با هجوم نیروهای انگلیس و شوروی در شهریور 1320هـ . ش (آگوست 1941.م) زمینه‌های برکناری رضاشاه از سلطنت ایران فراهم شد. این دو کشور متفق و ایالات متحده آمریکا که در دسامبر 1941.م به آنها پیوسته بود، به این نتیجه رسیدند که دولت ایران برای نیل به اهداف عمده‌شان مانعی بزرگ خواهد بود.
کد خبر: ۷۰۸۷۲۰
آرایش اندیشه‌های سیاسی در انتخابات مجلس سیزدهم
این اهداف عبارت بود از: کنترل فیزیکی بر منابع نفتی بریتانیا در جنگ جهانی دوم ـ که از دست رفتن این منابع، بیش از جنگ جهانی اول برای انگلستان حیاتی بود ـ و دیگری از دست رفتن کریدور زمینی به سوی شوروی با توجه به یخبندان مسیر جایگزین یعنی بندر آرخانگل که بخش اعظم سال‌ عملا غیرقابل استفاده می‌شد.

از سوی دیگر انگلیسی‌ها که تلاش رضاشاه را در افزایش درآمد ایران از نفت جنوب به خاطر داشتند درصدد انتقام از او برآمدند. شاه ایران که در حالت تردید و نگرانی به سر می‌برد و از نظر متفقین درباره خود مطلع بود، در شب 25 شهریور در حالی که خبر حرکت نیروهای شوروی از قزوین به تهران رسیده بود، با مشورت فروغی، نخست‌وزیر وقت، از سلطنت کناره‌گیری کرد. فروغی تصمیم و تهدید دولت‌های انگلیس و شوروی و احتمال اقدام نظامی ‌آنها و خطری را که متوجه کشور و مردم و شخص شاه و خانواده او می‌شد؛ بخوبی برای شاه تشریح کرد و استعفانامه‌ای را به خط خود نوشت و به امضای شاه رسانید. متن استعفانامه به شرح زیر است:

«نظر به این که من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوانی به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد. بنابراین سلطنت را به ولیعهد خود تفویض و از کار کناره کردم. از امروز که روز 25 شهریور 1320 است، عموم ملت از کشوری و لشکری، ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسند و آنچه از پیروی مصالح کشور نسبت به من می‌کردند، نسبت به ایشان منظور دارند.»

از سقوط سلطنت نظامی ‌رضاشاه در شهریور 1320هـ . ش تا آغاز سلطنت نظامی‌ محمدرضاشاه در مرداد 1332هـ . ش قدرت میان 5 قطب جداگانه دست به دست می‌شد: دربار، مجلس، کابینه، سفارتخانه‌های خارجی و مردم.

محمدرضا پهلوی در اوضاع و احوالی به سلطنت رسید که پدر وی از سلطنت خلع‌ شده و کشور از دو سو به اشغال نیروهای متفقین در آمده بود. در شرایطی که حکومت شاهی جوان و بی‌تجربه و در عین حال ضعیف‌النفس و کم‌اراده از پی حکومت دیکتاتوری از دست رفته رضاشاه آغاز شده بود، مساله ضروری و حساس کشور بقای پادشاهی بود؛ در حالی که انگلستان و شوروی عملا و مستقیما در امور داخلی و خارجی کشور مداخله می‌کردند و پیامد‌های ناشی از خلأ قدرت در نظام سیاسی و اداری و تشکیلات نظامی‌ نمودار شده بود. شاه جدید در آغاز می‌کوشید که با تثبیت موقعیت خود و جلب اعتماد متفقین، خود را چهره‌ای غیرسیاسی و مخالف حکومت مستبدانه نشان دهد و به گونه‌ای سلطنت خود را بر کشور حفظ کند. به همین منظور اقداماتی نظیر اعتبار بخشیدن به امتیاز مصونیت پارلمانی نمایندگان، ترغیب به استعمال القاب اشرافی قدیمی، واگذاری ژاندارمری به وزارت کشور و از همه مهم‌تر ایجاد زمینه برای دخالت و مشارکت مجلس در جریان تشکیل کابینه‌ها را انجام داد.

در حقیقت تلاش محمدرضا برای حفظ سلطنت با بخت بلندی همراه شد؛ زیرا اشغال کشور درست هنگامی صورت گرفت که رضاشاه مقدمات لازم را برای انتخابات مجلس سیزدهم انجام داده بود. بنابراین محمدرضاشاه وارث مجلسی شد که حاضر بود با او مصالحه کند تا در مسائل سیاسی اعمال‌نظر نکند و در مقابل همچنان امور نظامی در دست شاه باقی بماند. در نتیجه سلسله مراتب فرماندهی در ارتش همچنان دست نخورده باقی ماند؛ بدون آن‌که وزرای جنگ دخالتی داشته باشند.

شاه ضمن آن‌که ارتش را در دست خود نگه داشت؛ حرکتی جدی ولی آرام را برای حفظ وفاداری افسران ارتش آغاز کرد. به گفته سر ریدر بولارد، سفیر انگلیس، شاه ایران که از علاقه مردم به سلطنتش تردید داشت؛ به افسران خود دل بسته بود و سعی داشت ارتش را کاملا اداره کند. به این ترتیب دو پایه از سه پایه نگهدارنده رژیم شاه یعنی بروکراسی و حمایت دربار را از بین برد.

نکته مهم این که پس از برکناری رضاشاه در 1320هـ . ش تعدادی از وکلای مجلس در دوره دوازدهم اقدام به تشکیل فراکسیون‌های گوناگون کردند و در بیرون از مجلس نیز احزاب، گروه‌ها و انجمن‌های سیاسی متعددی تشکیل شد. افراد چند حزب تشکیل‌شده را اشراف، نزدیکان به دربار شاه و زمین‌داران بزرگ تشکیل می‌دادند و از سوی دیگر احزاب چپگرا بویژه حزب توده خودنمایی می‌کرد. در این فضای سیاسی بود که انتخابات برگزار شد و در شرایطی که نوعی آزادی دیده می‌شد؛ 13 نفر از اعضا یا هواداران حزب توده نیز به مجلس راه یافتند.

تلاش محمدرضا برای حفظ سلطنت با بخت بلندی همراه شد؛ زیرا اشغال کشور درست هنگامی صورت گرفت که رضاشاه مقدمات لازم را برای انتخابات مجلس سیزدهم انجام داده بود

اوایل آبان 1320 مجلس دوازدهم پایان یافت و دولت مشغول فراهم آوردن مقدمات گشایش دوره جدید قانونگذاری (مجلس سیزدهم) شد. در انتخابات دوره سیزدهم مجلس شورای ملی نیز که ترتیب آن در دوره رضاشاه پهلوی به همان سیاق و سنت ادوار قبل (یعنی با دخالت مستقیم قوه مجریه و بی‌اعتنایی کامل به آرای انتخاب‌کنندگان) داده شده بود، اکثریت اهل حل و عقد خواستار آن بودند که نتایج این انتخابات دروغین در سراسر کشور باطل شود و در جو جدید پس از شهریور 1320هـ . ش انتخابات تازه‌ای صورت گیرد، اما محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر در آن بحران عظیم سیاسی مصلحت را در آن می‌دانست که مجلس شورای ملی به عنوان رکن رکین نظام قانونی مملکت هرچه زودتر ولو با همان نمایندگان تحمیلی تشکیل شود تا اوضاع کشور بیش از این از هم نپاشد.به این ترتیب سیزدهمین دوره قانونگذاری مجلس شورای ملی در 22 آبان 1320 توسط محمدرضا پهلوی افتتاح شد و نمایندگان سرگرم کارهای داخلی خود شدند. پس از دو هفته مجلس آمادگی خود را اعلام کرد و فروغی طبق عرف پارلمانی استعفا داد. مجلس به نخست وزیری فروغی ابراز تمایل کرد و او را مجدداً به سمت نخست‌وزیری برگزید.

به دنبال صدور فرمان نخست وزیری فروغی، او در 30 شهریور، اعضای کابینه خود را معرفی کرد ولی به دلیل کسالتی که داشت‌ نتوانست در جلسه حاضر شود و مجید آهی در غیاب او وزیران را معرفی و برنامه دولت را قرائت کرد. اعضای کابینه فروغی به این شرح بود: مجید آهی وزیر دادگستری، علی سهیلی وزیر خارجه، سپهبد امیر احمدی وزیر کشور، سیدمحمد تدین وزیر فرهنگ، باقر کاظمی وزیر بهداری، عباسقلی گلشاییان وزیر پیشه و هنر و بازرگانی، سرلشکر احمد نخجوان وزیر جنگ، سرلشکر امان‌الله جهانبانی وزیر راه، علی‌اکبر حکیمی وزیر کشاورزی، حمید سیاح وزیر پست و تلگراف و تلفن و دکتر مشرف نفیسی وزیر دارایی.

فروغی ضمن معرفی اعضای کابینه ترمیم شده؛ اظهار کرد که برنامه دولت همان برنامه قبل است و لزومی به تقدیم مجدد آن نیست، ولی وکلا به این موضوع اعتراض کردند و خواستار برنامه شدند. فروغی ناچار برنامه دولت را در جلسه بعد تسلیم مجلس کرد. در کابینه تازه فروغی‌ 3 تن از وزیرانی که در دوره رضاشاه مدت‌ها وزیر بودند به علت مخالفت عده‌ای از نمایندگان از عضویت دولت معاف شدند. مرآت و حکمت و سجادی وزیرانی بودند که به کابینه جدید راه نیافتند.

می‌توان گفت مجلس سیزدهم با مجالس ادوار قبل این تفاوت را داشت که فراکسیون‌های پارلمانی در آن موجودیت یافته بودند. به طور کلی مجلس سیزدهم (آبان1320‌‌ ـ ‌آبان1322) از 4 گروه تشکیل شده بود: فراکسیون‌های اتحاد ملی، میهن، آذربایجان و عدالت.

فراکسیون اتحاد ملی، بزرگ‌ترین جناح مجلس بود، ولی اکثریت نداشت. این فراکسیون نماینده بخشی از اشراف بود که در رژیم رضاشاه مشارکت موفقیت آمیزی داشتند. بیشتر اعضا از حوزه‌های انتخاباتی خارج از محدوده اشغال متفقین یعنی نواحی آشوب‌زده قبیله‌ای استان‌های مرکزی و غربی تحت حکومت نظامی بودند. در مورد قانون اساسی، آنان به حفظ مصالحه با شاه امیدوار بودند. در خصوص روابط خارجی نیز همانند شاه‌ از انگلیس و شوروی می‌ترسیدند و در نتیجه تلاش می‌کردند‌ برای ایجاد موازنه در برابر این دو دشمن دیرینه؛ آمریکا را به صحنه آورند. رهبر آنان مرتضی قلی‌خان بیات (سهام‌السلطان)، عضو پیشین حزب اعتدالیون بود که در 9 مجلس گذشته نماینده حوزه انتخابیه اراک بود. حسن اسفندیاری (محتشم‌السلطنه) سالمندترین دولتمرد فراکسیون با 40 سال تجربه پیوسته در خدمات عمومی رئیس مجلس سیزدهم بود و سیداحمد بهبهانی، فرزند مجتهد معروف دوره انقلاب مشروطه‌ از اعضای شاخص این فراکسیون بودند. آنها همانند شاه از انگلیس و شوروی می‌ترسیدند و در مسائل داخلی خواهان تداوم فرماندهی شاه بر ارتش بودند. فروغی با حمایت این فراکسیون به نخست‌وزیری رسید.

اعضای فراکسیون میهن‌ از زمین‌داران و بازرگانان مناطق جنوب و جنوب غربی تحت اشغال انگلیس تشکیل می‌شدند. آنها از قانون اساسی ناراضی بودند. ‌هاشم ملک مدنی سخنگوی اصلی گروه، زمین‌دار‌‌ و‌ تاجر ثروتمندی بود که در 8 دوره متوالی به عنوان نماینده زادگاهش ملایر؛ به مجلس راه یافته بود. مدنی در 4 دوره بعدی مجلس‌ سیاستمداران طرفدار انگلیس را رهبری می‌کرد. مهدی نمازی، ثروتمندترین عضو گروه و مهم‌ترین واردکننده کالاهای انگلیس بود. او در 4 دوره مجلس نماینده شهر خود شیراز بود. دکتر‌هادی طاهری از اعضای شاخص این گروه تاجر میلیونر ابریشم یزد بود که از سال 1305هـ.ش نمایندگی زادگاه خود را در مجلس برعهده داشت. اعضای خانواده طاهری مانند بیشتر بزرگان استان‌های دیگر‌ بر امور سیاسی منطقه خود تسلط داشتند. هدف اعضای فراکسیون میهن‌ به قدرت رساندن سیدضیاء طباطبایی انگلوفیل و نخست‌وزیر سال 1300هـ . ش بود که رضاشاه او را از قدرت برکنار کرده بود.فراکسیون آذربایجان: برخلاف فراکسیون میهن که مایل به اتحاد با انگلستان بود؛ فراکسیون آذربایجان به دلیل مخالفت با شاه و انگلستان آماده بود تا به شرط عدم حمایت شوروی از یک انقلاب اجتماعی در کشور‌ با آن همکاری نزدیکی داشته باشد. رهبر این گروه چند نفره؛ محمد ولی فرمانفرما برادر شاهزاده فیروز معروف بود که به دست رضاشاه کشته شده بود. امیر نصرت اسکندری از دیگر اعضای برجسته گروه و از نوادگان فتحعلی شاه بود. آنها امیدوار بودند‌ احمد قوام (قوام السلطنه) را به قدرت برسانند.

فراکسیون عدالت نماینده روشنفکران نسل قدیم بود. اعضای آن که از دولتیان عالی‌رتبه و تکنوکرات‌ها و روشنفکران قدیمی تشکیل می‌شدند؛ نخست از رضاشاه پشتیبانی می‌کردند ولی از روش‌های مستبدانه وی‌ به هراس افتادند. آنها خواستار اداره ارتش توسط غیر نظامیان بودند و در مسائل خارجی امیدوار بودند برای مقابله با 2 قدرت شوروی و بریتانیا، آمریکا را به صحنه سیاسی ایران وارد کنند. سخنگوی اصلی فراکسیون؛ علی دشتی و نامزد آنها برای نخست‌وزیری علی سهیلی بود.

در این مجلس، مسائل اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار بود و از همان ابتدا لزوم تجدیدنظر در امور مالی و درآمد و خرج دولت در دستور کار قرار گرفت. دولت جدید که به ریاست فروغی تشکیل شده بود در 13 اردیبهشت 1322هـ.ش به استخدام دکتر میلسپوی آمریکایی به سمت مستشار دارایی رأی داد و مجلس نیز قانون آن را تصویب کرد. در اسفند 1320هـ.ش که 3 فراکسیون میهن و آذربایجان و عدالت برای برکناری فروغی متحد شدند؛ موقعیت ضعیف فراکسیون اتحاد ملی آشکار شد و فروغی از شهریور همین سال ریاست 3 کابینه طرفدار دربار را برعهده داشت. مجلس سیزدهم که می‌دید شرایط برای تخاصم با اتحاد جماهیر شوروی مساعد نیست؛ قانونی را برای ایجاد دوستی بین دولت ایران و دولت شوروی تصویب کرد که این قانون در 6 بهمن 1320 از تصویب مجلس گذشت. برگزاری کنفرانس تهران ـ یالتا با حضور سران شوروی (ژوزف استالین)، آمریکا (فرانکلین روزولت) و انگلیس (وینستون چرچیل) در همین دوره مجلس بود که به دنبال آن؛ روزولت و چرچیل توافق کردند کمک‌های اقتصادی به ایران را تضمین کنند و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت بشناسند.

مریم شاه‌حسینی

منابع

1 ـ آبراهامیان، یرواند (1377)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران، مرکز.2 ـ آبراهامیان، یرواند (1389)، تاریخ ایران مدرن، تهران: نشر نی.3 ـ الموتی، مصطفی (1363)، ایران در عصر پهلوی، [بی جا]، [بی نا].4 ـ امین، سیدحسین (1383)، کارنامه غنی (نقدی بر تحولات عصر پهلوی)، تهران: انتشارات دایره‌المعارف ایرانشناسی.5 ـ عاقلی، باقر (1380)، شرح حال رجال سیاسی و نظامی ‌معاصر، تهران: نشر گفتار. 6 ـ عامری، هوشنگ (1388)، از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی (خاطرات میرزا جوادخان عامری «معین‌الممالک»)، با مقدمه و مؤخره دکتر باقر عاقلی، تهران: شرکت مطالعات و نشر کتاب پارسه.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها