در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
با وجود طیف زیاد مسلمانان و مریدان پیامبر اسلام که هر یک شیفته یک بعد از زندگی پیامبر(ص) هستند، به نظر شما، به عنوان یکی از استادان حکمت اسلامی، مهمترین بعد شخصیتی ایشان که همچنان مغفول مانده، کدام است؟
درباره شخصیت حضرت رسول اکرم(ص) آنگونه که در قرآن اشاره شده، ابعادی وجود دارد که ناشناخته مانده است. البته این ابعاد ناشناخته مورد توجه جدی حکما و عرفا قرار گرفته است. ما حضرت رسول را به عنوان حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام و آورنده کتاب قرآن میشناسیم؛ اما درکنار این وجه، پیامبر اسلام یک وجه آسمانی و الهی دارد که در آیات قرآن بیان شده که این بعد از شخصیت حضرت رسول مورد توجه حکماست. برای مثال در آیهای در قرآن آمده است: «وما أرسلناک إلا رحمه للعالمین» (الأنبیاء: 107) «ما تو را نفرستادیم مگر به عنوان رحمتی برای همه عوالم» در تفسیر این آیه باید گفت، پیامبر اسلام نه برای همه انسانها، نه برای زمین و نه برای این عالم، بلکه برای همه عالمها به عنوان رحمت فرستاده شده است. کلمه عالمین معنای مشخصی دارد. برای نمونه، در قرآن میخوانیم «الحمدلله ربالعالمین» «شکر خدایی را که پروردگار همه جهان (عوالم) است.» آیه، خداوند را پروردگار همه عوالم بیان میکند که زیبنده ستایش است. حال پیامبر نیز به عنوان رحمتی برای همه عوالم معرفی میشود.
حضرت رسول وجودی زمینی داشته است و از طرف دیگر، یک حقیقت آسمانی دارد که ابدی و ازلی است و با رحلت ایشان به پایان نمیرسد. حکما و عرفا از آن به عنوان حقیقت محمدیه تعبیر میکنند که این حقیقت واسطه میان حق و خلق است. به عبارت دیگر شفیع است؛ شفیع یعنی واسطهای که شفاعت وجودی دارد؛ یعنی هر چه از حق به خلق میرسد و برعکس، از طریق این حقیقت انجام میشود. همچنین از ایشان با عنوان برزخ الوجود المقدسه و برزخ البرازخ، یعنی برزخ با واسطه میان حق و خلق یاد کردهاند.
باید اشاره کرد که در رابطه با واژه رحمت که صفت برجسته حضرت رسول است، همان طور که در قرآن در بسمالله الرحمن الرحیم میبینیم، این رحمت بر دو نوع است: یکی رحمت رحمانی است و آن یکی رحمت رحیمی. رحمت رحمانی یا رحمت عام، رحمتی است که خداوند با آن همهچیز را آفریده و در قرآن به این مساله اشاره شده که همه اشیا مشمول رحمت الهی است؛ یعنی هرچیزی در عالم از آسمان و زمین، جن و انس و هر موجودی مظهر رحمت عام است. دیگری، رحمت خاص است و اسم رحیم که به اهل ایمان اختصاص دارد؛ ایمان مظهر اسم رحیم است که اصل هدایت الهی است. این رحمت رحمانی و رحیمی از یک سو ارتباط دارد با قوس وجود و قوس نزول و از سوی دیگر ارتباط دارد با قوس عروجی و شعوری و حضرت رسول مظهر هر دو رحمت و کمال آنهاست؛ یعنی تمام انبیای دیگر به یک معنایی از حقیقت او فیض بردهاند. پس او مظهر رحمت رحمانی و رحیمی یعنی رحمت تام و تمام است؛ رحمتی که همیشه هست و خواهد بود؛ چنانکه در حال حاضر نیز زمانیکه صلوات میفرستیم «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما»، این صلوات به ایشان میرسد. اگر ایشان فقط دارای وجود زمینی بود، چنین چیزی ممکن نمیشد؛ اما میدانیم که حقیقت محمدیه ازلا و ابدا وجود دارد و وقتی صلوات میفرستیم همچنان برکت او نصیب ما میشود.
آموزههای پیامبر گرامی اسلام برای زندگی بشری، ابعاد مختلفی دارد. مهمترین ویژگیهای بعد حکمی آموزههای نبی گرامی اسلام را چگونه توصیف میکنید؟
مسالهای که در قرآن بسیار به آن تاکید شده، اخلاق حضرت رسول است که خداوند از آن به بزرگی یاد میکند. دلیل این بزرگی چیست؟ برای این که حضرت رسول متخلق به اخلاق الهی بود و ایشان مظهر همه اسما الهی و همه صفات و کمالی ذاتی است که جزو وجود حضرت حق است. پیامبر بهترین نمونه این تخلق الهی است. برای همین خداوند به ما امر کرده از پیامبرش پیروی کنیم که او اسوه و الگو برای همه است. «تخلقوا باخلاق الله» متخلق شوید به اخلاق الهی؛ پیامبر گرامی اسلام خود بهترین نمونه این اخلاق الهی بوده است و به همین جهت خداوند ما را امر کرده که همیشه به پیامبرش تأسی کنیم.
بحث را ببریم به سمت مسائل اجتماعی امروز، این نگاهی که اشاره کردید تا حدودی به زندگی حضرت رسول(ص) در خواص به چشم میخورد. با وجود این، چگونه میتوانیم ابعاد حکمی اقوال و اعمال نبی مکرم(ص) را از انحصار خواص بیرون آورده و در زندگی عامه و تودههای مردم وارد کنیم؟
ما از مردم انتظار نداریم به همه این حقایق و دقایق برسند؛ اما علمای امروز باید به مانند علمای گذشته به این معانی توجه بسیار داشته باشند؛ چنان که به فرموده حضرت رسول «العلما ورثه الانبیأ» یعنی علما وارث انبیا هستند. میدانیم که انبیا ثروتی نداشتند که به ارث بگذارند، پس علما وارث علم و روح انبیا هستند. اگر علما به آن مقام نزدیک شوند، وارث علم انبیا خواهند شد. همان طور که میدانیم ما دو نوع علم داریم؛ علم وراثت و علم دراست. علمی که با کتاب، درس و مشق کسب میشود، علم دراست است و علم وراثت، علمی است که علمای راسخ وارث آن میشوند. آنچه اعتبار حقیقی دارد علم وراثت است و لو این که علم دراست هم اهمیت خود را دارد. اگر علما وارث باشند و در اتباع از حضرت رسول بسیار به او نزدیک شوند از لحاظ معنوی و روحانی و از لحاظ کمالات الهی، مسلما در جامعه تاثیرگذار و مرجع خواهند بود و اینها بدون شک علما و حکمای الهی و عرفا هستند.
یک بخش مهمی از حکمت و فلسفه، اخلاق است. یکی از معضلات بسیار مهم امروز، زوال اخلاقیات در متن جامعه و زندگی توده مردم است. آیا حیات پیامبر اسلام برای رفع این معضل میتواند الهام بخش باشد؟
در اینجا باید به دو مساله اشاره کرد؛ یکی اخلاق است که حکمت عملی است که اهمیت بسیار زیادی هم دارد. دیگری هم حکمت نظری است که شامل اصول عقاید میشود. اصل رسیدن به توحید نه فقط دانستن توحید بلکه رسیدن به معنا و حقیقت آن است. در این رابطه بخصوص در رابطه با توحید علمی، توحید شهودی، توحیدی که انسان به حقیقت آن برسد مباحث مهمی مطرح شده است. به هر حال، بسیاری از مردم دچار شرک هستند؛ البته نه به این معنا که دچار شرک جلی یا بتپرست باشند، بلکه دچار شرک خفی هستند. توحید حقیقی آن است که اول و آخر و ظاهر و باطن را خدا ببینند. حقیقت توحید در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است.
دوم اصل نبوت است. چنانچه اصول دین درست نباشد، فروع دین درست نمیشود. نبوت نهتنها ایمان به نبوت حضرت رسول، بلکه نبوت همه انبیاست؛ زیرا کمال اسلام در این است که به نبوت همه انبیا قائل باشیم. ایمان به نبوت همه انبیا یکی از شرایط اسلام است. «آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه والمؤمنون کل آمن بالله وملائکته وکتبه ورسله لا نفرق بین أحد من رسله» (بقره: 285) «پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است، ایمان آورده است و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آوردهاند.» ایمان به کتب نه فقط قرآن که ایمان به همه کتب الهی و همه انبیاست. همچنین در همین آیه به فرشتگان اشاره و توجه شده است. حال این پرسش پیش میآید که فرشتگان چه ربطی به عالم دارند؟ حکما از پس این مساله بهخوبی بر آمدند و نقش فرشتگان را بهدرستی تعبیر کردهاند که مدبر عالم هستند. این بحث مربوط به وجودشناسی است که این را حکمای اسلام و دیگر ادیان دیگر بررسی کرده و راه دیگری برای شناخت آن وجود ندارد.
مساله دیگر معاد است. معاد اصل دین است. ما نباید به گونهای زندگی کنیم که گویی تنها این دنیا محل زندگی است؛ زیرا خیر در آخرت بهتر و پایدارتر است. همچنین در مساله اصول دین ما بحث امامت را داریم. در اصل امامت، ولایت الهی مطرح است و سرانجام ما عدالت را داریم، اما با همه این تفاسیر، ما هنوز در مساله اصول دین مشکل داریم. اینها اصل هستند تا اصل درست نشود، فرع درست نمیشود. نماز، جهاد و حج کاملا واجب و ضروری هستند، اما به شرط آن که اصول مستحکم و استوار باشد که این وظیفه علما و حکماست که اصول را تبیین کنند. اگر اصول روشن شد مثل آن است که نوری در وجود انسان پدید آید که با آن میتواند اعمال دیگر را که فروع دین هستند بهدرستی انجام دهد. نکته دیگر این است که بعد از حکمت نظری و اصول دین، حکمت عملی مطرح میشود که مرحله اول آن اخلاق است؛ اخلاق قرآنی. البته خود قرآن کتاب عظیم اخلاق است و حضرت رسول و ائمه هدی خود قرآن ناطق بودهاند. در وصف حضرت آمده است: «و کان خلقه القرآن» اخلاق او تمام قرآن بود. آنچه که امر بود آن را انجام میداد و آنچه نهی بود آن را هرگز انجام نمیداد. هیچ امری نبود که انجام ندهد و همیشه مطابق قرآن عمل میکرد. این امر ختم میشود به این تعریف از انسان: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا» (بقره: 31) خداوند همه اسما را به آدم تعلیم داد و پیامبران، خاصه پیامبراسلام، مظهر تام و تمام همه اسمای الهی تلقی میشوند. تحقق اسما الهی را اخلاق میگوییم؛ اسمای الهی تواب، رئوف، رحیم، وکیل و... است که همه اینها تحقق به اخلاق الهی و اسما الهی است که به تبیین و بحث و بررسی فراوان میان علما و حکما نیاز دارد. براحتی نمیتوان اسمای الهی را تفسیر کرد.
مساله دیگر که در امت کمتر به چشم میخورد، توجه به رحمت حضرت رسول است. مگر نه این که حضرت، پیامبر رحمت است؟ کتاب قرآن با بسمالله الرحمن الرحیم شروع میشود. ما در قرآن به جای کلمه «وجود»، رحمت داریم. رحمت همیشه الهی است و پیامبر مظهر رحمت است. خداوند درباره پیامبر فرمودهاند: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ» (انفال: 33) هرگز نمیرسد که خدا امتی را عذاب کند که تو در میان آنها هستی. وقتی رسول در میان ما باشد چه در زمان بودن و چه در غیبت، عذاب از جامعه برداشته میشود. این است که حضرت رسول پیامبر رحمت است. او مظهر رحمت است و وجود او سراسر وجود الهی بوده و هست؛ وجود بشری که وجودش و همه اعمالش برای خدا بوده است. خداوند متعال میفرماید: «بگو ای پیامبر نماز من مناسک من، تمام زندگی من و ممات من همه برای خداست، خدایی که شریک ندارد و من مامور به این هستم که وجود من سراسر برای خدا باشد.» بنابراین هر مومنی که زندگی او، مرگ او، اخلاق او، در واقع نماز او، اعمال او بیشتر برای خدا باشد از ایمان بیشتری بهرهمند است.
مشروح این مصاحبه را در سایت جامجم آنلاین ببینید.
کمیل انتظاری / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد