اگرچه خیلی از کشورها به بازیگری حرفهای بدل شدهاند که از این رهگذر سود کلانی می برند، اما رفتار آمریکا هنوز تغییری نسبت به گذشته نکرده است و بر همین اساس، ایران به برقراری مجدد این رابطه تمایل ندارد. با این حال، زمزمههای تازه درباره گفتوگو میان دو کشور این بحث را تازه کرده است.
سوال این است که آیا ممکن است دو کشور بار دیگر بر سر میز مذاکره بنشینند یا خیر؟
نگاهی به رابطه میان ایران و آمریکا نشان میدهد نخستین بار رابطه سیاسی میان تهران و واشنگتن با تاسیس کنسولگری آمریکا در ایران در ژوئن ۱۸۸۳ شکل گرفت.
دولت ایران هم در اکتبر ۱۸۸۸ میلادی حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد که نام وی از آن زمان به عنوان حاجی واشنگتن در تاریخ ایران ماندگار مانده است.
روابط در حد سفیر بین دو کشور در سال 1944 برقرار شد و این روابط تا روی کار آمدن رضاخان کم وبیش ادامه داشت تا اینکه ماجرای وزیر مختار ایران در واشنگتن سال 1314 موجب سردی روابط دو کشور شد.
ماجرا از این قرار بود که غفار جلالعلاء (جلالالسلطنه) وزیرمختار ایران در واشنگتن به علت تخلف رانندگی از سوی یک پاسبان راهنمایی آمریکایی در ایالت مریلند متوقف و این مساله موجب درگیری همسر انگلیسی وزیرمختار با این پلیس و انتقال آنها به پاسگاه شهر الکتون شد که البته پس از اطلاع از هویتشان آزاد شدند اما ایران نسبت به این حادثه اعتراض کرد و خودداری آمریکا از عذرخواهی بابت آن موجب خشم رضاخان و قطع مناسبات سیاسی با آمریکا شد.
ورود آمریکا به جریان جنگ جهانـی دوم و دور روابط تازه
با این حال، ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم و پس از آن، دخالت در ماجرای اشغال ایران مقدمهای برای گسترش روابط ایران و آمریکا شد. ایالات متحده در طول جنگ جهانی دوم حدود ۴۵ میلیـون دلار در چارچوب قانون وام و اجاره به ایران پرداخت.
شرایط جدید بینالمللی پس از پایان جنگ جهانی، آمریکا را به یک ابرقدرت بزرگ و تعیینکننده تبدیل کرده بود و از طرف دیگر ایران و منطقه خلیج فارس نیز به دلیل وجود منابع عظیم نفتی جزو اهداف استراتژیک آمریکا بود. از این رو واشنگتن بتدریج حضورش را در خلیج فارس فعالتر کرد.
بهدنبال این مساله، روابط نظامی ایــران و آمریکا رو به فزونی گذاشت و در سیام خرداد ۱۳۲۶ یک قرارداد ده میلیون دلاری فروش سلاح به ایران به امضارسید.
در چهاردهم مهر ۱۳۲۸ کنگره آمریکا قانون کمک به دفاع مشترک را به تصویب رساند و مبلغ ۲۷ میلیون دلار کمک نظامی در اختیار ایران قرار داد.
ملی شدن نهضت نفت
نهضت ملیشدن صنعت نفت مقطع دیگری بود که روابط ایران و آمریکا را متحول کرد. شاید بتوان گفت یکی از بدترین خاطرات ایرانیان از آمریکا در این ماجرا رقم خورد.
ابتدا آمریکا از حق ایران برای کسب حقوقش در مقابل شرکت نفت انگلیس بر مبنای تقسیم ۵۰ ـ۵۰ حمایت کرد که این مرحله با تصویب و اجرای قانون ملی شدن شرکت نفت ایران پایان یافت. اما با پیروزی وینستون چرچیل در انگلیس و آیزنهاور در آمریکا، همسویی دو کشور در برخورد با دولت مصدق شکل گرفت.
در این زمان براثر ناآرامیها و اعتراضات صورت گرفته علیه شاه، وی بیست و پنجم مرداد، کشور را ترک کرد اما آمریکا از ایده سرنگونی مصدق و بازگشت شاه حمایت کرد و کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ -که اولین تجربه سیا در سرنگونی یک دولت خارجی بهشمار میآید- رقم خورد.
این عملیات با هدایت کرمیت روزولت مامور مخفی سیا به نام عملیات آژاکس به مرحله اجرا گذاشته شد. روزولت در کتاب خود که در دهه 70 به چاپ رساند، نوشت محمدرضا شاه پس از بازگشت از تبعید در کاخ مرمر به وی گفت سلطنتش را بعد از خدا به آمریکا و شخص روزولت مدیون است.
بعد از این مساله بود که آمریکا توانست با حمایت از دولت دیکتاتور یهودی به بخش زیادی از اهداف خود در تسلط به خاورمیانه دست یابد و به این ترتیب وارد مرحله تازهای از روابط خود با ایران شدند.
حاکمیت آمریکا بر ایران
از فاصله سالهای 1332 تا 1357 حاکمیت آمریکا بر ایران شکل تازهای یافت و این بار دولت در مقابل ملت ایران قرار گرفت.
رفت و آمدهای شاه به آمریکا و بازدید روسای جمهور آمریکا از ایران ادامه داشت و در این سالها دولت ایران کاملا وابسته و در اختیار آمریکا بود، به نحوی که آمریکاییها بر تمام مسائل ایران مسلط بودند. در این دوران بود که مبارزات ضد آمریکایی ابتدا و بظاهر علیه نظام سلطنتی پهلوی شکل گرفت، اما واقعا و ماهیتا این اعتراضات برای قطع سلطه آمریکا بر ایران بود.
پس از ترور جان اف کندی در سال 1963 (1342) و جایگزینی لیندن جانسون، آمریکا در پی کسب امتیازات ویژهای برای نظامیان خود در ایران برآمد و طرح قضیه اعطای مصونیت قضایی به نظامیان آمریکایی در ایران مطرح شد که با مخالفت شدید جامعه ایران و روحانیت مواجه گردید و جرقه نهضتی عظیم زده شد که در نهایت به سرنگونی حکومت پهلوی انجامید.
پس از این دوران خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا افزایش یافت بهطوری که در دهه 50 ایران یکی از مهمترین متحدان نظامی آمریکا در خلیج فارس به شمار میرفت.
بین سالهای 78ـ1971 - یعنی فقط در عرض هشت سال آخر سلطنت محمدرضا پهلوی- میزان خرید سلاح از آمریکا به رقم نجومی 19 میلیارد دلار بالغ شد.
در این سالها آمریکاییها تحلیلی نادرست از مبارزات مردم ایران داشتند، اما سالهای 56 و 57 و در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر، وقایع بهگونهای دیگر رقم خورد و انقلاب اسلامی به واقعهای عجیب برای دولت آمریکا بدل شد که دو کشور را به شرایطی استثنایی سوق داد.
انقلاب اسلامی و شعار مرگ بر آمریکا
با شکلگیری انقلاب اسلامی روابط دوکشور وارد دوران جدیدی شد و مردم ایران همسو با حکومت منتخب خود به مقابله با سلطه آمریکا پرداختند.
اولین موج مخالفتها با آمریکا از پیروزی انقلاب تا سیزدهم آبان 1358 نمایان شد. در این مرحله آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکرد و میخواست انقلاب را به شکست برساند، اما مردم علیه آمریکا حرکت کردند.
سرانجام با توجه به اینکه آمریکاییها به هیچ شکلی به اعتراضات مردم و دولت ایران در مورد دخالتهایش توجه نمیکرد و شاه مخلوع ایران هم از سوی دولت آمریکا پذیرفته شده بود، سفارت آمریکا در تهران در سیزدهم آبان 1358 توسط گروهی از دانشجویان تصرف شد و کارکنان آن به گروگان گرفته شدند. این امر تجربهای تلخ برای کارتر و دولتمردان آمریکایی بود و آنها ابتدا سعی کردند با اقدامات دیپلماتیک ماجرا را به نفع خود حل کنند.
دولت آمریکا در انتخاب بعدی، اقدام نظامی را در ایران در نظرگرفت اما عملیات نظامی آمریکا در سحرگاه سوم اردیبهشت 59 در طبس با شکست مواجه شد. در تیر 59 کارتر دست به طراحی یک کودتا به نام کودتای نوژه زد، اما آن هم ناکام ماند.
سرانجام واشنگتن تحریمهایی علیه ایران وضع کرده، روابط خود را با ایران قطع کرد و اموال ایران را بلوکه ساخت.
کارتر نتوانست نظر مردم آمریکا را برای بار دوم به خود جلب کند و چند ماه بعد، جای خود را به رونالد ریگان داد.
جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه
ریگان نیز دست از سیاست خصمانه علیه ایران برنداشت و سیاست براندازی انقلاب ایران از طریق جنگ را در پیش گرفت و معتقد بود جنگ پایههای نظامی، اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی را در منطقه ضعیف میکند و در نهایت باگذشت زمان جمهوری اسلامی ساقط میشود.
آمریکا در جریان جنگ ایران و عراق اقدامات متفاوتی از جمله اعطای کمکهای نظامی و تسلیحاتی فراوان به عراق انجام داد، اما در نقطهای سال 1365 سعی کرد با طرح ماجرای ایران کنترا روابط را با ایران بهبود ببخشد که این امر حاصلی جز رسوایی برای دولتمردان این کشور نداشت.
سال 66 ، آمریکا در جنگ دریایی با ایران و حمله به پایانه نفتی رشادت و رسالت، کشتی تجاری ایران ارج و در نهایت انهدام هواپیمای مسافربری ایران در تیر 67 ، اوج خصومت خود را با ایران نشان داد و سرانجام ایران در تیر 67 قطعنامه 598 را پذیرفت و جنگ پایان یافت.
پس از پایان جنــگ عراق با ایران، تصور آمریکاییها این بود که دولت ایران برای بازسازی مجدد به غرب و آمریکا مراجعه خواهد کرد و عملا سیاستهایش را نسبت به آنها تعدیل خواهد کرد، اما اینگونه نشد. در سال 1368 بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) رحلت کرد و در آن زمان دولت آمریکا امیدوار بود با ایجاد بحران جانشینی، پس از امام در کشور اختلاف ایجاد و در نهایت کشور فرو بپاشد که بازهم به نتیجه نرسید.
براندازی از درون
از این رو مرحله سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 68 تا سال 88 آغاز شد. دولت کلینتون سال 72 روی کار آمد، ولی هیچگونه تغییری در سیاست آمریکا نسبت به ایران نداد و سال 73 تحریمهای همه جانبه را علیه ایران وضع کرد در نهایت قانون داماتو در کنگره آمریکا تصویب شد که براساس آن هر شرکتی که در ایران سرمایهگذاری میکرد از امتیازات بانکهای آمریکایی و بهرهمندی از سرمایهگذاری در بازار مالی ایالات متحده منع میشد.
بعد از دوران کلینتون در دوران بوش پسر، وی نیز به بهانه از بین رفتن برجهای دوقلو و مبارزه با تروریسم فصل نوینی را در سیاست خارجی این کشور گشود و نه تنها انعطافی در مواضع کشورش در قبال ایران نداد، بلکه ایران را در محور شرارت قرار داد.
پس از آن آمریکا که از سال 77 نسبت به دستیابی ایران به سلاحهای کشتار جمعی اظهار نگرانی میکرد به این رفتار خود شدت بخشید وسرانجام پرونده هستهای ایران را به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی برد.
با روی کار آمدن دولت نهم سال 84 و موضعگیریهای رییسجمهور جدید موجب شد دولتمردان آمریکا یکی از سختترین مواضع خود را علیه ایران اتخاذ کنند.
برنامه هستهای مسوولان، روابط ایران و آمریکا را چنان تحت تاثیر قرار داد که آمریکا پرونده ایران را از آژانس به شورای امنیت برد و به صورت پیدرپی سه قطعنامه علیه ایران صادر شد.
همچنین شروع مجدد غنیسازی در نیروگاه نطنز و ساخت تاسیسات هستهای دیگر موجب تقابل بیشتر دو کشور شد تا جایی که حتی چنـد دور مذاکرات مستـقیم مــحدود نمایندگان دو کشور در عراق بر سر مسائل امنیتی این کشور نیز نتوانست تاثیری بر نزدیک شدن دیدگاههای دو کشور نسبت به یکدیگر شود.
روی کار آمدن اوباما
با روی کار آمدن باراک اوباما سال 2008 (1387) وی تلاش کرد نشان دهد میخواهد از شیوه برخورد دولت جورج بوش فاصله بگیرد و سیاست گفتوگو با ایران را در پیش بگیرد، اما در عمل همان سیاستهای رفتاری را دنبال میکرد.
او در نخستین روز ریاست جمهوری خود خطاب به ایرانیان گفت دستانش را به سوی آنها دراز کرده اما گذشت زمان نشان داد این دستان دراز شده چیزی جز تشدید تحریمها و سیاستی که در غرب از آن به سیاست چماق و هویج یاد میشود، در پی نداشت.
در عین حال، طی سالهای گذشته آمریکا بحث براندازی از درون را بهعنوان اصلیترین برنامه خود در قبال ایران در پی گرفت و این مساله را با استفاده از گسترش تحریمها و پیگیری بحث هستهای دنبال کرد.
حال با انتخاب مجدد اوباما در کاخ سفید موضوع گفتوگوهای دوجانبه با ایران مطرح شده است و آمریکا آن را راه حلی برای پایان دادن به چالش هستهای ایران عنوان میکند. این درحالی است که به نظر میرسد اوباما همچنان با سیاست تشدید تحریمها و همراه کردن کشورهای بیشتری سعی خواهد کرد با زبانی نرم و با ترساندن اروپا و کشورهای منطقه از حمله نظامی اسرائیل به ایران یا ایجاد یک درگیری نظامی گسترده در خلیج فارس، کار خود را از طریق فشارهای اقتصادی پیش ببرد.
چهار رهنمود امام(ره) درباره مذاکره مسولان ایرانی با آمریکا
آیتالله ریشهری، وزیر اسبق اطلاعات در خاطراتی از دوران مسوولیت خود در این سمت به رهنمودهایی از سوی امام خمینی(ره) در مواجهه با آمریکا اشاره کرده و میگوید: «در سالهای پایانی جنگ، طرح ویژهای توسط وزارت اطلاعات در مواجهه با آمریکا به سران قوا پیشنهاد شد و در جلسهای به تصویب رسید، ولی برای رعایت احتیــاط اینجـــــانب در تاریخ بیست و ششم خرداد سال 67 طرح یاد شده را برای حضرت امام خمینی(ره) فرستادم تا اگر رهنمودی درباره آن دارند، بفرمایند.
چند روز بعد در سیام خرداد، مرحوم حاج احمدآقا پاسخ حضرت امام را چنین منعکس کردند: «در جریان بحث رابطه آمریکا چند مساله باید کاملا روشن شود. یک؛ باید همیشه در دل همه دستاندرکاران بویژه شما که مسئولیت این کار را به عهده گرفتهاید بغض و کینه آمریکا محفوظ باشد، چراکه آنها و سایر ابرقدرتها و قدرتها به تنها چیزی که فکر میکنند، نابودی اسلام و قرآن و انقلاب اسلامی است.
دو؛ توجه کنید آنها در زمینههای مختلف دارای سابقه میباشند. یکمرتبه کار به جایی نرسد که متوجه شوید آنها شما را فریب دادهاند. نکته سوم این که به صورتی حرکت کنید که در هر لحظه که تصمیم داشتید توان بازگو کردن مساله را صادقانه برای مردم داشته باشید و چهارم، کسانی را که دنبال اینگونه ماموریتها میفرستید دارای ظرفیتهای لازم باشند که خدای ناکرده، عکس آنچه را که میخواهید، حاصل نگردد.»
کتایون مافی - گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد