در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مقایسه داستانهای مثنوی مولوی، با ماخذ و نمونههای مشابه آنها در دیگر متون ادبی فارسی، استفاده استادانه مولوی را از عنصر گفتگو در داستانپردازی بیشتر روشن میکند. همانگونه که میدانیم بیشتر داستانهایی که در مثنوی آمدهاند از ادب صوفیه یا جوامع عربی و فارسی ماخوذ هستند اما مولوی در آنها تغییراتی داده است که گاه بسیار جزئی هستند و گاهی بسیار پردامنه.
کتاب «مثنوی و مردم: روایتهای شفاهی قصههای مثنوی» شامل دو بخش از روایتهای شفاهی برخی از قصههای مثنوی است که در میان مردم ایران رایجاند. ترتیب و توالی این روایتها منطبق با دفترهای ششگانه مثنوی است. در بخش اول کتاب قصههایی آمدهاند که مولوی شرح کامل آنها را بیان کرده است. بخش دوم هم شامل تمثیلها و قصههایی است که بنمایهشان با چند بیت در مثنوی آمده است.
کتاب پیش رو، بیش از 50 قصه مولانا را در نظر گرفته است و هدف از چاپ آن، نشان دادن این نکته بود که قصههای مثنوی در ادبیات و فرهنگ مکتوب ما به گونهای مکرر، بازروایی شدهاند. حدود 50 درصد این روایتها نتیجه کار میدانی 2 پژوهشگر مطرح فرهنگ عامه، محمد جعفر قنواتی و سید احمد وکیلیان است که برای بار اول به چاپ میرسند. به علاوه با استفاده از کتاب تیپشناسی قصههای عامیانه جهان، کد بینالمللی هر قصه تعیین شده و حسب مورد به روایت شفاهی آن در کشورهای دیگر اشاره شده است.
مرد بقال و طوطی، استاد و شاگرد احول، بیان توکل نخچیران و ترک جهد گفتن نخچیران به شیر، نگریستن عزرائیل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان، قصه بازرگان که طوطی او را پیغام داد به طوطیان هندوستان، کبودی زدن قزوینی بر شانه گاه صورت شیر و رفتن گرگ و روباره در خدمت شیر به شکار و... برخی از زیرمجموعههای بخش اول کتاب هستند.
توکل و عمل، عذر بدتر از گناه، چاه مکن بهر کسی اول خودت دویّم کسی، پالان خر را کوبیدن، حیله روباه و گرگ طمعکار، و... نیز حکایات و روایات مربوط به بخش دوم کتاب را شامل میشود.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
مقایسه روایت مثنوی با سایر روایتهای مکتوب، قدرت و انسجام و نیز توجه به صناعت داستانپردازی را در آن آشکار میکند. به برخی از امتیازات روایت مثنوی نسبت به روایتهای دیگر به صورت فشرده اشاره میشود: 1- راوی در ابتدای داستان میگوید که شیر بهدلیل جنگ با فیل نر بهشدت مجروح میشود، بهگونهای که از شکار کردن باز میماند. این توصیف با پایان داستان یعنی هنگامی که شیر، خر را از پای درآورده تناسب کامل دارد. در آنجا شیر بهدلیل ضعفی که از جنگ با فیل داشته، بهشدت خسته میشود و بههمین دلیل به چشمه میرود تا سرورویی تازه کند.
2- آنچه درباره گفتوگوپردازی و شخصیتپردازی در «داستان نخچیران» و «موسی و شبان» گفته شد در اینجا نیز مصداق دارد. هریک از افراد داستان یعنی شیر، خر و روباه متناسب با ما به ازای تیپهای انسانی خود سخن میگویند.
3- موضوع راستنمایی نیز که پیش از این در داستان «سه پند پرنده» اشاره شد، واجد اهمیت است. در کلیله و دمنه، روباه در بار دوم برای فریب دادن خر به او میگوید آن موجود از «صدق شهوت و فرط شبق» به تو دست یازید. خر نیز فریب میخورد و با پای خود به قتلگاه میآید. خر ممکن است شیر را ندیده باشد، اما نمیتوان گفت همنوع خود را از وحوش فرق نمیگذارد. انتساب این مایه از «بیعقلی» حتی برای موجودی مثل خر نیز دور از واقع است. روایتهای شفاهی نیز کموبیش در سه مورد بالا بر روایت کلیله و پنچاکهیانه برتری دارند و مانند روایت مثنوی هستند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد