برزکیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه

جشن شکست مذاکرات و مردم

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح پنجشنبه

لیله‌الرغائب؛شبی که آسمان مهمان زمین است

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «... سود از این بالاتر؟»،«نقدی بر نظرات جدید رئیس جمهور»،«لیله‌الرغائب؛شبی که آسمان مهمان زمین است»،«اکثریت یعنی این!»،«احیای خاطرات جنگ سرد»،«گام‌هایی برای کارگران»،«وضعیت نیروهای اجتماعی در ایران»،«سه پیام ثبت‌نام یارانه نقدی برای سیاست‌گذاران»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۶۹۱۵۱
لیله‌الرغائب؛شبی که آسمان مهمان زمین است

کیهان:...سود از این بالاتر؟

«... سود از این بالاتر؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن می‌خوانید؛
1- برگزاری انتخابات آن هم در سطح ریاست جمهوری یا پارلمانی نه فقط برای کشور برگزارکننده، بلکه برای سایر کشورها نیز اتفاق «مهمی» محسوب می‌شود؛ به ویژه اگر این کشور در همسایگی قرار داشته باشد. این که چه کسی با چه اعتقاد و رویکردی قرار است بر بالاترین سطوح اجرایی یک کشور تکیه زند، طبیعی است که بی‌ارتباط با منافع سایر کشورها نیست. به عنوان مثال از دیروز انتخابات پارلمانی در عراق آغاز شده است. طبیعی است پیروزی جریان‌های نزدیک به ائتلاف دولت قانون و حزب الدعوه، به رهبری نوری مالکی، برای کشور ما که همسایه این کشور هم هستیم بهتر است تا پیروزی جریان‌های غربگرا. باز هم طبیعی است که مسئولین کشورمان بایستی برای بهتر برگزار شدن این انتخابات هرآنچه در توان دارند به میان آورند؛ که براساس خبرهای منتشر شده، به خوبی از عهده این کار برآمده‌اند. تهیه امکانات لازم برگزاری این انتخابات در داخل برای شهروندان عراقی که در ایران زندگی می‌کنند، می‌تواند یکی از این اقدامات باشد. بسیاری از کشورهای دنیا طی روزهای گذشته، میزبان این انتخابات سرنوشت‌ساز بودند و چه بسا برخی حتی هزینه‌های برگزاری این انتخابات را هم پرداخت کرده باشند.

2- شانزدهم فروردین ماه سال جاری، سومین دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و شوراهای استانی در این کشور همسایه و مسلمان برگزار شد. براساس آخرین گزارش‌های منتشر شده، این انتخابات به رغم وجود تهدیدات گروه‌های تروریستی و مداخلات گسترده آمریکایی‌ها، با استقبال خوب مردمی مواجه شد. گزارش شده نزدیک به 12 میلیون نفر از جمعیت 30 میلیونی این کشور در این انتخابات شرکت کردند. براساس اظهارات کارشناسان سیاسی افغانستان، ایالات متحده آمریکا تلاش‌های زیادی برای تأثیر گذاشتن بر نتایج این انتخابات کرده بود چرا که به خوبی بر اهمیت اینکه چه شخص و گروهی در این کشور مهم روی کار خواهد آمد واقف است.

اما بنا به دلایلی که به یکی از آنها اشاره شد! هیچ یک از نامزدها نتوانستند آراء لازم برای پیروزی در همان دور نخست را کسب کنند، و انتخابات به دور دوم کشیده شد. «عبدالله عبدالله» و «اشرف غنی احمد زی» دو فردی هستند که به ترتیب با حدود 45 و 31/5 درصد از آراء به دور دوم راه یافته‌اند. عبدالله از نیروهای جهادی است که سوابق حضور در کنار شهید احمد شاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان را هم دارد. وی فارسی‌زبان و مشتاق به بهبود روابط با کشورهای فارسی‌زبان به ویژه ایران است و این موضع را چندی پیش نیز تکرار کرد. عبدالله همچنین به جریان «جمعیت اسلامی» افغانستان وابسته است. «جمعیت اسلامی» همان جریانی است که شهید «برهان‌الدین ربانی» رهبری آن را برعهده داشت. این جریان و رهبر آن روابط بسیار خوب و نزدیکی با کشورمان داشته و دارد.

در مقابل این جریان، «اشرف غنی احمدزی» قرار دارد که در افغانستان به عنوان فردی آمریکایی و غربگرا شناخته می‌شود. به عنوان مثال، روزنامه «8 صبح» چاپ افغانستان در تاریخ 6 شهریور سال 92 طی مقاله‌ای با عنوان «فصل ناتمام تاریخ افغانستان» از وی به عنوان «پیشاهنگ آمریکا در افغانستان» نام برده و با دلایل متعدد آمریکایی بودن وی را به اثبات می‌رساند.

وی که تابعیتی دوگانه داشته (آمریکایی و افغانی) و مواضعی بسیار نزدیک به مواضع غربی‌ها دارد، در مواجهه با اسلام و مسلمانان نیز دارای مواضع تند و معنی‌داری است.

حمایت همجنس‌بازان افغانی از وی در همین انتخابات (خبرگزاری بخدی، 18 فروردین 93) که سر و صدای زیادی هم به پا کرد، نیز می‌تواند در شناخت بهتر این فرد به ما کمک کند. چندی پیش، هم رسانه‌های افغانی و هم رسانه‌های صهیونیستی طی گزارش‌های متعدد، از حضور احمد زی در اورشلیم برای شرکت در مراسم خاص مذهبی در کنار دیوار ندبه خبر داده بودند. (bhworld و حقیقت‌پرس، 28 اسفند). بنابراین، طبیعی است که ایالات متحده تمام قد از چنین فردی حمایت و برای به قدرت ‌رساندن وی کم نگذارد.

با توجه به سوابق و موضع‌گیری‌های این دو، پیروزی کدام یک از این افراد منافع افغانستان و کشورهای همسایه آن را تأمین می‌کند؟! نتایج به دست آمده از دور نخست انتخابات نشان می‌دهد، عبدالله عبدالله با فاصله نسبتاً زیادی از احمد زی جلو بوده و چه بسا می‌توانست در همان وهله نخست، پیروز این انتخابات باشد.

3- اکنون سؤال مهمی مطرح می‌شود مبنی بر این که، «مسئولین محترم در دولت آقای روحانی به ویژه در وزارت خارجه و وزارت کشور، به عنوان متولیان کمک به برگزاری انتخابات کشورهای خارجی در داخل، چه اقداماتی برای برگزاری این انتخابات در کشور انجام داده‌اند؟» و اینکه «برنامه دولت برای دور دوم این انتخاب که قرار است هفتم خرداد ماه برگزار شود چیست؟»

در پاسخ سوال اول باید گفت: متاسفانه گویا دولت هیچ اقدامی برای مشارکت 2/5 میلیون افغانی ساکن کشورمان در انتخابات نکرده است. با توجه به جمعیت 30 میلیونی افغانستان، این عده حدود 8 درصد جمعیت افغانستان می‌شود. با توجه به اطلاعاتی که وجود دارد اکثر این افراد بنا به دلایل متعدد سال‌هاست که در کشورمان زندگی می‌کنند و در این مدت وابستگی‌هایی نیز به جمهوری اسلامی ایران پیدا کرده‌اند و عده‌ای از آنها که شمارشان کم هم نیست، از علاقه‌مندان به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند. باز بر اساس همین اطلاعات، متاسفانه مسئولین محترم کشورمان بنا به دلایلی که به نظر می‌رسد، از روی درک نشدن اهمیت موضوع ارائه شده، اعلام کرده‌اند توان تامین هزینه این انتخابات را ندارند بنابر این «هیچ» اقدامی در این خصوص انجام نداده‌اند.

با توجه به آراء کسب شده از سوی عبدالله یعنی 45 درصد، و نیاز وی به 6 درصد برای پیروزی در همان دور نخست، و حضور چند میلیون شهروند افغان در کشور با ویژگی‌هایی که گفته شد، آیا در صورت مهیا شدن امکانات لازم برای برگزاری این انتخابات در کشور، وی پیروز این انتخابات نمی‌شد؟ بنابراین چرا باید مسئولین کشورمان به این سادگی از کنار مسئله به این مهمی بگذرند؟ (لازم به ذکر است تقریبا همه این اعدادی که در خصوص جمعیت افغانستان در ایران و خود افغانستان آمده، تقریبی هستند چرا که آمار دقیقی در این باره وجود ندارد.)

4- پیش از آغاز دور نخست انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، وقتی با چند نفر از کارشناسان افغان صحبت می‌کردیم، عده‌ای از آنها می‌گفتند، محبوبیت بالای عبدالله در بین مردم افغانستان، آمریکایی‌ها را به شدت نگران کرده است. بنابراین آنها و جریان وابسته به آنها تمام تلاش خود را خواهند کرد تا هر طور شده انتخابات به دور دوم کشیده شود. با وجود همه تلاش‌های آمریکا، عبدالله در دور نخست با فاصله نسبتا زیاد رقیب خود را شکست داد اما با این حال انتخابات به دور دوم کشیده شده است. قرار است دور دوم این انتخابات در هفتم خرداد ماه برگزار شود و بر اساس آنچه گفته شد، آمریکایی‌ها برای این کشور خواب‌های زیادی دیده‌اند. آماده کردن مقدمات لازم برای مشارکت افغانی‌های ساکن ایران در این انتخابات، همه آن کاری است که مسئولین محترم کشورمان باید انجام دهند تا بدین ترتیب اولا واجدان شرایط این جمعیت 2/5 میلیونی، بتوانند از حق خود در تعیین سرنوشت کشورمان استفاده کنند، ثانیا، از نفوذ دشمن قسم خورده‌ای مثل آمریکا در منطقه باز هم کاسته شود. ممکن است عده‌ای مشکلات اقتصادی را بهانه کرده و بگویند تامین هزینه لازم برای برگزاری این انتخابات، به‌صرفه نیست که در پاسخ باید گفت؛ اگر بر اساس معیار سود و زیان نیز با این مسئله برخورد کنیم، آیا سودی بالاتر از دفع شر «شیطان بزرگ» و کاستن از نفوذ و سیطره آن در منطقه می‌توان متصور شد؟

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛اردیبهشت ماه امسال را باید "بهشت در بهشت" خواند زیرا از یکسو نزول باران رحمت الهی، طراوت خاصی به طبیعت بهاری بخشیده و از سوی دیگر با حلول ماه پرخیر و برکت "رجب"، بهار مغفرت بیکران رحمانی فرا رسیده است.

حلول ماه رحمت و غفران الهی یعنی ماه رجب و سالروز میلاد خجسته پنجمین ستاره درخشان آسمان امامت و ولایت حضرت امام باقر علیه‌السلام حال و هوای خاصی به اردیبهشت‌ماه و این ایام بهاری بخشیده است. حق اینست که در ماه رجب، زندگی جلوه دیگری بیابد و انسانها، خود را در معرض نفحات قدسی و تولدی دوباره ببیینند، چرا که وقتی این ماه از راه می‌رسید، پیامبر خدا - که درود بی‌پایان خدا بر او و خاندانش باد - متبسم گشته و شادی بزرگی در جانشان طلوع می‌کرد و به اصحاب می‌فرمودند: "ماه رجب، ماه استغفار امت من است. در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خداوند، آمرزنده و مهربان است."

در این ماه خجسته، عبادات و زیارات بسیاری وارد شده که هدف همه آنها، تشویق مردم به ترک محرمات و پالایش فردی و اجتماعی از پیرایه‌ها و زشتی‌هاست که در گذر ایام، بر روح وجان آدمی سایه افکنده و انسان را از پیشرفت و تعالی بازمی‌دارد، لذا شایسته است از مولودین خجسته این ماه یعنی حضرت باقر علیه‌السلام و مولی‌الموحدین حضرت علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام بهره جسته و به تأسی از مکتب اهل بیت عصمت وطهارت، جان را از زلال این معارف سیراب کنیم و چه شایسته است امشب در نخستین شب جمعه ماه رجب که "لیله‌الرغائب" نامیده شده، با تزکیه دل و جان و آراستگی درون، تحقق تمنیات معنوی و آرزوهای کلی جامعه را از درگاه خدای رحمان مسئلت نمائیم.

این هفته همچنین با دو مناسبت اجتماعی نیز قرین است. روزهای 11 و 12 اردیبهشت هر سال به مناسبت روز جهانی کارگر و شهادت استاد مرتضی مطهری، که روز معلم نامگذاری شده زمینه مناسبی برای یادآوری اهمیت جایگاه دو قشر کارآفرین و آینده‌سازان کشور، که هر دو در پویایی مادی و معنوی کشور نقش بسزایی دارند، را ایجاب می‌کند. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب، دیروز با حضور در یکی از کارخانجات صنعتی، با کارگران دیدار کردند.

در هفته جاری تهران شاهد یک رویداد بزرگ و خوشایند فرهنگی بود و با باز شدن درهای بیست وهفتمین نمایشگاه کتاب تهران، علاقمندان به دانش و فرهنگ به بوستان کتاب راه یافتند. بی‌اغراق رویداد سالانه نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را می‌توان "بهار کتاب" در کشور نامیده که همه ساله در فصل رویش شکوفه‌ها و سبزی جوانه‌ها برگزار می‌شود و میلیونها علاقمند به فرهنگ را به سوی خود جلب می‌کند و تحرکی به اقتصاد زمینگیر شده بازار نشر می‌بخشد.

در این هفته همزمان با افزایش قیمت حامل‌های انرژی، فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها نیز اجرایی شد. در این مرحله آنچه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، تمهیدات دولت برای مهار تورم و اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از افزایش بی‌ضابطه قیمت‌هاست. طبعا مبالغ حاصل از اجرای این مرحله از هدفمندیها باید به بخش تولید و خدمات عمومی و درمان اختصاص یافته و اقتصاد و سلامت جامعه از آن منتفع گردد. هرچند دولت در این زمینه متعهد شده که ارز موردنیاز مواداولیه کارخانجات را از طریق مرکز مبادلات ارزی تهیه کند و 3 هزار میلیارد تومان نیز به بخش تولید و 10 هزار میلیارد تومان هم به بخش سلامت اختصاص دهد ولی از آنجا که دولت گذشته نیز از این وعده‌های عمل نکرده بسیار داشته، باید دید دولت تدبیر و امید چگونه به این وعده‌ها جامه تحقق خواهد پوشاند و با اثرات تورمی مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها چگونه مقابله خواهد کرد.

در بررسی اهم رویدادهای خارجی، به انتخابات عراق، صدور حکم اعدام برای اعضای اخوان المسلمین مصر، آغاز ثبت نام ریاست جمهوری سوریه و جنجال در پی اظهارات جان کری درباره اسرائیل می‌پردازیم.

عراقی‌ها این هفته پای صندوق رأی رفتند تا ترکیب مجلس جدید را تعیین کنند. مجلس در عراق، از آنجائی که وظیفه تعیین نخست‌وزیر و رئیس جمهوری را برعهده دارد از نقش بسیار مؤثر و تعیین کننده‌ای در ساختار سیاسی عراق برخوردار است. انتخابات اخیر عراق، هم به دلیل وقوع تغییرات اساسی در آرایش سیاسی ائتلاف‌ها، گروهها و احزاب، هم به دلیل عدم حضور اشغالگران و هم به علت تحرکات گسترده‌ای که از چندی قبل علیه دولت و شخص نوری مالکی در جریان بوده، از اهمیت و حساسیت ویژه‌ای برخوردار است که می‌تواند تحول اساسی در چشم‌انداز سیاسی این کشور ایجاد کند و ساختار سیاسی این کشور را برای چند سال آینده ترسیم نماید.

برخلاف گذشته که سه ائتلاف شیعی، سنی و کرد شاکله اصلی مجلس عراق بود اکنون این روال دچار دگرگونی شده و بسیاری از گروهها، احزاب و اشخاص به شکل جدید و بعضاً مستقل وارد صحنه شده‌اند. این وضعیت تا حدود زیادی پیش‌بینی ترکیب مجلس را دشوار ساخته است. در این میان نماینده گروه "دولت قانون" به رهبری نوری مالکی اعلام کرده است که این گروه بار دیگر پیروز خواهد شد. از سوی دیگر، جدا شدن مقتدی صدر و سید عمار حکیم از ائتلاف مالکی، قطعاً در موقعیت "دولت قانون" بدون تأثیر نخواهد بود. نتیجه انتخابات می‌تواند به این سؤالاتی که در این زمینه وجود دارد پاسخ دهد.

این هفته یک دادگاه تحت سلطه نظامیان در مصر برای صدها نفر از رهبران و اعضای اخوان المسلمین حکم اعدام و حبس ابد صادر کرد. ایجاد ناامنی و دخالت داشتن در قتل چند پلیس از جمله اتهامات این اشخاص عنوان شده است. بسیاری از ناظران این اقدامات باند نظامی حاکم را در راستای ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه مصر و واداشتن مردم مصر به عقب نشینی از مخالفت‌ها با نظامیان کودتاچی می‌دانند. این یک واقعیت است که حکومت جدید از ادامه اعتراض‌ها و تبدیل شدن احتمالی آن به یک قیام سراسری وحشت دارد و از هر اقدام برای ساکت کردن معترضان و قلع و قمع مخالفان استفاده می‌کند. کودتاچیان، پیشتر در چند مورد تظاهر کنندگان معترض را به خاک و خون کشیده و صدها نفر را کشته و مجروح ساختند، به این امید که اعتراضات فرو نشیند ولی این انتظار آنها برآورده نشد.

اکنون نیز، صدور این احکام سنگین به دلیل وحشت کودتاچیان از خشم مردم و بیانگر عدم مشروعیت کودتاچیان می‌باشد. با این حال بعید است که حاکمان جدید قاهره توان اجرای این احکام را داشته باشند چرا که این اقدام آنها به منزله خودکشی برای این رژیم خواهد بود.

این هفته در سوریه، ثبت نام از نامزدها برای انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در خرداد ماه برگزار شود آغاز شد. این رخداد به منزله بازگشت ثبات به جامعه سوریه و مستحکم شدن پایه‌های حکومت دمشق می‌باشد. دولت سوریه اعلام کرده است انتخابات را در موعد مقرر برگزار خواهد کرد و بشار اسد نیز در انتخابات شرکت خواهد نمود. به موازات این رویدادها، گزارش‌ها از صحنه‌های عملیاتی نیز حکایت از ادامه پیشروی ارتش سوریه در اکثر مناطق درگیری دارد. با تحولات جدید، سوریه وارد مرحله تازه‌ای می‌شود که شورشیان و حامیان آنها را بیش از پیش دچار یاس و ناامیدی خواهد کرد. اکنون، حامیان چند ملیتی شورشیان سوری به این نتیجه رسیده‌اند که تمامی سرمایه‌گذاری‌های آنها بر باد رفته است و آنها خود به این واقعیت اعتراف می‌کنند.

این هفته، جان کری وزیر خارجه آمریکا در اظهارات غیرمترقبه‌ای گفت رژیم اسرائیل به سوی "آپارتاید" پیش می‌رود. اظهارات کری که گفته می‌شود در یک جلسه خصوصی عنوان شده بود پس از انتشار، واکنش‌های شدیدی را در میان هواداران رژیم صهیونیستی در آمریکا برانگیخت و جان کری به باد دشنام و اتهام گرفته شد. در پی این واکنش‌ها، جان کری مجبور به عقب نشینی شد و اعلام کرد که در انتخاب کلمات برای صحبت‌های خود دچار "اشتباه" شده و قصدی نداشته است! کری که مطلع است این‌گونه اظهارات چه تبعاتی برای مقامات آمریکا می‌تواند در پی داشته باشد این نکته را نیز اضافه کرد که وی از دیرباز متحد رژیم صهیونیستی و حامی آن بوده است و بعد از این نیز خواهد بود.

رسالت:نقدی بر نظرات جدید رئیس جمهور

«نقدی بر نظرات جدید رئیس جمهور»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می‌خوانید؛تحقیر و تخفیف منتقدین از سوی رئیس جمهور، با ادب و اخلاق سازگار نیست. نقد و پرسشگری حق مردم است. پاسخگویی هم تکلیف مسئولین است. فروکاهیدن منتقدین به مخالفین دولت، حرف حقی نیست. دولتی که مستظهر به رأی مردم و تنفیذ رهبری است، مخالفت با آن سر از بغی درمی آورد. این راه را متأسفانه در سال 88 برخی رفتند و در برابر اسلامیت و جمهوریت قرار گرفتند. منتقدین، باغی نیستند. رئیس جمهور باید نقد حکیمانه و مشفقانه منتقدین را برای تصحیح حرکت خود، لازم بداند و اگر بنای اصلاح و تدبیر دارد، در این شاهراه حرکت کند.

رئیس جمهور محترم در مراسم افتتاحیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران فرمود: «بدون شناسنامه از دولت انتقاد نکنید. از همه می خواهم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند به کجا و به کدام جناح وابسته هستند. به نام جناح حرف بزنند نه به نام ملت.» به نظر می رسد تهدید منتقدین به این صورت، شایسته شعار تدبیر رئیس جمهور نیست. اگر کسی در این مملکت، وابسته به هیچ گروه و حزب و جناحی نباشد، آیا حق نقد ندارد؟ مراجع عظام تقلید که نقدهای حکیمانه و مشفقانه ای را این روزها در زمینه اقتصادی و فرهنگی مطرح می کنند، آیا جزء ملت نیستند؟ چون جناحی نیستند نباید نقد کنند؟ نقد نخبگان دانشگاه که عضو جناحی خاص نیستند چرا باید نقد رقیب و مخالف، ترجمه شود؟ شناسنامه هر کس در کشور، مشخص است. چرا افراد را با شناسنامه جناحی تخطئه می کنید؟

رئیس جمهور در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب، مطالب دیگری نیز بیان فرمود که به نظر می رسد درست نباشد. ایشان فرمود:

- هیچ کس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست
- باید تشخیص خوب و بد را به انجمن ها و اصحاب قلم سپرد
- در دنیای کتاب بگذاریم آنچه در دل و اندیشه وجود دارد، بر روی صفحه کاغذ، خودنمایی کند
- صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند.

این حرف ها، حرف های خوبی است اما عمل به آنها فلسفه وجودی وظایف دولت در قبال فرهنگ جامعه را تعطیل می کند. حد اقل فایده آن، این است که یک وزارتخانه از مجموعه وزارتخانه های کشور حذف می شود و منابع در اختیار این وزارتخانه را دولت می تواند صرف کسری پرداخت یارانه ها کند. اگر قرار است ممیزی را افکار عمومی و تشخیص خوب و بد را انجمن ها و اصحاب قلم انجام دهند، پس شرح وظایف وزارت ارشاد در این باب چه می شود؟

اگر هر آنچه که در دل و اندیشه وجود دارد، بر روی صفحه کاغذ خودنمایی کند و دولت، سخاوتمندانه اجازه دهد این کار صورت گیرد، تکلیف «کتب ضاله» و «صور قبیحه» چه می شود؟ اگر با همین رویکرد با فرهنگ جامعه مواجه شویم، وظایف حکومت در ارتقای سطح فرهنگ و اخلاق جامعه و مبارزه با کژی ها و پلشتی ها و نیز دروغ ها و تهمت هایی که دشمن به جامعه پمپاژ می کند، چه می شود؟

اگر رئیس جمهور در حوزه فرهنگ اجازه می دهند که هر کس هر آنچه در دل و اندیشه دارد، بر روی صفحه کاغذ بیاورد، چگونه است در حوزه نقد سیاست داخلی و خارجی و حوزه نقد فرهنگ و اقتصاد، ایشان می گویند؛ با شناسنامه جناح خود حرف بزنید، اگر شناسنامه جناحی ندارید، نمی توانید حرف بزنید؟! این ممیزی بر اساس چه
مبانی ای از حقوق شهروندی مطرح می شود؟

نقدهای نخبگان تا کنون پاسخ داده نشده است. همین چندی پیش 3 عضو جامعه مدرسین و 125 استاد برجسته فقه و اصول و 7 مدیر مدرسه از مدارس حوزه علمیه قم به رئیس جمهور نامه نوشتند و دلسوزانه مطالبی را در حوزه سیاست و فرهنگ و اقتصاد به صورت نقد مشفقانه مطرح کردند. چرا رئیس جمهور باید از روی بی مهری، آنها را بی پاسخ بگذارند؟

اگر رئیس جمهور محترم، «نقد» را «تخریب»وحرف «مستند» را «دروغ» ترجمه کنند و بعد هم بگویند «نیازی به پاسخگویی تخریبگران نمی بینم»، آیا عزم ملی شکل می گیرد تا در سایه نقد سازنده، مشکلات مردم حل شود؟ اگر دولت پاسخ به نقد مشفقانه را به همین بهانه مسکوت بگذارد و فکر کند هر چه انجام می دهد درست است، چگونه می خواهد امور را تدبیر کند و امید بیافریند؟ نمی شود یک فعل از عملکرد سیاسی آقای رئیس جمهور در خاطرات خود یا خاطرات هاشمی رفسنجانی بیاید حرف درستی باشد اما اگر در یک فیلم مستند مورد استفاده قرار گیرد، «دروغ» و «فریب» و «تخریب» نام بگیرد. چرا باید شعور و آگاهی مردم را نادیده بگیریم و فکر کنیم مردم، مرز بین «نقد» و «تخریب» را نمی دانند؟ چرا دست دشمن را در تخطئه دین و ارزش های الهی باز بگذاریم و بگوییم نیازی به ارشاد و گشت ارشاد نداریم اما به یک فیلم مستند گیر بدهیم و بگوییم مجوز ارشاد ندارد؟ میزان این قبض و بسط سیاسی و فرهنگی چیست؟

خوب است رئیس جمهور محترم نگاهی به تیتر اول روزنامه های حامی دولت - بخوانید دوم خردادی - بیندازند و از خود بپرسند آیا این اتفاقی است که تیتر اول روزنامه های صبح از سخنان دیروز ایشان، همان تیتر اول بی.بی.سی در شب قبل است؟!

قدس:لیله‌الرغائب؛شبی که آسمان مهمان زمین است

«لیله‌الرغائب؛شبی که آسمان مهمان زمین است»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم سید‌مصطفی حسینی‌راد است که در آن می‌خوانید؛یک سال دیگر از عمر گذشت و باز به دروازه آسمان رسیده‌ایم؛ خداوندا! ماه رجب، ماه تو، ما بندگان تو و رحمت، رحمت توست.

اکنون در آستانه یکی از زیباترین روزها و شبهای سال، اولین روز رجب که با اولین شب جمعه آن مقارن شده قرار گرفته‌ایم. شب زیبای لیله‌الرغائب! زیباترین و معنوی‌ترین شب سال که با شبهای قدر پهلو می‌زند.

امروز اولین روز از ماه آسمانی خداست. ماه رحمت خاص الهی که مقدمه‌ای برای رسیدن به ماه شعبان و رمضان است. ماهی که در آن آسمان و آسمانیان به زمین و زمینیان نزدیک می‌شوند و رحمت الهی از هر سو بر بندگان فرو می‌ریزد. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: «ماه رجب، ماه خداست در غایت حرمت و فضیلت. اگر کسی روزی از این ماه را روزه بگیرد خدای را خشنود و شعله غضب الهی را خاموش نموده است و دری از درهای جهنم به روی او بسته می‌شود . ماه رجب ماه استغفار امت من است. رجب را اصّب نیز نامیده‌اند، زیرا در این ماه، رحمت خدا بر امت من فرو می‌‌ریزد.»

ماه «رجب» بهترین فرصت برای بازگشت است. هوای معنوی، در این ماه بهتر و دلپذیرتر از ماه‌های دیگر است و دلها ناخودآگاه برای بازگشت به سوی معبود آماده‌ترند. در این ماه درهای آسمان به روی بندگان باز است و فرصت پرواز، فراهم. نباید این فرصت طلایی را از دست داد. باید بال گشود و پرواز کرد. باید از زمین دل برید و به آسمان دل بست.

برای شروع باید از «نیت» آغاز کرد. قصد قربت و نزدیکی با مبدأ هستی. تصمیم برای ترک گناه و تأمل بیشتر در اعمال و کردار خویشتن. سپس باید پای در راه نهاد. چه گامی بهتر و مؤثرتر از روزه؟ روزه در اولین روز از این ماه آسمانی. خوشا به حال آنها که امروز را روزه‌اند و خوشا به حال آنها که تصمیم دارند فردا را و بسیاری دیگر از روزهای ماه خدا یعنی «رجب» را روزه بگیرند.

روزه، آن هم در ماه رجب چه صفایی دارد و چه مقامی. گام بلند پالایش نفس است. سکوی پرواز است و تمرین خودداری برای تربیت نفس. روزه ماه رجب، بهترین مقدمه است برای پیراستن خویش از گناهان و آماده شدن برای حضور در میهمانی ارجمند رمضان. از حضرت موسی بن جعفر(ع) روایت است که «هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بدارد بهشت بر او واجب می‌شود».

آن حضرت همچنین می‌فرمایند: «رجب نام نهری است در بهشت؛ از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد». ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت: رفتم خدمت حضرت صادق(ع) در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود. چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود: آیا در این ماه روزه گرفته‏ای؟ گفتم نه وا... ای فرزند رسول خدا(ص). فرمود: آن قدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را غیر خدا کسی نمی‏داند. به درستی این ماهی است که خدا آن را بر ماه‌های دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و برای روزه داشتن آن پاداشهای بزرگ را بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول‌ا... اگر در باقی‌مانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضی از ثواب روزه‏داران آن نایل می‏گردم؟ فرمود: ای سالم! هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر که دو روز از آخر این ماه روزه دارد بر صراط به آسانی بگذرد و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهای آن روز و برات جدایی از آتش جهنم به او عطا کنند.

امشب، «لیله‌الرغائب» است، شبی که موقع ازدحام ملائکه الهی و رفت و آمد آنها به زمین است. شبی که عطا و بخشش خداوند فراوان است. شب «رغیبه»ها یعنی چیزهایی که مورد میل و رغبت است. شب آرزوها! باید بیدار بود و این شب را زنده داشت. شبی که نماز و عبادتش، بهترین ذخیره برای شب اول قبر و روز جزا و حساب و کتاب است.

وطن امروز:اکثریت یعنی این!

«اکثریت یعنی این!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی جابری است که در آن می‌خوانید؛ «من به همه قول‌هایی که به مردم در ۲۲فروردین سال ۹۲ و روز ثبت‌نام ریاست جمهوری و در همه سخنرانی‌های خودم اعلام کردم، وفادار خواهم بود... اگر گروهی بخواهند رای اکثریت مردم را نادیده بگیرند و به مسیری که مسیر دولت و منافع مردم است لطمه بزنند، خب! آنجا خود مردم باید به صحنه بیایند.» این فقط یک پاراگراف از 2 ساعت اظهارات رئیس‌جمهور در گفت‌وگو با مردم است.

حسن روحانی در طول ماه‌های گذشته بارها درباره «رای اکثریت» و «در صحنه بودن مردم» اظهارنظر کرده است. سؤالی که مطرح می‌شود این است که در صحنه بودن مردم چگونه معنا می‌شود؟ و آیا این معنا، فقط مقاطع و موارد خاصی را شامل می‌شود یا می‌توان آن را تعمیم داد؟

این اظهارات آن هم با فاصله کمتر از 2 هفته از پایان مهلت نام‌نویسی برای دریافت یارانه، عجیب به نظر می‌رسد. چراکه اقشار مختلف جامعه در نیمه دوم فروردین از جمله 22 فروردین امسال و همزمان با سالگرد ثبت‌نام دکتر روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری به صحنه آمدند و فقط 3 درصد آنها با سیاست‌های دولت همراه شدند. مردم نشان دادند معنای واقعی اکثریت چیست و به نظر نمی‌رسد بعد از این مانور اقتصادی و اجتماعی عمومی، مجالی برای دولتمردان فراهم باشد تا همچنان روی واژه «اکثریت» به نفع خود مانور بدهند.

97 درصد جامعه ایران با در دست داشتن کارت ملی و مشخصات شناسنامه‌ای و با احراز هویت از سوی پایگاه اینترنتی ثبت‌نام یارانه به مخالفت با درخواست دولت و انتقاد معنادار از برخی سیاست‌هایش پرداختند و عجیب است که دولت محترم بدون دریافت پیام‌های این حرکت اقتصادی و اجتماعی بر طبل بی‌شناسنامه بودن مخالفان و منتقدان می‌کوبد و آنها را غیرقابل ذکر و گاه بی‌سواد می‌داند.

نکته دیگر در سخنان رئیس‌جمهور تاکید بر «مسیر دولت و منافع مردم» است. باید پرسید تفسیر دولتمردان از «مسیر» و «منافع» چیست؟ چرا مسیر دولت و نه مسیر مردم؟ و ابهام دیگر اینکه چرا مردم «باید» برای دفاع از مسیر دولت به صحنه بیایند؟ آیا مردم ملزم به تبعیت و دفاع از همه مسیرهای دولت هستند؟!

این مردم هنوز فراموش نکرده‌اند که لحن اظهارات برخی مقامات دولتی در جریان ثبت‌نام یارانه، گاه به دور از ادب و همراه با توهین، تحقیر و تهدید بود و نمونه این اظهارات با جست‌وجو در سایت‌ها، خبرگزاری‌ها و رسانه‌های مکتوب قابل مشاهده است.

به نظر می‌رسد برخی مقامات و مشاوران دولت یازدهم اصرار بر تعیین تکلیف در عرصه‌های مختلف برای مردم دارند و استفاده از ادبیات و عبارات الزام‌آور و گاه همراه با تهدید، مصداقی از همین اصرار است. در کنار این اما حرکت و جریان دیگری در اطراف دولت وجود دارد و آن ناآگاه خواندن بخش‌ها و قشرهایی از جامعه و عدم‌صلاحیت آنها برای اظهارنظر درباره مسائل مختلف کشور یا سیاست خارجی است.

اینکه از مردم بخواهیم حتما و «باید» در صورت تهدید مسیر دولت، به صحنه بیایند در تضاد آشکار با حذف اقشار بزرگ و زحمتکش جامعه از جمله تاکسیرانان و تهدید و تحقیر اقشاری از جامعه است، آن هم بدون ارائه تعریف مشخص از مسیر دولت و منافع مردم.

رانندگان تاکسی و لبوفروش‌ها بخشی از جامعه بزرگ کشور هستند. وقتی آنها را فاقد صلاحیت برای مشارکت، حضور فعال و اظهارنظر آزادانه درباره مسائل کشور بدانیم در حقیقت به طور غیرمستقیم دیگر اقشار کارگری جامعه را نیز در همین زمره قرار داده‌ایم. رانندگان اتوبوس شرکت واحد تمام شهرها، فروشندگان و کارگران میادین میوه و تره‌بار، میلیون‌ها دستفروش در شهرهای مختلف کشور، 2 میلیون کارگر ساختمانی، کارگران خدماتی و نظافتی، نیروهای خدماتی شهرداری‌های کشور و میلیون‌ها نفر دیگر با شنیدن چنین اظهاراتی احساس می‌کنند برخی افراد در کنار یا درون دولت اهمیتی برای نظر و تاثیر آنها در جامعه قائل نیستند. این در حالی است که نمی‌توان این افراد را اقلیت خواند و همچنان مدعی همراهی اکثریت مردم با مسیر و سیاست‌های دولت شد.

بهتر است دولتمردان ابتدا به طور دقیق و شفاف برای افکار عمومی توضیح دهند که معنای آشکار «باسوادی و بی‌سوادی»، «اکثریت مردم»، «مسیر دولت»، «منتقدان بی‌شناسنامه و منتقدان باشناسنامه» و دیگر عبارات مشابه چیست؟ یا حداقل بگویند تفسیر دولت کنونی از این عبارات چیست و چه اقشاری از جامعه در کدامیک از این دسته‌بندی‌ها و تعاریف قرار می‌گیرند.

در این صورت خیلی‌ها تکلیف خودشان را خواهند دانست و در میان اظهارات گوناگون دولتی‌ها سردرگم نمی‌مانند، چراکه در لغتنامه‌های مطرح و مورد قبول استادان ادبیات معنایی همسو با نظر دولت نیامده است یا شاید هم آنها در این باره سکوت کرده‌اند! اما به هر حال بسیاری از مردم این روزها نمی‌دانند اگر در رفتار و گفتارشان، مخالفتی را با سیاست‌های دولت بروز دهند جزو کدام دسته‌بندی دولتمردان قرار می‌گیرند. آیا آنهایی که در دهه سوم فروردین با شعار «نه به یارانه» مخالفت کردند، اکثریت نیستند و اگر هستند چرا دولت یازدهم هنوز هم در مواجهه با کارشناسان و منتقدان، نظر اکثریت مردم را فقط به نفع خود تفسیر می‌کند و نه به زیان خود.

اگر منظور از اکثریت، همان 7/50 درصدی هستند که در انتخابات ریاست‌جمهوری به دکتر روحانی رای دادند، باید گفت بسیاری از آنها نیز در آخرین حرکت عمومی، مخالفت خود را با شعار مهم «نه به یارانه» دولت به نمایش گذاشتند تا همراه با 3/49درصد دیگر ثابت کنند ادبیات تهدید و تحقیر داخلی و خارجی هرگز و در هیچ شرایطی راه به جایی نمی‌برد و اگر می‌برد، ادبیات تهدیدآمیز غربی‌ها باید تاکنون تاثیری بر اراده ملت ایران می‌داشت. آیا داشت؟ اکثریت یعنی این!

حمایت:احیای خاطرات جنگ سرد

«احیای خاطرات جنگ سرد»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، برای سفر دوره‌ای راهی آمریکای لاتین شده است. وی در این سفر از کوبا، نیکاراگوئه و پرو دیدار خواهد کرد. هر چند که روسیه با آمریکای لاتین دارای روابط دیرینه‌ای است که سابقه آن به دهه 1950 می‌رسد، سفر کنونی لاوروف دارای ابعاد و نکات قابل تأملی خواهد بود.

مسکو این روزها در عرصه جهانی در ابعاد متعددی با غرب در چالش است و مهم‌ترین موضوع اکنون مناقشه طرفین بر سر اوکراین به شمار می رود. غرب دو اقدام را علیه امنیت ملی روسیه صورت می‌دهد؛ بخشی از آن بهره‌گیری از ابزار تحریم برای اعمال فشار اقتصادی بر مسکو است چنانکه در نشست روز دوشنبه اتحادیه اروپا اجرای برخی تحریم‌ها علیه روسیه به تصویب رسید.

هر چند که پیچیدگی روابط روسیه با اروپا، عملاً اجرای این تحریم را ناممکن می‌سازد، مسکو برای نمایش اقتدار خود به دنبال مقابله عملی و آشکار با این تحریم‌هاست. بخشی دیگر تحرکات غربی را اجرای تحرکات نظامی در حوزه امنیتی روسیه تشکیل می‌دهد. کشورهای غربی با محوریت ناتو در کنار ارسال تسلیحات برای اوکراین اقدام به حضور نظامی در کشورهایی مانند بلغارستان، رومانی، لتونی و برگزاری رزمایش نظامی در آنها کرده‌اند.

هر چند که ناتو توان اقدام نظامی علیه روسیه را ندارد، در فضای رسانه‌ای و روانی حاکم بر جهان، می‌تواند هزینه‌هایی برای روسیه به همراه داشته باشد. در این شرایط روسیه به دنبال یافتن مؤلفه‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای برای پاسخ‌گویی به اقدامات غرب است. در حوزه منطقه‌ای توسعه روابط با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، چین، جمهوری اسلامی ایران محور تحرکات روسیه را تشکیل می‌دهد که ظرفیت‌های عظیم اقتصادی و دفاعی در برابر غرب ایجاد می‌کند. در حوزه فرامنطقه‌ای نیز مسکو بار دیگر تقویت حضور نظامی در آمریکای لاتین را در دستور کار دارد.

در دوران جنگ سرد از جمله بحران کوبا در دهه 1960، روسیه برای مقابله با آمریکا، موشک‌های خود را در این کشور مستقر کرد. با توجه به این سوابق می‌توان گفت که روسیه بار دیگر با رویکرد نظامی به آمریکای لاتین تلاش دارد تا حضور نظامی غرب در مرزهای خود را تلافی کند. به عبارتی دیگر محور سفر کنونی لاوروف به آمریکای لاتین را بیش از مناسبات دوجانبه، رفتارهای نظامی مسکو در مقابله با غرب تشکیل می‌دهد چنانکه ناتو نیز برای برتری در برابر روسیه حضور نظامی در حوزه بالکان و اروپای شرقی را در پیش گرفته است. با این شرایط می‌توان گفت که با سفر لاوروف به آمریکای لاتین، این مناطق نیز به جمع بازیگران عرصه اوکراین و تقابل‌های میان روسیه و غرب افزوده شده‌اند که می‌تواند تحولات جدیدی را رقم زند.

آفرینش:عدم تناسب قیمت‌ بیمه و خدمات آن

«عدم تناسب قیمت‌ بیمه و خدمات آن»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛تأثیر صنعت بیمه به عنوان یک عنصر کلیدی و تعیین‌کننده در توسعه اقتصادی کشورها و رفاه جوامع بسیارحائز اهمیت است. به‌طور کلی اگر دولت‌ها بخواهند به وظیفه حاکمیتی خود در زمینه تأمین رشد اقتصادی مستمر جامه عمل بپوشانند، مجبورند به رشد و توسعه صنعت بیمه و افزایش ضریب نفوذ آن اهتمام ویژه‌ای داشته باشند.

اما درکشور ما این ناکارایی و ناکارآمدی صنعت بیمه را با نگاهی به آمارهای موجود می‌توان دریافت. صنعت بیمه ایران با سهم 09/0 درصدی از کل حق بیمه‌های تولیدی جهان، چهل وششمین صنعت بیمه دنیا به شمار می‌رود درحالی که رتبه کشورهای همجوار همچون ترکیه در این زمینه 34 است.

در اکثر کشورهای دنیا برای توسعه فرهنگ بیمه و تشویق جامعه به خرید محصولات مختلف بیمه‌ای، معافیت‌های مالیاتی برای مصرف کننده درنظر می‌گیرند و از سوی شرکت‌های بیمه تسهیلات بسیاری برای متقاضیان مشخص می‌شود تا بیمه راحامی و ضرورتی برای تمام عرصه‌های زندگی خود بدانند. اما درکشورما برعکس روش‌های مرسوم دنیا، با خواست دستگاه‌های اجرایی مختلف که با کمبود بودجه روبه‌رو هستند، و میل شرکت‌های بیمه برای اخذ حداکثر سود از مصرف کننده، عوارض متعددی بر رشته‌های بیمه‌ای وضع می‌شود که بارمالی آن صرفاً به بیمه شونده متحمل می‌گردد.

سهم بیمه‌های زندگی از کل صنعت بیمه جهان 59‌درصد است، سهم این دست بیمه‌ها در کل صنعت بیمه ایران فقط 6/5 ‌درصد است و این امر حاکی از آن است که فعالیت بیمه‌گران ایرانی در زمینه‌های بیمه‌های عمر و بازنشستگی کمرنگ است(یا به عبارتی شرکت‌های بیمه تمایلی به این قبیل قراردادهای کم سود ندارند!).

درعوض امروز شاهد تعدد بی شمار شعبه‌هایی هستیم که به دنبال بیمه وسایل نقلیه هستند. متاسفانه درکشور ما بسیاری از بخش‌های خدماتی وظیفه اصلی خود را که همان ارائه تسهیلات و خدمات به جامعه است را فراموش می‌کنند و تنها به فکر سود‌آوری حداکثری واحد‌های خود می باشند. بانک و بیمه امروز دو نهاد بزرگ خدمت رسانی هستند که از وظایف اصلی خود منحرف شده‌اند. بانک‌ها از نقش تولید محور خود دورمانده‌اند و بیمه دلخوش از سود سرشاری است که از افزایش قیمت‌ها کسب می‌کند. تعدد شعب بانک‌ها و بیمه‌ها در اقصی نقاط شهر نشان از رقابت آنها در توسعه و حمایت از اقتصاد کشور نیست. بلکه سودآوری حاصل از عوارض، جریمه‌ها و افزایش قیمت خدمات موجب تمایل به تاسیس شعب بیشتر شده است!.

هرساله به میزان قابل توجهی میزان حق بیمه‌های خودرو افزایش می‌یابد، بدون آنکه تسهیلات خاصی ازسوی بیمه گذاران به مردم ارائه گردد. درعوض شرکت‌های بیمه با افزایش میزان دیرکرد و جریمه‌های سنگین برای خودرو‌ها و دیگرحق بیمه‌ها به صورت یکجانبه خود را برامورات مردم حاکم می‌بینند.

این چه رویه‌ای است که مردم باید در دومرحله هزینه افزایش قیمت‌ها وتعرفه‌های بیمه را پرداخت کنند؟! بسیاری از مردم درسال 92 خودروی خود را برای یک سال بیمه کرده و هزینه آن را تمام پرداخت نموده‌اند. اما با آغاز سال جدید مجددا آنها باید بیمه خود را با نرخ جدید تعرفه‌ها یکسان کنند!!. اینگونه مردم باید علاوه بر افزایش قیمت بیمه درسال 92 ، میزان افزایش قیمت‌ها درسال 93 را نیز متحمل شوند، یعنی دریک دوره بیمه دوبار هزینه افزایش قیمت‌ها را پرداخت کنند!.

وضعیت بیمه‌ها در بخش‌های صنعتی و اقتصادی نیز موجب نارضایتی بسیاری ازکارفرمایان و صاحبان مشاغل گردیده است. بیمه‌ها باید نقش حمایتی را در عرصه‌های اقتصادی داشته باشند، درحالی که امروز به عنوان بارسنگینی بردوش تولیدکنندگان مبدل شده اند. بیمه‌ها باید با فراهم سازی شرایط و ارائه تسهیلات به تولیدکنندگان موجب تقویت اشتغال زایی گردند، درحالی که امروز شاهدیم کارفرمایان به سبب کاهش بارمالی هزینه‌های بیمه اقدام به تعدیل نیرو و کوچک سازی فعالیت‌ها در واحدهای خود نموده‌اند!.

لذا درچنین وضعیتی انتظار می‌رود تا نظارت بیشتری بر مشکلات تولیدکنندگان و کارفرمایان نسبت به شکایات و دیرکردها و جریمه‌های آنان صورت گیرد. امروز حکم‌هایی که در رابطه با تعیین جرائم و دیرکردها صادر می‌شود برای بخش اشتغال و تولید غیرقابل تحمل است و بسیاری از آنها را نسبت به فعالیت‌های تجاری بی میل کرده است. امروز بسیاری از کارفرمایان نسبت به تعیین تصاعدی جریمه‌های بیمه گله‌مند هستند و دراین زمینه شرکت‌های بیمه براساس نظر و دستورات یک طرفه خود عمل می کنند.

مهم‌ترین ضعف بیمه در کشور نبود فرهنگ بیمه در جامعه است. به عبارتی دید مردم به بیمه به منزله یک هزینه و باراضافی می‌باشد. این نگرش به سبب عملکرد ضعیف و منفعت محوربیمه‌ها شکل گرفته است. لذا شرکت‌های بیمه باید با تغییر و اصلاح رویه کنونی، با ارائه خدمات و تسهیلات مناسب به جامعه زمینه را برای یک بازار رقابتی فراهم کنند تا رقابت‌پذیری شرکت‌ها موجب افزایش کیفیت محصولات و کاهش قیمت و در نهایت منجر به نوآوری و خلاقیت در ارائه محصولات جدید شود.

شرق:گام‌هایی برای کارگران

«گام‌هایی برای کارگران»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین راغفر است که در آن می‌خوانید؛در نگاه به معضلات کارگری، به‌نظر می‌رسد تفاوت اساسی بین دولت روحانی و دولت گذشته وجود دارد که در برخورد با «روز کارگر» نیز می‌توان آن را مشاهده کرد. دولت قبلی می‌کوشید همه پدیده‌ها را سیاسی کرده و به دنبال آن نیز نگاه امنیتی حاکم می‌شد در حالی‌که این دولت می‌کوشد حتی مطالبات پاسخ داده نشده‌ای که صنفی بودند اما برخی منتقدان، آن را سیاسی جلوه می‌دهند را به مجرای خود بازگردانده و صنفی کند. این امر، فرصتی برای تشکل‌های کارگری در راستای شکل‌دادن به اتحادیه خود است که نقش اساسی به‌عنوان تسهیل‌گران اجتماعی برعهده داشته و می‌توانند وارد مذاکره با دولت‌ها شده و نه‌تنها خواست‌ها و مطالبات را به دولت منعکس کنند تا ارزیابی واقعی‌تری به دست آنها داده شود بلکه همزمان می‌توانند برای حل مسایل کارگری، یاریگر دولت‌ها شوند. در شرایطی که مطالبات پاسخ گفته نشده که محصول سیاست‌های نادرست دولت گذشته است بر دوش دولت فعلی، اقتصاد و جامعه ما و جامعه کارگری و نیروی کار و بخش عمده تولید در کشور سنگینی می‌کند، باید از نگاه صحیح دولت فعلی استقبال کرد. نکته دیگر اینکه مطالبات نیروی کارگری عمدتا معیشتی است.

موضوع مهم حداقل دستمزد که سال‌ها مورد کم‌توجهی قرار گرفته است البته فقط مختص نیروی کار کارگری نیست بلکه دستکاری آن در بخش کارمندی نیز، مشکل‌ساز شده است؛ بخشی که فاقد تشکل‌های صنفی هستند که بتواند تقاضاها و مطالبات آنها را منعکس و پیگیری کند و این یکی از مشکلات اساسی نیروی کار در کشور و یکی از دلایل خروج مغزها و نیروهای بااستعداد تحصیلکرده طی ‌صد سال گذشته است. این منحصر به دولت‌های پس از انقلاب نیست اما سهم دولت نهم و دهم در این بحران این بود که بزرگ‌ترین درآمدهای مالی را کسب کرد و می‌توانست دستاوردهای مناسبی را برای تولید و اشتغال و شکل‌دهی به نظام حمایت اجتماعی فراهم کند که متاسفانه این فرصت تاریخی را از دست داد. چندشغله‌شدن نیروی کار، پیامد دستمزدهای ناکافی فعلی است که عوارض بسیار جدی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد.

گسست فرهنگی میان‌نسلی، عارضه کمبود وقت اولیایی است که چندشغله‌بودن، مانع رسیدگی آنها به فرزندانشان است. اگر پاسخ مناسبی به این مطالبات داده نشود، ظرفیت تبدیل‌شدن به مطالبات سیاسی را داراست بنابراین برای جلوگیری از این مساله، دولت باید تمهیداتی بیندیشد. ایجاد اشتغال در حال حاضر، یکی از اقداماتی است که دولت می‌تواند در کوتاه‌مدت به دنبال آن باشد. برای این مساله باید فهرستی از واحدهای ورشکسته تولیدی که طی هشت سال گذشته به‌دلیل سیاست‌های نادرست از مدار تولید خارج شده و نیروی کار آن بیکار شده و عوارض اجتماعی جدی دارد، فهرست کرده تا ببینند مشکلات هرکدام چیست و چگونه می‌توان برای احیای اشتغال از ظرفیت‌هایی که وجود دارد بهره گرفت تا به مدار تولید بازگردند؟ ارایه تسهیلات غیرمالی نیز می‌تواند مکمل کمبود دستمزدها باشد.

دولت می‌تواند نیروی کار را مشمول دریافت «خدمات» کند. رییس‌جمهور وعده داده‌اند از نیمه این ماه، بخشنامه‌ای به مراکز درمانی ابلاغ شود که افرادی که فاقد منابع کافی درآمدی هستند از خدمات پزشکی استفاده کنند و این مشکلاتی که تاکنون وجود داشته مرتفع شود. اگر پوشش 90درصدی وعده‌داده‌شده محقق شود، این اقدام مهمی است که اگر دولت نمی‌تواند دستمزد نیروی کار را افزایش دهد می‌تواند گروه‌هایی را که با حداقل دستمزد کار می‌کنند مشمول این‌دست از خدمات کند. یکی از نگرانی‌های کارگران، اعضای خانواده‌شان هستند و یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها در این بخش، تحصیل فرزندان است. دولت اگر بتواند امنیت خاطر لازم برای تحصیلات رایگان فرزندان کارگران را فراهم کند تا ناگزیر نشوند برای پرداخت شهریه فرزندان پولی بپردازند، به تعهدات قانون اساسی خود به خوبی عمل کرده است.

ضمن اینکه دولت می‌تواند در برنامه «امنیت غذایی» که درصدد اجرای آن است کارگران و کارمندانی که با حداقل دستمزد مشغول کار هستند را نیز مشمول دریافت سبد کالا و سایر خدمات این بخش کند. دولت تدبیروامید نیازمند دو ویژگی دیگر هم هست: نخست اندکی هوشمندی در سیاست‌ها و دوم اندکی شجاعت. اگر دولت اینها را به مجموعه ویژگی‌های خود اضافه کند کارایی دولت در خدمت به جامعه و گروه‌های کمتر برخوردار، ارتقا خواهد یافت.

مردم سالاری:در ستایش انسان

«در ستایش انسان»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی مال‌میر است که در آن می‌خوانید؛ طی چند روز گذشته در لابلای خبرهای ناخوشایندی که دیگر به شنیدنشان خو گرفته‌ایم، خبر بزرگواری پدران و مادرانی که در پای چوبه مجازات از سر خون جگر گوشه‌هایشان گذشتند، مایه دلگرمی وامید شمار زیادی ازمردم و کوشندگان حقوقی واجتماعی بود. به یک اعتبار بخشش‌های اخیر مهر تایید دوباره‌ای براین سخن جاودانه سوفوکل در شاهکارش آنتیگونه است که قرن‌ها پیش از این گفت: «میان بسیار شگفتی‌های زمین، انسان از همه شگفت تر است» وبه راستی چه شگفتی از این بالاتر که داغ فرزند را تنها با سیلی مادرانه‌ای پاسخ گفتن وباز چه شگفتی از این والاتر که در حالی که همه چیز برای خونخواهی مهیاست ازهمه نفرت‌ها ودل چرکینی‌هایی که درطول سالیان بر روح وروانت تلنبار شده‌اند، به آنی چشم بپوشی!

شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم مادران وپدران داغدیده به غریزه شرایط خشونت بار امروز جامعه ما را دریافته بودند و نیک می‌دانستند که برای پایان دادن به چرخه جهنمی خشونت نیازمند بزرگترین فداکاری‌ها وجانفشانی‌ها هستیم.پدران ومادران رنجدیده ومکافات کشیده‌ای که با زبانی گویاتر از هر سخنران و رساتر از هرمحقق ودانشمندی به یادمان آوردند که برای گریختن ازدَم اژدهای خشونت نیازمند بلند نظری‌ها و سینه‌های گشاده‌تری هستیم.

خشونت زخم ناسور جامعه ماست.ازنفرتی که بر سر کوچکترین اختلاف سیاسی از زبان برخی سیاستمداران ما زبانه می‌کشد تا بند بند زندگی روزمره ما چهره کریه خشونت را می‌توان نظاره کرد. می‌توان برای خشونت روز افزونی که گریبان جامعه مان را چسبیده است، هزاران دلیل ومدرک تراشید،از بیکاری وبلاتکلیفی جوانان بگیرید تا مشکلات دهشتناک اقتصادی وآلودگی هوا وترافیک جنون آور شهرها و... اما با این همه،هرگز نمی‌توان مسوولیت تک تک ما شهروندان را در دامن زدن به فضای خشونتی که امروز وقیحانه در برابر چشمان ماست، نادیده گرفت!

حجم بالای جرایم جنایی و آمار خجالت‌آور زد وخورد‌های خیابانی بی هیچ تعارفی از نقصانی بزرگ وگره ای کوردر درون ما خبر می‌دهند وآن اینکه برخی از ما هرگز به سرنوشت مشترک خود در جامعه وسهمی که در ساختن جامعه ای به دور از خشونت داریم، اعتنای درخوری نداشته‌ایم! پدران ومادران ما اما با گذشتن از گناه خطاکاران به یادمان آوردند که خشونت درد بی‌درمان وگره‌ای ناگشودنی نیست وما مردم به رغم همه نقصان‌ها ونمایش بیزاری آوری که برخی از ما گهگاه در کوچه وخیابان می‌دهیم، هنوز «بخشیدن» را از یاد نبرده ایم وبه راستی از آنچه می‌نُماییم، بهتریم!

ابتکار:وضعیت نیروهای اجتماعی در ایران

«وضعیت نیروهای اجتماعی در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم تقی آزاد ارمکی است که در آن می‌خوانید؛مدت مدیدی است سعی بر این است تا کشور و سرزمین ایران بر اساس حوادث تا جریانها و نیروهای اجتماعی طرح و مورد شناسایی قرار گیرد. به همین دلیل هم هست که ما هر روز و هفته و ماه را به موضوعی یا فردی یا گروهی و نیرویی اختصاص داده ایم. این اختصاص امکانی حداقلی در حرکت از بی توجهی به امور و وقایع و تاکید بر بسیاری از امور است. اتفاق خوبی است ولی برای ساماندهی جامعه در گذر حوادث و وقایع کافی نیست. عدم کفایت این نگاه و اقدامات را به دلیل بی توجهی به وضعیت نیروهای اجتماعی در ایران مرتبط می‌دانم. به نظر می‌اید اصرار جدی وجود دارد تا نوع حضور نیروهای اجتماعی در ایران به خوبی دیده نشود. اصرار بر این است تا توجه به نیروهایی که تحت شرایط سیاسی و تاریخی معرفی شده اند در قالب نمایش و ائین‌ها باقی بماند و از توجه به شرایط موثر در تغییرات صورت گرفته در هر مورد اجتناب شود. روز کارگر و روز معلم و روز زن و روز دانشجو و... و دیگر روزها در ایران جشن گرفته می‌شود. برای همه افراد و گروهها روز تعیین شده است و مراسم و بر و بیا برپا می‌گردد.

روزنامه‌ها و دیگر رسانه‌ها مشغول جمع اوری اطلاعات و اخبار می‌شوند و از مسئولین این حوزه‌ها عکس و تصویر و سخن ثبت می‌شود و از میان همه ادمیان این مشاغل عده ای هم می‌ایند و نمایشی شیرین مورد نظر رسانه‌ها اجرا می‌کنند و مزدی می‌گیرند و می‌روند. کمتر شاهد هستیم که روز بعد از روز معلم در سرنوشت و کار و زندگی معلمین اتفاق مهمی بیفتد. چرا؟ چون قرار نیست که اجرای مراسم و حتی تجلیل از افراد و گروههای اجتماعی راهی باشد برای بهبود وضعیت. قرار است که مراسم باشد و مراسم. هر سال در مقایسه با سال بعد بر حجم و گستردگی و تنوع مراسم افزوده شده و تغییر عمده ای در شرایط زندگی و نحوه حضور افراد هر یک از نیروها درکل جامعه پیش نمی‌اید. از اینروست که باید راهی دیگر در شناخت نیروهای اجتماعی در ایران یافت.

خیلی انتزاعی بحث نکرده باشم. بر وضعیت معلمین و نقش تربیتی و اموزشی که متعهد شده اند متمرکز می‌شوم. برای روشن کردن این معنی این سوال مطرح است که”معلمین در ایران چه کسانی هستند و چه وظایف و کارکردهایی به عهده دارند؟" معلمین در ایران بخش عمده لایه بالایی طبقه پایین و لایه پایین طبقه متوسط می‌باشند. زیرا به لحاظ درآمدی در این وضعیت قرار دارند و به لحاظ اعتبار و منزلت اجتماعی در مقایسه با دیگر اقشار طبقه پایین وضعیت بهتری دارند و در مقایسه با اقشار بالایی طبقه متوسط از وضعیت بدتری برخوردار می‌باشند.

تعارض بین اعتبار اجتماعی و مشکلات اقتصادی ایجاد شده در مسیر زندگی معلمان کشور موجب شده است که بسیاری از انها از انجام وظایف اصلی شان دور شده و به حاشیه بروند. نقشی که آنها به عهده آنها گذاشته شده است یا اینکه در عمل از انها انتظار می‌رود در راستای نیروهای اداری دولتی است تا ساحت روشنفکری و مؤثر و تعیین کننده در تولید، توزیع، و مصرف فرهنگ. این معنی را می‌توان از نگاهی که مردم به معلمان دیروز و امروز دارند فهمید. تصور کلی در مورد معلمان ایرانی در گذشته نشان از رفتار و منش فرهنگی و اخلاقی است. واقعیتهای اجتماعی هم نشان از این دارد که معلمان ایرانی در گذشته مدافعان فرهنگ و اخلاق و ادب جامعه بودند و در ضمن متوجه معاش. در حالی که امروز بیشتر انها در قامت کارمندان اداری کشور در جهت کسب معاش و به طور مستقیم درگیر فرهنگ و اخلاق و ادب. بد نیست به وضعیت مشکلات و کجرویهای اجتماعی معلمین توجه شود. با مراجعه به تاریخ اسیبهای اجتماعی در ایران می‌توان به کمی جرایم و اسیبهای معلمین در مقایسه با دیگر اقشار اجتماعی پی برد. هر چند که در دوره جدید بر میزان اسیبها و مشکلات معلمین در جامعه افزوده شده است ولی این افزایش انقدر چشم گیر نیست که در دیگر لایه‌های اجتماعی دیده می‌شود. تفاوت این وضعیت ریشه در موقعیت شغلی و نحوه نگاه به زندگی از طرف معلمین دارد.

با مراجعه به امور اجتماعی ما با تغییر عمده ای در زندگی و وظایف و کارکردهای معلمین روبرو هستیم. این تغییرات در وضعیت معلمان کشور زمینه تغییرات عمده در نظام فرهنگی و اخلاقی کشور شده است. جابجایی وظایف و کارکردهای این نیرو جامعه را دچار تغییرات عمده کرده است. اگر در گذشته معلمان ایرانی متعهد به تکلیف فرهنگی و اخلاقی بودند در اطراف انها فضایی اخلاقی و فرهنگی ایجاد می‌شد و در مجموع جامعه بهره مند از فضا و جهت فرهنگی بود. در حالی که امروز اکثر این افراد درگیر معاش می‌باشند و خودشان را مکلف به انجام وظایف اداری که به معنی انجام وظایفی برای کسب درامد تا دفاع از فرهنگ و اخلاق است می‌دانند. در این جابجایی تفکیک بین وظایف و کارکردها پیش امده است. از قدیم وظیفه معلمین ارائه خدمات اموزشی و فرهنگی بوده است. البته برای معاش انها هم نتایجی در برداشته است. در دوره جدید هم وقتی فردی اعم از خانم یا اقا برای شغل معلمی استخدام می‌شود در نامه و قرار داد برای انجام وظایف اموزشی و فرهنگی وارد کار می‌شود. این تعهدات حداقل در حرف و قول و قرار از افراد استخدام شده خواسته می‌شود که مدافع فرهنگ و اخلاق و نظام ائینی در جامعه باشند.

افراد تازه وارد هم خود را مکلف به انجام این وظایف معرفی می‌کنند. البته بسیاری هم در این زمینه تلاش می‌کنند. اما در عمل ما شاهد وضعیتی دیگر هستیم. به طور خاص درمورد بسیاری از معلمین ما شاهد ظهور کارکردهایی دیگر هستیم. بسیاری از همین افراد به معلمی مانند دیگر مشاغل به عنوان شغلی برای نجات از بیکاری و کسب معاش نگاه می‌کنند تا انجام تعهدات اخلاقی و تربیتی. حاصل کار اکثر افراد حاضر در حوزه آموزش و فرهنگ متفاوت از تعهدات آنها می‌شود. چرا؟ چون شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه بر این نوع تمایز و جداافتادگی بین وظایف و کارکردها اثرات بینادی می‌گذارد. افراد نمی‌توانند برای زندگی خود و خانواده شان تنها به کار معلمی اشتغال داشته باشند. یا اینکه در یک محل یا واحد اموزشی و فرهنگی وقت بیشتری را برای اموزش همراه پرورش و تعلیم و تربیت بگذارند. انها عموما یا در ادامه کار اداری و انجام وظایف مشغول اضافه کارند یا اینکه کاری دیگر که متفاوت از معلمی است را انتخاب کرده و بدان مشغول هستند. مسافرکشی در شهر و بیابان یکی از کارهای جایگزین شده است. فردی که دو شغل برای دست یابی به درامد در ادامه زندگی بدست اورده است کمتر فرصت تامل در مورد خود و دیگری و روابط فی مابین و شرایط تربیتی مخاطب پیدا می‌کند. زیرا کار تربیتی حداقل نیاز به ارامش خاطر و فرصت کافی دارد. در این وضعیت ما با افت کارهای اخلاقی و تربیتی و فرهنگی در حوزه فرهنگ و اموزش روبرو هستیم. کسانی که متعهد به انجام این امور بودند امکان کافی در ورود به این امور نداشته و بیشتر درگیر سر و سامان دادن به زندگی شان به لحاظ اقتصادی هستند. این جدا افتادگی کار برای معاش از کار به عنوان وظیفه راهی در دوگانه شدن وظایف و کارکردها، دوگانه شدن شغل برای کسب در امد و شغل برای ارتقاء اموزش و تربیت و اخلاق شده است.

معلمی درگذشته هم به عنوان شغل و هم به عنوان یک وظیفه فرهنگی و تربیتی تعریف می‌شد. افراد معلم در گذشته ضمن اینکه از این راه کسب معاش می‌کردند امکانی در بالا بردن سطح اخلاق و فرهنگ جامعه هم فراهم می‌ساختند.

این امکان را به دلیل حضور مستمر در فضای اموزشی و تربیتی و فضای محله و خانه کسب می‌کردند. افراد معلم با اخلاق و رفتار و ارامشی که داشتند فرصتی برای گفت وگو با دانش اموزان و ولی آنها در اختیار داشتند و ضمن گفت وگو با انها به لحاظ روحی و اجتماعی توان تربیت را در اختیار می‌گرفتند. آرامشی که آنها به لحاظ زندگی و شرایط پیرامونی شان داشتند فرصت گفت وگو و اثرگذاری را فراهم می‌ساخت. سابقه و دانش و اخلاق و سابقه فرهنگی همراه با مهارتهای معلمی از او چهره ای فرهنگی ساخته بود تا کارمندی اداری برای وظیفه ای خاص و تعریف شده. از طرف دیگر مخاطب اعم از دانش اموز یا ولی یا همکار معلم نیز با شرایط فرهنگی و فرد فرهنگی روبرو می‌شد. این وضعیت در شرایط فعلی تغییر کرده است. کمتر معلمی بعد از انجام وظایف اداری و سازمانی اش فرصت دارد تا به سخن دیگری گوش فرا دهد. دانش اموز خسته از خانه یا مدرسه بی پناه شده و در معرض مشکلات جدیدی قرار می‌گیرد. اگر دانش اموز در فرایند اموزشی به دلیل اجتماعی یا اقتصادی و روحی دچار افت تحصیلی شده است، در اثر بی توجهی معلم و مدیر و مشاور درچرخه معیوب مشکلات قرار گرفته و در پایان نسبت به درس و مدرسه و کار و زندگی بی تفاوت و حتی معترض شده و از ادامه راه باز می‌ماند. در حالی که کمترین مشاوره یا حمایت نسبت به او موجب کاهش فشارهای روحی و اجتماعی ناشی از مشکل شده و او را در کنار دیگران قرار خواهد داد. البته بسیاری تصور می‌کنند که این کارها بر عهده مشاوران در مدارس و واحدهای اموزشی و فرهنگی است. درست است.

به لحاظ اداری و سازمانی اینگونه است. اما به لحاظ اخلاقی و انسانی به عهده همه و به طور خاص همه معلمین و اموزگاران درگیر در واحدهای اموزشی و فرهنگی است. با توجه کردن اموزگار و معلم به دانش اموز است که بسیاری از مشکلات بروز نمی‌کند یا در صورت بروز کاهش یافته و قابل حل و رفع می‌باشد. بی اعتنایی یا عدم امکان در توجه به مشکل به واسطه معلم در واحد اموزشی زمینه به پنهان رفتن مشکل دانش اموز فراهم شده و در ادامه مسیر مشکلات بسیاری ظهور می‌کند.

در گذشته به دلیل درگیری خانواده در تهیه امکانات زندگی به دلیل سختی معیشت، واحدهای اموزشی و تربیتی با محوریت معلمان بودند که سامان دهنده حیات دانش اموزی بودند. دردوره جدید افزون بر درگیری روز افزون خانواده در تهیه امکانات برای افراد درخانه، معلمین هم درگیر معاش شده و در نتیجه دانش اموز بی پناه شده است. این تنهایی دانش اموز و فقدان فضای تربیتی و تعلیمی برای او راهی در افزایش جرایم بین دانش اموزان در کشور شده است. ما شاهد افزایش بسیاری از کجروی‌ها در میان دانش اموزان هستیم و کمتر فردی و نهادی مسئولیت سر و سامان دادن انها را دارد. البته اگر همه نهادهای اجتماعی هم درگیر این نوع مشکلات شوند بدون همراهی معلمان راهی به جایی نخواهد رفت. معلمین در مدرسه هستند که توان و فرصت و شرایط و اعتبار پرداختن به مسائل و مشکلات را پیدا کرده اند. در این شرایط است که والدین در خانه دوباره برای سر و سامان دادن وضعیت اخلاقی و تربیتی و اموزشی فرزندانشان اقدام کرده و بر بارهای گرانی که بر دوش داشتند بار تربیتی و اموزشی که با بی اعتنایی مدرس و معلمین و مدیران بر زمین مانده بود، افزوده شده است. اشاره شد که در گذشته اگر معلم نقش حمایتی برای خانواده داشت در دوره جدید به دلیل مشکلات بسیاری که سر راه معلمین برای امرار معاش دیده می‌شود، والدین به کمک معلمین امده و سعی دارند تا وظایف اموزیتی و تربیتی را عهده دار شوند.

امید است روزی برسد که معلمان کشور برای تعلیم و تربیت و ا خلاق فرصت کافی داشته باشند و خانواده به جای اینکه بار معلمین و مدرسه را به دوش بکشد همراه خوبی برای مدرسه و معلمین باشند تا جایگزینی خسته.

آرمان:آنچه رئیس‌جمهور گفت

«آنچه رئیس‌جمهور گفت»عنوان یادداشت روطز روزنامه آرمان به قلم حسن رسولی است که در آن می‌خوانید؛رئیس‌جمهور در گفت‌وگوی مستقیم سه‌شنبه شب خود با مردم طبق روال گذشته از یک اعتماد به نفس قابل‌توجهی برخوردار بود و عمده‌ترین پیام ایشان در این گفت‌وگو حفظ امیدواری ایجاد شده به دولت یازدهم ظرف 7، 8ماه اخیر بود و تاکید بر افزایش امید به آینده میان مردم. از سوی دیگر این گفت‌وگو دارای این پیام بود که آقای رئیس‌جمهور با همکاری سایر اعضای هیات وزیران نسبت به مسائل و مشکلات و موانع فراروی دولت ورود و اشراف عملیاتی دارند.

در حوزه یارانه‌ها در ادامه برنامه‌های تبلیغی و توجیهی رئیس دولت و سایر وزرای مربوط، وی به تبیین موارد مصرف درآمد ناشی از انصراف 2میلیون و 400هزار نفر از جمعیت کشور با تاکید بر حوزه درمان و تقویت امنیت قضایی و گسترده‌تر کردن چتر خدمات اجتماعی دولت به نیازمندان تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد پرداختند. دکتر روحانی در حوزه سیاست خارجی تاکید مجدد بر سیاست راهبردی کشور مبنی بر نبود تولید سلاح نظامی در پروژه هسته‌ای کشور و نیز تصریح بر تداوم استراتژی تعامل با سایر کشورها داشتند.

وی در این بخش به تفاوت دیدگاه نظری خویش با منتقدین دولت به وضوح ورود پیدا کرده و اشاره کرد: «تقابل با دنیا و سر جنگ داشتن با سایر دولت‌ها سیاست کشور نیست.» و ادامه داد به جای سیاست تقابلی و به تعبیری پرخاشگرایانه و تقویت دستگاه سیاست خارجی و به کار گیری مردان مجرب در این حوزه بناست با ابتکار عمل و با دقت و ریزبینی و بدون توسل به خوشبینی و بدبینی مطلق با واقع‌بینی در داد و ستدهای بین‌المللی مسیر منافع ملی کشور تعقیب شود و به طور واضح در مورد مذاکرات جاری ایران با کشورهای 1+5 اراده دولت را در مذاکرات جدی دانست.

در حوزه داخلی تلویحا به منتقدان دولت که بعضا در رقابت و نقد پا را از مرزهای اخلاق و منافع ملی فراتر می‌برند هشدار داد و ضمن به رسمیت شناختن منتقدان دولت اشاره کرد زمان پاسخگویی به این انتقادات نرسیده و دولت بنا دارد در حوزه سیاست داخلی با تداوم خط‌مشی مسالمت‌آمیز از آرامش موجود حمایت کند. رئیس‌جمهور در این راستا عالما و عامدا از ورود به برخی از مسائل مثل بستن روزنامه‌ها و موضوع حصر و مسائل مربوط به بند350 خودداری کرد.

وی در این گفت‌وگو نشان داد قائل به این است که این چالش‌ها را نه در فضای آشکار که در فضای دیپلماسی پنهان باید دنبال کرد. دکتر روحانی به لزوم هماهنگی میان سه قوه تاکید کرد. اما در موضع یارانه‌ها نمی‌دانم به چه دلیلی به این سوال اساسی پاسخ ندادند چرا از کل جمعیت کشور به‌‌رغم تبلیغات صورت گرفته و بسیج ظرفیت‌های موجود فقط 2میلیون و 400هزار نفر انصراف دادند بخصوص اینکه برخی مخالفان دولت عدم اقبال ملی از درخواست رای انصراف وی را از دست دادن پایگاه اجتماعی تفسیر کرده بودند که البته تفسیر غلطی است. درست است که اعتماد اجتماعی آسیب دیده اما این آسیب بیش از اینکه مربوط به 8ماه اخیر باشد متاثر از رفتارهای ناصحیح 8سال گذشته است.

در مجموع گفت‌وگوی رئیس‌جمهور که این بار برخلاف مرحله قبل به دور از حاشیه برگزار شد برای تقویت مناسبات دولت و ملت بسیار مناسب بود بخصوص اینکه دکتر روحانی با استفاده از فن رسانه و پیام‌رسانی به مخاطب، تاثیرگذاری بالایی دارد هرچند به همه سوالات و ابهامات موجود در سطح افکار عمومی پرداخته نشد. رئیس‌جمهور نسبت به سفر به استان سیستان و بلوچستان ورود خردمندانه‌ای داشت. چنانچه سایر یاران وی بخصوص در ستاد دولت -که در نحوه ارتباط و تعامل با افکار عمومی استناد می‌کنند اعضای هیات دولت باید به کمک وی بیایند- نسبت به ایفای نقش ضربه‌گیری و دفاع قوی‌تر از مواضع و عملکرد دولت بروز و ظهور پیدا کنند منافع بهتری برای دولت و ملت خواهد داشت.

دنیای اقتصاد:سه پیام ثبت‌نام یارانه نقدی برای سیاست‌گذاران

«سه پیام ثبت‌نام یارانه نقدی برای سیاست‌گذاران»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترتیمور رحمانی است که در آن می‌خوانید؛ثبت‌نام یارانه‌ها بعد از مدتی التهاب و جنجال رسانه‌ای‌، توضیحات، توصیه‌ها، توسل به گروه‌های مرجع و تاثیرگذار، تهدیدات و عقب‌نشینی از مواضع مسوولان متعدد خاتمه یافت و مطابق اظهارنظر مسوولان محترم نتیجه رضایت بخش نبوده و درصد اندکی از گرفتن یارانه منصرف شده‌اند که ممکن است، بخش قابل‌توجهی از آنان نیز به‌دلیل مشکلاتی موفق به ثبت‌نام نشده باشند.

می‌توان نتیجه مختصر و مفید این فرآیند را برای سیاست‌گذاران (شامل دولت و مجلس) در سه پیام خلاصه کرد:
پیام اول آن است که در طول یک دوره زمانی کوتاه که طی آن مردم دوبار برای دریافت یارانه ثبت‌نام کرده‌اند، تفاوتی معنی‌دار در میزان ثبت‌نام آنها برای دریافت یارانه دیده نمی‌شود. درحالی‌که در این مدت دو رئیس‌جمهور کاملا متفاوت از نظر نحوه نگاه به پدیده‌های اقتصادی و به‌طور مشخص به یارانه و هدفمند‌کردن آن، قدرت را در دست داشته‌اند. این موضوع حاکی از آن است که اصل رفتار اقتصادی مردم و تمایلات اقتصادی آنها پدیده‌ای باثبات است. این اصل رفتاری باثبات آن است که به‌طور معمول، انسان به منفعت مادی توجه دارد و حاضر به صرف‌نظرکردن از منافع اقتصادی نیست.

این اصل رفتاری باثبات مستقل از نوع رئیس‌جمهور، نوع نظام اقتصادی و نوع اداره کشور از نظر اجرایی است و برخلاف دیدگاه قلیلی از دوستان اقتصادخوانده، نهادها نقشی در اصل رفتار اقتصادی انسان ندارند. آنچه متفاوت است، نتیجه حاصل از این رفتار اقتصادی برای عملکرد اقتصاد است که در یک نظام کمونیستی و امثال آن، به توسعه نیافتگی و اتلاف منابع می‌انجامد و در یک اقتصاد آزاد، سبب دستیابی نسبی به توسعه و رفاه می‌شود. علم اقتصاد بیش از یک قرن و نیم است که سعی دارد این اصل مسلم را گوشزد کرده و رفتار اقتصادی انسان را بر این اساس تحلیل کند تا به سیاست‌گذاران یادآور شود که این رفتار انسان، مختص به زمان و مکان خاص نیست؛ بلکه یک اصل همیشگی است. انتظار رفتاری غیر‌از دنبال کردن نفع مادی و شخصی تنها در شرایط استثنایی مانند دفاع ملی در مقابل تعرض خارجیان و آن هم برای مدتی محدود (مانند آنچه ملت ایران در جنگ تحمیلی از خود نشان داد)، معقول است، ولی در حالت معمول، تلاش برای منفعت مادی بیشتر، حالت طبیعی و رفتار غالب انسان است.

این رفتار نه تنها مذموم نیست، بلکه عامل و محرک تلاش و توسعه جامعه بشری است و بر همین اساس است که دین اسلام کسب مال بیشتر را منع نکرده‌، بلکه سعی داشته ‌است با مجموعه احکام دینی و توصیه‌های اخلاقی، انسان را در کسب مال به‌گونه‌ای هدایت کند که منجر به خسران دنیا و آخرت نشود. بنابراین نمی‌توان مردم را حتی اگر نیازمند نیستند، بابت ثبت‌نام یارانه نکوهش کرد؛ بلکه باید از اول این انتظار را می‌داشتیم که افراد با یک رفتار اقتصادی متعارف، برای دریافت یارانه‌ای که هزینه‌ای بر آنها تحمیل نمی‌کند، ثبت‌نام کنند.

پیام دوم ثبت‌نام اکثریت بالای مردم، برای دریافت یارانه آن است که تا زمانی که مردم توصیه اخلاقی، تصویب قانون یا تهدید به جریمه کردن را جدی نمی‌گیرند و عدم انصراف از ثبت‌نام را دارای هزینه نمی‌دانند، اصل تصمیم‌گیری آنها براساس منفعتی است که انتظار دارند کسب کنند. در حالت کلی‌تر، توجه به اجرای قانون تنها زمانی محقق می‌شود که امتناع از اجرای آن، دارای هزینه‌ای قابل‌توجه باشد و ریسک بالایی فرا روی متخلفان از قانون قرار دهد. اگر قانونا یارانه نقدی حق همه شهروندان باشد، در آن صورت ثبت‌نام برای دریافت آن عملی قانونی است و دیگر ضرورتی ندارد که انواع و اقسام برنامه‌های رسانه‌ای تهیه شود و به طرق مختلف مردم ترغیب شوند که از ثبت‌نام انصراف دهند.

اگر این طور نیست و قانونا یارانه فقط به گروه‌های خاصی باید تعلق بگیرد، آن‌گاه ثبت‌نام افراد غیرنیازمند برای دریافت یارانه عملی غیرقانونی است و ضرورتی ندارد که دولت اعلام کند به هرکسی که ثبت‌نام می‌کند، یارانه پرداخت می‌شود. همچنین در این صورت ضرورتی ندارد که موضع دولت طی مدت کوتاهی راجع به این موضوع تغییر کند که آیا افراد غیرنیازمندی که ثبت‌نام کرده‌اند، جریمه می‌شوند یا خیر. اگر واقعا ثبت‌نام افرادی که نیازمند نیستند یک عمل غیرقانونی محسوب شود، در این صورت ضروری است که کل نظام تصمیم‌گیری و اجرایی کشور، جریمه افراد غیرمشمول را بابت ثبت‌نام مورد حمایت قرار دهند.

تلاش برای انصراف‌دادن مردم از ثبت‌نام، تنها در صورتی موثر خواهد بود که اولا، افراد بابت آن هزینه‌ای متصور شوند و ثانیا، مطمئن باشند که این هزینه قابل‌توجه بوده و ریسک تخلف از قانون بالا است. در این شرایط، بهتر است تنها در صورتی قانون جدیدی را وضع یا اجرا کنیم که به اجرای موفق آن اطمینان بالایی داشته باشیم. ترغیب و تشویق اخلاقی البته که پسندیده و ضروری است؛ اما صرفا تکمیل‌کننده موفقیت است؛ نه تضمین‌کننده آن.

پیام سوم رخداد اخیر نیز آن است که تصمیمات اقتصادی، در صورتی توجیه می‌یابند که فایده آنها از هزینه آنها بیشتر باشد. به‌طور معمول، بخش خصوصی در رفتار خود چه در مصرف و چه در تولید به این اصل مسلم اقتصادی توجه دارد و اگر هم توجه نداشته باشد، خود او عواقب این تصمیم‌گیری را متحمل می‌شود. نگارنده این مطلب و برخی دیگر از دوستان اقتصادخوانده قبلا این پیشنهاد را داشتند که اگر دولت امکان جمع‌آوری اطلاعات را ضعیف می‌بیند، وضع موجود یارانه را ادامه دهد تا با گذشت زمان و افزایش سطح عمومی قیمت‌ها عملا پرداخت یارانه‌ها برای دولت نقش کم‌اهمیتی در بودجه داشته باشد و از فشار مالی آن روی دولت کاسته شود. همچنین دولت ضمن آنکه به تدریج قیمت کالاهای دارای یارانه را تصحیح می‌کند، در طول زمان اطلاعات لازم برای اجرای صحیح هدفمندی یارانه را به دست بیاورد.

درحالی‌که به هیچ وجه به نظر نمی‌رسد که درصد پایین انصراف افراد از ثبت‌نام یارانه‌ها و حتی میزان انصرافی نسبتا بالاتر از این، آنقدر فایده ایجاد کرده باشد که هزینه ایجاد کرده‌ است. غیر از هزینه‌های اجرایی ثبت‌نام مجدد، صرف اینکه مردم به توصیه‌های گروه‌های مختلف مرجع برای عدم ثبت‌نام و برحذر داشتن از ثبت‌نام اعتنای چندانی نکرده‌اند، دارای هزینه اجتماعی بالایی است. این موضوع نیز به تصمیم‌گیران کشور یادآوری می‌کند که قبل از تصمیم‌گیری و اجرای هر سیاستی، از بالا بودن احتمال فزونی گرفتن فواید بر هزینه‌های تصمیم‌گیری خود، اندک اطمینانی حاصل کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها