باشند.
حضرت آیتالله خامنهای در نخستین روز از ماه مبارک رمضان، از اسلام آمریکایی سخن گفتند و فرمودند؛ «اسلام آمریکایی، با پوشش اسلامی در خدمت اهداف آمریکا و صهیونیسم است.» و در پیام به کنگره حج امسال فرمودند؛ «سومین موضوع مهم و دارای اولویت، نگاه هوشمندانهای است که فعالان دلسوز جهان اسلام باید به تفاوت میان اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی داشته باشند و از خلط و اشتباه میان این دو، خود و دیگران را برحذر بدارند.»
برنده میدان نبرد اسلام ناب و اسلام آمریکایی، همانا ایران اسلامی خواهد بود چون سردمدار اسلام ناب محمدی(ص) است و مردم مسلمان جهان هم آن را به خوبی درک کردهاند.
وطن امروز:ادامه اشتباهات یارانهای
«ادامه اشتباهات یارانهای»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قم محسن جندقی است که در آن میخوانید؛ «برای ما روشن است که عدهای از مردمی که یارانه میگیرند، نیاز ندارند و طبق قانون میشود این یارانه نقدی را قطع کرد. تردید دارم در اینکه اگر ما بخواهیم به طور مثال 100 نفر یارانه نگیرند؛ از این 100نفر، 50 نفر را شناسایی میکنیم و به آنها یارانه نمیدهیم اما ممکن است وضع 50 نفر دیگر از آن 50 نفری که یارانهشان قطع شده است بهتر هم باشد اما چون نمیتوانیم شناسایی کنیم، به آنها که وضعشان بهتر هم هست، پرداخت میکنیم. چنین وضعیتی در جامعه منجر به ایجاد نگرانی بزرگی میشود، چراکه یک شهروند میبیند یارانهاش قطع شده ولی همسایهاش که وضعی بهتر از او هم دارد، همچنان یارانه میگیرد البته یک راه برای اینکه همه را شناسایی کنیم وجود داشت اما من تاکنون با آن موافقت نکردهام و آن سرک کشیدن به زندگی خصوصی و اموال مردم است. ضرر سرک کشیدن به زندگی خصوصی و اموال مردم، بیش از نفع آن است. هر چند ممکن است این راه، یک عده از یارانهبگیران را کم کند و آن مقدار، به کمک بخشهای نیازمند کشور بیاید اما اعتماد مردم به دولت و اینکه مردم در زندگی خصوصی خود احساس راحتی بکنند، چه میشود. معتقدیم تمام رونق اقتصادی ما باید توسط مردم ایجاد شود».
روحانی در حالی سخنان بالا را مقابل دوربینهای تلویزیونی میگفت که معاون اول وی نیز چند روز قبل اعلام کرده بود: «هنوز به راهکاری برای حذف یارانه اقشار پردرآمد نرسیدهایم، برهمین اساس دولت به مدت طولانی یارانهای را که دیگران بنا گذاشتهاند، باید پرداخت کند و چارهای جز آن ندارد».
1- اشتباهات یارانهای موضوعی است که بارها و بارها به آن پرداختهایم اما برای یادآوری اشارهای به آنها میکنیم. اظهارات امروز رئیسجمهور و معاون وی را ما چند ماه پیش تذکر داده بودیم؛ اینکه تفکیک افراد نیازمند و ثروتمند در کشور به علت ضعف اطلاعات اقتصادی خانوار امکانپذیر نیست و دولت نباید وعده حذف یارانه نقدی افراد را بدهد. اولین اشتباه بزرگ دولت در زمینه یارانه نقدی هم «فرآیند ثبتنام» از متقاضیان یارانهای بود چراکه مسؤولان انتظار داشتند با انجام ثبتنام، ملت از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند اما با ثبتنام 97 درصدی مردم، دولت به هدف خود نرسید. جدا از هزینههای فراوان فرآیند ثبتنام ایجاد زحمت برای مردم بسیار محسوس بود و هنوز کسی نمیداند فایده این ثبتنام چه بود؟!
2- در فرآیند ثبتنام یارانه نقدی خیلیها دچار اشتباه شدند و ثبتنام نکردند. مثلا کسانی که اسفند و فروردین ازدواج کرده بودند به این امید که بعد از پایان ثبتنامها به عنوان خانوار مستقل معرفی خواهند شد ثبتنام نکردند. از طرفی یارانه نوزادانی که در 6 ماه نخست سال 1393 به دنیا آمدند تا شهریور ماه پرداخت نشد و بعد از رسانهای شدن این موضوع دولت تصمیم گرفت یارانه نوزادان را پرداخت کند البته یارانه آنها تا شهریور هیچگاه پرداخت نشد. در کنار برنامههای نفسگیر تلویزیونی و دعوت مردم به انصراف از دریافت یارانه، عجیبترین اقدام دولت تطمیع و تهدیدها در زمان ثبتنامها بود. دولتیها تهدید کرده بودند اگر کسی برای یارانه نقدی ثبتنام کند از برخی خدمات دولت محروم خواهد شد و اگر کسی انصراف دهد تسهیلات ویژهای برایش در نظرگرفته خواهد شد اما مردم یارانه نقد را به وعدههای نسیه ترجیح دادند و ثبتنام 97 درصدی مردم نشان داد اصلا دوست ندارند دولت یارانه آنها را قطع کند. از کنار اخبار دروغ انصراف میلیونها نفر از دریافت یارانه که دولتیها برای ایجاد موج انصراف به راه انداخته بودند، میگذریم.
3- سخنان اخیر روحانی و مسؤولان در این باره نشان داد دولت برنامه مشخصی برای آینده یارانه نقدی ندارد و همچنان این موضوع بلاتکلیف خواهد بود. جالب اینکه مسؤولان در ماههای گذشته زمانی که از برنامههای یارانه نقدی سوال میشد پاسخ میدادند این برنامهها را نمیگوییم تا ملت استرس نگیرند! مسؤولان از کدام برنامه سخن میگویند؟ رئیس جمهور و معاون اولش که اعلام میکنند هنوز به راهکار مشخصی نرسیدهاند و پرداخت یارانه نقدی همچنان ادامه خواهد یافت. رسانههایی نظیر «وطن امروز» از ماهها پیش به مسؤولان تذکر داده بودند که تفکیک ثروتمندان واقعی از نیازمندان واقعی، کاری بسیار دشوار و تقریبا غیرممکن خواهد بود، با این وجود مسؤولان اقدام به ثبتنام کردند و نتیجه آن را هم دیدند.
4- رئیس دولت اعلام میکند میتوان با سرک کشیدن به اموال مردم، ثروتمند و غیرثروتمند را تفکیک کرد. مطمئن باشید این موضوع نیز یکی دیگر از اشتباهات مسؤولان است؛ اولا دولتیها این کار را کردند و موفق نشدند به راهکار درستی برسند.
مسؤولان بارها اعلام کردند مرحله راستیآزمایی از اطلاعات اقتصادی را آغاز و با استفاده از 40 پایگاه اطلاعاتی، اطلاعات مردم را بررسی کردهاند. شاید منظور روحانی سرک کشیدن به حساب بانکی مردم است، اگر دولتیها این کار را هم بکنند نمیتوانند نیازمند و غیر نیازمند را تفکیک کنند، چراکه اطلاعات بانکی نیز نمیتواند منبع خوب اطلاعات اقتصادی باشد همانگونه که 40 پایگاه اطلاعات اقتصادی نتوانست چنین اطلاعاتی را بدهد.
5- دولت نتوانسته تکلیف یارانه را روشن کند و به همین علت شاهد تناقضگویی مسؤولان هستیم. از یک طرف وزیر اقتصاد در فروردین ماه گفت 10 میلیون ثروتمند شناسایی شدهاند که به راحتی قابل حذف هستند، از طرفی معاون اجرایی رئیسجمهور میگوید به تدریج در حال حذف ثروتمندان هستیم و از سوی دیگر مسؤولان رده بالا میگویند به راهکار درستی برای حذف یارانهبگیران نرسیدهایم! یارانه نقدی را میتوان آزمون بزرگی برای دولت دانست اما دولتیها به جای پرداختن به این آزمون با سخنان تبلیغاتی مانند اجازه ندادن برای سرک کشیدن به اموال مردم از اهداف قانون هدفمندی یارانهها دور میشوند. 6 ماه از پایان ثبتنام یارانهای میگذرد و معلوم نیست دولتیها چه موقع قرار است به راهکار درستی برای آینده یارانه نقدی برسند.
جوان:تکمیل اعلامیه بالفور
«تکمیل اعلامیه بالفور»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛هفته گذشته دولت سوئد و دیروز مجلس انگلستان، تشکیل کشور مستقل فلسطینی را تأیید و بر به رسمیت شناختن آن تأکید کردند. این در حالی است که هیچ یک از گروههای فلسطینی در شرایط حاضر چنین مطالبهای را طرح نکردند و تشکیل کشور فلسطینی با شرایط موجود را بر باد رفتن کشور و حق ملت فلسطین میدانند. تأکید بر تشکیل کشور فلسطینی توسط دولتهای غربی به ظاهر منصفانه و حق مدارانه جلوه مینماید و شاید عدم استقبال فلسطینیان از آن را به مثابه بیعلاقگی به داشتن کشور مستقل تلقی نمایند.
غرب در تلاش است به فلسطینیان بفهماند از این فرصت طلایی و تاریخی استفاده کنند که شاید فردا دیر خواهد بود. اما حقیقت ماجرا این است که غربیها و خصوصاً دولت انگلیس درصددند همان طور که نطفه صهیونیست را در سرزمینهای اسلامی پرورش دادند، مرحله تکمیلی آن که تضمین امنیت لرزان صهیونیستهاست را تکمیل نمایند. تشکیل کشور فلسطینی با شرایط و سرزمین فعلی آرمان صهیونیستها است چرا که هم صهیونیستها به رسمیت شناخته میشوند و هم مطالبات فلسطینیان برای همیشه از حیز انتفاع ساقط خواهد شد. بنابراین پیشنهاد و تأیید کشور فلسطینی در شرایط امروز را باید دامی برای فلسطینیان و خدمتی به صهیونیستها قلمداد نمود. کما اینکه ممکن است هدف از حمایت از تشکیل این کشور اهداف پیچیده دیگری همچون ایجاد اختلاف مجدد در بین فلسطینیان یا ترسیم چهرهای بزک کرده از غرب، پس از حمایتهای آنان از داعش باشد. اما واقعیت اصلی مسئله عبور شبانه از حق فلسطینیان با سیاست «راهانداز جا انداز» است. این تأیید به مثابه عبور از مطالبات فلسطینیان و قرار دادن آنها در عمل انجام شده است. فلسطینیان در دو سطح با رژیم صهیونیستی تاکنون برخورد کردهاند. برخی گروهها وجود آن را به کلی نمیپذیرند و خواستار حذف آن هستند و راهبرد مقاومت را تنها راهبرد حل مسئله فلسطین میدانند. دسته دوم با حل سه مسئله، تشکیل دولت فلسطینی و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را میپذیرند. سه مسئلهای که از 1990 تاکنون منجر به پیمان صلح و تشکیل کشور فلسطین نشده عبارتند از:
1- بازگشت صهیونیستها به سرزمین اشغالی قبل از 1967، یعنی بازگشت به سرزمینهایی که در 1948 اشغال کردهاند و در اشغال اولیه از فلسطین جدا شدهاند.
2- بازگشت آوارگان فلسطینی از کشورهای همسایه و سراسر جهان که اگر 5 میلیون و 500 هزار فلسطینی به سرزمین مادری خود برگردند توازن جمعیت که یکی از عوامل اصلی قدرت است به نفع فلسطینیان رقم خواهد خورد.
3- تشکیل دولت فلسطینی به پایتختی قدس با الزامات واقعی یک حکومت مستقل، از قبیل داشتن سلاح سنگین و... این در حالی است که صهیونیستها قدس را به عنوان پایتخت فلسطینیان به رسمیت نخواهند شناخت. بنابراین اعلام حمایت سوئد و انگلیس به معنی عبور از پایتخت فلسطینی و گرفتار آمدن آنان در رامالله به عنوان پایتخت تحمیلی نیز میباشد. لذا لازم است جنبش عدم تعهد، سازمان همکاریهای اسلامی و نظام جمهوری اسلامی با به رسمیت شناختن کشور فلسطینی در حال حاضر به مخالفت برخیزند و تلاش نمایند از گرفتار آمدن فلسطینیان در یک عمل انجام شده جلوگیری کنند. چهره منصفانه غربیها در این مسئله را به کشتار هزاران زن و کودک فلسطینی در چند ماه پیش ارجاع دهند و اقدام مجلس انگلیس را در راستای تکمیل دستور بالفور قلمداد نمایند. به نظر میرسد رویه سوئد و انگلیس به بقیه کشورهای اروپایی سرایت کند. آنگاه فلسطینیان به جنگ افروزی و بیتوجهی به موقعیت و منافع خویش متهم شوند. مقابله با تبدیل کرانه باختری به کشور فلسطینی به اجماع جهانی نیازمند است، زیرا فلسطین منالبحر الی النهر است.
آفرینش:آغاز جنگ نفتی عربستان علیه ایران
«آغاز جنگ نفتی عربستان علیه ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛میزان سردی روابط میان ایران و عربستان در طی چند سال اخیر در بسیاری از موارد همچون سوریه، عراق، یمن، بحرین و دیگر موضوعات منطقهای مرتبط با تروریسم، به اوج خود رسیده و تضاد منافع و جهت گیریها ضخامت یخ روابط فی مابین را به بیشترین حدخود رساند. البته با روی کار آمدن دولت "تدبیر و امید" تمهیدات جهت کاهش تنشها و ارتقای سطح روابط صورت گرفت، اما اختلاف برسر مبانی استراتژیک در منطقه هیچگاه اجازه همکاری و همسویی به این دو کشور را نداد. از سوی دیگر چون ایران از مواضع خود در حمایت از نظام سوریه عقب نشینی نکرد و موجب فرسایش خواستهها و تلاشهای عربستان در برکناری نظام اسد گردید، حکومت سعودی در استفاده از پتانسیلهای خود در همکاری با غرب و خرج کردن دلارهای نفتی برای تحقق مقاصدش هیچ کوتاهی نکرد. لذا تقابل خواستهها میان ایران و آل سعود موجب شد تا عربستان از ابزار استراتژیک خود یعنی "نفت" استفاده کند. برکسی پوشیده نیست که حمایتهای ایران از نظام سوریه، مقاومت فلسطین و حزبا... لبنان و گروههای مردمی در عراق، هزینه بر بوده و فراهم کردن نیازهای انسانی و تسلیحاتی برای آنها منوط به خرج کردن دلار از منبع درآمدهای نفتی می باشد. حال عربستان با اتکا بر قدرت نفتی خود جبهه دیگری را برعلیه ایران باز کرده است. فروش نفت خارج از چارچوبها و توافقات اوپک از سوی عربستان باعث شده تا قیمت نفت در طی دوهفته اخیر از 104 دلار به زیر 85 دلار در هربشکه برسد و این روند با ادامه سیاست توزیع عربستان ادامه خواهد داشت و کارشناسان براین باورند که دولت سعودی به دنبال کشاندن قیمت نفت به زیر70 دلار هستند.
اما این استراتژی عربستان مسلماً موجب کاهش درآمدهای نفتی خود این کشور نیز میشود، پس باید مابه ازای با ارزش تری پشت این ارزان فروشی نهفته باشد. مسلماً این تصمیم عربستان درپی یک توافق پشت پرده با آمریکا و غرب بوده است، که به دنبال آن منافع طرفین از چندین جهت مورد وثوق قرار گرفته است.دراولین واکاوی توافق احتمالی میان عربستان و غرب میتوان بر موضوع سوریه تاکید داشت که احتمالا طرفین با انجام توافقاتی برسر ساقط کردن حکومت دمشق توافقاتی داشتهاند. جبهه غربی و عربی به رهبری حکومت سعودی خواستار برکناری دولت اسد هستند، و غربی ها میتوانند با فراهم سازی اجماعی جهانی و بهره گیری از شورای امنیت و تجهیز و تسلیح مخالفان سوری، بیشترین ضربات را بر حکومت دمشق وارد کنند. از سوی دیگر عربستان نیز با تامین مالی این حمایتها و کاهش قیمت نفت، کام غربیها از فشار بر سوریه و حمایت کننده اصلی آن یعنی ایران را شیرین میکنند. اما وجه گمشده در توافقات فی مابین غرب و عربستان، موضوع اوکراین و روسیه است. ازآنجا که روسیه کشوری متکی به درآمدهای نفتی است و ضمن اینکه تحت تحریمهای گسترده اقتصادی غرب قرار گرفته است، کاهش قیمت نفت ضربه مهلکی به اقتصاد و سیاستهای حاکمان مسکو میباشد.
مسئله دیگری که میتوان در توافق میان عربستان و غرب به آن اشاره کرد، برنامه هستهای ایران می باشد. با نزدیک شدن به فرصت نهایی برای حل پرونده هستهای کشورمان و در آستانه آغاز دور جدید مذاکرات شاهد کاهش غیرقابل هضم قیمت نفت با ارزان فروشی عربستان هستیم. غربیها و مخالفان برنامه هستهای ایران معتقدند که فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم نفت ایران موجب بازگشت تهران به پای میز مذاکره گردید، لذا این تصور وجود دارد که با ادامه روند گذشته و محدود کردن درآمدهای نفتی میتوان از ایران امتیاز گرفت و آن را تسلیم کرد. لذا به نظر می رسد نفع مشترک غرب و عربستان درتضعیف قدرت اقتصادی ایران، مهمترین دلیل تغییر استراتژی فروش و توزیع نفت میباشد. به این ترتیب عربستان با تضعیف قدرت اقتصادی ایران به دنبال چالش آفرینی برای ما بوده تا از مواضعمان در حمایت از حکومت سوریه کوتاه بیاییم و آنچه در لبنان، یمن وعراق در حال رخ دادن است را به سبک و سیاق خودشان مدیریت کنند. همچنین با کاهش قیمت نفت اساس برنامهریزی بودجه ایران را به چالش بکشند تا ما درگیرمشکلات داخلی شویم و مجالی برای نقش آفرینی در منطقه نیابیم. درعوض غرب هم دریک روی سکه معامله باعربستان ابزار قوی تری برای فشار بر روسیه ومنزوی کردن آن مییابد و در روی دیگر سکه برنامه هستهای ایران را با برگه امتیازهای بیشتری دنبال خواهند کرد. انتظار میرود تا دستگاه دیپلماسی کشورمان مواضعی مناسب در مواجهه با این اقدمات اتخاذ کنند و با استفاده از نفوذ و ابزارهایی که در اوپک و دیگر کشورهای منطقه دارد مقهور این اقدامات جهبه غربی- عربی نگردد و جنگ نفتی را به عربستان نبازد.
آرمان:پرهیز از حاشیه
«پرهیز از حاشیه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسن هانیزاده است که در آن میخوانید؛روز گذشته وزیر خارجه ایران در حالی راهی وین شد که بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی جهان با دقت اظهارات او را زیر نظر دارند. مذاکرات هستهای ایران و 1+5 تابعی از متغیرات منطقهای و جهانی به شمار میرود. خواسته یا ناخواسته تحولات منطقهای بر روند مذاکرات هستهای ایران تاثیر خواهد گذاشت. با وجود اینکه پرونده هستهای ایران یک موضوع کاملا فنی و حقوقی است، اما آمریکا در طول مذاکرات موضوع هستهای ایران را به سمت سیاسیکاری سوق داده است. امری که در طول مذاکرات با هوشمندی تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان به متن مذاکرات تبدیل نشده است.
چنانچه پیش از این نیز شاهد بودیم که در مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 درحاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل با وجود آنکه انتظار میرفت مذاکرات هستهای ایران به سرانجام مثبتی برسد، اما تیم مذاکره کننده آمریکا به دلیل تغییرات منطقهای، مذاکرات را به حاشیه راند. ایران در طول مذاکرات ثابت کرده که برای حل مسئله پای میز مذاکره آمده است و این اراده از طرف ایران وجود دارد که مذاکرات به سرانجام برسد. ایران بر اساس بندهای توافقنامه ژنو مسیر مذاکرات را ادامه خواهد داد و تیم مذاکره کننده ایرانی از هرگونه حاشیهپردازی غرب در روند مذاکرات جلوگیری خواهد کرد.
هر چند در طول یک ماه از وقت باقی مانده برای پایان دادن به موضوع هستهای کشورمان انتظار میرود کشورهایی مثل آلمان، چین و روسیه نرمش بیشتری از خود نشان دهند و در برابر زیادی خواهیهای آمریکا ایستادگی کنند. امروز کارشناسان پیشبینی میکنند که در صورت ایستادگی ایران و حمایتهای کشورهای نام برده پرونده هستهای ایران هرچه سریعتر به سرانجام برسد با این حال به نتیجه رسیدن مذاکرات در وین7 تا اندازهای بعید به نظر میرسد چرا که مسائل حساسی مثل میزان غنیسازی اورانیوم و همچنین حذف تحریمها هنوز روی میز باقی مانده است. هدف نهایی ایران در این مذاکرات رفع تحریمهاست و تهران این موضوع را مد نظر قرار داده است؛ بنابراین طبیعی است که آقای ظریف درصدد پیشبرد مذاکرات بوده و نگرانی حاصل از نگاه ملی به مذاکرات را نیز مد نظر قرار دهد.
شرق:مسیر ناگزیر
«مسیر ناگزیر»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛ظرفیت جامعه ایران در مورد گرایش به فعالیتهای جمعی سیاسی و صنفی و آنچه در صحنه واقعی کار سیاسی جلوهگر است، عقبماندگی این حوزه را نشان میدهد. مخاطب این جمله، «دولت»، به مفهوم «دستگاه اجرایی» نیست. اگرچه، بارها، طی یکسال گذشته تاکیدشده که وزارت کشور دولت یازدهم بهویژه در بخش سیاسی، نیازمند بازنگری در فعالیتهای خود است، اما آنچه مشخص است مسوول درجه اول «تحزب» در کشور، دولت نیست. سوال اینجاست که چه زمانی بناست تنش و درگیری -که حاصل فعل و انفعالات مختلف و نیازمند واکاوی جداگانه است- به کنار گذارده شده و میل جامعه به فضای جدید زندگی، مشارکت سیاسی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی درک شود؟ آنچه به اصلاحطلبان مربوط است اینکه با وجود مطالباتی در سطح هواداران قابل توجه این تفکر در جامعه، به دنبال ایجاد آرامش توسعهآفرین در کشور هستند.
اما برخی افراد با وجود قرارداشتن در برخی مسوولیتها در دستگاههای مختلف، بهگونهای در مورد فعالیت سیاسی محدود یکحزب سیاسی اصلاحطلب اظهارنظر میکنند که قابل باور نیست. برای نمونه «حزب اعتمادملی» از احزابی بود که پس از دوران اصلاحات تشکیل شد. در آن مقطع، دبیرکل و برخی نیروهای حاضر در آن، موضع نیمهمنتقد نسبت به برخی احزاب و تشکلهای اصلاحطلب داشتند و به همین دلیل، صداوسیما و رسانههای وابسته به اصولگرایان، با ذوقزدگی خاصی به انتشار مواضع آنها مشغول بودند، به این امید که سبب شکاف در میان اصلاحطلبان شوند.
خوشبختانه این اتفاق رخ نداد و این حزب توانست در کنار اصلاحطلبان به ایفای نقش بپردازد و اخیرا هم موضع آنها این است که در کنار شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به فعالیت بپردازند. اما موضع دوگانه جناح مقابل در قبال یکگردهمایی محدود در مجموعه اصلاحطلبان، بسیار تعجبآور است. آنها باید از خود سوال کنند آیا میتوانند مجموعه اصلاحات را از صحنه روزگار محو کنند؟ اگر نمیشود آیا میتوان کاری کرد که این جریان به کلی منفعل شود؟
پاسخ این سوال هم منفی است چراکه در این صورت، نتیجه انتخابات سال 92 تا این حد برای اصولگرایان غیرقابل پیشبینی نبود. احزاب سیاسی با وجود همه تنگناها، در این چند سال با جامعه ارتباط برقرار کردهاند و نمیتوان این واقعیتها را نادیده گرفت. حتی اگر بتوان مانع همه این فعالیتها شد، آیا امکان پاسخگویی به مطالبات جامعه در این بخش وجود دارد؟ آیا میتوان با این تفکرات ابتدایی، به رشد و توسعه رسید؟ رشد اقتصادی و توسعه همهجانبه با سیاستهای بسته در هیچکجای دنیا، امکان تحقق نداشته است.
الگوی چین هم که برخی در ذهن دارند، هزاران اما و اگر دارد. ممانعت در قبال عادیشدن فعالیت حزبی در کشور، تنها برخی آفتها را به جامعه منتقل میکند. واکنشهای شتابزده در مقابل تحرک سیاسی احزاب، مبارزه با فساد و ناهنجاریها را دشوارتر میکند. حال آنکه اساس کار حزبی، شفافیت با مردم و فعالیت منظم سیاسی است.
شاهبیت عمل سیاسی غیرحزبی اصولگرایان، محمود احمدینژاد و دولت وی بود که به سبب همین نهادینهنشدن «تحزب»، مجموعه اصولگرایان، از مردم عذرخواهی نکرده و تاوان آن را در انتخابات پرداختند. فعالیت نیرویهای سیاسی با سلیقههای مختلف، مسیر ناگزیر عرصه سیاست است.
مردم سالاری:مقابله جدی با داعش
«مقابله جدی با داعش»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم انوشیروان پارسا است که در آن میخوانید؛با توجه به کارنامه منفی ائتلاف جهانی موسوم به مبارزه با داعش در مییابیم این مدت نه تنها داعش تضعیف نشد بلکه از قرار معلوم حملات هوایی ائتلاف باعث گردید که این گروهک تروریستی با بازبینی نقاط ضعف و قوت خود با توان بیشتری به حملات خود ادامه دهد. هر فردی که به این کارنامه نگاهی میاندازد بیشک در ذهنش تردیدی در مورد نیتهای ائتلاف غرب و اروپا نقش خواهد بست.
به هر حال پیشتر نیز گفته بودیم گروهک موسوم به داعش زائیده همین مادران ائتلاف، علیالخصوص برخی کشورهای عرب است و تنها هدف این ائتلاف مبارزه غیرمستقیم با دولت سوریه و عراق میباشد تا به اصطلاح بتواند با ساختار شکنی کشورهای شیعه خاورمیانه، توازن قدرت منطقه را علیه ایران برهم زند و مسلما انگلیس با سوابق استعماری خود بیشاز همه قدرتها موافق با تجزیه و فروپاشی دولتهای منطقه است. به هر حال نباید غافل شد که در حال حاضر گروهک داعش جسارت تصرف هیت در استان الانبار عراق را پیدا کرده و توانسته توام با حملات هوایی ائتلاف خود را تا نزدیکی بغداد هم برساند. مهمتر این که شهر کرد نشین کوبانی در جنگی ناجوانمردانه سعی بر مقاومت و جنگ انتحاری در برابر داعش را دارد و در عین حال برخی از کشورهای هم مرز سوریه به بهانههای مختلف صلاح را بر این نمیدانند به اکراد کوبانی کمک نمایند. چنین افکار و برخوردهای این کشورها در مورد کردهای کوبانی با سیاست همگام نبوده و بیشتر شبیه انتقامجویی و اقدامات تلافی جویانه در برابر کردها به نظر میرسد و شاید تصور میکنند که کوبانی در جنگهای داخلی گذشته کشورشان با اکراد تاثیرگذار بوده است ویا درآینده تاثیرگذار خواهد بود.
به عبارت دیگر آنها نیت بر تضعیف کردهای کوبانی دارند تاتضمین امنیت داخلی فردایشان بیشتر فراهم آید غافل ازاینکه هم مرز شدن داعش با آنها چه بسا خطرناکتر از همسایگی با یک منطقه آزاد کردنشین است. علی ایحال آنچه که نظارهگر هستیم قتل عام و ظلم و فساد توسط گروهک داعش است که شامل حال مردم عادی و زنان و کودکان منطقه گردیده است. ضرورت داردهرچه سریعتر برای مبارزه با داعش و افراطیگری در منطقه نسبت به تشکیل ائتلاف منطقهای اقدام عملی صورت گیرد تا چنین جریانات و گروهکهایی با اسامی مختلف داعش و... در نطفه خفه شوند.
ابتکار: یک هتل قدیمی، دو اختلاف کهنه، سه دیپلمات مصمم
«یک هتل قدیمی، دو اختلاف کهنه، سه دیپلمات مصمم»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛دو هفته پس از آنکه مذاکرات ده روزه ایران و 1+5 در نیویورک مدرن راه به جایی نبرد، جمعی از دیپلمات های ایران و کشورهای طرف گفتگو باردیگر به قلعه تاریخی پله کوبورگ شهر وین پناه برده اند، تا شاید با چانه زنی دوباره در پله های مارپیچ و اتاق های تو در توی این ساختمان قدیمی و بازسازی شده این معمای یازده ساله را به حل نهایی نزدیک کنند. ظریف در مقام دیپلمات اول کشورمان شب گذشته با کاترین اشتون( دیپلمات اول فعلی اروپا در مذاکرات هسته ای) گفتگو کرد.
امروز هم قرار است در این هتل وزیرخارجه کشورمان با جان کری وزیر امور خارجه و دیپلمات اول امریکا به صورت سه جانبه و با حضورخانم اشتون مذاکره کند. هتل پله کوبورگ همان جایی است که دوماه و نیم پیشتر ظریف و اشتون توافقنامه تمدید برنامه اقدام مشترک تا پایان ماه نوامبر را امضا کردند. مطابق توافق پیشین وین ایران و 1+5 برای امضای متن توافقنامه جامع تا 24 نوامبر 2014 یعنی 40 روز دیگر فرصت دارند.
این توافقنامه میتواند به بیش از یک دهه جدال ایران و غربی ها ( به خصوص آمریکا) بر سر پرونده هسته ای پایان دهد. ظرفیت غنی سازی ایران و نحوه لغو تحریم ها دو گره تقریبا کوری است که راه رسیدن دو طرف به توافق و مفاهمه را سخت کرده است. خبر خوب اما این است که ایران و 1+5 بر سر کلیات حق غنی سازی هسته ای ایران تفاهم کرده اند و درخصوص مسائل مرتبط با رآکتور آب سنگین اراک و تاسیسات فردو هم تا پیش از بازگشت دوباره به وین به توافق نسبی دست یافته اند.دوشنبه گذشته درحالی که تیم دیپلماسی کشورمان در راه وین بود و خود را برای آغاز دور تازه ای از گفتگوهای هسته ای با 1+5 آماده میکرد، رییس جمهور در گفتگویی تلویزیونی موضع دولت درباره سرنوشت این مذاکرات را با مردم درمیان گذاشت.
روحانی لابلای سخنان مفصل خود پیرامون پرونده هسته ای به صراحت به شهروندان ایرانی گفت که حتما با 1+5 به تفاهم خواهیم رسید. مهم ترین نکات سخنان رییس جمهوری این چهار جمله کوتاه بود: « موضوع هسته ای بازگشت ناپذیر است. در مساله هسته ای حتما دو طرف به تفاهم خواهند رسید. اراده ما بر این است که در40روز باقیمانده مساله به طور نهایی حل وفصل شود. این تفاهم برد-برد خواهد بود.»
آنچه که از این بخش از سخنان عمومی رییس جمهور برداشت شده این است که به احتمال بسیار در مهلت 40 روزه باقی مانده دو اختلاف اساسی باقیمانده نیز حل و فصل خواهد شد و نیاز به چانه زنی دوباره برای تمدید مجدد این وقت اضافه نخواهد بود. ساعاتی پس از سخنان رییس جمهور رییس تیم دیپلماسی کشورمان که برای شرکت در دور تازه مذاکرات راهی وین شده بود در فرودگاه سخنانی متفاوت با اظهارات رییس جمهور بیان کرد. ظریف که تلاش میکرد پیش از ورود به دور تازه گفتگوها کاملا محتطانه و دیپلمات گونه سخن بگوید به خبرنگاران رسانه های بینالمللی گفت که رسیدن به توافق در این دور از مذاکرات بسیار بعید است و موضوعات باقی مانده که باید حل و فصل شوند همچنان بسیار زیاد هستند. ناگفته نماند که روحانی در عین حال در ادامه سخنان خود در لفافه سخنانی را مطرح کرد که سخنان ظریف ترجمه دیگری از این بخش از سخنان رییس جمهور است. روحانی تاکید کرد که « بحث اصلی درباره این است که ایران برای چند سال چه مسائلی را به صورت محدود بپذیرد.علاوه بر این اینکه رفع تحریم ها از کی آغاز شود و گام اول و دوم چگونه باشد، مسایل مهمی است که باید حل شود.»
بخش اول اظهارات رییس جمهور عمدتا به تعداد سانتریفیوژها و میزان غنی سازی ایران اشاره دارد و بخش دوم آن هم حول دوره زمانی رفع تدریجی تحریم ها است. تاکنون چه در خصوص تعداد سانتریفیوژها و چه درباره دوره زمانی لغو تحریم ها گمانه ها و نقل و قول های غیر رسمی زیادی منتشر شده اما تاکنون منابع رسمی هیچکدام از اعداد و ارقام مربوط به دو موضوع را تایید نکرده اند. اما شواهد نشان میدهد که هم در نیویورک و هم اکنون در وین بیش از هرچیز بحث ها درباره این دو عدد(تعداد سانتریفیوژها و عدد سالهای لازم برای لغو کامل تحریم ها) بوده است.سخنان امیدوارکننده روحانی و البته تفاوت ظاهری این سخنان با گفته های دیپلماتیک، دیپلمات اول کشورمان در مذاکرات، سکوت نسبی کاترین اشتون و دیگر دیپلمات های طرف مقابل و نیز برگزاری این دور از مذاکرات با حضور دیپلمات اول کشور آمریکا یعنی جان کری باعث شده تا در روز اول از مرحله جدید گفتگوها هم امیدواری ها به توافق زیاد باشد و هم در عین حال گمانه زنی و تحلیل درباره سرنوشت گفتگوهای وین و نیز پیش بینی سیر مذاکرات در 6 هفته باقیمانده سخت شود.
این ترکیب یعنی سخت شدن پیش بینی و تحلیل در عین بیشتر شدن امیدواری ها را میتوان نشانه این نکته دانست که وین این بار قرار است نقطه عطف اصلی تلاش ها و گفتگوهای دو طرف برای رسیدن به توافق جامع هسته ای باشد.البته این نقطه عطف بودن الزاما به این معنا نیست که تا روز جمعه دو طرف یا به توافق خواهند رسید و یا مذاکرات شکست خواهد خورد. حتی به این معنا هم نخواهد بود که طرفین به سرعت سراغ گفتگو بر سر تمدید مهلت 24 نوامبر خواهند رفت. قطعا در عرصه دیپلماسی فاصله 6 هفته ای تا پایان مهلت تعیین شده زمان کمی نیست.
مذاکره کنندگان حرفه ای ایران و 1+5 هم نشان داده اند که قادرند حتی در کسری از یک روز، سرنوشت و مسیر گفتگوها را تغییر دهند. برپایه این مسائل میتوان گفت که این دور از چانه زنی ها در اتاق های تودرتوی هتل پله کوبورگ از آن جهت تعیین کننده و نقطه عطف است که میتواند با در نظر گرفتن مهلت 30-40 روزه باقیمانده و با احتساب هر دو هفته یک دور گفتگو طرفین را در دو موضوع اختلافی آنقدر به هم نزدیک کند که امیدوار باشیم طی دو و حداکثر سه دور گفتگوی دیگر تا پایان مهلت تعیین شده، معدود پرانتزهای باقیمانده در متن توافقنامه نیز برداشته شود و در واپسین ساعات از واپسین روز وقت اضافه، متن نهایی برای امضا مهیا باشد...
فرهیختگان:الگویی برای تعامل دانشگاه و صنعت
«الگویی برای تعامل دانشگاه و صنعت»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم احمد شمس است که در آن میخوانید؛اگر طرح دکترای پژوهشمحور به خوبی عملیاتی شود و بر حسن اجرای آن نظارت دقیق و مناسبی انجام گیرد، میتواند الگوی مناسبی برای تعامل هر چه بهتر و بیشتر دانشگاه با بخشهای مختلف صنعت را ایجاد کند. این طرح در بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا اجرا میشود و جای خالی آن در سیستم آموزشی کشور بهویژه دانشگاه آزاد اسلامی احساس میشد. پاسخگویی به نیاز بخشهای مختلف صنعت کشور نقطه قوت این طرح است. بخش صنعت کشور همیشه در واکنش به عدم ارتباطگیری با دانشگاه از تئوری بودن دروس و واحدهای دانشگاهی انتقاد میکند که البته در بخشی از موارد هم صحیح است و خوشبختانه با برگزاری دورههای دکترای پژوهشمحور این نقص تا اندازه زیادی برطرف میشود.
تمرکز روی نیازهای بخشهای مختلف صنعت و تامین منابع مالی بخشهای تحقیقاتی و پژوهشی و از همه مهمتر مستحکمتر شدن ارتباط بخشهای تولیدی و صنعتی کشور ازجمله آثار دیگر این طرح است. دکترای پژوهشمحور فرصت مناسبی برای ارتقای سطح علمی اعضای هیاتعلمی دانشگاهها است. هماکنون تعداد زیادی مربی در واحدهای مختلف دانشگاه آزاد اسلامی در حال فعالیت هستند که میتوان با بهرهگیری از دکترای پژوهشمحور برای ارتقای علمی این افراد و تحصیل آنها در دوره دکتری تلاش کرد. در سالهای گذشته حدود 20 درصد از ظرفیت دکتری برای مربیان واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی در نظر گرفته میشد که البته در آییننامه جدید برای دکترای پژوهشمحور این امر مسکوت مانده است.
وزارت نفت و دانشگاه آزاد اسلامی نیز همکاری خود را آغاز کردند و این بخش مهم صنعتی کشور به بدنه علمی و تحقیقاتی این دانشگاه اعتماد کرده است. همکاری وزارت نفت با دانشگاه آزاد اسلامی به خوبی نشاندهنده توانمندی بالای این دانشگاه در بخش تحقیق و پژوهش است و برای دورههای دکترای پژوهشمحور هم میتوان از این فرصت به خوبی استفاده کرد و موضوعات متنوع و بسیاری را برای تحقیق و پژوهش برگزید و در نتیجه زمینه را برای همکاری بیشتر با صنعت نفت کشور مهیا کرد.
هدف از دوره دکترای پژوهشمحور، تحقیق و پژوهش روی نیازها و موضوعات مورد درخواست بخشهای مختلف صنعت و تولید کشور است و صنعت نفت هم بهعنوان مهمترین و استراتژیکترین صنعت کشور دارای نیازها و زمینههای تحقیقاتی بسیاری است که این موضوع میتواند مسیر را برای تعامل هر چه بهتر و بیشتر این دو نهاد آماده کند. دورههای دکترای پژوهشمحور اگر به خوبی عملیاتی شود، میتواند تحولی اساسی در تعامل دانشگاه و بخش صنعت کشور ایجاد کند. البته شرط معدل برای دکترای پژوهشمحور، شرط مناسبی نیست، زیرا تجربه به خوبی نشان داده که معدل کلی دانشگاههای معتبر کشور بسیار پایینتر از دانشگاههای کوچک و غیرمعتبر است و نمیتوان سطح سواد و دانش دانشجویان را تنها با معدل سنجید.
دنیای اقتصاد:سیاست پولی و تعدیل نوسانات
«سیاست پولی و تعدیل نوسانات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛دوره اعتدال بزرگ از اوایل دهه 1980 به این سو و تا زمان رکود قرن بیست و یک، دورهای درخشان را برای اقتصادهای صنعتی به ارمغان آورد؛ دورهای که در آن اقتصاد غرب به بالاترین نیروهای خودجوشی متکی بود که میتوانستند شوکهای مختلف را از سر اقتصاد دور کنند. دورهای که در آن نوسانات تورم و تولید واقعی به کمترین حد خود رسید. مطالعات نشان میدهد که در این محدوده زمانی، نوسانات رشد فصلی تولید واقعی ایالات متحده از اواسط دهه 1980 تقریبا نصف شد و نوسانات تورم نیز قریب به 70 درصد کاهش یافت. اعتدال بزرگ، آرامشی تجربه نشده را در دوران مدرن برای شهروندان غربی به ارمغان آورد؛ اما ابتدا بپرسیم که چرا کاهش نوسانات تورم و تولید مهم است؟ نوسانات پایین تورم موجب میشود تا مکانیسم قیمتی نقش خود را به خوبی ایفا کرده و درنتیجه عملکرد بازار بهبود مییابد، برنامهریزی اقتصادی آسانتر شود و منابع کمتری توسط عاملان اقتصادی برای پوشش ریسکهای تورم هزینه میشود.
افت نوسانات تولید نیز موجب میشود تا اشتغال پایدارتر شود، عاملان اقتصادی با فراغ بال بیشتری تصمیمگیریهای اقتصادی خود را سامان بخشند و درنتیجه شوکها کمتر و احتمال وقوع رکود کمتر شود. هر چند بالاخره پس از قریب 3 دهه، رکود رخ داد، اما نباید از یاد برد که در گذار این سالها، وقوع رکود و تورم شدید به حداقل خود رسید.
واقعیت این است که با یک ساختار اقتصادی معین و درک مشخصی از اقتصاد، بده – بستانی نه کوتاهمدت بلکه بلندمدت بین نوسانات تولید و تورم وجود دارد که در علم اقتصاد این بدهبستان در نمودار تیلور آمده است. این نمودار میگوید: سیاستگذار با فروض بیان شده تنها زمانی میتواند از نوسانات تولید بکاهد که نوسانات تورمی افزایش یابد؛ اما این تمام داستان نیست. اگر درک سیاستگذار از اقتصاد بهبود یابد، سیاست بهینهتری میتواند انتخاب کند؛ بهطوریکه هم نوسان تولید کاهش یابد و هم نوسانات تورم. ضمن آنکه اگر درک سیاستگذار از اقتصاد تقلیل یابد، وضعیت معکوس میشود؛ یعنی هم نوسانات تورمی بیشتر میشود و هم تولید، آن طور که در زمان دولت نهم و دهم شاهدش بودیم و نوسانات اقتصاد کلان در هر دو جهت افزایش یافتند.
با تغییر ساختار اقتصاد نیز میتوان وضعیت مشابهی را دریافت؛ بهگونهای که منحنی تیلور میتواند جابهجا شود و در این صورت حرکت نوسانات تولید و تورم میتواند همسو باشد.
بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که عامل اصلی در کاهش نوسانات اعتدال بزرگ، سیاست پولی بود. با درک بیشتر سیاستگذار پولی از ابزار و اهدافی که باید تعیین کند، چنان افزایش یافت که دیگر بده – بستان میان نوسانات تولید و تورم از بین رفت؛ اما آیا در ایران دولت اعتدال میتواند، اعتدال اقتصادی را ایجاد کند؟ از یکسو بله، چون نوسانات تورم و تولید هر دو تا همین جا تقلیل یافتهاند؛ اما از سوی دیگر به نظر نمیرسد که اعتدال به عمقی باشد که در کشورهای توسعهیافته شاهدش بودیم. چرا؟
از آنجا که سیاست پولی محور اصلی کاهش نوسانات است، باید گفت که به نظر میرسد، سیاست پولی دولت آقای روحانی، دیگر هدف یکساله گذشته را دنبال نمیکند. شواهد نشان میدهد که فشارها بر دولت و نهاد پولی بهگونهای بوده است که در تغییری محسوس، به جای کنترل نوسانات و هدف تورمی که در ذات خود ایجادکننده حداقل نوسانات در اقتصاد کلان است، تامین مالی تولیدکنندگان و پروژههای مختلف در دستورکار قرار گرفته است. رشد نقدینگی ابدا تصویری از تحقق تورم تک رقمی ندارد و بدتر از آن مقامات دولتی به جای دنبال کردن تورم نقطه به نقطه که نمای بهتری از سیاستهای پولی آنها میدهد، روی تورم متوسط متمرکز شدهاند؛ زیرا این آگاهی وجود دارد که تورم نقطه به نقطه به سطوح چسبندهای رسیده است که عبور از آن به سادگی گذشته نیست، در حالی که تورم متوسط همچنان به سرعت نزول میکند.
اگر دولت اعتدال، به دنبال اعتدال در اقتصاد است، باید بازبینی مجددی در رویه شش هفت ماهه گذشتهاش، در مورد نرخ بهره و هدف تورمی کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد