طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۸۹۸۸۳
ما چی‌کاره‌حسن‌بک هستیم حسن؟

جام جم : یک جای کار اشکال دارد!

دیروز در همین روزنامه خودمان به نقل از شبکه خبری BBCیک مطلبی چاپیده شده بود که فی المجلس، شاخ از سرآدم بیرون می‌آورد؛ طوری که به موازات مطالعه خبر تا آخر، می‌توان نمودار سیر صعودی شاخ را به صورت شاخص ترسیم کرد.

اصل خبر: «یک زن جوان از اهالی نیوزیلند در حالی که خواب بوده است، مسافتی معادل 320 کیلومتر را در مدت زمان پنج ساعت رانندگی کرد و خوشبختانه بدون آن که به خودش آسیب برساند، سالم به مقصد رسیده است. جالب تر این که وی با حالت رانندگی در خواب، برای دوستانش پیامک نیز ارسال می کرده که با توجه به نامفهوم بودن متن پیامک ها، دوستانش متوجه شدند که وی بار دیگر در خواب اتومبیل خود را روشن کرده و در حال رانندگی است. پزشکان بر این باورند که اگرچه ممکن است این داستان به نظر خیلی ها عجیب بیاید، اما غیرممکن نیست. رانندگی در خواب، از جمله اختلالاتی است که در سطح دنیا شایع است، اما این که فردی در خواب بتواند برای دوستانش پیامک ارسال کند، پدیده ای نادر است.»

اشکال یابی کار: اگر مختصری عقل برای ما قائل باشید؛ با این ذهنیت و با این پیش فرض که به نظر ما نمی شود خبر فوق را چشم بسته قبول کرد؛ حالا سوال ما اینجاست که به نظر شما کجای کار اشکال دارد؟

1ـ اشکال گیرنده: اشکال اصلی از خود ماست که دیرباوریم و الکی در صحت خبر شک می کنیم؛ بس که خبر ندیده ایم. فلذا باید که گیرنده های خودمان را دستکاری کنیم.

2ـ اشکال فرستنده: از آنجا که منبع اصلی خبر، شبکه خبرپراکنی BBCاست؛ فلذا شاید که اشکال از فرستنده باشد. یک خبری ساختند و پرداختند و انداختند، ببینند کی باورش می کند، کی باورش نمی کند. به کسی گفتند روباه می تواند از این پشت بام به روی آن پشت بام بپرد؛ گفت: راستش از این دم بریده، هرچه بگویید، برمی آید!

3ـ برداشت نادرست: خبر، اشتباه درک و دریافت شده. احتمالا طرف در خواب رانندگی کرده؛ یعنی خواب دیده که رانندگی کرده. خب در خواب هم خیلی از افراد، خیلی چیزها می بینند. حتی شبکه مستند می گفت که یک نفر شتر، در خواب بیند پنبه دانه!

4ـ اغراق خبری: عده ای خواستند خبری راجع به روشن کردن اتومبیل توسط یک نفر آدم در حالت خواب درست کنند؛ با خود گفتند چرا خبر را چرب ترش نکنیم؛ یعنی هم چرب، هم ترش نکنیم. منتهی از دستشان دررفته، زیادی چربش کردند. شما اگر در حالت خواب، 10 متر رانندگی کنید، 30 تا کشته و 40 تا مجروح برجای می گذارید؛ آن وقت کدام آدم عاقلی باور می کند که فردی در حالت خواب، 320کیلومتر رانندگی کند، یک مو هم از سر کسی کم نشود؟ آخر طوری اغراق کنند که در خبر بگنجد!

5ـ اندازه گیری غلط: بعید نیست که در اصل خبر 320سانتی متر بوده، اما خبر را کیلویی رد کردند، هر سانتش شده یک کیلومتر!... خدا نکند اندازه چیزی از دست آدم در برود. در برود، دررفته است دیگر!... بی خود که نگفتند: «اندازه نگهدار که اندازه نکوست».

6ـ پزشکان مساله دار: به نظر ما، این پزشکان خارجی که ارسال پیامک در حال خواب را پدیده ای نادر دانستند، اما 320 کیلومتر رانندگی در حالت خواب را پدیده ای عادی و فوقش اختلالی شایع تلقی کردند؛ هرچه سریع تر باید در نزدیک ترین بیمارستان روانپزشکی محل بستری شوند، یک ثانیه اش یک ثانیه است.

جمع بندی: حال با این تواصیف و تفاسیر که فرض و عرض شد؛ آیا به نظر شما فقط یک جای کار اشکال دارد، یا صد جای آن؟!... آیا این داستان، واقعی است یا باز شبکه خبری بی.بی.سی، کل جهان را سر کار گذاشته است؟

جام جم:ببر وحشی وسط بزرگراه

بین خودمان باشد. امروز هر کاری کردیم تا بشود از میان سوژه‌هایی که داریم یکی را انتخاب کنیم و در مورد آن بنویسیم، نشد که نشد. هرقدر هم با خودمان کلنجار رفتیم که پسر خوب این که کاری ندارد یک مقدمه دوخطی و بعد کمی گیر دادن و کمی نصیحت کردن و... بعد تمام، اما عرض کردیم نشد که نشد. اصلا حوصله گیر دادن نداشتیم. راستش را بخواهید این روزها پرداختن به بعضی مسائل مثل پریدن از هواپیما بدون چتر است. از شما چه پنهان این روزها ما اهل پرواز کردن نیستیم!

به هر به حال ناچار تصمیم گرفتیم خاطره ای برای شما تعریف کنیم از این قرار...

عرضم به حضورتان که چند شب پیش داخل یک اتوبان بسیار طولانی راهی منزلمان بودیم که یکهو وسط اتوبان خودروی ما خاموش شد و بعد از شنیدن الفاظی کاملا زیبا و محترمانه از راننده ای گذری به دلیل توقف غیرمنتظره ما کنار اتوبان، دست به دامان خلق الله شدیم. به هر حال از آنجا که ما به مسائل فنی هم مثل سایر مسائل تسلط کامل داریم! ابتدا تصمیم گرفتیم از مردم نوعدوست و رهگذر آن محدوده کمک بگیریم، اما نمی دانیم چرا ماشین های گذری به محض دیدن ما و کاپوت بالای خودرویمان چنان بر سرعت خودروی خود می افزودند که انگار وسط جنگل با ببر وحشی رودررو شده اند. البته این قسمت خوب ماجرا بود، چون بعد از بی مهری هموطنان عزیز ناچار دست به دامن خودروهای امداد گذری و غیرگذری شدیم؛ البته غیرگذری ها بعد از تماس و انتظار یک ساعته ما سریع خود را رساندند!

مکانیک اولین خودروی امداد به بهانه تمام شدن بنزین خودروی ما بعد از خالی کردن دو لیتر بنزین ـ لیتری 2000 تومان ـ داخل خودرو آنقدر استارت زد که باتری خالی شد! و در ادامه بعد از اصرار فراوان ایشان مبنی بر حمل خودرو به تعمیرگاه مورد نظر ایشان و مخالفت ما با این انتقال، ما را وسط اتوبان رها کرد و رفت! مکانیک دومین خودروی امداد باتری ماشین را با باتری ای که عقب وانت داشت، جابه جا کرد و آنقدر استارت زد که استارت خودرو هم سوخت ـ کور شویم اگر دروغ بگوییم ـ تعمیرکار مجاز بعدی به بهانه این که... مهم نیست به چه بهانه ای، اما خودرو را دنده 2 گذاشت و از ما خواست تا آنجا که می توانیم هل بدهیم. ما هم هل دادیم، اما ماشین روشن نشد که نشد. در عوض گلگیر خودروی ما بر اثر برخورد به گاردریل کنار اتوبان اندکی لوله شد. تعمیرکار بعدی... دردسرتان ندهیم آخرین مکانیکی که سراغ ما آمد، اصرار داشت خودروی ما را بدون دریافت هزینه به تعمیرگاه مجاز مورد نظر خودشان در آن سوی شهر حمل کند. در غیر این صورت بابت پیمودن مسیر دو کیلومتری تا تعمیرگاه 80 هزار تومان به ایشان بپردازیم و از آنجا که ما بسیار متفکر و دوراندیش هستیم، 80 هزار تومان پرداختیم!

چند روز بعد دلیل خرابی خودرویمان را فهمیدیم ـ البته بجز خسارت هایی که دوستان وسط بزرگراه به خودروی ما وارد کردند ـ تسمه تایم خودروی ما که از نمایندگی های مجاز به عنوان جنس اصل به ما داده بودند، چینی درجه 3 از کار درآمده بود، مدارکش هم موجود است. هرقدر هم ما بالا و پایین پریدیم و خودمان را به در و دیوار کوبیدیم، کسی زیر بار نرفت که نرفت؛ نه تعمیرکار قبلی ما و نه فروشنده رسمی نمایندگی مجاز!

به هر حال از ما که گذشت اما انصافا اگر اتحادیه ای، سندیکایی، چیزی وجود دارد، محض رضای خدا به این نمایندگی ها و فروشنده های محترم مجاز! نظارتی ولو اندک داشته باشند تا اجناس تقلبی را این گونه به امثال ما قالب نکنند. البته از مکانیک ها و جرثقیل هایی که نصفه شب وسط اتوبان یقه آدم را می گیرند، می گذریم. خداوکیلی توقع بیجایی است، نصفه شب چه کسی حال نظارت کردن دارد؟

از آن روز بعد تمام دوستانی که از ماجرای ما باخبر شدند، ضمن اظهار تاسف به ما می گویند: «فدای سرت!» اما ما خوب می دانیم همیشه در هر «فدای سرت» یک «خاک بر سرت» به صورت مستتر و بالقوه نهفته است.

شرق: ما چی‌کاره‌حسن‌بک هستیم حسن؟

آقای حسن روحانی همان اول کار یکباره گفت: حسن روحانی معجزه قرن نیست و اتصال ویژه‌ای به آسمان ندارد.  خب این یعنی چی؟ حرف غیرکارشناسی همین است دیگر. ما از وقتی زبان باز کردیم، داریم می‌گوییم مشکل این است که سیاست‌های کلان رییس به رییس عوض می‌شود، همین است دیگر.

باباجان، حسن‌جان، هشت‌سال چیز کمی نیست. بچه بود، الان رفته بود کلاس دوم. نوشیدنی آسمانی مدنظر حافظ بود، الان هفت، ‌هشت‌ساله بود و سرش دعوا می‌شد بین عرفا و دست‌اندرکاران. بعد شما آمده‌ای و یکباره می‌گویی حسن روحانی معجزه قرن نیست؟ معجزه قرن نیست؟ پس چی است؟

 الان نمی‌گویی چشم خارجی‌ها به این است که ما یک حرکت محیرالعقول دیگر به جهان معرفی کنیم؟ آیا به اینها فکر کردی؟ آیا میدانی اگر بگویی من معجزه نیستم، تلویزیون‌های خارجی برای گرفتن فیلمت صف نمی‌کشند؟ و روی جلد تایم نمی‌روی؟ آیا به اینها فکر کردی؟ د نکردی.

داری ضربه می‌زنی به موقعیت ایران در جهان. تنها برنامه‌ای که با برنامه «اوپرا» و «امریکن گات‌تلنت» رقابت کرده، سخنرانی و مصاحبه معجزه سابق بود.‌ داری چی‌کار می‌کنی حسن؟  کتاب نمی‌خوانی، نه؟ چطور با یک سخنرانی ساده، یک کتاب مستدل درباره «معجزه قرن» را می‌توانی نادیده بگیری؟  بعد برگشتی و می‌گویی اتصال ویژه‌ای به آسمان نداری؟ این حرف است؟

یعنی الان دوران اتصالات تمام شد؟ برق را قطع کردند؟ یا سیم را کشیدند؟ یعنی اتصال نداری، تشعشعات نورانی و هاله‌ای هم رفت هوا؟ مگه میشه؟ ‌داری چی‌کار می‌کنی؟ ما عادت کردیم. عادت.

هشت‌سال کم نیست. من دوست دارم تلویزیون را که روشن می‌کنم با صندلی‌های خالی سازمان ملل روبه‌رو شوم. دوست دارم باز زنگ بزنم به پیک‌موتوری، لولو بیاید و چیزمیزها را با خودش ببرد و برساند به مقصد.

دوران لولوها نباید تمام شود. دیپلماسی آب‌رو بریز همون‌جا هنوز جواب می‌دهد. نکن این کارها را. اتصالات، معادلات و احوالات این قوم را بهم نزن. من عادت کردم. ما عادت کردیم.

با این کارها که می‌کنی نمی‌شود. چی را می‌خواهی درست کنی؟ هر کاری می‌کنی بکن حسن، ولی ما چی؟ ما چی‌کاره‌حسن‌بک هستیم؟ فکر ما باش. ما معتاد دیپلماسی دیگری هستیم. بازی را بهم نریز. مشکلات اقتصاد حق با توست، اما یادت باشد شکم مردم گرسنه بود اما دل مردم خوش بود. دلخوشی‌ها را نگیر. خیلی ممنون. بای.

سیاست روز : چهارجوابی

وزیر بهداشت دولت دهم: در سفرهای استانی، هر کجا که می رفتم می دیدم همه چیز هست و همه چیز به وفور پیدا می شود.

به نظر شما منظور برادر طریقت منفرد از "استان ها" کدام یک از گزینه های زیر است؟

الف) استان های کشور استکباری انگلستان که ایشان ماهی یک بار به آنجا سفر می کنند.

ب) استان های کشور امپریالیستی و جهانخوار آمریکا که فرزند ایشان در آنجا سکونت دارند و وی هر از چندگاهی راهی آنجا می شوند.

ج) استان های کشور سوئیس که واقعا در آنجا همه چیز هست و همه چیز به وفور پیدا می شود.

د) شنونده باید عاقل باشد.

محمد نهاوندیان: کسی از دولت گلایه نکند.

جمله بالا که در جمع اعضای اتاق بازرگانی مطرح شده چه معنا و مفهومی دارد؟

الف) ایشان قبلا رییس اتاق بازرگانی بوده و هر چیزی که دلش خواسته به دولت گفته اما حالا رییس دفتر رییس جمهور است.

ب) چون همه چی آروم است و ما چقدر خوشحالیم.

ج) چون آقای نهاوندیان ناراحت می شوند و این موضوع برای اتاق بازرگانی خوب نیست.

د) هر سه گزینه فوق صحیح است.

یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس: یکی از مشکلات بزرگ کشور در بحث اقتصادی و معیشت مردم است.

اظهارنظر فوق یادآور کدام ضرب المثل شیرین فارسی است؟

الف) فلانی چشم هایش را بست و باز غیب گفت.

ب) از کرامات پیر ما چه عجب؟ / پنجه را باز کرد و گفت : وجب!

ج) از کرامات پیر ما این است / شیره را خورد و گفت شیرین است

د) وقتی عزا خیلی عزا باشد ، قبرکن هم اشکش در می آید.

شعر زیر از کدام شاعر مطرح ایرانی است؟

در راستای امنیت ، اخلاق و تدبیر

بدپوششان

روی شناورهای دریایی

دستگیر خواهند شد

الف) سهراب سپهری

ب) مریم حیدزاده

ج) عطار نیشابوری

د) احمد گراوند –جانشین فرمانده مرزبانی کشور

قدس: مش غضنفر و پنج قلوها

سین. ترش - هفته پیش یَکروز که از سَرِ کار وَرگِشتُم دیدُم عیالُم عینِ یَک بیغوش رو اُپِنِ آشپزخِنَما نِشسته یُ تو خودشه یُ به قول امروزیا دِپُرِسه!

رفتُم چِشفتِش گفتُم چیکارِت رِفته؟ با بِچّه ها کِلّه وَنگ رِفتی یا واز صغری خانُم یَک چیزی بِرِیِ خِنَشا گیریفته که تو نِدِری؟ گفتِگ نه یَرِگه. مَگِر اخبار رِ نَشنُفتی؟ مستاجِرِ هَمسِده دوتا خِنه اووَرتَرِما که خیلی دوستِش مِدارُم 5قولو زاییده. گفتُم خب ایکه مَقبولِ، ناراحتیت بِرِیِ چیه؟ گفتِگ بِرِیکه خِبر به بالاها ریسیده یُ ریئیس جمهورَم گفته بِرِیکه اینا مستاجِرَن بِزِشا یَک خِنه اَزی مسکنایِ مهر بِدَن. گفتُم خب ایَم که مَقبولِ. گفتِگ خُب پَخمه! اگِر بِزِشا خِنه بِدَن اینا وَرمِخِزَن اَزینجه مِرَنُ مو تنها مُرُم. ایره که شُنُفتُم خِندیدُمُ گفتُم یَره کُجه مِخَن بِرَن؟ اَوَلَندِش که تو کیشور ما از وَختی حرف یَک چیزی رِ بِزِنَن تا وَختی بِزِش عمل بِره لااَقَلَکَندِش یَک دو دَهه زِمان مُبُره؛ دُیُمَندِش با ای گیرونیا یُ ای تورمُ قیمتِ شیرخشکُ پوشک بِچه یُ دار دِوایُ غِذایُ لِباسُ باقی چیزا اگِر هَمی امروزَم خِنه رِ بِزِشا بِدَن، بابایِ بِچّه ها بایِست وَخِز بِره خِنه رِ قِلِفتی بُرفوشِ تا بِتِنه یَک خُردو از خرجِ ای بِچّه ها رِ جور کُنه.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم تو ای زِمونه که نَنه باباها تو بزرگ کِردَنِ یَکدِنه بِچّه مُندَن، ای زوجِ مِشَدی چیجوری مِخَن 5تا بِچّه خُردو رِ بزرگ کُنن؟!

تهران امروز : وضع وقتی که اینچنین باشد

بعد از این شعر نان نخواهد شد
شاعری قوت جان نخواهد شد
ذوق آدم که پیر شد، دیگر
با جوایز جوان نخواهد شد
هر مَجازی که نیست راه مُجاز
چون یقین با گمان نخواهد شد
به حقیقت نمی‌رسی ز مجاز!

که زمین آسمان نخواهد شد
آنِ حافظ که هست خاطرتان
این همه باز آن نخواهد شد
بعد یک عمر شاعری کردن
سود ما جز زیان نخواهد شد
بر لب جو نشستی و دیدی
که حریف زمان نخواهی شد!!

چون حریف زمان اگر بشوی
خسته و ناتوان نخواهی شد!!

فعل‌ها در دو بیت فوق الذکر
بود اگر همچنان «نخواهد شد»

معنی اش چون کمی غلط می‌شد
شد «نخواهی شد» آن «نخواهدشد»

من از آن چه نمی‌شود ، با شعر
چه بگویم چه سان نخواهد شد!؟
چای بی‌زعفران بلا تردید
چای با زعفران نخواهد شد
زندگی نیست بی‌فراز و نشیب
گوشت، بی‌استخوان نخواهد شد
هر که در هر مقام و منزلتی
فارغ از امتحان نخواهد شد
با همین وسمه‌های امروزی
هیچ ابرو کمان نخواهد شد
آدمی که حقیقتا خوب است
به کسی بد گمان نخواهد شد
این سخن چون که حرف سهراب است
با کسی حرفمان نخواهد شد
متهم تا به شاعری نشود
هیچ‌کس پاسبان نخواهد شد
وضع وقتی که این چنین باشد
بعد از این آن چنان نخواهد شد

کیهان: سوراخ! (گفت و شنود)

گفت: سایت انتخاب، وابسته به فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 از اینکه برخی وزرا در مجلس علیه فتنه 88 حرف زده و به دروغ بودن تقلب اعتراف کرده‌اند بدجوری عصبانی شده و جوش آورده است.

گفتم: خب! اصحاب فتنه اگر از این بلای بزرگی که بر سرشان آمده خودشان را حلق‌آویز هم بکنند حق دارند!

گفت: ولی این سایت به جای اعتراض به وزرای مربوطه، کیهان را به باد ناسزا گرفته است!

گفتم: باز هم حق دارد! چون رفقای منافق و سلطنت‌طلب آنها نوشته و گفته‌اند افشاگری‌های کیهان باعث اعتراف وزرای مربوطه شده است.

گفت: پس چرا نوشته؛ افشاگری‌های کیهان بی‌نتیجه بود!

گفتم: یارو افتاده بود توی چاه و له و لورده شده بود. رفیقش از بالای چاه پرسید چطوری؟ یارو گفت؛ خیلی شانس آوردم که ته چاه سوراخ نیست!

حمایت: غوغای روحانی نگر

بالاخره قطار کابینه یازدهم هم با اکثریت نفرات راه افتاد و مجلسیان هم نشان دادند همه جانبه هوای جناب روحانی را دارند و قصد دارند به قول شاعر« خار را گلزار روحانی کنند.» البته در کشور دوست پاکستان هم ظاهراً خلق الله، در تقلید از عبارت کلیدی «روحانی مچکریم» که چندی قبل در ایران راه افتاده بود و مردم تمام حوادث خوب را به ایشان منتسب می کردند، جناب «ممنون حسین!» را به سمت ریاست جمهوری پاکستان انتخاب کرده اند که امیدواریم این بابا لااقل عرضه زدن طیارک های بدون سرنشین آمریکا را داشته باشد! بگذریم...

ما هم به نوبه خودمان ضمن خوش آمد گویی به وزیران محترم به عرض می رسانیم برخی امورات در این مملکت به قول یکی از مسئولین مثل «سبزی خوردن» می مانند که بود و نبود آنها سر سفره چندان مهم نیست و غذا از گلوی آدم بدون آنها هم پائین می رود. اما این دلیل نمی شود چون برخی امورات مثل سبزی خوردن هستند ما آنها را به حال خویش رها سازیم.

همین سهل انگاری ها گاهی اوقات باعث می شود برخی کالاها و خوراکی ها قیمت های کاذب و حبابی پیدا کنند. همین چند وقت در خبر ها خواندیم هر اونس چاغاله بادام در بازار غیر رسمی ۱۲۱۰ تومان معامله شد!

 مخلص کلام اینکه غذا را بدون دوغ، نوشابه، ماست، سالاد فصل، زیتون پرورده، سبزی خوردن، ترشی و انواع و اقسام دسر و چاشنی های دیگر هم می توان میل کرد ولی اگر قرار باشد باقی امورات مملکت را هم مثل سایر چاشنی ها در نظر بگیریم، سنگ روی سنگ بند نمی شود!

مثلاً از مردم بخواهیم دارو مصرف نکنند یا با توجه به داروهای موجود در داروخانه ها مریض شوند و از هر گونه مریضی خودسرانه پرهیز کنند!

علی ایحال ذکر این نکته ضروی است که فشاری که مردم در این چند وقت، از برخی بی برنامگی ها و بی تدبیری ها و مافیای داخلی تحمل کردند بیشتر از فشار تحریم ها بود! در ضمن ملت فشار تحریم ها را با جان و دل تحمل می کنند که آن را نوعی دفاع مقدس از خاک و ناموس می دانند ولی قرار نیست تاوان یک شبه ره صد ساله رفتن عده ای را مردم بدهند و این را اصلاً بر نمی تابند.

 بنابراین جا دارد وزاری محترم این رای اعتماد جانانه مجلسیان را که به نمایندگی از مردم به آنها دادند قدر بدانند و سعی کنند در سفره آرایی انتخاب مدیران کل و معاون شان نهایت دقت داشته باشند تا خدای ناکرده خاوری ها، مه آفرید ها، سلاطین شکر، علوفه ،گوشت، گوشی قاچاق و ... از آستین شان بیرون نیایند. ان شاء الله...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها