در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
توی راه هلیا مدام با پدرش درباره خانه مادربزرگ و این که چقدر از آنجا خوشش میآید حرف میزد و اینقدر ذوق و شوق داشت که بابا خندهاش گرفته بود. خانه مادربزرگ خیلی دور نبود و آنها میتوانستند براحتی با پای پیاده به آنجا بروند. برای رسیدن به آنجا باید از یک پارک میگذشتند و هلیا همیشه به بابا اصرار میکرد که از وسط آن عبور کنند. توی پارک بابا یکی از دوستانش را دید و مشغول سلام و احوالپرسی با او شد. هلیا که عجله داشت یکی دوباری دست بابا را کشید تا راه بیفتند. در همین موقع که از بابا میخواست زودتر حرفهایش را تمام کند و بروند یک دفعه زیر نیمکتی در همان نزدیکی چشمش به کبوتری افتاد که خیلی آرام و بیحرکت روی زمین نشسته بود. با تعجب نگاهی به کبوتر انداخت و از خودش پرسید که این چرا اینجاست؟ کمی به پرنده نزدیک شد و دستهایش را تکان داد تا او پرواز کند، اما پرنده هیچ کاری انجام نداد. حرکت نکردن کبوتر برایش عجیب بود و به نظرش آمد که حال خوشی ندارد. باید ماجرا را به بابا میگفت و به همین دلیل دوباره دست او را کشید. بابا که فکر میکرد او برای رفتن به خانه مادربزرگ عجله دارد از دوستش خداحافظی کرد و نگاهی به هلیا کرد و گفت: باشه باباجون، بیا بریم. اما دخترک بدون این که حرکتی بکند با دستش به طرف پرنده اشاره کرد.
بابا با تعجب پرسید: چی شده !؟
ـ اونجا رو ببین.
بابا به جایی که هلیا نشان میداد نگاه کرد و با دیدن کبوتر، تازه فهمید که ماجرا از چه قرار است.
ـ نگاه کن بابا هیچ تکونی نمیخوره، انگار حالش خوب نیست.
بابا روی زمین نشست و با دقت بیشتری به پرنده نگاه کرد و گفت: هلیا جون به نظرم حق با شماست؛ یه جوریه، اگه سالم بود فوری میپرید و میرفت.
ـ حالا باید چکار کنیم؟
ـ صبر کن الان همه چی معلوم میشه.
بعد از این حرف بابا به آرامی به طرف کبوتر رفت و دستهایش را از دو طرف جلو برد و او را که خیلی هم مقاومت نکرد، گرفت و بالا آورد.
هلیا که خیلی هیجان زده شده بود، گفت: بابا مواظب باش!
بابا بعد از گرفتن کبوتر کمی نگاهش کرد و گفت: بله؛ درسته، ببین بالش زخمی شده.
ـ وای حیوونی، چرا این طوری شده؛ حالا چه کارش کنیم بابا؟
ـ خب معلومه با خودمون میبریمش و خوبش میکنیم.
ـ راست میگی بابا.
ـ بله که راست میگم؛ فقط باید قول بدی که بهش دست نزنی.
هلیا که از بردن کبوتر خیلی خوشحال شده بود، گفت: چشم بابا جون، هرچی شما بگی.
رضا بهنام
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: