آنچه در ادامه میآید پاسخ این نویسنده درباره طبقهبندی ادبیات دینی در حوزه کودکان است که در اختیار جامجم قرار گرفته است.
اگر بخواهیم درباره داستانهای دینی که مضامین مذهبی دارند و برای مخاطبان کودک یا حتی بزرگسال نوشته میشوند، طبقهبندی داشته باشیم، میتوانم به موارد زیر اشاره کنم و شرحی کوتاه در پی بیاورم.
1 ـ سادهنویسی: برخی از این آثار صرفا سادهنویسی هستند؛ نویسنده کتاب تاریخ را مقابل خود نهاده و زبان اثر را سادهتر و امروزیتر کرده است. اینگونه آثار که بیشتر برای گروه سنی کودکان و نوجوانان نوشته شده، بهوفور مشاهده میشود و شاید بتوان گفت قسمت اعظم اینگونه داستانها برای این گروههای سنی سادهنویسی است.
2 ـ بازنویسی: در دسته دیگری از این کتابها نویسندگان کمی خلاقیت به خرج دادهاند و به تعبیری میشود اینگونه داستانها را بازنویسی نامید. این نویسندگان وقایع تاریخی را بار دیگر نوشته و با لعاب کمرنگ داستانی قضایا را بازگو کردهاند. این روش هم بیشتر در مورد داستانهای کودکان و نوجوانان به کار رفته است.
3 ـ بازآفرینی: دسته سوم آثاری هستند که نویسندگان خلاقیت بیشتری در آنها به خرج دادهاند. من این دسته از آثار را بازآفرینی نام نهادهام؛ عنوانی که بعدها توسط دیگران هم تکرار شد و گسترش یافت. در اینگونه آثار، نویسنده به خود اجازه میدهد قدری در فروع تاریخ دخالت کند تا جنبههای داستانی اثرش را تقویت کند. در عین حال، نویسنده تلاش میکند به چارچوبهای اصلی تاریخی وفادار بماند. ضعف بسیاری از این آثار این است که در پیرنگ داستانی نتوانستهاند از اسارت ترتیب توالی حوادث تاریخی خود را خلاص کنند و ترتیب و نظم جدیدی به این توالی حوادث بدهند. بیشتر هنر آنها در پرداخت این آثار بوده است.
4 ـ داستانهای تاریخی: دسته آخری که میتوان از آنها با عنوان داستانهای تاریخی یاد کرد، داستانهایی هستند که از تاریخ به عنوان مصالح استفاده کردهاند. نوشتن این آثار مانند آن است که یک بنای قدیمی را خراب کنیم و مصالح سالم آن را کنار بگذاریم و بنای جدیدی با نقشهای جدید از آن مصالح درست کنیم. در اینگونه کارها درصد خلاقیت نویسنده بسیار بالاست و انصافا کار بسیار دشواری هم هست. در اغلب موارد، نوشتن یک داستان خلاق تاریخی از نوشتن یک داستان صددرصد خلاق امروزی دشوارتر است.
متأسفانه تعداد آثار اخیر بسیار اندکاند. مشکل اصلی این داستانها طراحی یک پیرنگ جدید است، زیرا نویسنده، در عین حال که واقعیات تاریخی را مثلا در مورد پیامبران و ائمه(ع) رعایت میکند، باید عملا داستانی نو خلق کند. مشکل دوم هم این است که غالب مردم قصه این داستانها را از پیش میدانند و نویسنده باید آن چیزی را که مردم بارها در کتابهای تاریخی خوانده یا در دیگر جاها شنیدهاند، به گونهای بنویسد که همان افراد دوباره حاضر شوند با علاقه آن را بخوانند. این کار بسیار دشواری است و در طراحی پیرنگ و نوشتن به هنر بسیاری نیازمند است تا بتواند آن حالت انتظار و تعلیق را برای مخاطب ایجاد کند. دشواری بعدی هم آن است که باید به مسلمات تاریخی نیز وفادار باشد.
نکته دیگر درباره داستانهای تاریخی پرداختِ آنهاست که تحقق آن در معنی درست کلمه فوقالعاده دشوار است. علت آن هم این است که داستانی است که مثلا در صدر اسلام اتفاق افتاده و به مردمانی بازمیگردد که به این مرز و بوم تعلق ندارند و فرهنگ خاص خود را دارند. داستان نزدیک به 1400 سال پیش اتفاق افتاده و جزئیات چندانی درباره زندگی آنها نمیدانیم. درباره طرز صحبت کردن، طرز پوشش، نوع غذایی که میخوردهاند، معماری، روابط اجتماعی، مشاغل و اصناف اطلاع زیادی در دست نیست. نویسندگان داستانی با این قبیل اطلاعات آشنا نیستند یا اگر هم آشنا هستند، حال و حوصله اِعمال آنها را در داستان ندارند. بخصوص که میدانند خوانندگان معمولی متوجه کمبودهای آثار آنها نمیشوند. از این رو، داستانهایی مینویسند و منتشر میکنند که فاقد فضا و روح و حسبرانگیزی و جنبههای تصویری لازم است. علت عمده کمبود اینگونه آثار این نکته است.
محمدرضا سرشار / نویسنده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: