فیلم 12سال بردگی جایزه اسکار بهترین فیلم را ازآن خود کرد

12 سال بردگی و تهدیدات جدید

بسیاری از اهل فن و منتقدان سینمایی قبل از برپایی مراسم اسکار می‌گفتند آکادمی اسکار امسال جایزه بهترین فیلم سال را به «12 سال بردگی» خواهد داد. توجه به سیاهپوستان و اقلیت‌های قومی و نژادی، چیزی است که در یکی دو سال گذشته مود توجه اهالی صنعت سینمای آمریکا و آکادمی اسکار بوده است.
کد خبر: ۶۵۷۰۸۷

سال 2013 حداقل دو فیلم مهم و مطرح سینمایی، بحث درباره سیاهان و بردگی را در سطح وسیعی مطرح کردند. در کنار «12 سال بردگی» باید از «سر پیشخدمت» هم اسم برد که داعیه صحبت درباره مشکلات رنگین‌پوستان و جنبش مدنی سیاهان را داشتند. «12 سال بردگی» محصول مشترک آمریکا و انگلستان است و استیو مک‌کوئین، فیلمساز غیرمتعارف و سیاهپوست سینمای انگلیس کارگردان آن است. فیلمنامه فیلم براساس قصه کتاب خاطرات یک مرد سیاهپوست نیویورکی به نام سولومون نورتاپ نوشته شده است. این قصه واقعی، ماجراهای زندگی این سیاهپوست آزاد آمریکایی را تعریف می‌کند که فریب دو سفیدپوست را خورده و از سوی آنها به عنوان یک برده فروخته می‌شود. سولومون همراه تعداد دیگری از بردگان به یک منطقه دوردست فرستاده می‌شود. وی در این محل به عنوان برده در یک مزرعه پنبه‌ کار می‌کند و 12 سال از عمر خود را این‌گونه سپری می‌کند. پس از این مدت زمان است که دوستان سابقش ردی از وی پیدا کرده و برای آزادی‌اش اقدام می‌کنند.

«12 سال بردگی» فیلمی تلخ، سرد و کوبنده است که شکنجه و آزار روحی و روانی بردگان و سیاهان آمریکا را به شکلی صریح (و البته غیرشعاری) به نمایش می‌گذارد. در این فیلم هم مثل «جانگوی از بندرسته» کوئنتین تارانینو، به این نکته اشاره می‌شود که خود سیاهان هم در امر بردگی همرنگ‌ها و هم‌نژادی‌های خود با برده‌داران سفیدپوست همکاری کردند. روایت فیلم از موضوع بردگی در آمریکای قرن نوزدهم، روایتی هشداردهنده و انتقادی است و به بررسی روحیه نژادپرستانه و برده‌سازانه بخشی از هویت جمعی آمریکا می‌پردازد که هنوز هم به حیات خود ادامه می‌دهد. در حقیقت قصه فیلم تلاش دارد با تعریف یک ماجرای قدیمی، درباره برده‌داری نوین صحبت کند و بگوید هنوز هم برده‌داری در شکل‌های دیگر و تازه زنده است. از این رو، پایان به ظاهر شیرین و مثبت «12 سال بردگی» اصلا یک پایان خوش نیست و تهدیدهای تازه‌ای را در دل خود دارد.

پیوتیل اجیوفدر که تا قبل از این نقش‌های مهمی را در فیلم‌های سینمایی به‌عهده نداشته، «در 12 سال بردگی» در نقش شخصیت اصلی ماجرا بازی کرده است. او در مراسم جوایز بفتا در انگلستان، جایزه بهترین بازیگر مرد را برای این نقش گرفت، اما در مراسم اسکار، او رقابت را به متیو مکوناهی باخت.

استیو مک‌کوئین برای نقش شخصیت‌محوری قصه فیلمش، ترجیح داد به جای استفاده از یک بازیگر معروف، از کسی استفاده کند که تماشاگران سینما شناخت کمتری از او داشته باشند.

این کار از یک‌سو باعث همذات‌پنداری بیشتر تماشاچی با این شخصیت می‌شد و از سوی دیگر، مانع از آن می‌شد که تماشاچی به جای توجه به شخصیت به خود بازیگر توجه بیشتری نشان دهد.

باور مک‌کوئین این بود که حضور یک بازیگر ستاره و معروف در این نقش، باعث توجه تماشاچی به بازیگر می‌شد و او را از اصل موضوع دور می‌کرد.

در کنار اجیوفدر، مک‌کوئین یکی از نقش‌های مهم فیلم را به دوست و بازیگر مورد علاقه انگلیسی‌اش مایکل فاسیندر داد. فاسیندر که در دو فیلم قبلی این فیلمساز «اعتصاب غذا» و «شرم» در نقش اصلی بازی کرد، در «12 سال بردگی» نقش یک برده‌دار سفیدپوست را دارد که رفتاری متناقض و عجیب و غریب با برده‌های خود دارد و در عین حال، خودش به صورت یک برده در دست‌های همسر دیکتاتور و جاه‌طلبش به نظر می‌رسد.

در بخشی از قصه فیلم، چنین به نظر می‌رسد که این برده‌دار آدم مهربانی است و می‌خواهد به شخصیت سولومون کمک کند. سولومون در دوران بردگی دوازده ساله خود، از یک‌سو تلاش دارد زنده بماند و از سوی دیگر، به دنبال کسب آزادی و شرافت خود است. برای این برده، شرافت ارزشی برابر با آزادی دارد و هر دوی آنها را با هم می‌خواهد. از این نظر، قصه زندگی سولومون شبیه به یک سفر اودیسه‌وار در یاد ماندنی و فراموش‌نشدنی است که بیننده‌اش را وارد یک دنیای پررمز و راز خیالی و غیرقابل باور می‌کند.

با آن که «12 سال بردگی» را نمی‌توان در ردیف فیلم‌های شرح حال‌ گونه قرار داد، ولی قصه‌اش شرح حال تلخ و واقعی یکی از بی‌شمار سیاهانی است که قربانی سیاست‌های افراطی و تند نژادپرستانه شدند.

استیو مک‌کوئین کل صحنه‌های فیلم را در لوکیشن‌های لوئیزیانای ایالت نیواورلئان فیلمبرداری کرد و گفت مصمم است فیلمش را در همان نقطه‌ای جلوی دوربین ببرد که زمانی سردمدار فعالیت‌های برده‌دارانه بود.

در حالی که استقبال تماشاگران آمریکایی از «12 سال بردگی» فروشی 54 میلیون دلاری را در آمریکا برای آن به ارمغان آورد، اما تماشاگران بین‌المللی توجه بیشتری به آن نشان دادند و برای دیدنش بیش از صد میلیون دلار پرداخت کردند. آیا رقم فروش فیلم در جدول گیشه نمایش سینماهای آمریکای شمالی به معنای آن است که تماشاگران آمریکایی در مقایسه با همتایان خارجی خود، هنوز آمادگی کامل و لازم را برای روبه‌رو شدن با حقیقت تلخ برده‌داری در آمریکا را ندارند؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها