آسیب‌شناسی تاریخ‌نگاری انقلاب

لطف‌الله آجدانی از جمله پژوهشگران فعال عرصه تاریخ معاصر است که تاکنون کتاب و مقالات متعددی را در حوزه تاریخ مشروطه منتشر کرده است. در گفتگویی که با او داشتیم جنبه‌های آسیب‌شناسانه تاریخ‌نگاری انقلاب نقد و بررسی کردیم.
کد خبر: ۶۴۳۵۶۴
آسیب‌شناسی تاریخ‌نگاری انقلاب

اهمیت متن، مؤلف و مفسر در تاریخ‌نگاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نخستین تحول جدی در نگاه به تاریخ در قرن 18 میلادی با وضع اصطلاح فلسفه تاریخ توسط ولتر،ب وجود آمد و سنت تاریخ‌نگاری جهان را تحت تأثیر قرار داد. هدفی که این تحول دنبال می‌کرد، معطوف به نگاه به تاریخ فراتر از صرف روایت بود. جستجویی برای بازسازی انتقادی و علمی تاریخ. این تحول با فلسفه هگل و سپس پوزیتویست‌ها که کوشیدند تا به تاریخ صورتی علمی و تجربی بدهند تداوم یافت. تحول در تاریخ‌نگاری با تلاش‌هایی که در چارچوب دانش هرمنوتیک و تفسیر صورت گرفته است وارد مرحله جدیدی شد. از منظر دانش هرمنوتیک، معرفت تاریخی محصول تعامل مورخ و واقعیت تاریخی و هر توصیفی مسبوق به تفسیر است. تاریخ به اقتضای جوهره هرمنوتیکی و دیالکتیکی‌اش تابع گوناگونی قرائت هاست.

مطابق دانش هرمنوتیک، تاریخ‌نگاری و تفسیر انعکاسی است از زبان وادارک تاریخی مورخ که در آن منابع معرفت‌شناختی، جامعه‌شناختی و روانشناختی مورخ در تاریخ‌نگاری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به تعداد تفسیرها و قرائت‌هایی که می‌تواند در روایت و تحلیل وقایع تاریخی وجود داشته باشد فلسفه تاریخ داریم. تاریخ روایی همان نقل وقایع و تاریخ تحلیلی نیز براساس داده‌های نقلی و روایی شکل می‌گیرد. در تاریخ تحلیلی توجه اصلی به علل وقایع و جریان‌شناسی و شناخت مناسبات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. هر چه نقل وقایع به واقعیت نزدیک‌تر باشد می‌تواند به تحلیل‌های صحیح‌تر بینجامد. و در فلسفه تاریخ نیز کوشش می‌شود تا براساس این وقایع و تحلیل‌ها و تفسیرها به سنت‌های تاریخی دست یابیم.

با توجه به تحول تاریخ‌نگاری در ایران پس از انقلاب اسلامی، ارزیابی شما از دستاوردها و توانایی‌های تاریخ‌نگاری عصر انقلاب و تمایز آن با سایر تاریخ‌نگاری‌ها چیست؟

اساسا تا پیش از شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جریانهای عمده تاریخ‌نگاری در ایران محدود به فلسفه‌های تاریخی و سنت‌های تاریخ‌نگاری غرب بوده است. بخش قابل ملاحظه‌ای از نگاه غربی به تاریخ ایران خاستگاهی مدرنیستی و ریشه‌ای هگلی دارد. ناسیونالیسم، لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی 3 گرایش عمده و اصلی مسلط بر نگاه و تفکر مورخان متأثر از مکاتب تاریخ‌نگاری غربی است. ناسیونالیسم اندیشه‌های نژادی را تبلیغ می‌کند و در ایران نیز انعکاس این تفکر چهره خود را در ضدیت با اعراب مسلمان نشان می‌دهد. سوسیالیسم نیز انسان را موجودی اقتصادی فرض کرده و مورخان متأثر از این تفکر، هدف تبیین و تحلیل تاریخ براساس نظام، ساختار و انگیزش‌های اقتصادی را دنبال کرده‌اند. در تفکر لیبرال دموکراسی نیز تأکید اصلی بر مفاهیمی چون آزادی و حاکمیت ملی است. وجه مشترک جهت‌گیری‌های 3 گرایش ناسیونالیستی، لیبرالیستی و سوسیالیستی گاه نادیده گرفتن و گاه کم رنگ کردن نقش مثبت مذهب و نیروهای مذهبی درپاره‌ای از تحولات تاریخ و جامعه ایران و مبالغه در نقش منفی نیروها و جریان‌های مذهبی در پاره‌ای دیگر از تحولات تاریخ و جامعه ایرانی است.

مورخان متأثر از این 3 گرایش در تایخ نگاری ایران، بادرجاتی متفاوت در راه رسیدن به اهدافی که خاستگاه ناسیونالیستی، لیبرالیستی و سوسیالیستی داشته و تحت تأثیر اندیشه تطبیق دستوری تاریخ ایران ذیل تاریخ غرب قرار دارد، گاه از اقدام به سانسور زوایایی از واقعیت‌های تاریخی و تحریف و حتی جعل تاریخ نیز باز نمانده‌اند. این شیوه از تاریخ‌نگاری‌ها پس از انقلاب اسلامی در ایران نیز همچنان و به‌رغم محدودیت‌هایی که فراسوی این گروه از مورخان قرار دارد به حیات خود ادامه داده است. اما شکل‌گیری تفکر و تلاش‌های تاریخ‌نگاری گروهی از مورخان وابسته به انقلاب و جمهوری اسلامی یا متأثر از آن به پیدایی گونه‌ای از تاریخ‌نگاری که از آن به تاریخ‌نگاری انقلاب یاد می‌شود انجامیده است که در جستجوی بازخوانی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تاریخ ایران و اسلام و بویژه تاریخ معاصر ایران است. تعلق خاطر این گروه از نویسندگان و مورخان به اسلام و انقلاب اسلامی ایران و تلاش آنان، با خلق آثاری در حوزه تاریخ‌نگاری همراه بوده است که مهم‌ترین دستاورد آن کشف بخشی از واقعیت‌های تاریخی است که در نتیجه پاره‌ای مطلق‌اندیشی‌ها و جزم‌اندیشی‌های ناشی از جهت‌گیری‌های تاریخ‌نگاری‌های ناسیونالیستی، لیبرالیستی و سوسیالیستی سانسور، مغفول و تحریف شده‌اند. از این‌رو بدون تردید حاصل این بازخوانی و کشفیات که می‌تواند به تصحیح و تکمیل بخشی از زوایای تاریخ ایران کمک کند، ارزشمند و انکار ناپذیر است. اما این واقعیت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت آنچه که به نام تاریخ‌نگاری متعهد به انقلاب در چارچوب اهداف و آرمان‌های انقلابی و اسلامی در میان گروهی از مورخان و پژوهشگران تاریخ وجود دارد از برخی نقاط ضعف و کاستی‌ها دورنمانده است.

در تحلیل آسیب شناسی تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی، نقاط ضعف و محدودیت‌های آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بدون توجه به نوع تاریخ‌نگاری اعم از تاریخ‌نگاری انقلاب یا سایر تاریخ‌نگاری‌ها، نمی‌توان از برابر این واقعیت فرار کرد که مطلق اندیشی و جزم اندیشی و یکسونگری‌های ناشی از آن از یکسو و فقدان یا ضعف مبانی فکری و روش‌شناختی در نگاه به تاریخ و ارزیابی آن از مهم‌ترین موانع، محدودیت‌ها و ضعف‌ها و انحرافات هر نوع تاریخ‌نگاری می‌تواند باشد. مطلق‌اندیشی و جزم اندیشی و یکسونگری‌های ناشی از ایدئولوژی زدگی، خواه ایدئولوژی‌های دینی یا غیردینی و ایدئولوژی رسمی یا غیررسمی و بازتاب آن در مواضع فکری تاریخ‌نگاران در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عامل مهمی در تنگ اندیشی و پاره‌ای بد فهمی‌ها و بدخوانی‌های اساسی و انحراف از واقعیت یک واقعه و پدیده تاریخی آن‌گونه که هست و نه آن‌گونه که می‌خواهیم باشد، است.

نمونه‌های فراوانی از پاره‌ای از بدخوانی‌های تاریخی ناشی از محدودیت‌ها و تنگ اندیشی‌های ایدئولوژی‌زدگی و بازتاب آن در سانسور و تحریف بخشی از تاریخ ایران را می‌توان با درجات متفاوتی دربسیاری از آثار تاریخ‌نگاری چپ ایران و یا تاریخ‌نگاری در چارچوب ناسیونالیسم افراطی وابسته به ایدئولوژی رسمی رژیم پهلوی و برخی از نویسندگان غیروابسته به حکومت پهلوی اما ایدئولوژی زده ایران و دلبستگی مفرط آنان در نگاه به تاریخ ایران از منظر غربی بازجست.

وقتی به حاصل آنچه که تاریخ‌نگاری انقلاب تاکنون ارائه کرده است منصفانه و عالمانه نگاه کنیم می‌توان دید که بخشی از روایت‌ها و تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های گروهی از مورخان معاصر نیز از آسیب دور نمانده است.

یکی دیگر از مشکلات وضعف‌های اساسی تاریخ‌نگاری بی‌توجهی یا کم توجهی به دانش و مبانی روش‌شناختی در میان بسیاری از مورخان و با درجات متفاوتی است. بازخوانی و بازسازی وقایع تاریخی و قرار گرفتن مباحث تاریخی در چارچوب روش‌شناختی برای فهم هر چه صحیح‌تر آن مباحث یک ضرورت اساسی است. در حوزه تاریخ‌نگاری انقلاب هر چند در زمینه انتشار اسناد و تاریخ شفاهی به طور نسبی آثار قابل ملاحظه‌ای پدید آمده است. اما در زمینه جامعه‌شناسی تاریخ انقلاب و مبانی فکری آن به شیوه‌ای روشمند، آثار چندان اساسی و در خور تأملی خلق نشده است. فقدان یا ضعف دانش و تخصص روش‌شناختی در تاریخ‌نگاری را فارغ از چگونگی نسبت میان مورخ با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و جهتگیری‌های او، می‌توان در میان بسیاری از مورخان و آثار تاریخی عصر انقلاب اسلامی که درباره انقلاب اسلامی یا سایر تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تاریخ معاصر ایران پدید آمده است به روشنی دید. غالب مورخان و شبه مورخان ایران در تلاش خود برای تاریخ‌نگاری، حتی به بسیاری از الزامات اولیه روش‌شناختی در تاریخ‌نگاری آشنایی بسنده و پای بندی عمیقی ندارند.

فتاح غلامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
وقتی دل جنگل سوخت

«جام‌جم» در گفت‌وگو با جانشین فرمانده یگان حفاظت سازمان منابع طبیعی کشور بررسی کرد

وقتی دل جنگل سوخت

صدای «مرجان» باید شنیده شود

گفت‌و‌گو با میلاد بنی‌طبا، کارگردان فیلم سینمایی «مرجان» پیرامون دغدغه‌های ساخت و چالش‌های اکران یک فیلم اجتماعی

صدای «مرجان» باید شنیده شود

نیازمندی ها