این جنایت بدون برنامهریزی قبلی و حتی انگیزهای مشخص به وقوع پیوست و علاوه بر اینکه جان پسری جوان را گرفت و خانوادهاش را داغدار کرد، پسری دیگر را به زندان انداخت تا منتظر مرگ بماند. طبق آمار، حدود 25 درصد از قتلهایی که در کشور رخ میدهد، به دلیل نزاع یا بهانههای ساده و پیشپاافتاده است.
امیر ـ ب، ساکن استان تهران است که همسایهاش را بر سر هیچ به قتل رساند. او میگوید: چند بار به همسایهمان تذکر داده بودم زبالهشان را نزدیک در خانه ما نریزند، اما او توجه نداشت تا اینکه روز حادثه بر سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. اول فقط مشاجره به صورت لفظی بود، اما بعد آنقدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم، داخل خانه دویدم و چاقویی را از آشپزخانه برداشتم.
اعضای خانواده سعی داشتند جلویم را بگیرند، اما آنقدر عصبانی بودم که هیچکس نمیتوانست مرا کنترل کند، در نهایت هم یک ضربه به همسایهمان زدم. او را به بیمارستان بردند، اما بر اثر خونریزی شدید جانش را از دست داد. بعد از آن دستگیر شدم. آنقدر عذاب وجدان دارم و به حدی پشیمان هستم که اصلا قابل بیان نیست، در آن لحظات چنان دچار خشم شده بودم که نمیفهمیدم چه کار میکنم.»
جواد، یکی دیگر از این قاتلان است که با حکم قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شده است. او میگوید: «روز حادثه من و یکی از دوستانم سوار بر موتورسیکلت در شهر قدس پرسه میزدیم که با مقتول تصادف کردیم. او به ما فحاشی کرد که در یک لحظه کنترل خود را از دست دادم و باهم درگیر شدیم و با چاقویی که همراه داشتم، ضربهای به آن پسر زدم که باعث مرگ او شد. من نمیخواستم مرتکب قتل شوم.»
همراه داشتن چاقو، یکی از دلایل اصلی است که باعث میشود نزاعهای ساده به جنایت منجر شود.
جوان نوزده سالهای که هفته قبل به اتهام نزاع مرگبار در شهرک قدس دستگیر شد، درباره اینکه چرا چاقو حمل میکرد، گفته است: «چاقو را یکی از دوستانم برایم هدیه داده بود و آن را همیشه در خانه میگذاشتم؛ البته چون پدر و مادرم دوست نداشتند از چنین وسیلهای نگهداری کنم، آن را مخفی کرده بودم. روز حادثه به طور اتفاقی دیدم چاقو از زیر پشتی بیرون زده است، چون میترسیدم والدینم آن را ببینند، چاقو را برداشتم تا در فرصتی مناسب در جای بهتری بگذارم، اما با همان چاقو از خانه بیرون رفتم و...»
یکی دیگر از متهمان به قتل که او هم بدون هیچ انگیزهای خاص و صرفا به دلیل لحظهای عصبانیت دست به جنایت زده است، میگوید: «من همیشه با خودم چاقو حمل میکردم. هرگز از آن استفاده نکرده بودم، اما فکر میکردم اگر همراهم باشد، میتوانم در صورت نیاز از خودم محافظت کنم. روز حادثه داشتم از خیابان رد میشدم که با پسر جوانی درگیر شدم. موضوع درگیری ما خیلی ساده و پیشپاافتاده بود، اما خیلی عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم، به همین دلیل با چاقو ضربهای به وی زدم و همانجا توسط مردم دستگیر شدم. من اصلا نمیخواستم کسی را بکشم و هیچ وقت هم فکر نمیکردم در زندگیام مرتکب چنین عملی بشوم. اگر آن روز با خودم چاقو نداشتم، این اتفاق نمیافتاد.»
استفاده از چاقو به عنوان آلت قتاله، از مدتها پیش سبب شده بحثهایی درباره ممنوعیت خرید، فروش و حمل این وسیله مطرح شود، اما تاکنون این بحثها به نتیجهای نرسیده است و مخالفان ممنوع کردن خرید و فروش چاقو بر این عقیدهاند که اگر این وسیله را از سطح جامعه جمعآوری کنیم، وسیله دیگری جایگزین آن میشود. نمونه این موضوع پروندهای است که قضات دیوانعالی کشور هفته گذشته حکم قصاص صادره درباره متهم آن را تائید کردند. متهم که مردی نانواست و در استان البرز مرتکب قتل شده است، میگوید: «مقتول گاهی در محل دزدی میکرد و به همین دلیل با او اختلاف داشتم تا اینکه او روز حادثه به نانوایی آمد و از من خواست اسکناس هزار تومانیاش را خرد کنم. به او گفتم پول خرد ندارم و بهتر است به مغازهای دیگر برود. او عصبانی شد و فحش داد و رفت. بعد از چند دقیقه در حالی که چوبی در دست داشت، وارد مغازه شد، من هم برای اینکه از خودم دفاع کنم، سیخی را که برای کارم بود، برداشتم که ناگهان ضربهای به گردنش خورد و او فوت شد. من فقط میخواستم از خودم دفاع کنم و هیچ برنامهای برای قتل نداشتم.»
قتلهایی که بر سر هیچ اتفاق میافتد، گرچه بظاهر انگیزه روشن و مشخصی ندارد، اما در رفتارها و باورهای فرد و همچنین شرایط خانوادگی، محیطی و اجتماعی ریشه دارد و برای جلوگیری از تکرار این وقایع باید ریشهها را شناخت و برای از میان برداشتن آنها تلاش کرد.
زهرا الیاسی
برداشت اول
الگوی تربیتی نادرست
سعید هرمزی، روانشناس
جنون آنی اصطلاح نادرستی است که گاه از سوی متهمان و مردم عادی به کار گرفته میشود، حال آنکه از نظر روانشناسی «جنون آنی» وجود ندارد. در قتلهایی که به خاطر یک لحظه عصبانیت به وقوع میپیوندد، شاهد رفتار سریع و غیرمتعادلی هستیم که در صورت شدت میتواند به جنون برسد، اما در مجموع انجام چنین رفتاری ممکن است از همه افراد سر بزند. افرادی که واکنشهای سریع هیجانی و رفتارهای پرخاشگرانه و ضداجتماعی دارند، درواقع از یک نوع اختلال شخصیتی رنج میبرند و واکنش آنها در برابر وقایع به شدت این اختلال بستگی دارد. عکسالعمل آنی افراد میتواند غیرقابل پیشبینی باشد و در لحظهای بحرانی، واکنشی غیرمتعادل داشته باشند. به طور مثال وقتی فردی با فرد دیگری دعوا میکند، از نظر روانشناسی تعادل روحی ندارد و حتما اختلال شخصیتی دارد، ولی نمیتوان گفت فردی که دارای مشکل شخصیتی است، بیمار است، چون ممکن است در دوره فرآیند رشد و مرحله شکلگیری وجدان اخلاقی این فرد مسائل اخلاقی و باورهای فرهنگی و رفتارهای متعادل خوب تکوین نشده باشد و به واسطه محیط یا الگوهای تربیتی زمینه برای انحراف و کجروی او فراهم شده باشد.
از طرفی باید توجه داشت رفتارهای نامتعادل که ممکن است به جنایت ختم شود، بیشتر در سنین پانزده تا بیست و یک سالگی مشاهده میشود. در این سنین اگر نیازهای عاطفی و روانی نوجوان برای والدین و مسئولان فرهنگی شناسایی نشود و الگوهای غلط اطراف نوجوان را پر کرده باشد، برخی رفتارهای غیرمعمول و غیرقابل پذیرش اطرافیان در نوجوان نهادینه میشود و بتدریج او به منفیگرایی، لجبازی، پرخاشگری و دیگر رفتارهای نامتعادل رومیآورد.
در این شرایط اگر او در یک درگیری شرکت کند، یا فردی او را تحقیر کند یا مورد بیلطفی قرار بگیرد، ممکن است در لحظهای سریع عکسالعملی از خود نشان بدهد که به جنایت منجر شود.در کشورهایی که برای سلامت مردم برنامهریزی میشود و رسانهها سیاستهای خاص پیش میگیرند و مردم از طریق آنها مسائلی تازه میآموزند، آمار بزهکاری و جنایت کنترل میشود. در کشور ما نیز این روند وجود دارد، ولی باید دامنه آن گستردهتر شود و بخصوص برنامههای تلویزیونی باید به گونهای باشد که به خشم دامن زده نشود.
برداشت دوم
افسردگی و اعتیاد
مهدی گودرزی، آسیبشناس اجتماعی
یکی از نکاتی که درباره قتلهای اتفاقی و نزاعهای مرگبار باید به آن توجه داشت، این است که مساله پرخاشگری و روحیه تهاجمی فقط مخصوص جوانان نیست.
به عنوان مثال در یک تصادف ساده خودرو میتوان دید که چطور دو راننده با یکدیگر مشاجره میکنند. یکی از دلایل اینگونه رفتارها، ابتلا به افسردگی است. مطابق برخی آمار، افسردگی در جامعه شایع است و راه پیشگیری آن فقط در صورتی به دست میآید که کارشناسان تحقیق درست، علمی و صادقانه در این زمینه انجام دهند.
از طرفی رابطه ضعیف جوانان با خانوادهها نیز به چنین مشکلاتی دامن میزند. والدین بنا به دلایل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی، رابطه سرد زن و شوهر و مشکلات فرهنگی جامعه با فرزندانشان رابطه صمیمانهای ندارند، بنابراین فاصله ایجاد شده در خانواده به پرخاشگریهای موجود در فرد دامن میزند. فراموش نکنیم خانوادههای متشنج در این زمینه نقش پررنگی دارند.
در این خانوادهها فرزندان عصیانگر به بار میآیند و دست به ناهنجاری میزنند. همچنین معمولا افرادی که اعتماد به نفس کمی دارند و خانواده اعتماد به نفس لازم را به آنها نداده، دچار احساس خشم میشوند و در نتیجه دست به رفتار پرخاشگرانه میزنند و ناگهان در نزاعی ساده مرتکب قتل میشوند.
یکی دیگر از علل پرخاشگری جوانان این است که نمیتوانند انرژی خود را به شکل صحیح تخلیه کنند. محیطهای ورزشی کم، فقر شادی در جامعه و فقر مالی از جمله این عوامل است.
قرصها و مواد روانگردان مانند شیشه نیز در این زمینه نقش دارد. این نوع مواد سیستم عصبی بدن را بشدت ضعیف و آسیبپذیر میکند و ممکن است فرد دست به عمل خلاف و گاه قتل بزند. بنابراین همانطور که اشاره شد، فقط یک علت را در این معضل نمیتوان مهم دانست؛ بلکه مجموعهای از عوامل سبب میشود شاهد قتلهای اتفاقی و نزاعهای خیابانی در سطح جامعه باشیم و برای از بین بردن هر کدام از علتها هم باید برنامهریزی دقیق و طولانیمدت انجام شود؛ زیرا برنامههای مقطعی به هیچ عنوان نمیتواند اثربخشی لازم را داشته باشد.
برداشت سوم
پرخاشگری؛ رفتاریدامنهدار
حسین فتحعلیزاده، روانشناس
«اراذل و اوباش» اصطلاحی است که اخیرا زیاد در رسانهها تکرار میشود، اما تعریف مشخصی از این افراد ارائه نشده و مشخص نیست دقیقا این افراد چه کسانی هستند و چه ویژگیهایی دارند، اما میتوان آنان را اینگونه دستهبندی کرد که به نوعی از خردهفرهنگهای مجرمانه تبعیت میکنند و هنجارها و ارزشهای اجتماعی را نادیده میگیرند.
بارها شاهد بودهایم این گروهها درگیری راه میاندازند و در جریان نزاع مرتکب قتل میشوند. این اشخاص معمولا در محیطهای جرمخیز رشد کردهاند. بیشتر آنان خانوادههایی نابسامان دارند و به همین دلیل جذب فرهنگ خیابان ـ که همان خردهفرهنگ مجرمانه محیط زندگیشان است ـ میشوند و برای کسب مقبولیت در گروه جدید دست به اعمال خلاف عرف و قانون میزنند. این افراد گرچه مجرم هستند، اما به نوعی میتوان آنان را بیمار نیز دانست؛ البته بیماری در مفهوم عام و گسترده آن.
این افراد معمولا از اختلالات شخصیت رنج میبرند و نسبت به جامعه نوعی ستیزهجویی دارند. این افراد باید توسط پلیس شناسایی و مجازات شوند، اما این کافی نیست و باید در جهت درمان آنها نیز اقدام کرد. صرفا با مجازات، نگرش فرد تغییر نمیکند و او بعد از آزادی دوباره جذب همان گروههای سابق میشود و همان رفتارهای گذشته را تکرار میکند. بنابراین چنین فردی باید رواندرمانی و بتدریج باورهای نادرست او اصلاح شود. متاسفانه این کار مورد توجه قرار نگرفته و گرچه برخی مسئولان در بحثهای کارشناسی و نظری بر ضرورت چنین برنامههایی تاکید میکنند، اما عزم جدی برای اجرایی کردن این برنامهها تاکنون دیده نشده است.
نکته دیگر اینکه برخی قتلهای اتفاقی نه توسط اراذل و اوباش بلکه به دست افرادی انجام میشود که تا پیش از لحظه قتل، شهروندی معقول و موجه بودند و رفتار خلاف قانون از خود نشان نمیدادند. باید توجه داشت در این موارد گرچه قتل یکباره و ناگهان اتفاق میافتد، اما این رفتار در حقیقت ناگهانی نیست؛ بلکه در گذشته شخص ریشه دارد. فردی که دست به خشونت میزند، قطعا پیش از آن بارها به خشونت به عنوان راهکاری برای پیشبرد خواستههای خود اندیشیده و درواقع مقدمات روانی این اقدام را برای خود فراهم کرده است؛ چراکه پرخاشگری رفتاری دامنهدار است که با شدتهای مختلف در زمانها و شرایط مختلف توسط فرد بروز مییابد و فقط در یک لحظه و مکان به اوج میرسد و به رفتار جنایتکارانه تبدیل میشود.
شناسایی افراد پرخاشگر توسط خانوادهها اصلا کار دشواری نیست، ضمن اینکه خود این افراد نیز متوجه شرایط روحی و روانی خود هستند، اما متاسفانه بندرت دیده میشود که چنین اشخاصی برای درمان اقدام کنند، حال آنکه با گذراندن دوره رواندرمانی میتوانند به آرامش برسند و احتمال وقوع قتلهای اتفاقی توسط آنها کاهش خواهد یافت.
تبصره
اطلاعرسانی کافی درباره قتل
فرهاد عمادی، حقوقدان
در گذشته احساس میشد مردم نسبت به قوانین مربوط به قتل عمد، آگاهی کافی ندارند و به همین دلیل برخی تصور میکنند اگر در جریان نزاع و بدون برنامه قبلی مرتکب قتل شوند، عمل آنها مصداق قتل عمد نیست، اما در سالیان اخیر به اندازه کافی اطلاعرسانی و این بحث باز شده است که انجام فعل کشنده حتی بدون تصمیم قبلی، از مصادیق قتل عمد است؛ البته باید به این مورد اشاره کنم که از نظر قانون حتی اگر کسی از این موضوع خبر هم نداشته باشد، باز از مجازات معاف نمیشود؛ زیرا همانطور که همگان میدانند جهل به قانون رافع مسئولیت کیفری نیست، اما حال که اطلاعرسانیها انجام شده، توقع این است که مردم رفتار آگاهانه و هوشمندانهتری از خود نشان بدهند.
همانطور که گفته شد درخصوص قتلهایی که بدون انگیزه و در جریان نزاع رخ میدهد، هیچ ابهام قانونی وجود ندارد. بنابراین برای پیشگیری از این جرایم باید از راههای دیگر بویژه روشهای فرهنگی عمل کرد تا به نتیجه رسید.
در ارتباط با بحث چاقو هم باید توجه داشت که اعمال محدودیت در این خصوص در وهله اول عملی نیست؛ زیرا چاقو کاربردهای زیادی دارد و تعیین اینکه چه چاقویی ممنوع و چه چاقویی آزاد است، عملا امکان ندارد. در وهله دوم حتی اگر این وسیله ممنوع شود، باز هم افرادی هستند که بدون توجه به قانون آن را حمل یا وسیله دیگری را جایگزین کنند./ ضمیمه تپش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت