
ایشان مساله فرهنگی را خطیرتر از مسائل اقتصادی دانستند چرا که اشتباه در حوزه فرهنگ هزینههای بسیار زیادی به بار میآورد و بسادگی قابل جبران نیست: «... ما حتما در مساله فرهنگ [باید توجه کنیم]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم... با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنه فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانه نقدی داد؛ اینجوری نیست، به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود.» مساله فرهنگ که در بیانات رهبری مورد تاکید قرار گرفته، ناظر به موضوعی است که امروزه در عرف دانشگاهی به آن «فرهنگ عامه» میگویند یعنی فرهنگ توده مردم که سبک زندگی آنها در حوزه خصوصی و عمومی و نیز شکل رفتارها و روابط آنها را مشخص میکند. این موضوع، مسالهای است که نه تنها ما بلکه جوامع غربی نیز به آن حساس هستند و آن را مورد مطالعه قرار میدهند و این مطالعات را در سیاستگذاریهای کلان کشور دخیل میکنند.
یکی از مهمترین مسائلی که در حوزه فرهنگ عامه مطرح است، این است که مهمترین عامل تعیینکننده نوع فرهنگ عامه چیست. به عبارت دقیقتر چه چیزی باعث میشود جامعه الف، فرهنگ دینی اختیار کند و جامعه ب فرهنگ غیر دینی؟ آیا فرهنگ از کف جامعه بر میخیزد و مهمترین عامل تغییر آن، عوض شدن رویکرد توده مردم است یا اینکه بخش غنی و ثروتمند و به اصطلاح سرمایهدار جامعه، نوع فرهنگ توده عظیم مردم را تعیین میکند؟ جایگاه سیاست در این میان کجاست؟ آیا دولتها در مسیر فرهنگ عامه میتوانند نقش جدی ایفا کنند؟ آیا اصلا مداخله دولت در امور فرهنگی مثبت و فرخنده است یا آسیبرسان و نامیمون؟
در ارتباط با مساله اصلی مطرح شده، رویکردهای متفاوتی وجود دارد که میتوان آنها را در سه رویکرد خلاصه کرد؛
الف- نوع فرهنگ توده مردم، تابع سیاست سرمایهداران است. بر اساس این نگرش، این سرمایهداری است که به فرهنگ عامه مردم جهت میدهد. سرمایهداری و صاحبان صنایع، تولیدکننده کالاهای مورد نیاز مردم هستند. لباس و غذای مردم را سرمایهداران تولید میکنند. از سوی دیگر رسانهها نیز در دست سرمایهداران است. سرمایهداری با تبلیغ کالاهای خود در رسانهها، نوع خاصی از فرهنگ را ترویج میکند؛ نوع خاصی از لباس پوشیدن، نوع خاصی از غذا خوردن و به طور کلی نوع خاصی از سبک زندگی را. توده مردم نیز بسیار زیاد تحت تاثیر رسانهها هستند. آنها مدام درمعرض تبلیغات تلویزیونی قرار دارند. همچنین توده مردم به نحو مرموزی به رسانهها اطمینان دارند و هر چه را از رسانه بشنوند، باور میکنند، رسانه ارزشهای آنها را تعیین میکند.
به این شکل سرمایهداران هستند که فرهنگ عامه مردم را تعیین میکنند و هیچگونه مقابلهای با این جریان جهتدهی فرهنگی امکانپذیر نیست چرا که نه توده مردم و نه سیاستمداران، توان مقابله جدی و به اصطلاح «در افتادن» با سرمایهداران قدرتمند را ندارند. سرمایهداران هستند که هر گاه از یک سیاستمداری خوششان نیاید، با تبلیغات منفی علیه او زمینه سرنگونیاش را فراهم میکنند. توده مردم هم آنقدر در معرض مشکلات زندگی هستند که توان اندیشیدن به مسائل فرهنگی و مبارزه برای آنها را ندارند. بنابراین سرمایهداران در عرصه تعیین فرهنگ جامعه یکهتاز هستند. برخی نظریهپردازان مارکسیست و ساختارگرا چنین نظری در ارتباط با فرهنگ عامه دارند.
ب ـ در مقابل نگرش اول، نگرش «تاریخمحوری» قرار دارد که مهمترین عامل تعیینکننده فرهنگ را توده مردم و ریشههای تاریخی آنها میداند. این ریشهها و تاریخ یک ملت است که گرایشهای فرهنگی آنها را تعیین میکند. اگر سیاستمداران و نظام سرمایهداری بخواهد در مقابل این جریان ریشه دار مستقیما بایستد، محکوم به فنا و تغییر خواهد بود. برخی نظریهپردازان انقلاب اسلامی ایران، مهمترین عامل سرنگونی رژیم شاهنشاهی را همین موضوع میدانند، چرا که بر این باورند که نظام سیاسی قبل از انقلاب به الزامات فرهنگی ریشهدار دینی مردم اعتنای چندانی نداشت.
بر اساس چنین نگرشی به فرهنگ عامه، حتی نظام سرمایهداری نیز محکوم به تبعیت از فرهنگ عمومی است که توده مردم آن را تعیین میکنند. تودههای هر ملت دارای سلایق متنوعی هستند که ناشی از تاریخ فرهنگی آنهاست و سرمایهداران موفق امروزه سرمایهدارانی هستند که به این تنوع سلایق توجه دارند و کالاهای متناسب با آن را تولید میکنند. پس سرمایهداری و تولید صنعتی به این شکل تابعی از توده مردم خواهد بود.
ج ـ در مقابل دو دیدگاهذکر شده، دیدگاهی وجود دارد که فرهنگ را حاصل تعامل توده مردم، سرمایهداران و نظام سیاسی میداند. فرهنگ حاصل کنش متقابل جامعه (اعم از تودهها و سرمایهداران) و دولت است. بین تودهها و نظام اقتصادی در ارتباط با مساله فرهنگ یک رابطه دیالکتیک و دو سویه وجود دارد. هم مردم عادی سلایق خود را به نظام تولید تحمیل میکنند و هم نظام تولید، به وسیله ابزار تبلیغی، سلایق جدیدی را به مردم معرفی میکند. این نسبت ممکن است در مقاطعی به سمت یکسویه شدن برود و نظام تولید سرمایهداری، سلایق خود را به نحو یکسویه به توده مردم تحمیل کند یا آن دسته از تولیدکنندگان که بیشتر به ابزار رسانه دسترسی دارند، فرهنگی را به طور یکجانبه اشاعه دهند که به فرهنگ بومی کاملا بیتوجه است. در اینجا نقش سیاستمداران و دولتمردان مهم میشود. دولت که حافظ کیان ملت است، میتواند با مدد گرفتن از ابزار قدرت، فرهنگ ملی را محافظت کند.
در اینجا توجه به یک نکته اهمیت دارد و آن اینکه توجه به فرهنگ بومی به معنای ایستایی و تحجر نیست، چرا که ایستایی در هر حوزهای «مرگ» را به دنبال خواهد داشت و اگر فرهنگ بومی نیز به آفت ایستایی مبتلا شود، مرگش فرا رسیده است. بنابراین دولت نباید حوزه فرهنگ را آنقدر تنگ بگیرد که امکان هر ابداع و نوآوری در این حوزه از بین برود. بلکه نظارت دولت باید هم حافظ فرهنگ باشد و هم زمینه را برای پویایی و رشد آن فراهم کند.
ساعد عالمی / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم