خراسان:سامانتا پاور از حسن روحانی ناراضی است!
«سامانتا پاور از حسن روحانی ناراضی است!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم تهمینه بختیاری است که در آن می خوانید؛سامانتا پاور از رویکرد اعتدال گرایانه دکتر حسن روحانی ناراضی است . او از اعتبار و جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران ناراضی است. سامانتا از شرایط سیاسی نسبتا آرام در ایران نیز ناراضی است. این مساله را می توان در اظهارات اخیر او در اتهام زنی علیه ایران دریافت.
اظهارات سامانتا پاور نماینده آمریکا در سازمان ملل بعد از آن مطرح شد که شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل در نشست خود عضویت جمهوری اسلامی ایران در نهادهای وابسته به سازمان ملل را به تصویب رساند و به این ترتیب ایران در 5 نهاد وابسته به سازمان ملل متحد از جمله کمیته سازمان های غیردولتی، کمیته هماهنگی و برنامه ریزی، کمیسیون حقوق زن، کمیسیون جمعیت و توسعه و کمیسیون علوم و فناوری برای توسعه عضو شد.
سامانتا پاور، نماینده آمریکا در سازمان ملل این موفقیت جمهوری اسلامی ایران را برنتابید و بلافاصله با الفاظی توهین آمیز ایران را در شمار رژیم های سرکوبگر قرار داد. این نوع اتهام زنی و سیاه نمایی علیه ایران در کارنامه مقامات آمریکایی سابقه بسیار طولانی دارد.
مقامات آمریکایی همواره جمهوری اسلامی ایران را ناقض حقوق بشر می دانند، اما در شرایط فعلی این اتهام زنی، معانی دیگری را نیز به همراه دارد. در ماه های گذشته، مقامات آمریکایی به چندین اقدام ضد ایرانی دست زده اند که می توان به صادر نکردن ویزا برای حمید ابوطالبی، نماینده معرفی شده ایران در سازمان ملل و مصادره اموال بنیاد غیرانتفاعی علوی در منهتن که یک بنیاد غیردولتی و عام المنفعه می باشد اشاره کرد.
سیاست آمریکا در قبال ایران، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی همواره کینه توزانه و خصمانه بوده است، اما این سیاست با توجه به توافق اخیر موقت هسته ای میان ایران و 1+5 می تواند به معنای این باشد که آمریکایی ها از آنچه که در نوامبر 2013 حاصل شد، خرسند نیستند.
به طور کلی در سیاست خارجی آمریکا، اصطلاحاتی همچون نقض حقوق بشر و مقابله با تروریسم، معنای شناوری دارد و هرگاه که استراتژی های آمریکا برای مقابله با رقیب به شکست بینجامد، مقامات آمریکایی به اتهام زنی علیه کشورها با استفاده از این اصطلاحات روی می آورند.
همانطور که مفهوم تروریسم و القاعده از سال 2001 تا 2014 بارها تغییر کرد و از مقابله با القاعده در افغانستان و تشکیل ائتلاف علیه آن به کمک نظامی و مالی به القاعده در سوریه و هم پیمانی با این گروه علیه بشار اسد، شناور بود، بر این اساس مفهوم نقض حقوق بشر نیز برای آمریکاییها در وضعیت شناور قرار دارد.
در واقع حقوق بشر به یکی از ابزارها و اهرمهای فشار در سیاست خارجی آمریکا بدل شده است، به گونه ای که هرگاه رفتار و رویکرد و مشی یک کشور در تعاملات بین المللی و اجرای منویات خود را نپسندد، آن کشور را متهم به نقض حقوق بشر می کند. با نگاهی گذرا به فهرست کشورهای ناقض حقوق بشر در وزارت خارجه آمریکا می توان دریافت که هر ساله نام چند کشور تکرار می شود و پنج عنوان ثابت در این فهرست وجود دارد که عبارتند از روسیه، چین، ونزوئلا، ایران و کوبا. در مقوله دموکراسی نیز همین رویه در استراتژی آمریکا مشهود است.
آمریکا در حالی ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کند که مردم این کشور خود یکی از اصلی ترین قربانیان نقض حقوق بشر هستند. گروه تروریستی منافقین که در حال حاضر در پناه حمایت های مالی و سیاسی آمریکا و برخی از کشورهای غربی به آرامش رسیده اند، صدها اقدام تروریستی در ایران مرتکب شده اند. از سوی دیگر گروه های تروریستی جیش العدل که در مرزهای ایران و پاکستان فعالیت می کنند، نیز از حمایتهای مستقیم یا با واسطه از سوی برخی کشورهای هم پیمان آمریکا در منطقه برخوردار هستند.
در کارنامه حقوق بشری آمریکا، موارد متعددی را می توان دید. زندان گوانتانامو از نمونه های بارز نقض حقوق بشر و لکه ننگی بر دامن این کشور محسوب می شود. انتشار موارد متعدد شکنجه در این زندان و همچنین دیگر زندان های مخفی سازمان سیا در سراسر جهان، از موارد مهم نقض حقوق بشر توسط آمریکاست. در زمینه های جامعه مدنی نیز باید به بی توجهی به حقوق مسلمانان و تبعیض نژادی در این کشور اشاره کرد. آنها شهروند درجه دوم محسوب می شوند و از حقوق و مزایای شهروندان عادی برخوردار نیستند. کشته شدن تریوان مارتین، جوان سیاهپوست 17 ساله را می توان در این راستا ارزیابی کرد.
با واکاوی اظهارات سامانتا پاور می توان دریافت که در شرایط فعلی مهمترین دغدغه و نگرانی آمریکا، افزایش اعتبار و وجهه ایران در صحنه بین المللی است. در آخرین نظرسنجی نشریه آمریکایی تایم در مورد صد چهره تاثیرگذار جهان، نام حسن روحانی،رئیس جمهوری ایران بالاتر از نام باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا قرار گرفت، مساله ای که نشان دهنده تاثیرگذاری ایران در صحنه جهانی و کندتر شدن حربه ایران هراسی است.
در حال حاضر نیز عضویت ایران در پنج کمیته وابسته به سازمان ملل مخالف راهبرد آمریکا است. چرا که این کشور دهها سال است که از هیچ ابزاری برای منزوی کردن ایران در صحنه بین المللی فروگذار نکرده است، ولی بر خلاف خواسته خود، شاهد تقویت جایگاه ایران در عرصه بین المللی است. به عبارت دیگر آمریکا هر نقشه ای را که در چند سال اخیر، برای مقابله با ایران و ایزوله کردن این کشور اسلامی، طراحی کرده بود، در حال نقش بر آب شدن می بیند. نقض حقوق بشر، یکی از آخرین تیرها در کمان آمریکا برای انتقاد از ایرانی است که در حال حاضر با ظرافت بهانه برنامه هسته ای را از آمریکا برای پیشبرد پروژه ایران هراسی خود گرفته است.
غرب همواره ایران را به اعتمادسازی تشویق می کرد، اما در ماه های اخیر به تدریج برای جهانیان ثابت می شود که غرب بهویژه آمریکا، با اقدامات خود دیوار بی اعتمادی را گسترش می دهد.
کیهان:قطار آمریکایی و ایستگاه خیالی
«قطار آمریکایی و ایستگاه خیالی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن میخوانید؛مصادره ساختمان بنیاد علوی در نیویورک را میتوان یکی از موارد لیست بلند بالای اقدامات خصمانه واشنگتن علیه جمهوری اسلامی تلقی کرد. آمریکا طی سالهای اخیر بیش از 100 میلیارد دلار از درآمد حاصل از فروش نفت ایران را بلوکه کرده و مصادره این ساختمان 36 طبقه که قیمت آن 5 میلیارد دلار برآورد شده است، شاید از منظر اقتصادی و در مقایسه با آن میزان از دارایی بلوکه شده، درجه اهمیت کمتری داشته باشد.
اندکی تامل درباره ابعاد مختلف این موضوع، حاکی از آن است که نمی توان و نباید به سادگی از کنار ماجرای این برج گذشت. شواهد نشان میدهد واشنگتن در راستای تقابل راهبردی خود با جمهوری اسلامی، تاکتیک جدیدی را آغاز کرده است که مبداء آن را باید ساختمان شماره 650 در خیابان پنجم منهتن نیویورک دانست. اما کدام نقشه، آمریکاییها را در این زمان به این آدرس رسانده و مقصد نهایی این مسیر کجاست؟
طبق اعلام دادستانی نیویورک، مصادره اموال ایران منحصر به این برج 36 طبقه نشده و ساختمانهای ایرانی دیگری نیز در ایالتهای مختلف آمریکا، شامل مساجد و مراکز اسلامی در کوئینز ، نیویورک ، مریلند ، ویرجینیا ، تگزاس و کالیفرنیا مصادره خواهند شد. درآمد حاصل از این حکم -بیش از 5 میلیارد دلار- که به اعتراف دادستان نیویورک بزرگترین غارت اموال بر اساس قوانین به اصطلاح ضد تروریسم آمریکاست، به شاکیان پروندههایی داده میشود، که در آنها جمهوری اسلامی به دست داشتن یا حمایت از عوامل تروریستی مظنون بوده است! یکی از آخرین این پروندهها، ماجرای کذایی حمله به برجهای دوقلو در 11 سپتامبر است. متهم کردن جمهوری اسلامی به دست داشتن در این پرونده و اعطای غرامت به بازماندگان آن از طریق غارت اموال ایران در آمریکا، به روشنی نشان میدهد این دادگاه و رای آن چقدر قانونی و قابل احترام است!
نکته جالب آنکه شاکی پرونده ساختمان بنیاد علوی و دیگر مایملک ایران در آمریکا، نه افراد حقیقی و بازماندگان حوادث تروریستی، بلکه دولت فدرال آمریکاست. کاخ سفید پرونده بنیاد علوی را به جریان انداخته و با شاکیان پروندههای تروریستی به توافق رسیده که غنایم حاصل از این غارت را به آنان خواهد داد. البته بعد از کسر هزینه زحمات حقوقی و تجاری مستاجران کاخ سفید، که در این غارت سهیم بودهاند.
در حالی که این پرونده سالها پیش به دادگاه ارسال شده بود، صدور چنین حکمی در شرایط فعلی حائز اهمیت و توجه بسیاری است. ایران و غرب -به سرکردگی آمریکا- در میانه راه توافق موقت هستهای هستند و خبرها حاکی از درپیش بودن آغاز نگارش پیشنویس متن توافق نهایی است. سی ان ان در تحلیلی که به تازگی منتشر کرد، نوشت؛ ما از طریق مذاکره و دیپلماسی چیزی را به دست آوردیم که از راه جنگ نمی توانستیم آن را به دست بیاوریم. هزینه دستاوردهای ایران از غرب تنها چهار میلیارد و دویست میلیون دلار بوده است. آنهم از جیب ایران! پولی که با منت و قطره چکانی میدهند و هر بار نوبت چکاندن قطره ای میشود، ترفندی به میدان میآورند. حالا که از این چهار میلیارد چند قسط دیگر مانده، ناگهان 5 میلیارد را بالا میکشند! آنچه در این میان قابل تامل است، بهانه این غارت و باجخواهی جدید آمریکاییهاست؛ تروریسم.
مروری بر نظرات رئیس پیشین سازمان سیا درباره نحوه مواجهه با جمهوری اسلامی، برای فهم این اقدام خصمانه آمریکا مفید است. ژنرال دیوید پترائوس طی یادداشتی در واشنگتن پست، ایران را اصلیترین و درواقع تنها مانع به ثمر نشستن طرحهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه معرفی کرده و به واشنگتن هشدار میدهد به موازات مذاکرات هسته ای، باید نقشه دوم را نیز در دستور کار خود قرار دهند. بنا به توصیه پترائوس از هم اکنون باید برای تشدید فشارها بر ایران با محوریت اتهام «حمایت از تروریسم» برنامه ریزی کرد. دقیقا همان نقشهای که آمریکاییها با مصادره اموال ایران در خاک خود، کلید زدند.
البته این تنها اقدام خصمانه آمریکاییها در این زمینه نبود. دولت آمریکا از پذیرش سفیر جدید ایران در سازمان ملل نیز خودداری کرده است و بهانه آنان برای این اقدام غیرقانونی نیز چیزی نیست جز تروریسم. نمایندگان آمریکایی که گاهی بر سر موضوع هستهای ایران، جنگهایی زرگری به راه میاندازند، این بار کاملاً متحد و یکصدا بر موضع خود پافشاری کردند و حتی قانونی را برای توجیه اقدام غیرقانونی و فراملی خود به تصویب رساندند. قانونی که به امضای اوباما هم رسید و سناتورهای آمریکایی آن را پیامی دوحزبی به تهران دانستند. اولین پیام این قضیه برای تهران این بود؛ دو حزب جمهوری خواه و دموکرات آمریکا، در هر مسئلهای اختلاف و کشمکش داشته باشند، حداقل در یک موضوع مشکلی با یکدیگر ندارند؛ خصومت با جمهوری اسلامی ایران.
کاخ سفید در حالی اقدام به مصادره اموال ایران در آمریکا میکند که بهانه این غارت را حمایت و مشارکت ایران در حوادث تروریستی در همه جای جهان اعلام کرده است. سیاهه اقدامات تروریستی و ضدانسانی آمریکا در ایران مفصلتر و این فرصت، مجملتر از آن است که به تکتک آنها پرداخته شود. لیست سیاه اعمالی که خود آمریکاییها نیز به انجام آن اعتراف کرده و تلاشی برای پوشاندن آن نیز ندارند، کوتاه نیست؛ از کودتای 28 مرداد گرفته تا حمایت سیاسی و نظامی و لجستیکی از جنایات رژیم پهلوی، حمله مستقیم به خاک ایران، تجهیز و حمایت از رژیم صدام در جنگ 8 ساله علیه ایران، حمله ناوشکن آمریکایی به هواپیمای مسافری ایران در خلیج فارس و شهادت بیش از 290 نفر انسان بیگناه که مقامات رسمی آمریکا به انجام آن صریحاً اعتراف کردهاند و ... در سالهای اخیر نیز کدام اقدام تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران رخ داده که یک سر آن باواسطه و بیواسطه به سیا و ارتش متجاوز آمریکا در منطقه، وصل نبوده است؟ ریگی جنایتکار، در آخرین پرواز خود با چه کسانی دیدار داشت که در تور اطلاعاتی جمهوری اسلامی گرفتار شد؟ چند هزار عضو گروهک منافقین در کشور عراق، تحت حمایت کدام کشور هستند؟
جنجال، مخاصمه و باجخواهی از ایران، به بهانه حمایت از تروریسم از سوی چنین دولتی، نیاز به وقاحتی حداکثری دارد که تنها از مقامات روسیاه کاخ سفید برمیآید. نگاهی به روندهای سیاسی در واشنگتن نشان میدهد، طی ماههای آینده باید منتظر ماجراها و پروندههای مشابه دیگری نیز بود. ریل هستهای برای قطار دیپلماسی آمریکایی، بیش از حد مستهلک شده و ریلگذاری جدیدی نیاز دارد. این قطار در حالی اولین ایستگاه خود را در ساختمان 650 خیابان پنجم نیویورک، ترک کرد که راننده و مسافران آن، به امید رسیدن به ایستگاه «تسلیم جمهوری اسلامی» میرانند و البته 35 سال است که سرگردانند؛ چرا که اساساً چنین ایستگاهی خیالی بوده و وجود خارجی ندارد.
جمهوری اسلامی:پشت پرده آشتی ملی فلسطین
«پشت پرده آشتی ملی فلسطین»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛توافق آشتی مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و جنبش آزادیبخش فلسطین (فتح) به رهبری محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان در زمینه تشکیل دولت مشترک، هر چند با استقبال اتحادیه عرب و برخی کشورها و سازمانها مواجه شده ولی به ظاهر مخالفینی هم دارد که مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی وانمود میکنند از جمله آنها هستند.
آنچه امروز روی داده، تلاش برای پایان دادن به 7 سال اختلاف بین حماس و فتح و توافق بر سر تشکیل دولت وحدت ملی است، که قاعدتاً باید با استقبال کشورهایی که دغدغه فلسطین را در ذهن دارند و حمایت از مظلوم و نفرت از متجاوز را در سر میپرورانند، مواجه گردد، چرا که هرگام مثبت و اقدام مؤثری که در زمینه اتحاد و وفاق میان گروههای فلسطینی صورت بگیرد باید با حمایت ملتهای آزاده جهان بویژه مسلمانان مواجه شود ولی در بین این حرکت جدید آشتی جویانه دو جناح عمده سیاسی فلسطینی نکات ریز و دقیقی وجود دارد که توجه به آن شناخت ماهیت این توافق و دستاوردهای آتی آن مؤثر خواهد بود.
نکته اصلی اینست که هر چند قطار آشتی ملی گروههای فلسطینی به ایستگاه جدیدی رسیده است ولی تمایز دیدگاه این گروهها که حماس و فتح هر یک به طور جداگانه دو قطب این جناح را نمایندگی میکنند، آنقدر عمیق و ریشهای است که ایجاد تفاهم میان این دو قطب نسبتاً متضاد که یکی معتقد به سازش با رژیم صهیونیستی و دیگری پیرو مبارزه و مقاومت تا آزادی سرزمینهای اشغالی است، به سادگی و صرفاً با یک نشست سیاسی قابل تحقق نیست.
شاید نیازی به بیان مواضع جناح فتح به رهبری محمود عباس نباشد که چگونه سالها در مسیر مذاکره و سازش با رژیم صهیونیستی میتازد و نرد عشق با طرف مذاکره کننده اسرائیلی میبازد. قطعاً یکی از عوامل انحراف از آرمان فلسطین، عملکرد این جناح بوده که همچنان مسیر توافقنامه کمپ دیوید و دیگر توافقات خفت بار را میپیماید. متأسفانه این جریان سازشکار که در میان ملت فلسطین از اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده و صرفاً به پشتوانه حمایتهای غربی و دلارهای نفتی رژیمهای مرتجع عرب سرپا مانده است، نام حکومت فلسطین را نیز یدک میکشد و طرف حساب صهیونیستها در مذاکرات سازش قرار گرفته است.
جریانی که تحت عنوان حکومت خودگردان فلسطین در رامالله حکومت میکند برای دوام حکومت خود، از برگزاری انتخابات برای تشکیل مجلس و دولت امتناع کرده و همچنان بدون مشروعیت قانونی، مدعی نمایندگی از جانب ملت فلسطین است و خود را در مجامع و نهادها نماینده مردم فلسطین قلمداد میکند تا با دریافت کمکهای غربی و عربی در پای میز سازش با رژیم صهیونیستی قرار بگیرد.
در مقابل این جریان سازشکار، جنبش حماس قرار دارد که در غزه زیر بار شدیدترین حملات و سبعانهترین تحریمها بوده و رهبران آن میگویند معتقد به ادامه مقاومت تا آزادی سرزمینهای اشغالی هستند. هر چند در سالهای اخیر حماس نیز دچار خطاهای فاحش شده و در باتلاقهایی از انحرافات سیاسی گرفتار آمده ولی به ظاهر مدافع ادامه مسیر مقاومت است. طبعاً آشتی این دو جریان کاملاً متضاد بدون کنار گذاشتن انحرافات و اتحاد بر سر حمایت از آرمان فلسطین و آزادی قدس شریف و سرزمینهای اشغالی از دست صهیونیستهای غاصب، قطعاً یا اقدامی نمایشی و اتفاقی زودگذر خواهد بود و یا به معنای عدول یک جریان از مواضع خود و هضم شدن در جریان دیگر است که به نظر میرسد ماهیت سازشکار قصد دارد جناح حماس را به مرور زمان در خود هضم کرده و مستحیل نماید.
شاید آنچه جناح سازشکار را پس از 7 سال اختلاف با حماس به فکر آشتی ملی و ایجاد دولت وحدت ملی انداخته، عدم مشروعیت و مقبولیت حکومت خودگردان در میان فلسطینیها است که جناح محمود عباس را به تلاش برای ایجاد پایگاه داخلی در میان فلسطینیها برای ورود به مرحله نهایی مذاکرات سازش وادار کرده است. بیسبب نیست که آمریکائیها علیرغم مخالفت ظاهری با آشتی گروههای فلسطینی و ناامید کننده خواندن آن در مسیر مذاکرات سازش، اعتراف کردند که محمود عباس در مذاکرات اخیرش با جان کری متعهد شده دولت آشتی ملی فلسطین که وی اداره آنرا برعهده خواهد گرفت، "کشور اسرائیل" و "دولت یهود" را به رسمیت خواهد شناخت.
به گفته سخنگوی وزارتخارجه آمریکا، محمود عباس تضمین کرده که هر دولتی در فلسطین تشکیل شود، سیاستهای وی را دنبال خواهد کرد و علاوه بر به رسمیت شناختن اسرائیل، به تمامی توافقنامهها و تعهدات صلح نیز پایبند بوده و از هرگونه خشونت دور خواهد ماند.
اگر آشتی ملی فلسطین در چنین چارچوبی منعقد شده و متعهد به تحقق چنین تعهدات ذلت باری باشد، طبعاً چیزی نیست که باید برای آن کف زد و هورا کشید بلکه باید گفت که آرمان فلسطین در قالب این نمایش به ظاهر خوشایند و عوامفریب به مسلخ میرود تا اگر قرار است امضای محمود عباس پای توافقنامه سازش قرار بگیرد، به جای اینکه او صرفاً نماینده جناح فتح در رامالله باشد، تأیید حماس را نیز به کارنامه خود ضمیمه کند.
این، دقیقاً همان چیزی است که عناصر انقلابی و دلسوز فلسطینی را به شدت نگران کرده و آنها را واداشته نیت شومی را که در پس تشکیل دولت آشتی ملی فلسطین و این چهره زیبا و عوامفریب نهفته است، افشا کنند. شاید همین یک نکته برای تردید در مورد اهداف این حرکت به ظاهر آشتی جویانه کافی باشد که میانجی اصلی آن، دولت کودتایی مصر بوده و کشورهای عربی و برخی نهادهای غربی نیز از این رژیم به خاطر تلاش برای تشکیل دولت آشتی ملی فلسطین تقدیر کردهاند.
رسالت:مدیریت جهادی، میراث شهید رجایی
«مدیریت جهادی، میراث شهید رجایی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که ر آن میخوانید؛پیشینه تعارضهای دو تفکر مدیریتی، به اختلاف نظرهای شورای انقلاب با دولت موقت باز میگردد، شورای انقلاب مدافع تفکر مدیریتی امام خمینی (ره) بود و دولت موقت، توان خود را در اندازه یک اتومبیل ظریف که تنها میتواند در یک جاده شوسه حرکت کند، میدید، در تفکر دولت موقت سرمایه بیپایان مردم صرفا برای سرنگونی رژیم پهلوی کاربرد داشت و پس از استقرار نظام اسلامی، مردم تنها در ایام انتخابات باید در صحنه حاضر میشدند و رای میدادند و یا احیانا در زمینههایی که دولت تعیین میکرد از برنامههایش حمایت میکردند.
شاید همین نگاه محدود نگرانه به ظرفیت و کارآیی مردم، یکی از عواملی بود که منجر به شکست و فرار نخستین رئیسجمهور هم شد و نهایتا با استقرار دولت شهید رجایی، اندیشه مدیریت جهادی در دولت حاکمیت یافت وعدهای از دولتمردان کابینه ایشان، نظیر شهید تندگویان (وزیر نفت)، جلوههای ماندگاری از این مدیریت را به نمایش گذاشتند. این تفکر همچنان بر سر دولتهای بعدی سایه افکنده بود، هر چند به تدریج از مدیریت جهادی جز خاطرهای در ذهنها باقی نماند و در دوران سازندگی، الگوی مدیریت کارگزاران غلبه یافت.
دولت نهم با داعیه الگو قراردادن مدیریت جهادی شهید رجایی به قدرت رسید و جلوههایی از این مدیریت را بار دیگر به نمایش گذاشت و خاطره افتخار دولتمردان به نوکری مردم را بار دیگر زنده کرد و این باور به عنوان یک مطالبه عمومی، بار دیگر در جامعه فرهنگسازی شد. اما متاسفانه برخی برنامهریزیها و تصمیمگیریها و اقدامات اشتباه در دولت نهم و بخصوص دولت دهم و عمدتا توسط رئیسجمهور وقت، دستاویزی شده است تا در دوران کنونی، عدهای که تاب تحمل مدیریت جهادی را ندارند، در قالب انتقاد به آن اقدامات غلط، الگوی مدیریت جهادی را زیر سئوال ببرند چندان که شنیده شده است کسانی برخی اقداماتی نظیر سفرهای استانی دولت یا حرکتهای مردمی بعضی دولتمردان نظیر وزیر بهداشت را پوپولیستی مینامند و محکوم میکنند. اما واقعیت آن است که بر اندام برومند نظام بالنده اسلامی تنپوشی جز مدیریت جهادی برازنده نیست و اینک مقام معظم رهبری مکر مسئولان را به مدیریت جهادی فرا میخوانند. تدبر بیشتر در معنای این واژه ضروری به نظر میرسد.
از واژه مدیریت جهادی چنین استنباط میشود که مدیریت جهادی، مدیریت شیفتگان خدمت است نه تشنگان قدرت. مدیریت جهادی، مدیریت ایثارگرانه، عاشقانه، مفتخرانه و شهادتطلبانه است. مدیریت شیران شب زندهدار است.
مدیریت جهادی، مدیریت عقلانی و خداباورانه و ایمان به وعدههای الهی است که فرموده است اگر خداوند را یاری کردید، شما را یاری خواهد کرد و گامهایتان را مستحکم خواهد ساخت. مدیریت جهادی، مدیریت اعتماد به مردم و باور به قدرت خدایی مردم متدین است، مدیریت استقامت و پایمردی است. مدیریت جهادی، مدیریت خود اتکایی و قطع امید از بیگانه است. مدیریت جهادی، مبتنی بر جهانبینی توحیدی است و بر پایه اغتنام لحظههاو فرصت رها بودن از وابستگی شخصی به دنیا، شوق رسیدن به بهشت و ترس از دوزخ، استوار است.
اما از آنجا که گفتهاند "تعرف الاشیاء باضدادها" برای آشنایی بیشتر با مدیریت جهادی باید یادآوری کرد که این مدیریت چگونه نیست؟ مدیریت جهادی، مدیریت اسرافگرایانه و ریخت و پاش و با زور پول اعمال مدیریت کردن نیست.
مدیریت جهادی، مدیریت بوروکراتیک و کاغذ بازی نیست. مدیریت جهادی، مدیریت راحتطلبانه نیست، مدیریت قیم مابانه و منت گذارانه نیست. مدیریت جهادی، مدیریت منفعت اندیشانه و تصمیمگیری براساس منابع شخصی و استفاده سیاسی و اقتصادی از قدرت نیست، مدیریت کم تحرک و از دست دادن فرصتها نیست.
مدیریت جهادی، مدیریت از کارافتادگان، کم حوصلهها و کم انگیزهها نیست، مدیریت یاس و دلسردی و ناامیدی نیست. و در پایان بالندگی روز افزون نظام اسلامی طی 35 سال گذشته شاهدی روشن بر اثبات کارآیی مدیریت جهادی است، از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته تا استقرار و استمرار این نظام، همگی مرهون کارآمدی مدیریت جهادی است.
قدس:ژنرال پیروز انتخابات نظامی مصر
ژنرال پیروز انتخابات نظامی مصر»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛25 ژانویه 2011 فضای سیاسی جامعه مصر را پس از سرنگونی رژیم حسنی مبارک دچار فراز و فرودهای فراوانی کرد. بعد از سرنگونی حسنی مبارک و حضور فعال اخوان المسلمین، شرایط سیاسی مصر به سمت اسلام گرایان چرخش پیدا کرد و توانست حرکتی مردمی علیه رئیس جمهور سابق را رقم زند.
سابقه مبارزاتی 80 ساله گروه ریشه دار اسلامی اخوان المسلمین و برخورداری این جنبش از پایگاهی اجتماعی نزد مردم ، باعث شد تا پس از سرنگونی حسنی مبارک وارد عرصه سیاسی شده و با استفاده از احساسات مذهبی مردم برای پیروزی در انتخابات پارلمان فعالیت کند.
با پیروزی اخوان المسلمین و کسب اکثریت کرسی های پارلمان، این گروه توانست قانون اساسی را تغییر دهد. در گام بعد نیز «محمد مرسی» را به عنوان نامزد اخوان المسلمین وارد عرصه انتخاباتی کردند و در نهایت مرسی توانست با تفاوتی اندک بر رقیب خود «احمد شفیق» که از سوی ملی گراها کاندیدا شده بود، پیروز شود.
اما از آنجا که اخوان المسلمین فاقد یک مرجعیت سیاسی و دینی و دارای یک نوع پیچیدگی در مسایل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بود و همچنین تجربه لازم در زمینه دولت سازی را نیز در اختیار نداشت بلافاصله پس از تشکیل دولت شرایطی دشوار از سوی رقبا، یعنی ملی گراها ، ناصریستها و ملی گراها بر حاکمیت اخوان المسلمین تحمیل شد. در این راستا مخالفان گروه اخوان المسلمین کارشکنی ها و خرابکاری هایی را در مسیر دولت محمد مرسی ایجاد کردند. البته در این بین نقش بسیار مهم بازیگران منطقه ای و بین المللی در سرنگونی اخوان المسلمین را نیز نباید فراموش کرد.
عربستان سعودی یکی از بازیگران منطقه ای بود که در سرنگونی اخوان المسلمین نقشی پررنگ ایفا کرد و از طریق ارایه کمک مالی به نظامیان زمینه حضور این قشر را فراهم کرد. از سوی دیگر، آمریکایی ها نیز بر اساس تجربیاتی که از حضور اسلام گرایان در قدرت کسب کرده بودند، در راستای به انزوا کشاندن حاکمیت اخوان المسلمین حرکت کردند. این درحالی بود که گزارشهایی نیز مبنی بر همکاری و رابطه پنهانی اخوان المسلمین با گروه حماس در فلسطین بدست آمریکایی ها رسیده بود.
بنابراین آمریکایی ها با کمک عوامل داخلی خود و همچنین عربستان سعودی و امارات زمینه سرنگونی حاکمیت یک ساله اخوان المسلمین در مصر را فراهم کردند و با کمک نظامیان، نوعی انقلاب مخملی را علیه اخوان بوجود آوردند. آنها با استفاده از شورشهای خیابانی و ایجاد درگیری های مصنوعی در میدان تحریر و خیابانهای مختلف قاهره و دیگر شهرها در واقع دولت اخوان المسلمین را فلج کردند و با سرنگونی محمد مرسی و همچنین دستگیری رهبران اخوان المسلمین و به زندان انداختن نزدیک به 15 هزار هوادار این گروه، نتیجه مورد نظر خود را کسب کردند.
بازیگران منطقه ای و بین المللی با ایجاد چنین فضای در داخل مصر در صدد تولد یک چهره ملی و ناجی در مصر بر آمدند.
از این رو ژنرال عبدالفتاح السیسی را به عنوان ناجی ملی مطرح کردند ؛ السیسی یکی از کاندیداهای جدی انتخابات ریاست جمهوری مصر است و البته پیروزی او در رقابت انتخاباتی تضمین شده است. چرا که قدرتهای فرامنطقه ای از اتحادیه اروپا و آمریکا گرفته تا عربستان سعودی و امارات متحده عربی همگی به دنبال چهره ای مشابه چهره حسنی مبارک برای حضور در رأس قدرت در مصر می باشند. آنها درصددند تا یک سیستم نظامی با لباسی مدنی یا به عبارتی سیستمی در ظاهرغیر نظامی را بر اریکه قدرت بنشانند. در واقع به دنبال همان سیستم حاکمیتی 60 سال گذشته مصر هستند تا از این منظر نظامیانی با لباسهای غیر نظامی حاکمیت را در اختیار گیرند.
«جمال عبدالناصر، انور سادات و حسنی مبارک» نیز همگی از نیروهای نظامی برخاستند. با این تفاسیر به نظر می رسد فضای داخلی مصر به گونه ای است که یک شخصیت غیر نظامی نمی تواند حاکمیت این کشور را در دست گیرد؛ مگر اینکه از بدنه نظامی خارج شده باشد. چرا که نیروهای مسلح تأثیر مستقیمی بر مسایل نظامی ، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور مصر دارند .
از سوی دیگر آمریکایی ها نگران امنیت و آشفته شدن اوضاع داخلی مصر می باشند که اگر چنین شود بر مواضع و اهداف رژیم صهیونیستی تأثیر بسزایی خواهد گذاشت ؛ ممکن است این ناامنی ها به فلسطین اشغالی کشیده شود. در کنار آمریکایی ها، اتحادیه اروپا، عربستان وامارات متحده عربی نیز نگران امنیت رژیم صهیونیستی هستند تا نگران امنیت داخلی مصر، بر همین اساس سعی می کنند قدرت داخلی مصر را دراختیار نظامی ها قرار دهند تا در حقیقت بتوانند مرزهای این کشور را مهار کنند و اجازه ندهند که ناامنی های داخلی مصر به سرزمینهای اشغالی منتقل شود.
بنابراین ژنرال عبدالفتاح السیسی گزینه مورد نظر بازیگران خارجی و فرامنطقه ای است. نکته دیگر اینکه انتخابات ریاست جمهوری مصر تحت نظارت اتحادیه اروپا انجام می شود. پروتکل نظارتی اتحادیه اروپا چندی پیش در دیدار خانم «کاترین اشتون» و «احمد الفضالی» رئیس جریان استقلال مصر مورد موافقت طرفین قرار گرفت.البته این نظارت بر انتخابات مصر تنها برای مشروعیت بخشیدن به این انتخابات می باشد که در آینده پشتوانه ای برای عبدالفتاح السیسی به عنوان رئیس جمهور منتخب باشد. در این بین فضای داخلی مصر در شرایطی دو قطبی به سر می برد.
بیش از نیمی از جامعه مصر با حاکمیت نظامیان موافق نیستند و سعی دارند فضایی متشنج را در مصر حاکم کنند. بر همین اساس این روزها علی رغم اینکه نظامیان درحال سرکوب مردم هستند، اسلامگرایان نیز در صدد بازسازی نیروهای خود می باشند و به سمت فعالیتهای زیرزمینی رفته اند. این در حالی است که اخیراً یکی از رهبران اخوان المسلمین و همچنین محمد مرسی اظهار داشتند که عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور آینده مصر خواهد بود، اما او دوره ریاست جمهوری خود را تکمیل نخواهد نکرد و این یک هشدار خطرناک است، به این معنا که اخوان المسلمین درصدد بازسازی نیروهای خود و حرکت به سمت برخورد و درگیری با نظامیان است. نیمی دیگر از جامعه مصر نیز به سمت ملی گرایان و ناصریستها گرایش دارند که اینها نیز پشتوانه ای برای نظامیان محسوب می شوند.
سیاست روز:تکمیل روند سیاسی عراق بدون حضور اشغالگران
«تکمیل روند سیاسی عراق بدون حضور اشغالگران»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم صادق مهدی شکیبایی است که در آن میخوانید؛انتخابات ۳۰ آوریل (۱۰اردیبهشت) مجلس عراق نخستین انتخابات این کشور پس از خروج اشغالگران محسوب میشود و از این حیث صرف نظر از نتایجی که حاصل خواهد شد دارای اهمیتی غیر قابل انکار است چه اینکه انتخابات پیش رو آزمونی برای دولت مرکزی عراق برای تکمیل روند سیاسی این کشور بدون حضور اشغالگران به حساب می آید. فلذا مشارکت حداکثری آحاد جامعه عراقی که هریک به نحوی تا پیش از این مخالف اشغالگری بیگانگان بودند ضروری به نظر می رسد.
این آزمون البته درخصوص کشورهای همجوار عراق نیز صدق می کند که حضور اشغالگران را مانعی جدی بر سر راه ثبات این کشور و مناسبات با عراق می دانستند. از این رو نیز کشورهای یاد شده وظایفی برای کمک به برگزاری آرام انتخابات در این کشور برعهده دارند.
صرف نظر از اهمیت ماهوی برگزاری انتخابات این دوره مجلس عراق به واسطه خروج اشغالگران اما این انتخابات اهمیتی دیگر در نزد جریانها و گروهها و تشکل های عراقی دارد. در کشوری که رهبری به آن معنای خاصش وجود ندارد و رییس جمهور نیز قدرت فائقه نیست ، مجلس در عراق پرقدرت ترین نهاد محسوب می شود و چشم امید همه عراقی ها به پارلمان دوخته شده است. از این روست که این روزها درعراق بیش از هرکشور دمکراتیک دیگری جنب و جوش زایدالوصفی برای معرفی کاندیدا ها دیده می شود.
پارلمان مهمترین نهاد هویت سازبرای عراق نوین است و لذا چگونگی شکل گیری مجلس و فراکسیونهای داخلی آن تعیین کننده وضعیت آینده این کشور است. رییس جمهور از همین مجلس، نخست وزیر از همین جا و سایر نهادها و بخش ها از همین مجلس تعیین می شوند. طبیعی است که در آستانه برگزاری چنین انتخاباتی که آینده عراق را به نوعی تعیین می کند شما شاهد لشکرکشی القاعده به عراق از یک سو و فعل و انفعالات اکراد و رخدادهای ریز و درشت دیگری از دیگر سو باشید.
جنبه دیگر این انتخابات تبلیغات و وضعیت جریانات مختلف است. مرحله تبلیغات انتخاباتی بنا بر گزارش رسانه های خارجی میان جریانهای سنی،شیعه ،کرد و سایر قومیتها در اوج نزاکت سیاسی اتفاق افتاده و مرحله نخست انتخابات پارلمانی عراق در ۱۹ کشور جهان از امروز(یکشنبه ۲۷ آوریل -۷ اردیبهشت) کلید میخورد. این مرحله از انتخابات دو روز طول خواهد کشید.
پیش بینی می شود مشارکت عراقی ها در این دوره به نسبت دوره های قبل افزایش یافته و بین ۶۰ تا ۶۵ درصد مشارکت کننده داشته باشد. این مشارکت دو دلیل عمده دارد: یکی؛ اینکه مجلس در عراق نهادی پرقدرت است و هیچ جریانی دوست ندارد از این جایگاه دوربماند و دوم؛ اینکه با اعتراضاتی که به قانون انتخابات ۲۰۱۰ عراق شد پارلمان این کشور قانون سانت لیگوی اصلاح شده را برای این دوره از انتخابات پارلمانی در نظر گرفته است که تا حدودی میتواند از حقوق گروهها و احزاب کوچکتر شرکت کننده در رقابتهای انتخاباتی حمایت کند که این یکی از مهمترین دلایلی است که تشکلهای سیاسی در عراق برای شرکت جداگانه و مستقل در انتخابات از خود رقبت بیشتری نشان دادهاند.
نکته دیگر اینکه سهم اکراد ، اهل تسنن ، شیعیان و سایر طوایف و قومیتها به لحاظ عددی مشخص شده است . به گونه ای که اکراد ۵۵ کرسی ، همین حدود یا کمی بیشتر سنی ها سهم دارند و مابقی کرسی ها (مجموع کرسی های مجلس ۳۲۸ کرسی) میان شیعیان و سایر طوایف توزیع شده است. به این معنی که گروهها و احزاب و تشکلها با یک وضع مشخصی وارد رقابت های انتخاباتی می شوند. در نتیجه رقابت های خانمانسوز بین قومی کاهش می یابد ولی در عین حال رقابت های درون قومی افزایش خواهد یافت.
اما شاید انتخاب نخست وزیر به دلیل جایگاهی که قانون اساسی عراق به او داده است از برگزاری انتخابات مجلس عراق هم مهمتر باشد. نخست وزیر اولین قدرت اجرایی کشور محسوب می شود و تقریبا تمامی منابع اقتصادی و انسانی کشوربه مدت چهار سال در اختیار اوست. انتخاب نخست وزیر در اوایل مرداد ماه و پس از تایید نتایج انتخابات توسط کمیسیون عالی انتخابات کشوراز طریق گروه اکثریت پارلمان انتخاب میشود. در واقع انتخاب نخست وزیر آتی عراق انگیزه اصلی اتحاد و ائتلافها پیش از برگزاری انتخابات است. در حال حاضر نوری مالکی به دنبال استمرار هشت سال نخست وزیری خود برعراق است. هواداران و مخالفانی دارد لیکن همچنان شانس اول احراز این پست محسوب می شود. ائتلاف او دولت قانون نام دارد. پس از مالکی، بیان جبور از ائتلاف شهروند به ریاست مجلس اعلای شیعیان عراق بیشترین شانس را داراست . پس از او نیز عادل مهدی از شانس خوبی برخوردار است.
با این وجود انتخاب نخست وزیر آینده عراق را گروه اکثریت مجلس مشخص می کند. بدیهی است که شیعیان از تعداد کرسی های بیشتری در پارلمان عراق برخوردارند و از این حیث گروه اکثریت محسوب می شوند اما به تنهایی قادر به تشکیل دولت نخواهند بود از این رو چاره ای جز ائتلاف با جریانهای دیگرندارد. با این وجود آنچه شاید برای ما مهم تلقی میشود در وهله اول حفظ وحدت ملی عراق ، در مرتبه دوم حفظ وحدت بیت شیعی و در نهایت تمکین همه گروهها به انتخاب گروه اکثریت پارلمان عراق است.
وطن امروز:مددخواهی سیستان از مراجع
«مددخواهی سیستان از مراجع»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم پیام صادقنژاد است که در آن میخوانید؛ تلاش برای تفرقهاندازی میان جوامع و فرق مسلمین از راهکارهای قدیمی استکبار با هدف تضعیف اسلام در جهان بوده و هست. در این میان گروههای تکفیری و وهابی نقش کشتار و قتلعام مسلمانان فرق اسلامی و حتی پیروان سایر ادیان را به خوبی در جهان ایفا میکنند. تا اینجای کار جنود شیطان موفق شدهاند با تمسک به بازوان بدلکار خود در سعودی، وجههای کریه و بدون جاذبه از دین پیامبر خاتم(ص) را متقلبانه به نام «اسلام» به نمایش بگذارند. «اللهاکبر» را شعار مصادرهای خبائثی کردهاند که هنگام سربریدن بیگناهان با نعرهای شیطانی بر زبان جاری میسازند. پرچم سیاه منقش به شعار «لااله الا الله» را به مالکیت وحوشی درآوردهاند که مفتخر به خوردن گوشت انسانهای مظلوم و بیدفاع مقابل چشمان بهتزده جهانیان هستند.
تکلیف این بخش از حیوانیت مدرن که به نام «اسلام آمریکایی» از اندیشکدههای بدنام لندن و لسآنجلس زاده شده، مشخص است. آیا هیچ عاقلی پیدا میشود که منتظر باشد روحانیون و بزرگان داعش، القاعده و طالبان در گرهگشایی از امور مسلمین پیشقدم شوند و به فرض، با لشکرهای جهادیشان در جهان اسلام حرکت کنند و مدرسه، دانشگاه و بیمارستان برای مسلمین و حتی غیرمسلمین بنا کنند؟ چه فکر خام و خیال باطلی!
با عبور از این بخش هولناک از داعیهداران اسلام آمریکایی، تنها علمای حقیقی تشیع باقی میمانند و بزرگان حقیقتپیشه و باکرامت اهل تسنن که در جایجای سرزمینهای اسلامی ناباورانه این تخریب و تهدید وسیع را نظاره میکنند.
بیایید اندکی بحث را «ملی» کنیم. شعار همه علما و مراجع شریف اسلامی فارغ از مذهبی که به آن تعلق دارند در این روزگار تفرقه، «وحدت» است و «وحدت»! چرا که هر نسخهای جز این برابری میکند با تن دادن به پارهپاره شدن جوامع اسلامی و برادرکشی بیهوده و ضعف بیش از پیش مسلمانان در دایره قدرت جهانی.
در کشور ما ایران که از بانیان بزرگ طرح «وحدت اسلامی» به شمار میرود سالهاست فرق مختلف مسلمان در امنیت و آرامش کنار یکدیگر زیست میکنند بیآنکه درگیری یا دلگیری قابل توجهی در طول تاریخ ثبت شده باشد. اکنون قریب 10 سال است بزرگترین استان سنینشین کشورمان با مصائب گوناگون زیستمحیطی دست به گریبان است. فقر، گرفتاری و بلا از هر سو این مردم شریف و نجیب اعم از مسلمانان شیعه و سنی را نشانه رفته است. روزگار است دیگر... بخشی از مشکلات همچون خشکسالی و توفان شن تقدیر الهی است و بخشی دیگر حاصل کمتوجهی دولت و مسؤولان استانی و اجرای راهکارهای بدون تامل و دوراندیشی.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: با اهل سنّت با طریقه و آداب آنان معاشرت کنید، در مساجد آنان نماز بخوانید و از بیمارانشان دیدن و احوالپرسی کنید. بر جنازههایشان حاضر شوید و اگر توانستید پیشنماز آنان باشید و اذانگویشان شوید. پس حتما این گونه عمل کنید و کوتاهی نورزید. زیرا وقتی شما چنین رفتار میکنید آنان میگویند اینان از شیعیان جعفری مذهباند! رحمت خداوند بر جعفر بن محمد باد که چه نیکو اصحاب خود را مؤدب پرورش میدهد و چون این رفتارهای شایسته را ترک میگویید با خود میگویند اینان شیعیان جعفریاند! خداوند او را جزا دهد و چنین و چنان کند که اصحاب خود را چه بد پرورش داده است. اکثر قریب به اتفاق علما و مراجع اسلامی «خدمت به پیروان سایر فرق» را با همین دید و به جهت گسترش حس قرابت و تالیف قلوب مسلمین توصیه میکنند. اکنون که کودک سیستانی در بلاد اسلامی گرسنه سر بر زمین میگذارد و دولت نیز هیچ راهکار فوری برای حل مشکلات مردم در پیش نگرفته است آیا کمک خواستن از مراجع بزرگوار اولویت نمییابد؟
هنوز زمان زیادی از روزگاری که مراجعتقلید در جایجای بلاد اسلامی حمام و بیمارستان و سفرهخانه و درمانگاه رایگان برپا میکردند، نگذشته است. هرگز نمونهای نمییابید که شرط ارائه خدمات نیز به فرض محال «پیروی از فرقهای خاص» تعیین شده باشد. از مسلمان گرفته تا ارمنی و یهودی... هر که به بیمارستان آیتالله فیروزآبادی یا شهدای تجریش آیتالله گلپایگانی مراجعه میکرد، از کرامت دستگاه حاکمیت شیعه بهرهمند میشد. امروز وقت ترویج تفکر مهدوی است و به لطف خدا فرصتی بینظیر در اختیار همه دلدادگان اسلام ناب محمدی(ص) قرار گرفته است.
ما میتوانیم در اولین حکومت شیعه پس از 1400 سال انتظار، درد برادران، خواهران و عزیزان سایر فرق اسلامی را نیز در کنار شیعیان مظلوم سیستان و بلوچستان درمان کنیم تا جهانیان ببینند و ... بدانند که «اسلام حقیقی» نهتنها با برادرکشی بیگانه است بلکه گرهگشایی از امور امت اسلام را بیتوجه به منویات باطنی آنان بر خود واجب برمیشمارد. قصور حاکمیت در این مورد مهم، به هر علت که رخ داده اعم از کمبود بودجه یا تعدد مصائب زیستمحیطی و بلایای طبیعی در محدوده ایرانزمین، دلیلی بر فراموشی درد ملت مظلوم سیستان و بلوچستان و سرزنش و مطالبه از دولت به تنهایی نیست.
جسارت است اما با تکیه بر کلام صادق آلمحمد(ص) میتوان اطمینان حاصل نمود که هزینه کردن خمس و زکات مسلمین در سیستان و بلوچستان قطعا راه دوری نخواهد رفت. شاید این بهترین شیوه مقابله با به اصطلاح اسلام کریه سعودی باشد که مناطق شیعهنشین را در محاصره اقتصادی، سیاسی و امنیتی محصور کرده و هیچ اهمیتی برای غیروهابیون قائل نیست. شکر خدای روزیرسان را که چنین نگاه منحوسی هرگز در میان ایرانیان نبوده و همزیستی شیعه، سنی، ارمنی، یهودی و زرتشتی در این بلاد دوامی هزار ساله یافته است.
نمایش علنی و عملی دردآشنایی و همدردی با مردم سیستان یعنی کمک به شکست تفکر بیتعقل تکفیری در سوریه و اردن و مصر و پاکستان و افغانستان! اجرای این طرح بزرگ یعنی اعلام آمادگی عملی برای ظهور حضرت حجت(عج)! یعنی نمایش جهانی این تفکر که علما و مراجع شیعیان درد هر مسلمان را به امید شاد کردن پیامبر عظیمالشان اسلام(ص)دوا میکنند و پیگیری امور عزیزان اهل تسنن را همچون شیعیان بر خود فرض میشمارند. تنها پس از ترمیم وجهه محجوب سیستان بزرگ است که میتوانیم از پیروان سایر فرق اسلامی برای تماشای نتیجه وحدت عملی امت اسلام دعوت به عمل آوریم. غیر از این اگر باشد حضور پرتعداد لشکر شیعیان در سیستان را «نمایش امنیتی» میخوانند بیآنکه بدانند سیستانیان بزرگوار بعد از 10 سال تحمل رنج و مشقت بیآبی و کمتوجهی یک روز اغتشاش و ناامنی در صحنه بینالملل نیافریدهاند. حقا که خدمت به چنین ملتی افتخاری است بزرگ برای حاکمیت شیعه در جمهوری اسلامی ایران. خاضعانه آمادهایم در رکاب حضرات و آیات شریف مکارمشیرازی، نوریهمدانی، صافیگلپایگانی، وحیدخراسانی، جوادیآملی، شبیریزنجانی و سبحانی چهره سیستان و بلوچستان را دیگرگون سازیم؛ یا علی مددی.
جوان:چرا 73 میلیون ثبت نام؟!
«چرا 73 میلیون ثبت نام؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم حسن رشوند است که در آن میخوانید؛سرانجام پس از دو ماه تبلیغات فشرده دولت مبنی بر انصراف مردم از دریافت یارانه در مرحله دوم هدفمندی یارانهها، روز چهارشنبه سخنگوی دولت آمار رسمی ثبتنامکنندگان و انصرافدهندگان مرحله دوم یارانهها را اعلام کرد. یعنی از جمعیت 75 میلیونی ایران، 73 میلیون نفر ترجیح دادند یارانه 455 هزار ریالی مرحله اول را دریافت کنند و تنها 2 میلیون و 400 هزار نفر با انصراف از دریافت یارانه موافقت کردند. به تعبیر دیگر، نهضت انصراف در مقابل نهضت ثبتنام شکست خورد. در چرایی این ثبتنامها و عدم همراهی با شعار انصراف، دلایل زیادی را میتوان برشمرد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1- نهضت ثبتنام و نهضت انصراف بیش از آنکه سابقه در مسائل اقتصادی داشته باشد، سابقه در موضوعات سیاسی دارد.
یادآوری تبلیغات انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هفتم بیشباهت به رفتار تبلیغاتی رسانههای اصلاحطلب در جنبش انصراف از دریافت یارانه مرحله دوم نیست. اصلاحطلبان که فضای سخت و احتمال شکست را در آستانه انتخابات مجلس هفتم تجربه میکردند و شدیداً با عدم اقبال مردم مواجه بودند، برای برونرفت از بحران پیش ساخته خود و آچمز نظام، طرح جنبش ثبتنام را مطرح کردند تا شاید با رد صلاحیت آدمهای بیصلاحیت، هزینه سیاسی زیادی را بر نظام تحمیل کنند. ولی غافل از آنکه مردم به درستی مسائل را تشخیص میدهند و از فضای پشت صحنه مطلع هستند. بنابراین کاملاً روشن بود که نه کوبیدن بر طبل ثبت نام برای دریافت یارانه شایسته نظام بود و نه اصرار بر انصراف مردم از دریافت آن، چرا که ملت ایران بارها ثابت کردهاند با هرگونه جنبشهای ساختگی از هر نوع آن اعم از جنبش ثبتنام یا انصراف مخالفند.
2- یک اصل اساسی در بحث ارتباطات و تبلیغات وجود دارد و آن اینکه پذیرش و تأثیرپذیری از تبلیغات، بستگی به میزان شدت و نوع تبلیغات دارد. اگر شدت تبلیغات به میزانی باشد که از آستانه پذیرش مخاطب یا ذینفعان بیشتر باشد، نتیجه عکس حاصل میشود و این تجربه را بارها سیاسیون در امر انتخابات آزموده بودند. روزی که رسانه ملی تسلیم انتقادهای دولت شد و بیمحابا و با حجم گسترده تبلیغات وارد گود شد تا شاید مردم را از ثبتنام دریافت یارانه پرهیز دهد، بسیاری میدانستند که این نوع هجمه از تبلیغات نتیجهای جز ثبتنام مردم را در پی نخواهد داشت.
3- مخاطب یک درخواست همواره رفتارهای گذشته و حال درخواستکننده را رصد میکند و با ارزیابی از شرایط موجود، به درخواست مورد نظر پاسخ مثبت یا منفی میدهد. مردمی که میبینند بخشی از کابینهشان هرچند محدود، ثروتهای چند صد هزار میلیاردی دارند و برای جراحی یک عمل ساده گوش به فلان کشور اروپایی در ایام نوروز میروند، چگونه میتوانند بپذیرند که باید آنها از دریافت 455 هزار ریال یارانه ماهانه صرفنظر کنند، ولی کارگزاران دولتی به دنبال برخی اقدامات تشریفاتی و ولخرجیهای آنچنانی باشند، طبیعی است در چنین وضعیتی نمیتوان انتظار همراهی مردم با دولت را داشت، چرا که اگر برخی مسئولان فراموش کردهاند، ولی مردم به درستی میدانند که بر اساس آموزههای دینی، تأکید شده است بهترین عمل برای یک مسئول و کارگزار، بروز رفتارهایی در سطح مردم طبقه پایین جامعه است.
4- در زمان ثبتنام برای یارانه، این سؤال همواره برای مردم مطرح بود که قرار است بعد از اجرایی شدن مرحله دوم یارانهها چه اتفاقی بیفتد؟ جالب آنکه قیمت بنزین و دیگر حاملهای انرژی را به درستی پیشبینی میکردند، ولی نمیدانستند چرا دولت آنها را در فضای خوف و رجا نگه داشته است و با چه استدلالی قیمت سوخت قرار است 80 درصد افزایش پیدا کند. این سؤال را بارها از نمایندگان مجلس میپرسیدند که بر اساس قانون مگر دولت میتواند بیشتر از 20 درصد قیمتها را افزایش دهد و چرا باید برای فاز دوم یارانهها متحمل پرداخت 80 درصد شوند؟! و اگر قرار است هزینههای افزایش قیمت سوخت بر آنها تحمیل شود، چرا نباید از گرفتن حداقل یارانه بهرهمند شوند.
اینها بخشی از دلایلی بود که مردم به درخواست دولت برای دریافت یارانه پاسخ مثبت ندادند و طبیعی است اگر دولت تدبیر و امید مایل است از این پس مردم صدای او را بشنوند، باید در بسیاری از عملکردها، رفتارها و گفتارهای خود تجدیدنظر کند.
حمایت:نگاه انتخاباتی غرب به مصر
«نگاه انتخاباتی غرب به مصر»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛مصر این روزها همچنان دورانی بحرانی را سپری میکند که نمود آن را در اعتراضهای خیابانی و البته اقدامات ارتش برای به اصطلاح مبارزه با تروریسم میتوان مشاهده کرد. همزمان کودتاگرانی که سرنگونی دولت مرسی را رقم زدند برآنند تا جریانهای سیاسی تاثیرگذار نظیر جریان اخوانالمسلمین را از صحنه حذف کنند و انتخاباتی یکجانبه را برای تکیه زدن ژنرال السیسی به کرسی ریاستجمهوری برگزار کنند. این وضع در حالی بر مصر حاکم است که رفتارهای کشورهای اروپایی، آمریکا و البته متحدان عرب آنها نشانگر تحرکات گسترده برای حمایت از نظامیان و البته به قدرت رسیدن السیسی است. در این چارچوب آنها چند اقدام را در پیش گرفتهاند. بخشی از این اقدامات را توجیه حذف جریانهای اسلامگرا از جمله جریان اخوان تشکیل میدهد.
کشورهای عربی در ابعاد گستردهای اخوان را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده و حتی فعالیت آنها را در سراسر کشورهای عربی ممنوع کردهاند. این رویکرد چنان گسترده بوده که حتی کشورهای اروپایی نظیر انگلیس نیز با آن همراهی کردهاند. از سوی دیگر آمریکا نیز با فضاسازی سعی دارد تا به افکار عمومی چنان القا سازد که جریانهای اسلامی برآمده از نظر مردم نیستند و حذف آنها کاری صحیح و دموکراتیک است. سخنان جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا که ادعا دارد مردم به دنبال اخوان نبودهاند و اخوان و شخص مرسی انقلاب مردم را مصادره کردهاند، نمودی از این رفتار است. آنها همچنین با به نمایش گذاشتن چهرهای خشن از جریانهای اسلامی و برجستهسازی درگیریها در دوران مرسی برآنند تا سلطه ارتش بر کشور و حذف اسلامگرایان را اقدامی در زمینه امنیت مردم معرفی کنند. فاز دیگر تحرکات غرب را در مشروعیتبخشی به انتخابات میتوان مشاهده کرد.
آنها از یک سو در فضای رسانهای خودانتخابات را گامی در جهت دموکراسی معرفی میکنند در حالی که اشارهای به حذف جریانهای سیاسی و نامزد بودن السیسی به عنوان نماینده نظامیان ندارند و صرفا دموکراسی را در برگزاری انتخابات بازتاب میدهند. از سوی دیگر اتحادیه اروپا اقدام به اعزام ناظران انتخاباتی به مصر کرده تا چنان وانمود سازد که این انتخابات بر اساس معیارهای بینالمللی برگزار میشود و در نتایج آن خدشهای نمیتوان وارد کرد. آنها با این رویکرد پیروزی السیسی را توجیه و زمینه را برای سلطه بازماندگان دوران مبارک در قدرت فراهم میسازند.
در جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که سیاست غرب در قبال مصر اکنون به سمت فریبکاری انتخاباتی پیش میرود تا با فضاسازی تبلیغاتی پیروزی السیسی در انتخابات را برای مردم مصر و افکار عمومی جهان توجیه کند در حالی که با این دموکراسی هدایتشده به دنبال تامین منافع خود است هر چند که در این میان رای میلیونها مصری نادیده گرفته خواهد شد.
آرمان:پیشنهاد و راهحل بدهید
«پیشنهاد و راهحل بدهید»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسن قشقاوی است که در آن میخوانید؛سیاست خارجی دولت در شرایط امروز بیش از هر چیز نیازمند ارائه پیشنهادها و طرحهای سازنده است؛ چراکه این امر به دستگاه دیپلماسی ایران کمک میکند تا بهترین راهکار را در چالشهای منطقهای و بینالمللی خود برگزیند. بیتردید وزارت خارجه به عنوان متصدی دستگاه دیپلماسی کشور از ارائه پیشنهادهای سازنده و طرحها استقبال میکند. متاسفانه نه منتقدان دستگاه سیاست خارجی و نه نمایندگان محترم مجلس طرحی را برای چالشهای پیش روی دستگاه دیپلماسی کشور ارائه نکردهاند و حتی میتوان گفت رسانهها هم در این راه کمکی به دولت یازدهم ننمودهاند.
ما در وزارت خارجه بیش از انتقاد، به پیشنهادهای سازنده نیاز داریم. آیا منتقدان توافق هستهای ژنو در رسانهها و دانشگاهها طرحی را برای ادامه مذاکرات در اختیار دولت قرار دادهاند؟ آن چیزی که امروز درباره عملکرد رسانهها و فعالین سیاسی میبینیم بیش از هر چیز رویکرد «مرده باد» و «زنده باد» است. لذا باید منتقدان سیاست خارجی کشور طرح مورد نظر خود را به دستگاه سیاست خارجی اعلام کنند. در صورتی که این طرح ناقص اجرا شد یا عملی نشد آن زمان فصل انتقاد است.
دستگاه سیاست خارجی دولت نیازمند ارائه راهحل و پیشنهاد از سوی صاحبنظران درباره مسائل خاورمیانه، نقش ایران در رابطه عربستان سعودی و قطر، گفتوگوهای هستهای، نقش کشورمان در بحران اوکراین و بطور کل نقشآفرینی بهتر ایران در مسائل بینالمللی است.
همانگونه که وزیر محترم خارجه دکتر ظریف بارها اعلام کردهاند از هرگونه پیشنهاد یا راهحلی که به دستگاه سیاست خارجی ایران کمک کند استقبال میکنند. ایشان و همکاران ما در معاونتهای مختلف وزارت خارجه همیشه از پیشنهادهای سازنده و رویکردهای اصلاحی بهره بسیار گرفتهاند. همگان میدانند که عرصه منافع ملی عرصه دعواهای سیاسی و جناحی نیست.
برخی از نمایندگان محترم مجلس نیز باید گرایش خود را از انتقاد به پیشنهاد تغییر دهند؛ بالطبع منتقدان دولت یازدهم نباید مشکلات دولتهای مختلف و انتخاباتهای گذشته را به دولتی که اکنون بر سر کار آمده است نسبت دهند. از سوی دیگر یک نکته بیش از هر چیز حائزاهمیت است؛ فعالان سیاسی و رسانهها باید بدانند زمانی انتقاد از دستگاه دیپلماسی موثر واقع میشود که با ارائه پیشنهادهای عملی و قابل اجرا به مسئولان و مدیران وزارت خارجه همراه باشد. بالطبع مدیران وزارت خارجه هم از ارائه پیشنهادهای موثر و قابل اجرا استقبال میکنند.
مردم سالاری:کمک به دولت برای حل مشکلات
«کمک به دولت برای حل مشکلات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛کشور به معنای واقعی کلمه شرایط عجیب و البته دشواری را در حال تجربه کردن است و دقیقا به همین دلیل، انتظار از فضای عمومی این است که همه دست به دست هم بدهند تا دستگاه اجرایی را در اجرایی کردن برنامههایش کمک کنند تا بلکه جامعه از این پس آرامش بیشتری را با کاهش دغدغههایش تجربه کند. به هر حال نکته مشخص، این است که مشکلات زیادی به مردم تحمیل شده است و دقیقا به همین دلیل، هدف نباید چیزی غیر از «تلاش برای بهبود شرایط» باشد. به طور طبیعی هر دولتی منتقدان و حتی مخالفانی دارد، این طبیعی است که بازندگان هر انتخاباتی در مجلس یا فضاهای دیگر فعالیت خود را جدی بگیرند و برای اینکه خود را از طیف رقیب اصلحتر نشان بدهند، انتقادات و اظهارنظرهایی هم داشته باشند.
اما متاسفانه این روزها شاهد این هستیم که مخالفین دولت با بیتوجهی کامل به شرایط موجود، عرف معمول مخالفت را رعایت نمیکنند و به همین دلیل دست به سیاه نمایی زده و همه تلاششان را به کار میگیرند تا علیه قوه مجریه کارشکنی کنند و حتی بخشی از جامعه آنها را به سنگ انداری جلوی پای دولت متهم میکنند که خب! ناگفته پیداست که چنین رویکردی چه هزینههای گزافی را به پیکره جامعه وارد کرده و برای دولت ایجاد مزاحمت میکند.
این روزها در شرایطی شاهد سوال و احضار وزیران هستیم که با وجود حق نظارتی مجلس، باید گفت وقتی این مسایل بیش از حد معمول مشاهده میشود، جامعه را به این نتیجه میرساند که قوه مقننه وارد فضای اختلاف و چالش شده است چون مردم به راحتی میتوانند فرق انتقاد اصولی با رفتارهای افراطی را تشخیص بدهند. پس باید به افراطیون پیشنهاد کرد که به جای اصرار به افراط، در مسیر منطق گرایی حرکت کنند تا بیش از این در نظر اذهان عمومی زیر سوال نروند. در همه جای دنیا، این نظریه به اثبات رسیده است که افراطیگری شیوه پسندیدهای نیست و افراطیون تحت هیچ شرایطی نمیتوانند به اهداف تعیینی خود برسند و در نهایت هم، چارهای جز حاشیه نشینی و انزوای سیاسی و اجتماعی نخواهند داشت.
پس اگر آنها واقعا دنبال این هستند تا حیات سیاسی و اجتماعیشان همچنان تداوم داشته باشد، باید هر چه سریعتر تغییر رویه بدهند تا هم اتهام سیاه نمایی و تحرک در مسیر خلاف منافع عمومی را از خود بزدایند و هم اینکه در کاهش مشکلات و همچنین رشد و تعالیهای احتمالی سهم و نقشی برای خودشان قایل شوند. همچنین درباره واکنشِ دولت به چنین تحرکاتی نقطه نظرات متفاوتی وجود دارد که بخشی حکم به تقابل میدهند و برخی هم، اعتقادشان این است که «بیتوجهی» باید ترجیح دولت در قبال منتقدان و مخالفان باشد. باید اینطور گفت که دولتیها باید نقطه اعتدال را بگیرند. به این معنی که نه تمام وقت و انرژی خود را صرف پاسخگویی و مقابله با رقبای خود کنند و نه اینکه از کنار همه اظهاراتشان به راحتی عبور کنند. چرا که مطمئنا در اظهارات مخالفان هم میشود مسایلی پیدا کرد که دقت به آنها، تاثیر بسزایی در کاهش مشکلات خواهد گذاشت.
اعتماد:وحدت پایدار
«وحدت پایدار»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم محمد ایرانی است که در آن میخوانید؛چهارشنبه گذشته جنبش حماس با هیاتی از سازمان آزادیبخش فلسطین برای تشکیل حکومت وحدت ملی در فلسطین به توافق رسید.این دو موافقت کردند که در خلال پنج هفته دولتی را برگزینند که زمینههای شکلگیری انتخابات آینده پارلمان فلسطین را فراهم کند. به طور عموم این توافق مورد استقبال فلسطینیها قرار گرفت اما در مقابل واکنش تند اسراییلیها را به دنبال داشت. پس از اعلام این توافق دولت رژیم صهیونیستی اعلام کرد مذاکرات با خودگران را به حالت تعلیق درآورده و ارسال اموال دولت فلسطین را متوقف خواهد کرد، چرا که محمود عباس حق ندارد با حماس دولت مشترک تشکیل دهد.چند نکته در این مجال قابل بحث است.
1- جنبش حماس به هر دلیلی با تشکیلات خودگردان توافق کرده باشد تحت فشار مصر، قطر و ترکیه بوده باشد یا به دلیل تزلزل در سطح روابطش با حامیان مقاومت و نیازهای این جنبش و دولت غزه برای پرداخت حقوق کارکنان خود اما مصالحه با خودگردان در شرایطی که محمود عباس در حال مذاکره با اسراییل است مهر تایید ضمنی بر جریان مذاکرات سازش خواهد بود.
2- نکته محمود عباس در اظهارات روز شنبه وی در مقابل شورای مرکزی فلسطین و در دیدار با نماینده سازمان ملل در عملیات سازشی که با صراحت گفته بود بعد از امضای توافق با حماس حکومت آینده به اسراییل اعتراف خواهد کرد و به قوانین بینالملل از جمله عدم به کارگیری خشونت علیه هیچ طرفی پایبند خواهد بود، قابل تأمل است.
3- گرچه مسوولیت مذاکره با اسراییل متوجه سازمان آزادیبخش فلسطین است و دولت فلسطینی در آن دخالت ندارد اما بیتردید مذاکره با این رژیم همواره به نام تمام مردم فلسطین ادامه یافته است لذا در صورت ادامه یافتن مذاکرات سازش، چالش جدیدی متوجه جریان حماس خواهد شد.
4- حماس در ضعفترین وضعیت خود تن به این توافق داده است. پرواضح است در دوره اقتدار مقاومت، این جنبش به دلایل مختلف از توافق با خودگردان (آن هم در شرایطی که در حال مذاکره با اسراییل است) بارها شانه خالی کرده بود.
5- از نقش مصر در این جریان نباید عبور کرد. تلاش دستگاه اطلاعاتی مصر برای ایجاد مصالحه در شرایطی که ژنرال السیسی خود را برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری و رهبری مصر آماده میکند، آشکار است. مصر نمیتواند نه اخوانالمسلمین و نه حماس را نادیده انگارد. حوادث مکرر داخل مصر نشان میدهد که اخوان حذفشدنی نیست کما اینکه حماس در صحنه فلسطین نیز حذفشدنی نیست.
لذا لزوم انجام توافق میتواند یکی از شروط نظامیان مصر برای بقای حماسها در قاهره باشد. دستگاه اطلاعاتی مصر نیمنگاهی نیز به اوضاع امنیتی سینا دارد که در سایه توافق و مصالحه با عباس میتواند آرامش را به این منطقه برگرداند.
6- این توافق بدون تردید برگ برندهیی برای عباس و تثبیت حاکمیت خودگردان در دو بخش کرانه غربی و غزه و پذیرش رهبری محمود عباس توسط حماس محسوب میشود. این اقدام موجب میشود عباس در مذاکرات آیندهاش با اسراییل از برگه قویتری برخوردار باشد.
7- اما تهدیدات اساسی این توافق را مورد هدف قرار خواهد داد.
در درجه اول احتمال مانور سیاسی است. چنانچه احتمال برخورد عباس با حماس صرفا یک حرکت تاکتیکی برای کسب امتیاز بیشتر از اسراییلیها باشد پس از مدت کوتاهی این مصالحه از هم فرو خواهد پاشید، ثانیا مشکلات کهنه امنیتی بین دو طرف در حالی که تعداد بیشماری از نیروهای مقاومتی حماس در زندانهای محمود باسی در کرانه غربی به سر میبرند و از سویی عباس نسبت به تحویل برخی از آنان به رژیم اسراییل متعهد شده است، آینده این توافق را میتواند با ابهام جدی مواجه سازد.
شرق:2001!
«2001!»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مهدی رحمانیان است که در آن میخوانید؛امروز در حالی شماره دوهزارویکم یا به تعبیر سهیل محمودی، هزاره سوم شمارگان «شرق» آغاز میشود که از آغاز انتشار «روزنامه شرق» تاکنون 10سال و هشتماه و از آغاز شروع بهکار «هفتهنامه شورای شرق» 15 سال و سهماه میگذرد. انتشار یک نشریه بهخصوص روزنامه، شبیه به ارکستر سمفونی است؛ کاری گروهی با سازهای متفاوت اما در یک دستگاه ارکستر. پس نقش تکتک افراد، تاثیرگذار و تعیینکننده است. از اینرو «شرق» حاصل تلاش چند تیم روزنامهنگاری است که از آغاز انتشار در قالب هفتهنامه و بعد روزنامه با این نشریه همراه بودهاند. اکنون که به لطف پروردگار «هزاره سوم» آغاز شده، از همه کسانی که در اینسالهای سخت بهنوعی در کنار «شرق» بودهاند، سپاسگزارم.
در گذر این سالها همواره بر آن بودهایم که اخبار ایران و جهان را، تلخ و شیرین، پوشش دهیم زیرا معتقدیم رسالت رسانه، انتقال دقیق و صادقانه رویدادهاست؛ نه گزینش آنها پس جز آنجایی که به خطوط قرمز برخورد میکنیم، در انتشار اخبار و اطلاعات، دستکم، بازتاب واقعیت را مدنظر داشتهایم.
از اینرو اگر ناچار شدهایم راوی اتفاقات تلخ باشیم جز از روی وظیفه اطلاعرسانی نبوده است، اما از این نکته نمیتوان گذر کرد که کار روزنامهنگاری در ایران، قدری از آنچه تصور میشود و از آنچه در جهان میگذرد، سختتر و پیچیدهتر است. نه از آنرو که دسترسی و تهیه اخبار صحیح، سخت و پیچیده است- که این البته هست- بلکه به این دلیل که رسالت حقیقی رسانه بهویژه روزنامه علاوه بر ارایه اخبار صحیح و بیغرض، نقد گفتار و رفتار دولتمردان و گروهها و احزاب و جریانهای سیاسی و غیرسیاسی است و اینجاست که بهدلیل تمریننداشتن یا کمبود تمرین نقدپذیری در میان این گروهها و دولتمردان، رسانه همواره با مشکل و بلکه مشکلاتی مواجه میشود که گاه تا مرحله حذف نیز پیش میرود. اما رسانه با همه این محدودیتها باید با شناخت چارچوبها بهگونهای طیمسیر کند که ضمن حفظ بقای خویش، از رسالتش عدول نکند. از خطقرمزها عبور نکند و از طرفی وظیفهاش را به نحو مطلوب انجام دهد تا مخاطبانش را از دست ندهد و این امر در دنیای کنونی که موانع بیرونی و درونی بسیاری بر سر راه است، بینهایت دشوار است.
از سوی دیگر، امروز دنیای تکنولوژی ضمن کمک به پیشبرد وظایف رسانهها، خود رقیبی جدی برای رسانههاست که مخاطب را از رفتن به دکه بینیاز میکند زیرا با فشاردادن تنها یک شاسی میتواند به دنیای نامحدود دادهها وارد شود. از سوی دیگر هزینههای گزاف تولید اعم از هزینه تولید مطلب و تحریریه تا چاپ و کاغذ و مشکلات و کاستیهای توزیع، مواردی هستند که رقابتی نابرابر را مقابل کار روزنامهها قرار دادهاند.
با همه این احوال از امروز، هزاره جدیدی از شمارگان «شرق» آغاز شده است و دوستان و استادان بزرگی از سر لطف در شماره دوهزار روزنامه، به ما دلگرمی دادند و با توجه به کاستیهایی که خود میشناسیم انتظار این همه لطف را نداشتیم؛ گرچه این عزیزان عموما به دیده حسن بهکار ما نگریستهاند اما با وقوف خویش به کاستیها، لازم میدانم به یکی، دومورد اشارهای کنم و از صاحبنظران در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای رفع آنها استمداد بطلبم.
اولین و مهمترین مسالهای که از گذشته مانع دسترسی مخاطبان به روزنامه موردنظرشان بوده و همچنان هم هست، مکانیسم توزیع در کشور است؛ توزیع روزنامه در کشور همچنان به روش سنتی صورت میگیرد؛ بهگونهای که قریببهاتفاق شهرهای کوچک کشور از دریافت روزنامه محرومند یا یک روز بعد روزنامه را دریافت میکنند؛ یعنی دیروز نامه برای حل این مساله نیازمند راهنمایی صاحبنظران هستیم. اشتراک، مناسبترین روشی است که هماینک در دنیا به ویژه کشورهای توسعهیافته برای دستیابی مخاطبان نشریات به رسانه مورد علاقهشان از آن بهره میبرند ولی در کشور ما چندان جدی گرفته نشده است. به گمانم اگر مخاطبان از طریق اشتراک برای دستیابی به روزنامه مورد علاقه خود اقدام کنند، هم سهلالوصول و هم کمهزینهتر خواهد بود. علاوه بر این نکاتی هست که انشاالله در آینده بیشتر درباره آن خواهیم نوشت.
دنیای اقتصاد:مزیت پیشبینیپذیری قیمتی
«مزیت پیشبینیپذیری قیمتی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛سرمایهگذاری در فضای پرریسک همچون رانندگی در یک جاده مه آلود است که رانندگان مجبورند از چراغ مهشکن استفاده کنند وحتی در این شرایط فقط عمق میدان دید محدودی دارند. فضای دید محدود یا رانندگان را از ادامه مسیر منصرف میسازد یا آنان را به حرکت با سرعت مطمئنه و فقط در مسیرهای ضروری مجبور میکند یا خسارتهای سهمگینی را به آن گروه از مسافران تحمیل میکند که بدون اطلاع و اشراف از خطرات احتمالی راه ادامه مسیر را برمیگزینند. همین سناریوهای ممکن بهصورت متناظر برای سرمایهگذاران نیز رخ میدهد. در فضای پرریسک بالاخص سرمایهگذاران ریسک گریز ترجیح میدهند عطای سرمایهگذاری را به لقای آن بخشیده و دارایی خود را در محلی امن نگهداری کنند. به همین دلیل در طول تاریخ، طلا بهعنوان مهمترین و سهلالوصولترین پناهگاه سرمایهگذاران مطرح بوده است، کالایی که در ادبیات اقتصادی از آن بهعنوان یک کالای سرمایهای یاد میشود.
دومین سناریو از آن سرمایهگذارانی است که گرچه راه خروج از بازار را انتخاب نکردهاند؛ بلکه خود را به حداقل ممکن فعالیت در بازار محدود کردهاند. در چنین حالتی سرمایهگذاران فعالیت خود را به جای توسعه سرمایهگذاری بر مدیریت آنچه دارند محدود میکنند و در افق دید خود برچسب خیلی کوتاهمدت را الصاق میکنند. سومین و بدترین سناریو برای سرمایهگذاران ریسکپذیری رخ میدهد که بدون اطلاع از ابعاد خطرات موجود، راه بر مسیری نهادهاند که ابعاد آن به شدت نامعلوم است. امواج پرتلاطم در این فضا اگرچه ممکن است گاه سود بادآوردهای را نصیب سرمایهگذاران بیاطلاع کند، ولی گاه زیانهای هنگفتی را نصیب سرمایهگذاران حرفهای بازار میکند. سرمایهگذارانی که اندک اشتباهی از سوی آنان به اتلاف پساندازهایی منجر میشود که پس از سالها و با سختی بسیار اندوختهاند.
موضوع هدفمندی در ماههای اخیر به مهمترین ریسک فراروی بازارهای مالی، پولی و ارزی کشور مبدل شده بود.
این ریسک بیش از آنکه مرتبط به تبعات افزایش قیمتها باشد، مرتبط به عدم اطلاع از میزان افزایش قیمتها بود. بیشترین ریسک بر بازارها هنگامی تحمیل میشود که اطلاع مشخصی از روندهای آتی سرمایهگذاری موجود نیست. همین ریسک عدم اطلاع از روندهای آتی سیاستگذاری گاه حتی بسیار مخربتر از سیاستهای غلط عمل میکند و گاه حتی یک شیب ملایم نامشخص میتواند به انتظارات تورمی بسیار سنگینتر از یک شیب تند مشخص منجر شود.
درحالیکه از ماهها پیش اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها قطعی بهنظر میرسید، ولی در خصوص شیوه تصحیح قیمتها و بالاخص سرعت تعدیل قیمتها بهصورت بیگ بنگ یا اصلاحات تدریجی شک و تردیدهای زیادی حاکم بود.
همین تردیدها تاثیرات خود را بر بورس تهران که همواره فوریترین و بزرگترین آثار عدم قطعیت در آن نمایان میشود، ظاهر کرد. در ماههای گذشته حرف و حدیثهای متفاوتی درخصوص میزان افزایش قیمت حاملهای انرژی و تاثیر آن بر بخشهای مختلف صنعتی در بورس تهران حکمفرما بود. همین ریسک سیاستگذاری حاکم بر بازار منشا بسیاری از نوسانات قیمتی بود که تعداد زیادی از سرمایهگذاران ریسک گریز یا دارای دید کوتاهمدت را از بازار خارج کرد. از سوی دیگر، خروج سرمایهگذاران از این بازار، بازارهای دیگری را برای ورود در مقابل منوی سرمایهگذاران قرار داد. بازار ارز و طلا در شرایط پرخطر معمولا مهمترین ملجاء سرمایهگذاران محسوب میشوند که استقبال سرمایهگذاران برای خرید، در شرایط انتظارات تورمی حاصل از فاز دوم هدفمندی یارانهها مهمترین دلیل برای سیر صعودی قیمتها بود. اکنون که بهنظر میرسد اقتصاد ایران از فاز عدم قطعیت در طرح هدفمندی یارانهها خارج و روندهای سیاستگذاری قیمتی حداقل تا پایان سال مشخص شده است بنگاهها با دقت بیشتری قادرند تصمیمات خود را فارغ از عدم قطعیتهای موجود اتخاذ کنند.
سیاست تعدیل قیمتهای نسبی برای فعالان اقتصادی بیش از همه چیز نیازمند پیشبینیپذیری است و چنانچه سیاست هدفمندی یارانهها بخواهد در فازهای بعدی نیز تا حصول به هدف نهایی حرکت کند، لازم است دارای قواعد بازی شفاف و مشخصی باشد تا سرمایهگذاران بتوانند به راحتی از تبعات تصمیمات آتی خود آگاهی یابند. تدوین استراتژی اصلاحات قیمتی اولین و مهمترین گام برای سیاست حذف یارانهها است، سیاستی که باید جایگاه اصلاحات قیمت در میان سایر بخشهای اصلاحات به دقت تبیین شود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد