با محسن مومنی درباره کتاب «در کمین گل سرخ»

صیاد، به خاطر اخلاصش درخشید

محسن مومنی شریف را امروز به عنوان رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی می‌شناسیم، ولی او پیش از این که عهده‌دار مسئولیت یکی از مهم‌ترین نهادهای هنر و ادبیات انقلاب اسلامی شود، داستان‌نویس و نویسنده بوده است. از بهترین کتاب‌های او می‌توان به آثاری اشاره کرد که درباره شهید صیاد شیرازی نوشته است؛ «خاطرات سال‌های نبرد» و «در کمین گل سرخ» دو اثر مومنی با همین موضوع و حال و هوا هستند.
کد خبر: ۶۶۰۳۰۰

کتاب در کمین گل سرخ سال 82 منتشر شد، یعنی حدود چهار سال بعد از شهادت صیاد. به بهانه بیست و یکمین چاپ این کتاب و در آستانه سالروز ترور این شهید ارجمند (بیست و یکم فروردین) پایگاه خبری انتشارات سوره مهر با مومنی گفت‌وگویی انجام داده است که بخش‌هایی از آن را با هم مرور می‌کنیم.

به نظر می‌آید کتاب در کمین گل سرخ جزو اولین آثاری است که بعد از شهادت شهید صیاد منتشر شده بود و همزمان در مراسم رونمایی، نقدها و حدیث‌های زیادی در ارتباط با کتاب در جریان بوده است. می‌خواهم بدانم این کتاب در کارنامه فرهنگی شما نه به عنوان رئیس حوزه هنری که به عنوان یک نویسنده چه جایگاهی دارد؟

البته پیش از این، چند کتاب دیگر هم درباره شهید صیاد منتشر شده بود که آنها هم در نوع خود مورد استقبال قرار گرفتند؛ مانند کتاب «ناگفته‌های جنگ» احمد دهقان و کتاب «یادداشت‌های سفر شهید صیاد شیرازی» که محسن کاظمی نوشته ‌ است.اما کتاب در کمین گل سرخ که سال 82 منتشر شد یعنی حدود چهار سال بعد از شهادت صیادشیرازی،خوشبختانه مورد توجه خواص و عموم مردم قرار گرفت. این تشویق‌ها و محبت‌ها هم در زندگی شخصی و هم اجتماعی بنده تاثیر زیادی داشته است. بنده همیشه اعتراف کرده‌ام این توجه و استقبال بیش از این که بابت مثلا هنر و قلمفرسایی من باشد، به خاطر زندگی خوب و پر از فراز و نشیب آن شهید است که در مواقع سرنوشت‌ساز جنگ، تصمیم‌گیری‌های او جهت تاریخ کشور را تغییر داده است.

چرا ترجیح دادید به جای خاطره‌نگاری درباره زندگی آن شهید، زندگینامه داستانی ایشان را به رشته تحریر درآورید؟ آیا این به این دلیل است که گمان دارید کشش و ماندگاری داستان در نظر خوانندگان بهتر است؟

دلایل زیادی داشت؛ اول این که همان‌طور که گفتم، خاطرات ایشان منتشر شده بود. خوشبختانه به همت جناب حجت‌الاسلام سعید فخرزاده از همکاران دفتر ادبیات و هنر انقلاب حوزه هنری با شهید صیاد مصاحبه شده بود و خاطرات ایشان از اول انقلاب تا دو سه عملیات بعد از فتح خرمشهر ضبط شده بود. ایشان که شهید شدند، قرار شد احمد از آن مصاحبه‌ها کتابی برای بزرگ‌ترها و بنده هم کتاب کوچکی برای نوجوانان تهیه کنم. شبانه‌روز کار کردیم و تا اربعین شهید هر دو کتاب درآمد؛ «ناگفته‌های جنگ» و «خاطرات سال‌های نبرد». دیگر این که بنده در کمین گل سرخ را به نیت زندگینامه داستانی ننوشتم، بلکه به خیال خودم زندگینامه غیرداستانی است و مثلا چیزی بود در مقابل آنچه آن زمان به عنوان زندگینامه داستانی خیلی رواج پیدا کرده بود و بنده از بعضی کتاب‌هایی از این دست که برای شهیدان توسط داستان‌نویسان نوشته می‌شد، واقعا نگران بودم و این نگرانیم را در همه جا می‌گفتم. به یاد دارم همسر یکی از سرداران شهید با یکی از این نویسندگان بر سر نوشته‌ای که به نام شوهر ایشان نوشته شده بود، اختلاف داشت و او بنده و محمدرضا بایرامی را به عنوان کارشناس و داور انتخاب کرده بود. حرفش این بود که اینی که تو نوشته‌ای و ساخته‌ای، همسر من نیست! خب، بعضی از این دوستان زحمت تحقیق را به خود نمی‌دادند و سعی می‌کردند جای خالی آن را با تخیلات داستان‌نویسی خود پر کنند. بماند بعضی از این عزیزان هیچ سابقه جبهه و جنگ هم نداشتند! من واقعا نگران بودم. گمان می‌کردم زندگی این عزیزان آن‌ قدر پر و پیمان است که می‌توان با تکیه بر تحقیقات لازم و استفاده از بعضی عناصر داستانی غیر از تخیل، زندگینامه‌ای نوشت که مردم هم با رغبت بخوانند و هم باور کنند. با این همه بعضی از دوستان در کمین گل سرخ را در شمار داستان و ادبیات داستانی می‌دانند و بنده هم رد نمی‌کنم!

نمونه‌ای برای این شیوه سراغ داشتید؟

فراوان! همه متون کهن نثری خودمان بویژه «تاریخ بیهقی». در معاصران «خاطرات زندگانی من» عبدالله مستوفی یا در ادبیات عرب «هکذا عرفتهم» از روزنامه‌نگار عراقی جعفر الخلیلی (عموی سیمین بهبهانی) یا «ذکریاتی» نوشته محمدمهدی جواهری شاعر نامدار عراقی و خیلی کارهای ترجمه شده دیگر.

چقدر تلاش داشتید برای نگارش این اثر بر واقعیت‌های زندگی آن شهید بزرگوار تکیه کرده، تا وقایع زندگی آن شهید دستخوش فرم داستان‌نویسی نشود؟

هیچ چیزی ننوشته‌ام که سند نداشته باشد. البته همان‌طور که در مقدمه گفته شده این همه زندگی شهید صیاد شیرازی نیست، بلکه برای سیره ایشان و مخصوصا خاطرات دیگران از امور اخلاقی ایشان کتاب دیگری لازم است که جای همه آنها در این کتاب نبود.

به گمانم شهید صیاد شیرازی، یکی از نمونه‌های برجسته انسانی است که انقلاب اسلامی معرفی‌اش کرد. اگر انقلاب نمی‌شد صیاد نامی در تاریخ ارتش ما پیدا نبود. همان‌طور که خودش گفته بود، آدمی مانند او به خاطر تمایلات مذهبی و انقلابی‌اش هرگز به درجات تیمساری نمی‌رسید. نهایتا سرهنگ بازنشسته‌ای می‌شد. لابد در کنار تدریس زبان انگلیسی در محافل مذهبی به آیات قرآن و احادیث هم اشاره‌ای داشت و البته به همین دلیل گاهی مهمان حفاظت اطلاعات ارتش! اما به خاطر همان بن‌مایه‌های دینی، اعتقادی و فطرت پاکی که داشت و البته استعداد بالایش در کار خود، وقتی انقلاب شد او جای خودش را پیدا کرد و به خاطر اخلاصش درخشید. الان هم همین‌طور است، من به پسرم می‌گویم این دوره از تاریخ ما شبیه هیچ دوره دیگری نیست، در همه امور زمینه رشد مهیاست. خلاصه «زمانی برای بزرگ شدن» است! در همه امور راه بزرگ شدن برای مستعدانش باز است، می‌توان شهید صیاد یا در حوزه علم شهید مجید شهریاری شد و حتی در ثروت و مال‌اندوزی هم خواسته باشی می‌توان از بابک زنجانی هم بالاتر شد!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها