در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کورش نریمانی، نویسنده و کارگردان موفق تئاتر، حدود ده سال پیش براساس مجموعه قصههای دنیای کوچک دن کامیلو، نوشته جیووانی گوارسکی، نویسنده، روزنامهنگار، کاریکاتوریست و طنزپرداز فقید ایتالیایی، نمایشنامه دن کامیلو را نوشت و آن را روی صحنه برد. دن کامیلو نمایش برگزیده سال 84 شد و جوایز نمایشنامه برگزیده و کارگردان برتر آن سال را نصیب نریمانی کرد.
او حالا و پس از 9 سال تصمیم گرفته بار دیگر با انجام تغییراتی نمایش را این بار در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه ببرد که این بار هم با موفقیت همراه شد و تماشاگران و اهالی تئاتر استقبال بسیار خوبی از آن کردند.
داستان دن کامیلو درباره کشیشی به همین نام با بازی تماشایی سیامک صفری است که خودش را نامزد انتخابات شهرداری دهکدهای در ایتالیا میکند، اما نتیجه را به کمونیستی دوچرخهساز، ابله و کمسواد به نام پپونه (مهران احمدی) میبازد. شکست انتخاباتی دن کامیلو سرآغازی میشود بر جدال و کشمکش دائمی او و پپونه که نماینده کلیسا و حزب کمونیست هستند.
اصل دنیای نمایش دن کامیلو بر تضاد و تعارض بنا گذاشته شده است که همین هم محرک قصه، باعث درگیری شخصیتهای اصلی و به تبع آنها شخصیتهای مکمل و شکلگیری ماجراهای جذاب میشود. تنها شخصیت آرام، متعادل و متناسب نمایش، مسیح (مهدی بجستانی) است که با جامهای سپید و آراسته در محراب کلیسای دن کامیلو و روی صلیب حضوری همیشگی دارد و تنها با دن کامیلو در ارتباط و مراوده کلامی است و هر وقت شخص دیگری وارد فضای کلیسا میشود، مسیح دست از فعالیت روزانه و مکالمه برمیدارد و به جایگاه ثابت خود برمیگردد. تضاد و تناقض مورد اشاره نمایش از شخصیت اصلی دن کامیلو بهعنوان یک کشیش آغاز میشود و کسی که به عنوان نماینده خدا و مسیح باید وظیفه هدایت مردم جامعه را به عهده داشته باشد و حتی با پیامبر دین مسیحیت در ارتباط مستقیم کلامی است، اسیر ظواهر دنیاست و برای شهردارشدن نامزد انتخابات میشود و از سوی دیگر سالهاست برای به دست آوردن دوشیزه روبینیا، معلم روستا (فریده سپاه منصور) خودش را به آب و آتش میزند.
سوءاستفادههای دن کامیلو از مسیح و مسیحیت در این داستان تمامی ندارد و او برای پیروزی بر رقیب انتخاباتی و انتقام از او، وقت و بیوقت با «یا مسیح» گفتنهایی بانمک و ملتمسانه دست به دامن پسر مریم میشود. اشارههای طنازانه کارگردان نمایش که به تبعیت از نگاه تند و تیز و نمکین گوارسکی اتفاق افتاده، قدرت به دست آمده از مذهب و سیاست را مورد انتقاد قرار میدهد و به جهل، تعصب، نادانی و ناآگاهی جماعتی که ملعبه دست افراد سودجو و فرصتطلب قرار میگیرند، میتازد.
در چنین شرایطی است که مردم بینوا و بیخرد کورکورانه به جای توسل جستن به مسیحیت واقعی و ایمانی راستین در کشمکش فرسایشی و بیسرانجام دو جبهه مسیحیت دروغین و شیادی حزبی گرفتار و قربانی میشوند. تناقض و تعارضی که دامنگیر جماعت دنیای کوچک نمایش شده، از خود موضوع و رویداد مورد بحث اثر شروع میشود که آغازگر ماجراهای بعدی و نزاع دائمی دن کامیلو و پپونه است. رقابت ناسالم آنها به خاطر سمت و مسئولیتی است که جای پرسش و شگفتی دارد؛ شهردار دهکده! وقتی یک روستای کوچک خودش را در جایگاه یک شهر تصور میکند و برای اداره امور در پی انتخاب شهردار است، حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.
پیر پائولو پازولینی، نویسنده و کارگردان فقید ایتالیا با گفتن این جمله جالب از تناقض و تعارض موجود در میان هموطنانش پرده برداشته بود: در ایتالیا همانطور که همه کاتولیک هستند، به همان میزان همه مارکسیست هستند.
و چه قالبی بهتر از زبان کمدی برای بیان این تعارضها و تناقضها. اساسا طنز و وضعهای خندهدار بسیار به موقعیتهای متناقض و ضد هم وابسته است و بسیاری از وجوه برجسته کمدی از همنشینی عناصر نامتجانس شکل میگیرد. این مساله، هم در نمایشنامه دن کامیلو و رقابت دو نماینده ناشایست مذهب و سیاست بارز است و هم در شکل اجرایی به اندازه کافی به چشم میآید.
نریمانی این مورد را بخوبی در ترکیب بازیگری رعایت کرده و کاراکترهایی تیپیکال و کج و معوج را روانه صحنه میکند. او عدم تجانس فضای قصه را در همان آغاز نمایش به تماشاگر نشان میدهد و همه بازیگران با ترکیب قد و قامتی نامتناسب و چهرههای مضحک در قابی خودشان را در معرض دید و خنده مخاطب قرار میدهند. بارزترین نمونه در این زمینه بروسکوی دراز و بشکه ریزنقش هستند که در کنار یکدیگر ترکیب نامتعادل و جذابی را میسازند. بهرام افشاری و هوتن شکیبا پیشتر در نمایش قبلی کورش نریمانی ـ هیپوفیز ـ هم بازی درخشانی ارائه داده بودند و حالا با موفقیت در دن کامیلو نوید شکلگیری یک زوج کمدی به سبک چیچو و فرانکو را میدهند.
کمدی سیاه دن کامیلو همانقدر که میخنداند، به همان میزان هم خنده را بر لبان تماشاگر فهیم خشک میکند و در پایان او را با کولهباری از لحظات شاد و در عین حال متاثرکننده تنها میگذارد. ضربه نهایی نمایش آنجا به مخاطب وارد میشود که مسیح راستین به دلیل فضای مسموم و ناسالم دهکده و مردمانش تصمیم به بستن چمدان و رفتن به سفری نامعلوم میگیرد و برای اولینبار دن کامیلو را یهودا میخواند. کشیش البته با لودگی و شاید واقعا از روی ناآگاهی باوری به یهودا بودنش ندارد، اما او در «شام آخر» با پپونه کاسبکار معامله میکند و در هیاهوی تفاهمی سودجویانه و دنیوی، با تاختزدن دینش، نماینده خدا را به فراموشی میسپارد. راست گفته بود نیچه؛ تنها یک مسیحی راستین وجود داشت.
علی رستگار / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد