گزیده برخی روزنامه‌های صبح سه‌شنبه

برندگان و بازندگان حداقل دستمزد

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح پنجشنبه

پیشنهادی برای آرامش تا انتخابات

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «بدهکارترین به امام و رهبری»،«کشتار شیعیان، باج دستگاه امنیتی پاکستان به تکفیری ها؟!»،«تحلیل سیاسی هفته»،«پیشنهادی برای آرامش تا انتخابات‏»،«مرز بی‌انتهای بداخلاقی»،«اخلاق از ملزومات تقواست»،«انتفاضه اسرا»،«ورزش و دیپلماسی»،«ضرورت استراتژی توسعه صنعتی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۴۳۰۲۲
پیشنهادی برای آرامش تا انتخابات

کیهان:بدهکارترین به امام و رهبری

«بدهکارترین به امام و رهبری»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛«قدرت تشخیص را باید از مردم و نخبگان گرفت». این گزاره امروز به کلیدی ترین هدفگذاری جریان های ناهمخوان با جمهوری اسلامی تبدیل شده است. جریان معارض، یک شبکه چند ضلعی است که طیفی از رژیم های استکباری، گروه های کینه دار ضد انقلاب، و حلقه های نفاق جدید را شامل می شود. ضلع اخیر شامل حلقه های جداگانه ای است که در انتخاب میان «استقامت بر صراط انقلاب» یا «انحراف و فتنه»، به مسیر دوم گرویده اند. طیف هایی که طی 4-3 سال اخیر به عنوان جریان فتنه و حلقه انحراف شناخته می شوند، در حقیقت اصالت ندارند و به عنوان چرخ دنده ماشین عملیات روانی دشمن عمل می کنند. دشمن به واسطه رفتار آنهاست که می تواند فضا را غبارآلود کند و به زعم خود قدرت تشخیص را از مردم بگیرد.

امکان تشخیص و مشاهده دقیق صحنه کی سخت می شود؟ آن هنگام که روکش حق بر چهره باطل بکشند یا سیمای پاکیزه حق را به تیرگی باطل بیالایند تا زبان معارضان و معاندان حق دراز شود و زبان اصحاب جبهه حق کوتاه گردد. اکنون شبکه چند ضلعی ناهمخوان- یا معارض- با جمهوری اسلامی، برای سلب قدرت تشخیص از مردم به همین شیوه متوسل شده است. تلقی آنها ولو با اغراض و مطامع متنوع این است که اگر مه و غبار فضای عمومی فرو بنشیند، مردم و نخبگان در خدمت اصل انقلاب و جمهوری اسلامی خواهند ماند بی آن که به دشمنان و فرصت طلبان و امتیازخواهان و طعمه انگاران قدرت کمترین مجالی بدهند. گرد و خاک فتنه سال 88 با همین تلقی بلند شد و برخی فتنه های کوچک تر پس از آن ماجرا در ادامه همین انگاره است که نباید به مردم مجال مشاهده شفاف صحنه را داد. با این ملاحظه، تصویر افق پیش روی سیاست ما چگونه خواهد بود؟ آیا مثلا 6-5 ماه آینده، آبستن فتنه جدیدی است؟ قطعا این اراده و تصمیم در میان انواع جریان های معارض یا ناهمخوان با نظام امت و امامت قابل رصد است اما میزان موفقیت یا ناکامی آنها، ارتباط مستقیم با مسئولیت شناسی یا بدعهدی و فتنه زدگی دوستان دارد؛ این که نقش آفرینی آنها موجب بسط ید جبهه انقلاب و انفعال بدخواهان و یا برعکس باعث مزاحمت برای جبهه خودی و طمع و گستاخی معارضان انقلاب شود.

رویکرد مغشوش و آلوده ای که به ماجرای روز استیضاح وزیر کار انجامید، مجددا استعداد فتنه پذیری را در میان برخی سیاسیون ما به رخ کشید. این ظرفیت قطعا موضوع محاسبات آتی معارضان اصلی انقلاب (جبهه شیطان بزرگ) قرار خواهد گرفت، همچنان که برخی دست اندرکاران فتنه سال 88 در کوره زمان برای فتنه گری ساخته و پخته شدند. در عین حال آنچه در فضای رسانه ای و سیاسی مشاهده می شود، تمرکز دشمن بر محور حیرت افکنی و تردیدافزایی است. این تمرکز از آن جهت مهم است که دشمن در جنگ نرم، اراده و ایمان و امید ملت و نخبگان ما را هدف قرار داده است. سلاح دشمن در این جنگ با کج رفتاری و بدعملی سیاستمداران درون جبهه انقلاب خشاب گذاری می شود.

تیغ دشمن برش نخواهد داشت اگر تیغه بدعملی سیاستمداران و مسئولان در محور قانون شکنی و ماجراسازی و دهن کجی به مشکلات روزمره زندگی مردم، به کمک بدخواهان نیاید. هر سیاستمدار و صاحب منصبی که محور فعالیت خود را شکستن یا دور زدن قانون، ایجاد جنجال، قفل کردن و به بن بست رساندن امور، و خراشیدن اعصاب مردم قرار دهد، قطعا بر محوری مشترک با محور دشمنان حرکت می کند. آخرین هشدار و اتمام حجت رهبر معظم انقلاب، معطوف به این واقعیت است که حال که دشمن عداوت و خباثت خود را شدت بخشیده، مسئولان نیز باید عبور از پیچ مهم تاریخ در مسیر پیشرفت و اقتدار کشور را وجهه همت خود قرار دهند.

شبکه سیاسی- رسانه ای جبهه معارض که اکنون به هم پوشانی کامل با جریان فتنه رسیده، ابهامات و سؤالاتی را ترویج می کند. از جمله این که چرا رهبر معظم انقلاب از دولت و رئیس جمهور در طول سال های گذشته حمایت کردند؟ یا این که چرا رؤسای جمهور در ایران نوعاً مسئله دار شده اند؟ برخی دیگر می گویند در حق طیفی که به عنوان فتنه گر شناخته می شوند، جفا شد وگرنه آنها نیز با رئیس دولت فعلی از قبل مسئله داشتند؟ در این باره چند نکته مهم قابل تامل است.

1- حمایت از دولت جمهوری اسلامی و رئیس آن، رکن ثابت در سیره مدیریت امام و رهبری است. این حمایت، جانبداری از اشخاص نیست بلکه تلقی عقلانی این است که بار سنگین مسئولیت بر دوش «دولت جمهوری اسلامی» و رئیس آن است و باید آنها را برای خدمتگزاری مردم حمایت کرد همچنان که دولت، خط مقدم مواجهه با جبهه دشمن است. موضع حضرت امام در قبال ابوالحسن بنی صدر- کسی که بعدها معلوم شد مامور کددار لانه جاسوسی آمریکا بوده- چنان بود که اشک برخی از نیروهای انقلاب را درآورد و موجب نامه نگاری توأم با گلایه و اعتراض برخی از آنها شد. حضرت امام موضع صبورانه حمایت توأم با نصیحت را پیش بردند اما بنی صدر به جای جبران، راه رسوا کردن خود و خودکشی را در پیش گرفت. این حمایت، در دولت بعدی که مصادف با دوره جنگ بود، به مراتب پررنگ تر دیده شد ضمن اینکه زنهارها و عتاب و مؤاخذه ها نیز وجود داشت.

پس از رحلت حضرت امام(ره) نیز حمایت از نوع دولت ها با وجود فراز و فرود گفتمانی هر یک از آنها- در کنار نصیحت و تذکر- سرلوحه منش رهبر معظم انقلاب بوده است. ایشان در دولت سازندگی بیشترین حمایت ها و در عین حال هشدار و نصیحت ها را متوجه دولت کردند. حتی در دولت اصلاحات که از کلیت گفتمانی انقلاب و امام بیشترین فاصله را گرفته بود- و بعضا در تعارض و تزاحم گفتمانی بود- رهبر انقلاب ضمن تذکر و زنهارها، از دولت که به هرحال دولت جمهوری اسلامی و نه دولت اشخاص بود حمایت کردند. این تعبیر را «مسعود-ب» روزنامه نگار سلطنت طلبی که بعدها همکار دایمی نشریات اصلاح طلبان و سپس شبکه بی بی سی شد، سال 83 در مصاحبه با نشریه قاصدک عنوان نمود که اصلاح طلبان و نشریات آنها تسمه پاره کرده و با تندروی از چراغ قرمزها عبور می کردند اما با این حال «از حق نگذریم آقای خامنه ای ایستاده و تا حالا نگذاشته خاتمی را بخورند(!) وگرنه می خورندش اگر آقای خامنه ای نباشد... آقای خاتمی یکی از وفادارترین ها به دموکراسی است اما در دنیا به هیچ کس به اندازه آقای خامنه ای بدهی ندارد. یعنی او هر 5 روز یک بار، نجاتش داد».

 هاشمی و احمدی نژاد که خوب است، آن هنگام که خاتمی اعلام کرد جامعه مدنی یعنی مدینه النبی، رهبر معظم انقلاب از همین رویکرد گفتمانی مثبت استقبال کرده و فرمودند اگر منظور از جامعه مدنی همین است که آقای رئیس جمهور می گوید که جامعه مدنی یعنی مدینه النبی، ما حاضریم جانمان را برای این شعار فدا کنیم.

انتخابات ریاست جمهوری سال 48 در فضایی برگزار شد که طیف سیاسی حاکم بر دولت- و قبل از آن مجلس ششم- از یک سو در برابر دشمن خارجی دچار انفعال و تسلیم طلبی بود و از سوی دیگر حاضر نبود شعارهای راهبردی انقلاب را با افتخار سر دست بگیرد؛ از آن بدتر مطبوعات تابع جریان سیاسی مذکور علنا از ختم انقلاب، رفتن امام به موزه تاریخ، تخطئه دفاع مقدس و تخریب مبانی اسلامی انقلاب سخن می گفتند. اگر احمدی نژاد در آن فضا مورد اقبال مردم قرار گرفت و پس از انتخاب، مورد حمایت رهبری واقع شد، به اعتبار رویکرد به ارزش های محبوب مردم و انقلاب بود.

همین جا باید به حقیقت دیگری پرداخت که ادعای تردیدافکنان درباره مسئله داری نوع روسای جمهور را نقض می کند. حضرت آیت الله خامنه ای، در 8 سال تصدی مسئولیت ریاست جمهوری- به اعتبار نقص آن روز قانون اساسی- از کمترین اختیارات در مقایسه با روسای جمهور بعدی و حتی بنی صدر برخوردار بودند اما با این حال در تبعیت از حضرت امام(ره) ذره ای کم نگذاشتند و کوچکترین حاشیه و چالش را برای کشور و نظام ایجاد نکردند تا معلوم شود می توان رئیس جمهور منتخب مردم بود و روزگار مسئولیت را با پاکیزگی و خدمتگزاری محض- بدون کمترین اعوجاج گفتمانی- سر کرد.

2- موضوع دیگر زبان درازی فتنه گرانی است که به اعتبار برخی عمکردهای رئیس جمهور، طلبکار شده و قیافه حق به جانب گرفته اند و بدین ترتیب می خواهند خیانت های خود را بپوشانند. آنها در سال 48، از مردمی شکست خوردند که به مدت 12-01 سال در حقشان جفا و خیانت کرده بودند. و در سال 88 مجددا تودهنی اصلی را از مردم وفادار به امام و رهبری خوردند که عاشق اسلام و انقلاب و امام حسین(ع) بودند. عملکرد 4 ساله دولت در آن مقطع هرچه که بود- که پر از خدمات کم سابقه و البته برخی نواقص بود- کجا می توانست بهانه آشوبگری، شعار به نفع رژیم صهیونیستی در روز قدس (میراث کم نظیر حضرت امام)، هتاکی به تصویر حضرت امام و عصاره مبارزه ایشان (ولایت فقیه)، معارضه با اصل جمهوری اسلامی و سرانجام شکستن حرمت عاشورای حسینی باشد؟ با این وصف اگر خدای نکرده فرد جدیدی دچار روند انحراف و ارتجاع گفتمانی شود، نهایت سقوط او همین جایی خواهد بود که فتنه گران به آنجا سقوط کردند و آن وقت مردم نیز همان معامله را می کنند که با فتنه گران کردند. در واقع روسیاهان فتنه هرگز به خاطر کم گذاری دیگران روسفید نخواهند شد.

درباره افق فضای سیاسی و ترسیم آینده پیش رو باید در مجال دیگری نوشت. اما آنچه از بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب مستفاد می شود دشمنان در مقابل موقعیت شناسی ملت ایران که این بار در راهپیمایی پرشکوه 22 بهمن جلوه کرد، دچار انفعالند و این بصیرت ملت که مانند بهمن بر سر دشمن فرود آمدند، شایسته تعظیم و شکرگزاری است. درباره سیاسیون خاطی نیز این عبارت کوتاه و گویاست؛ «بنده فعلا نصیحت می کنم». این تعبیر با وجود عمق خیرخواهانه، بازدارنده و آمیخته با هشدار درباره آینده است، از آن جنس که شبیه آن درباره فتنه گران گفته شد. البته می توان امیدوار بود که نصیحت ولی امر مسلمین در دل مخاطبان اصلی آن اثر کند.

خراسان:کشتار شیعیان، باج دستگاه امنیتی پاکستان به تکفیری ها؟!

«کشتار شیعیان، باج دستگاه امنیتی پاکستان به تکفیری ها؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛انفجار بمب در سال 2008 در کویته با 45 شهید، انفجار بمب در شهر کراچی در سال 2009 با 46 شهید، انفجار بمب در مراسم عزاداری امیرالمؤمنین(ع) در سال 2010 با 49 شهید، انفجار بمب در شهر کویته و در مراسم روز قدس در سال 2010 با 80 شهید، عملیات انتحاری در شهر پاچنار در سال 2012 با 50 شهید ، انفجار بمب در شهر کویته در ژانویه 2013 با 90 شهید ، انفجار بمبی دیگر در یک مسجد شیعیان در اواخر فوریه 2013 با 24 شهید و انفجار خونین روز شنبه با 84 شهید و بیش از 166 زخمی تنها نمونه هایی از اقدامات تروریستی علیه شیعیان در پاکستان است. کشتار شیعیان در پاکستان این روزها به امری عادی تبدیل شده است. ظاهر امر این است که دستگاه نظامی و امنیتی پاکستان نه تنها قادر به کنترل تروریست های تکفیری نیست بلکه به گفته فرماندار بلوچستان پاکستان " در حالت ترس از تروریست ها به سر می برند". اما واقعیت امر چیز دیگری است. در تحلیل تروریسم به عنوان بیماری مزمن پاکستان که سال ها ست مردم، جامعه و سیاستمداران این کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است عوامل متعددی ذکر می شود که به ریشه های چهار گانه این پدیده شوم می پردازیم:

ضعف دولت مرکزی

پاکستان از سال 1947 پس از یک دوره مبارزات استقلال طلبانه به عنوان یک کشور مسلمان از هند جدا شد و اعلام استقلال کرد. از زمان تأسیس کشور پاکستان تاکنون همواره قدرت میان فرماندهان ارشد نظامی و نخبگان سیاسی و حزبی در گردش بوده است. رقابت نظامی ها با غیر نظامی ها برای کسب قدرت سابقه طولانی دارد و هرگاه زمینه داخلی فراهم شود، یکی از فرماندهان ارشد نظامی به بهانه حفظ امنیت و مبارزه با فساد اداری علیه دولت کودتا می کند و قول برگزاری انتخابات آزاد را می دهد. اما تجربه نشان داده است که هیچ یک از آنان داوطلبانه قدرت را واگذار نکرده اند و برای سال ها بر سر قدرت مانده اند تا اینکه در شرایطی ناخواسته از قدرت عزل شوند. برای نمونه، می توان بر سر کار ماندن ژنرال ایوب خان تا شورش عمومی، بر سر کار ماندن ژنرال یحیی خان تا شورش و تجزیه بنگلادش نیز بر سر کار ماندن ژنرال ضیاء الحق تا سقوط مشکوک هواپیمای او اشاره کرد. ژنرال مشرف نیز در سال 1999 با کودتا علیه دولت نواز شریف و تبعید او به خارج از پاکستان توانست قدرت را در اختیار گیرد. خود مشرف هم تقریبا همین گونه از قدرت برکنار شد و به لندن پناه برد. دولت مرکزی هم این روزها با چالش قضایی جدی مواجه است، به گونه ای که دستگاه قضایی پاکستان بارها حکم بازداشت مقامات دولتی این کشور از جمله نخست وزیر را صادر کرده است. تاریخ پاکستان نیز گواه بر این است که دولت مرکزی هیچ گاه کنترل جدی بر مناطق مختلف کشور نداشته و شاید بتوان ادعا کرد جریان های قدرتمند منطقه ای نفوذ بیشتری نسبت به حکومت مرکزی داشته اند.

گسترش وهابیت تکفیری سعودی

هرچند جریانات سلفی در پاکستان تحت تاثیر علمای دیوبندی قدمتی به سابقه وهابیت عربستان دارد اما نگرش صوفیانه و حُب اهل بیت مانع از رویکرد تکفیری این گروه ها شده است. از همین رو عربستان سعودی جریانات وهابی نزدیک به خود را در میان سلفی های شبه قاره تقویت کرده و تلاش دارد با تکیه بر شیعه کشی به خیال خود به رقابت با جریان شیعه که همیشه تحت تاثیر جمهوری اسلامی بوده است بپردازد. مولوی احمد لودهیانوی از رهبران تکفیری سپاه صحابه پاکستان در توجیه اقدامات تروریستی خود می گوید :" چون شیعیان پاکستانی با ریختن به خیابانها قدرت خود را بیش از آنچه هست، جلوه می دهند و دولت پاکستان جلوی راهپیمایی و "خودنمایی" آنها را در ماه محرم نمی گیرد، مسلمانان طرفدار او "سرکوب قدرت نمایی" شیعیان را برای خود یک واجب شرعی می دانند." عربستان سعودی به دنبال تحولات منطقه و بیداری اسلامی در تلاش است با تاکید هر چه بیشتر بر اختلافات مذهبی در منطقه اتحادی جدید علیه توفق جمهوری اسلامی ایجاد نماید. سپاه صحابه و شاخه نظامی آن لشگر جنگوی که عامل کشتار اخیر در کویته می باشند هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ ایدئولوژیک تحت حمایت مستقیم سعودی هستند.

تاکید سرویس های امنیتی فرامنطقه ای بر سیاست تفرقه

کشورهای غربی به ویژه آمریکا و انگلیس که حضور مستقیم خود را در منطقه بسیار پر هزینه برآورد می کنند و اخیرا نیز بحران مالی جلوی بسیاری از بلند پروازی های ایشان را گرفته تاکید دو چندان بر پیشبرد سیاست تفرقه در منطقه دارند. چندی پیش مجله فوربس در آمریکا با طرح الگوی مهار کمونیسم از طریق ایجاد تفرقه میان چین و شوروی بر دنبال کردن تفرقه میان شیعه و سنی توسط سرویس های امنیتی غربی تاکید کرده و بهترین راه مقابله با قدرت روز افزون اسلام سیاسی در منطقه را تقویت و تداوم جدال مذهبی مطرح می کند. نکته جالب آن که در این مقاله به طور مستقیم از ایجاد تنش های مذهبی در منطقه بلوچستان پاکستان نام برده شده است.

تکیه سرویس امنیتی پاکستان بر گروه های تکفیری در رقابت های منطقه ای

مهمترین عامل جولان تروریست های تکفیری در پاکستان را باید همسویی دستگاه امنیتی این کشور (آی اس آی) و تروریست های تکفیری دانست. رقابت پاکستان با هند در کشمیر و افغانستان موضوعی است که سرویس امنیتی این کشور تنها با تکیه بر جریان های تروریستی و گرایشات تند مذهبی می تواند از آن موفق بیرون آید. این که طالبان زاییده دستگاه امنیتی پاکستان است و یا گروه حقانی بازوی اجرایی آی اس آی است بر کسی پوشیده نیست. سیاست امنیتی که علاوه بر ایجاد هزینه برای کشورهای همسایه تاثیراتی را بر امنیت داخلی پاکستان نیز داشته است به بیان دیگر شاید بتوان گفت کشتار شیعیان باج دستگاه امنیتی پاکستان به تروریست های تکفیری است.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دفتر ایام به سرعت ورق خورد، آنگونه که در این هفته، آخرین ماه سال نیز در پیش رو قرار گرفت. انگار همین دیروز بود که برگ‌های تقویم سال 91 به شمارش افتاد ولی اکنون در پایان خط قرار دارد. در حقیقت، این عمر انسان هاست که سپری می‌شود و آنچه در پایان می‌ماند، عملکرد افراد و کارنامه رفتاری اشخاص است.

به این ترتیب پرونده اعمال انسان، روز به روز قطورتر می‌شود ولی خوشا به حال افرادی که به فرموده امام حسن عسکری علیه‌السلام، سعی و تلاش روزانه خود را معطوف جلب رضایت الهی و خدمت به خلق خدا نموده و از بند گناهان رها می‌سازند.

این هفته با میلاد خجسته یازدهمین اختر تابناک سپهر امامت، حضرت امام حسن عسکری نیز مقارن بود؛ امام همامی که در گشاده‌رویی، مهربانی و رحمت، سرآمد دوران بود و با آگاهی و بینشی ژرف، چراغ راه بشریت گردید. شیوه و روش زندگانی ایشان، اسوه یگانه‌ای برای شیعیانی است که در این دوران به دلیل وابستگی به ائمه اطهار، مورد توجه جهانیان قرار دارند. ایشان برای مؤمنان، مایه خیر و برکت و برای کافران، دلیل و راهنما بودند و پیروان خویش را نیز به همین سیره دعوت می‌کردند. امروز بزرگترین وظیفه رهروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت، پیروی از منش و رفتار آن بزرگان و گام برداشتن در مسیر مکارم اخلاقی آنان است به گونه‌ای که مصداق این حدیث شریف امام صادق(ع) باشند که "شیعیان ما با رفتار و کردارشان مایه زینت و افتخار ما باشید، مباد که با عملکردتان، باعث سرافکندگی ما گردید."

در این هفته سخنان مهم رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور هزاران نفر از مردم آذربایجان، بازتاب گسترده‌ای در داخل و خارج از کشور داشت. بیانات رهبری و بازخوانی آن، محورهای خطیری را در دستور کار مسئولان و مردم قرار خواهد داد. فرمایشات ایشان در سه بخش قابل ملاحظه بود. نخست آنکه رهبری، از تعلل و شعارزدگی مسئولان در زمینه مبارزه با فساد اقتصادی به شدت انتقاد کرده و به صراحت فرمودند: "رفتار مسئولین، مناسب با سوگندها و تعهدات آنها نیست. مسئولان باید عظمت ملت را ببینند و رفتاری شایسته این ملت انجام دهند... دولت و مجلس، همه تلاشهای خود را برای حل گره‌ها و مشکلات اقتصادی مردم و کشور متمرکز کنند. زیرا همانطور که چند سال پیش گفتم، دشمن نقشه‌ها و توطئه‌هایش را در مسائل اقتصادی متمرکز کرده است. چند سال قبل درباره مبارزه با فساد اقتصادی، نامه‌ای به روسای قوا نوشتم. مسئولان مکرر می‌گویند "فساد اقتصادی"، اما این کار به زبان گفتن تمام نمی‌شود، بلکه نیازمند مبارزه عملی است. در عمل چه کار شد؟ در عمل چه کار کردید؟ این مسائل انسان را متأثر می‌کند... آقایان ملاحظه مسائل کشور را بکنند و همه توان و نیروها را برای حل مشکلات مردم متمرکز کنند... انشاءالله این نصیحت خیرخواهانه و مشفقانه، مورد توجه مسئولان بالا قرار گیرد و به آن پایبند باشند."

متأسفانه بحث مشکلات اقتصادی، از جمله کاهش فاجعه بار ارزش پول ملی و تورم لجام گسیخته که ریشه اصلی آن بی‌تدبیری در حوزه مدیریت است، فشار زیادی را به مردم وارد آورده و مسئولان اجرایی به جای ایفای مسئولیت قانونی و یافتن راه حل برای برون رفتن از مشکلات، صرفاً در مسیر ایجاد قطب بندی سیاسی در جامعه و ارائه وعده و وعید و آمارهای بی‌پایه و اساس کار می‌کنند.

محور دوم رهنمودهای رهبری درباره بداخلاقی‌های اخیر بویژه در جلسه روز استیضاح در مجلس بود که باعث آزردگی شدید ملت و نخبگان شد. ایشان فرمودند: "در این ماجرا متأسفانه رئیس یک قوه به استناد یک اتهام ثابت نشده و حتی مطرح نشده در دادگاه، دو قوه دیگر یعنی مجلس و قوه قضائیه را متهم ساخت که کاری غلط، بد، نامناسب، خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود. به علاوه، این رفتار، حقوق اساسی مردم را نیز تضییع کرد،‌ چرا که آرامش و امنیت روانی و اخلاقی مردم را که جزء حقوق اساسی ملت است را خدشه‌دار کرد."

ایشان در این رابطه تصریح کردند: "بنده فعلاً نصیحت می‌کنم که این کار شایسته‌ای برای نظام جمهوری اسلامی نیست."

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس با انتقاد شدید از حرکتهای صورت گرفته در برهم زدن سخنرانی‌ها افزودند: "اینکه عده ای، برخی را ضد ولایت و ضد بصیرت بنامند و شعار بدهند، نظیر آنچه اخیراً در قم روی داد، اقدامی غلط است و بنده کاملاً مخالف این کارها هستم که قبلاً هم نظیر آن در مرقد مطهر حضرت امام(ره) اتفاق افتاد و به مسئولان تذکر دادم جلوی این کارها را بگیرند. اینکه کسانی راه می‌افتند و شعار می‌دهند، اگر واقعاً حزب اللهی و مؤمن هستند، بدانند که این کارها به ضرر کشور و خلاف شرع است و اگر هم اعتنایی به این حرفها ندارند، حسابشان جداست."

محور دیگر سخنان مهم رهبر معظم انقلاب در زمینه رابطه با آمریکا بود. ایشان بار دیگر مذاکره با آمریکا را به دلیل عدم صداقت سران آمریکا رد کردند و در جمع بندی سخنان خود درباره مذاکره با امریکا تأکید کردند: "نظام اسلامی و ملت ایران برعکس دولتمردان امریکایی، اهل منطق هستند بنابر این اگر از طرف مقابل حرف و رفتار منطقی ببینند به آن پاسخ مناسب می‌دهند."

حضرت آیت‌الله خامنه ای،‌ خودداری امریکا از زورگویی و شرارت، احترام گذاشتن به حقوق ملت ایران، عدم دخالت در امور داخلی ایران و پرهیز از آتش افروزی در منطقه را از جمله نشانه‌هایی دانستند که اگر بروز کند، می‌تواند نشان دهنده حسن نیت دولتمردان امریکایی باشند. ایشان تأکید کردند: "تنها راه تعامل با جمهوری اسلامی ایران همین است و در این صورت دولت آمریکا، جواب مناسبی دریافت خواهد کرد."

از جمله رویدادهای این هفته باید به گزارش نهادهای نظارت بر سازمان هدفمندی یارانه‌ها در اجرای قانون هدفمندی در 6 ماهه اول سال 91 اشاره کرد که در آن تصریح شده دولت جمعاً مبلغ 47 هزار میلیارد ریال از سایر منابع، غیر از منابع هدفمندی، به اجرای این قانون اختصاص داده است و درصورتی که روند 6 ماهه اول در 6 ماهه دوم سال طی شود، کسری سازمان مذکور به بیش از 171 هزار میلیارد ریال خواهد رسید. و این در حالیست که دولت در آستانه انتخابات،‌ همچنان بر افزایش مبلغ پرداختی یارانه‌ها و اجرای مرحله دوم هدفمندی تاکید دارد.

در موضوعات خارجی، بحرین، پاکستان و سوریه شاهد رویدادهای مهمی در هفته جاری بودند. در بحرین، سالگرد آغاز انقلاب مردم این کشور مصادف بود با تظاهرات گسترده و سراسری که با سرکوب نیروهای امنیتی رژیم مواجه شد. طی روزهای گذشته، شهرهای مختلف بحرین شاهد تظاهرات ضد دولتی بودند که مردم، بار دیگر بر خواسته‌های گذشته خود تاکید کردند. رژیم آل خلیفه همچون گذشته،‌ اعتراضات مسالمت آمیز مردم را با وحشی گری و سرکوب پاسخ داد که طی آن، دست کم دو نفر از تظاهر کنندگان به شهادت رسیدند. کشته شدگان که دو نوجوان بودند هدف شلیک گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفتند. مردم با حضور گسترده در تشییع پیکر این دو جوان، عمق خشم و نفرت خود را از رژیم خودکامه منامه ابراز کردند.

حضور گسترده مردم بحرین در تظاهرات خیابانی، پس از گذشت دو سال بیانگر این نکته مهم است که ملت بحرین قصد از پای نشستن ندارد و عزم کرده است تا دستیابی به حقوق حقه خود و سرنگونی دستگاه ظلم، ستم و تبعیض به مبارزات خود ادامه دهد. استقامت، پایداری و ایستادگی ملت بحرین پایه‌های حکومت آل خلیفه را روز به روز ضعیف‌تر می‌کند و گزارش‌هایی منتشر شده است دایر بر اینکه محافل اطلاعاتی آمریکا و انگلیس نیز از تداوم حیات رژیم آل خلیفه ناامید شده و به سقوط حتمی آن اعتراف کرده‌اند.

این هفته شهر کویته پاکستان صحنه جنایت تکان دهنده تروریستها علیه شیعیان این شهر بود که به کشته شدن حدود یکصد نفر و زخمی شدن صدها نفر دیگر منجر شد. این، چندمین مورد در طول یکسال گذشته است که شیعیان پاکستان آماج حملات تروریستی عناصر فرقه گرا قرار می‌گیرند و صدها نفر در جریان این حملات قربانی شده‌اند.

آنچنانکه گزارش شده است گروهک افراطی و فرقه گرای "لشکر جهنگوی" بازوی نظامی جریان منحرف "سپاه صحابه" مسئول حمله اخیر در کویته بوده است. گروه تروریستی لشکر جهنگوی از چندین سال قبل در پاکستان فعالیت می‌کند و عمده حملات خود را علیه شیعیان صورت می‌دهد. دولت پاکستان نیز در طول سالهای اخیر سیاست مبهم و منفعلی در قبال این گروه تروریستی داشته است به گونه‌ای که مشخص و محرز است که عزم قاطعی در دولت پاکستان برای مقابله با این گروه تروریستی وجود ندارد و حتی برخی گزارش‌های تایید نشده حاکی است بخش‌هایی در حکومت، از این گروهها حمایت می‌کنند.

مردم در شهرهای مختلف پاکستان از چند روز قبل با برگزاری تظاهرات، خواستار مجازات عاملان جنایت اخیر کویته و همچنین قلع و قمع گروههای تروریستی شده‌اند. هر چند گفته شده است دهها نفر در ارتباط با جنایت کویته بازداشت شده‌اند ولی بعید است این بار نیز این اقدامات نتیجه‌ای داشته باشد و شیعیان به خواسته خود، یعنی برخورداری از امنیت و مجازات عاملان این جنایات برسند.

این هفته سوریه نیز شاهد تحولات تازه‌ای بود که از آن جمله، می‌توان به اعلام آمادگی دولت سوریه برای مذاکره مستقیم با مخالفان اشاره کرد. دولت سوریه با تاکید بر اینکه هیچ پیش شرطی را برای آغاز گفت و گو با مخالفان نمی‌پذیرد اعلام کرد حاضر است با "معاذالخطیب"، رئیس شورای مخالفان در خاک سوریه و یا خارج به مذاکره بنشیند.

در این میان گزارش‌ها حاکی از بروز اختلاف و دودستگی در میان مخالفان است و بخش‌هایی از مخالفان، نسبت به اقدام معاذالخطیب در پذیرش گفت و گو با مقامات سوریه که به منزله به رسمیت شناختن حکومت سوریه از سوی مخالفان است ابراز خشم کرده‌اند. در تازه‌ترین تحول، وزیر خارجه روسیه روز گذشته اعلام کرد پیشرفت‌های خوبی برای آغاز گفت و گوی ملی در سوریه حاصل شده است. در این زمینه لاوروف، وزیر خارجه روسیه اعلام کرد با اتحادیه عرب نیز توافق‌هایی در این زمینه صورت گرفته است.

بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه، در هفته جاری اعلام کرد به هیچ وجه قدرت را ترک نخواهد کرد و در انتخابات ریاست جمهوری نیز شرکت خواهد نمود چرا که قانونی وجود ندارد که وی را از این کار منع کند. اعلام آمادگی مخالفان برای مذاکره با دولت سوریه درحالی صورت گرفته است که تا پیش از آن، مخالفان هرگز مذاکره با دولت را نمی‌پذیرفتند و سقوط حکومت بشار اسد را به عنوان پیش شرط مذاکره عنوان می‌کردند. اکنون با توجه به شرایط حاضر، امیدها برای حل و فصل بحران سوریه، بیش از هر زمان دیگری پدیدار شده است.

رسالت:پیشنهادی برای آرامش تا انتخابات‏

«پیشنهادی برای آرامش تا انتخابات‏»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛قضیه غیر از معدودی، اغلب، نتوانستند یا نخواستند جوهر اَبَرکلام اخیر آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای را بگیرند.  آنها، نتوانستند یا نخواستند، چون گرماگرم مبارزات انتخاباتی را نمی‌توانند بدون حمله به یکدیگر پیش ببرند.  آنها، عادت به گفتن حرف‌ها و سیاست‌ها و تدابیر مثبت ندارند. بیشتر به هم حمله می‌کنند.  خب؛ گروه‌ها و جناح‌های سیاسی، بلد هم نیستند که یک رقابت انتخاباتی را بدون حمله به یکدیگر پیش ببرند. این موضوع، به اشکالات ساختاری در هیئت‌های سیاسی،  برمی‌گردد که باید در بلند مدت حل و فصل شود.  

آیا آنچه اکنون می‌گذرد، در جهت افزایش برادری است؟ این سئوال که فلانی از لغت "عذرخواهی" استفاده کرد یا نکرد؟ این پرسش که او زودتر یا دیرتر نامه نوشت؟ اینکه وزن نقد و عتاب "آیت الله" به کدام یک بیشتر بود؟  این سئوال‌ها و این حرف‌ها، جز مصادره کلام "آیت الله" در جهت همان دعواهایی نیست که از آنها تحذیر داده شده‌اند.

برهان
"آیت الله"، تأکید فرمودند: "وقتی دشمن مشترک وجود دارد و توطئه‌ها از هر طرف شکل می‌گیرد، واقعاً جز افزایش برادری‌ها و ایستادگی در مقابل  دشمن باید کار دیگری کرد؟ ... تقوا، تقوا، تقوا! از مسئولان توقع داریم با صبر، میدان ندادن به احساسات سرکش و ملاحظه مسائل کشور، همه توان و نیروها را برای حل مشکلات مردم متمرکز کنند و حالا که دشمنی‌های دشمن شدت یافته، آنها هم رفاقت‌هایشان را شدت دهند". همچنین در خطبه‌‏های نماز عید فطر، مورخ 29/6/88 فرمودند: "فضای جامعه را فضای برادری، مهربانی، حسن ظن قرار بدهیم. من هیچ موافق نیستم با اینکه فضای جامعه را فضای سوءظن و فضای بدگمانی قرار بدهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم. اینکه متأسفانه باب شده که روزنامه و رسانه و دستگاه‌های گوناگون ارتباطی، که امروز روزبه‌روز هم بیشتر و گسترده‌تر و پیچیده‌تر می‌شود، روشی را در پیش گرفته‌اند برای متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبی نیست؛ این چیز خوبی نیست؛ دل ما را تاریک می‌کند؛ فضای زندگی ما را ظلمانی می‌کند.

هیچ منافات ندارد که گنه‌کار تاوان گناه خودش را ببیند، اما، فضا، فضای اشاعه‌ گناه نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات. "فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کریم می‌فرماید: "لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً" وقتی می‌شنوید که یکی را متهم می‌کنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ ["لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبین‏" [چرا هنگامی که آن [بهتان‏] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: "این بهتانی آشکار است"؟ (النور/24) "تکلیف دستگاه اجرایی و قضائی به جای خود محفوظ است. دستگاه‌های اجرایی باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاه‌های قضائی باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشی که ثابت می‌شود و در قوانین اسلامی و قوانین عرفی ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما، مجازات مجرم که از طریق قانونی جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکی را متهم کنیم، بدنام کنیم، توی جامعه دهن به دهن بگردانیم. این‌که نمی‌شود. این فضا، فضای درستی نیست. یا دیگران - خارجی‌ها، بیگانه‌ها، تلویزیون‌های مغرض - علیه کسی یا کسانی حرفی بزنند، ادعا کنند که این‌ها فلان جا خیانت کردند، فلان جا خطا کردند؛ ما هم عین همان را پخش کنیم. این، ظلم است.

یک ابتکار عمل باور من این است که فعالان سیاسی، لازم است تا  بپذیرند که این رقابت انتخاباتی با همه رقابت‌هایی که تا کنون تجربه کرده‌اند، باید متفاوت باشد. باید به لحاظ "آرامش" متفاوت باشد.فعالان سیاسی، باید، خود را آماده کنند و تمرین دهند که در فضای "آرامش" و با پیش‌برد مباحث مثبت و ارائه راه‌حل‌ها و عملکردها هم نظر رأی دهندگان را به انتخابات جلب کنند و هم به خودشان.یک ابتکار عمل لازم است... یک ابتکار عمل، برای گفتگوهای نزدیک میان طرف‌های انتخابات، از حالا تا پس از انتخابات.

به نظر من، حضور یک زعیم دینی وجیه المله، به عنوان هماهنگ کننده این جلسات، لازم است. حضور زعیم دینی وجیه المله، به عنوان وزنه "انصاف" لازم است.این دیدگاه من، از یک تحلیل ریشه‌ای از این اختلافات برمی‌خیزد، دایر بر این که آن چه فضا را خشن می‌کند، "بی‌انصافی" است. یعنی، رفتار افراد از قواعد همه‌شمول تبعیت نمی‌کند. افراد، نسبت به هم، رفتاری دارند که بی‌گمان مایل نیستند همان رفتار با خودشان شود، و این، زیر پا گذاشتن ملاک محرز و شهودی فعل اخلاقی است.

مثلاً آیت الله خامنه‌ای، انتشار اسناد عیارسنجی نشده در دادگاه علیه دیگران را خلاف شرع قلمداد فرمودند، و حتی در انتشار آن‌ها، پس از رأی مساعد دادگاه نیز احتیاط نمودند (که این احتیاط در عرف متشرعین محرز است). بر این سیاق، نمایش فیلم کذایی در مجلس، یا ابراز آن بیانات در مناظره‌ها، خلاف شرع بود و مستوجب توبه و جبران. این، یک طرف ماجراست. ولی، واقع آن است که طرف‌های دیگر نیز از این گناه مبرا نیستند. جهات مختلف نیروهای سیاسی، از سال هشتاد و چهار، آلوده به انتشار اتهامات سنگینی از رمالی و دروغ تا بی‌تخصصی و بی‌کفایتی و فساد و... علیه دولت هستند که در دادگاهی ارزیابی نشده بود.نیروهای رقیب در انتخابات آن قدر در پیرایه‌ها و خبرهای سررسیدی علیه یکدیگر گرفتارند که نمی‌توانند ماهیت متمایز انتخابات آتی را که در کلمه رمز "آرامش" نهفته است، درک کنند. نمی‌توانند درک کنند که اولویت اول کشور، "آرامش" است.  پیرایه‌ها بر پیرایه بسته شده، و زعیم دینی وجیه المله، باید پیرایه‌های حرف‌های نامسموع و شایعات و دروغ‌های سررسیدی را از صحنه اذهان بزداید، تا این "آرامش" برقرار شود.

و آیت الله هاشمی شاهرودی، نظر به صلاحیت برجسته علمی، تجربه سیاسی، بهره‌مندی از اعتماد تمام طرف‌های درگیر در انتخابات، و اینکه از بابت حل اختلاف مورد اعتماد آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای بوده‌اند و هستند، گزینه بسیار مناسبی برای پیش بردن، گفتگوهای "آرامش" تا انتخابات هستند.‏

سیاست روز:اخلاق از ملزومات تقواست

«اخلاق از ملزومات تقواست»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛اخلاق، سیاسی و غیر سیاسی ندارد.اگر اخلاق به عنوان یک کلیت در جامعه جاری و رعایت شود، در همه حوزه‌ها گسترش یابد،آنگاه است که نمود و تاثیر خود را بر جامعه می‌گذارد و در یک جامعه اخلاق مدار بازتاب می‌یابد و آثار آن خود را نشان خواهد داد.

هنگامی که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیرشان چند بار می‌فرمایند «تقوا» چه می‌توان از تکرار این کلمه برداشت کرد جز این که توصیه و تأکید ایشان بر رعایت تقوا در میان مقامات و مسئولین ارشد نظام و آنگاه مردم جامعه است.

بدون شک یکی از ملزومات مهم تقوا رعایت اخلاق است.کسی می‌تواند ادعا کند مؤمن و با تقواست که اخلاق را رعایت کند در غیر این صورت تقوای او زیر سوال است.

تصور کنید کشوری را که مسئولین آن اخلاق را حال در هر حوزه‌ای که فعالیت می‌کنند، رعایت نکنند،چه توقعی می‌توان از اقشار جامعه داشت؟

مسائلی که چندی است در کشور رخ داده است در نظر بگیرید.این بی اخلاقی‌ها در جامعه تسری می‌یابد و مردم نیز به واسطه عملکرد مسئولین،اخلاق مداری را کنار گذاشته و به بی‌اخلاقی رو می‌آورند.کمی گشت و گذار در جامعه و در میان مردم بودن، ثابت می‌کند که این اتفاق افتاده است.

وظایف حکومت در قبال مردم و وظایف مردم در قبال حکومت به خوبی از سوی حضرت امیر (ع)در نامه ایشان به مالک اشتر تبیین شده است و می‌تواند الگوی کاملی برای مسئولین و مردم جامعه اسلامی باشد. حال چرا آن توصیه‌ها به ویژه در میان برخی مسئولین کشور رعایت نمی‌شود جای سوال و تعجب دارد!

مهمترین نکته‌ای که در بحث رعایت اخلاق وجود دارد ایجاد آرامش در جامعه است.جامعه اخلاق مدار از یک آرامش فکری و ذهنی برخوردار است، حتی اگر مشکلاتی هم در این جامعه وجود داشته باشد، اخلاق مداری باعث خواهد شد تا این مشکلات با عقلانیت و درایت از سوی مردم و مسئولین پشت سر گذاشته شود.

این حدیث را حتما از حضرت رسول اکرم(ص)خوانده یا شنیده‌اید که می‌فرمایند من تنها برانگیخته شده‌ام تا اخلاق بزرگوارانه را به کمال برسانم.

هنگامی که رسول مکرم اسلام اینگونه بر اخلاق تاکید دارند، نشان می‌دهد که مهمترین رسالت ایشان ترویج اخلاق در جوامع بشری به ویژه در جامعه اسلامی است، تا بتواند به عنوان الگویی برای جهان بشریت باشد.

در این بین برخی، رسانه‌ها را در این جریان مقصر می‌دانند شاید بتوان تا حدودی این انتقاد را پذیرفت، اما سرمنشا آن کجاست؟آیا رسانه‌ها به آن می‌پردازند و آن را بزرگ می‌کنند؟ یا این که، مسئولین هستند که باعث می‌شوند رسانه‌ها هم در این رودخانه گل آلود بی اخلاقی بیفتند؟

هر چند اعتقاد قوی دارم که رسانه‌ها در ترویج اخلاق مداری و بی اخلاقی در جامعه نقش به سزایی دارند و آنها هم به خاطر این که جمعی هستند که رسالت مطبوعاتی را بر عهده دارند می‌توانند با نقد منصفانه و مشفقانه این رفتار مسئولین را به نقد بگذارند و خود را از آن مسیر دور سازند، همانطور که در چند روز اخیر این رفتار از سوی برخی رسانه‌ها سر زد که جای تقدیر و تشکر هم دارد.

تهران امروز:مرز بی‌انتهای بداخلاقی

«مرز بی‌انتهای بداخلاقی»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروزط به قلم مرتضی طلایی است که در آن می‌خوانید؛موج دوم بی اخلاقی‌های رسانه دولت یک گام فراتر رفته و این بار شورای شهر را کانون چالش‌های دور از منطق مسئولان دولتی کرده است. نکته قابل تامل در این بی اخلاقی‌ها به زیر سوال بردن عملکرد نظارتی شورای شهر به عنوان یک نهاد فرادستی بر عملکرد شهرداری تهران است. رویکردی که در بعد کلان آن در نگاه قوه مجریه نسبت به مجلس وجود دارد.

تحلیلگران عملکرد دولت بر این باورند که آنچه در طول 8 سال اخیر در میان مسئولان دولتی از بدنه دولت گرفته تا راس آن به زیر سوال بردن نهادهای تصمیم‌گیری مانند شورای شهر و مجلس عاملی برای عدم اجرای تعهداتی است که قانون برعهده دولت گذاشته است. اما نکته قابل تاملی که در انتشار اخبار رسانه دولتی دیده می‌شود، توجه نکردن به اخلاق رسانه‌ای در انتشار صحیح اخبار و گفت‌و‌گوهایی است که رسانه دولت برای نیل به اهداف خود منتشر می‌کند.

به رغم آنکه در طول سال‌های اخیر انتشار مطالبی نسبت به مدیران شهری و اعضای شورای شهر بارها در نهادهای قانونی مورد پیگیری قرار گرفته و در نهایت این رسانه دولت بود که در خصوص انتشار اخبار کذب محکوم شد، اما باز هم این رویه در این رسانه وجود دارد. معتقدم از برجسته ترین شاخصه‌های ولایت‌ناپذیری و نقطه مقابل نظر ولایت عمل کردن و بی توجهی به تدابیر و فرمایشات ولایت همین رویکردی است که مشاهده می‌شود. به اعتقاد من، ما باید ابتدا اعمال و رفتار خود را با شاخصه‌هایی که رهبری تبیین فرمودند محک بزنیم. رهبری بارها تاکید فرمودند که کشور نیاز به آرامش دارد و هر کس که به هر شکل ممکن آرامش کشور را برهم بزند، خیانت کرده است.

از جمله مصادیق برهم زدن آرامش جامعه همین رفتاری است که مشاهده می‌کنیم. یعنی یکی از مصادیق مغایرت با فرمایشات رهبری و بر هم زدن آرامش جامعه رویکردی است که از سوی برخی مشاهده می‌شود. این مسئله می‌تواند شاخصی برای ولایتمداری افراد و به خصوص کسانی که ادعای ولایتمداری دارند و معتقدند ذوب در ولایت بوده و آنچه انجام می‌دهند برخاسته از منویات رهبری است، باشد.

از این مسئله که بگذریم این رویکرد نشان‌دهنده بی‌تقوایی‌های سیاسی و بی اخلاقی و بداخلاقی‌های رایج در فضای سیاسی کشور می‌باشد و مصداق این گزاره است که هرکس با ما نباشد بر ماست و بنابراین می‌توان به هر شکلی با او رفتار کرد. نتیجه این نگاه سلب اعتماد مردم و ایجاد ناامیدی در افکار عمومی جامعه خواهد بود. فرقی نمی کند این رفتار از سوی چه رسانه‌ای اعمال شود. هر رسانه‌ای که این رفتار را در پیش بگیرد اشتباه است. علت رفتار کسانی که به چنین اقداماتی دست می‌زنند از نگاه روان‌شناسی مصداق همان ضرب‌المثل است که سارقی پس از دزدی کردن، در حالی که در حال فرار بود فریاد می‌زد: دزد را بگیرید.

این نوع رفتارها از سوی کسانی سر می‌زند که مجموعه‌ای از تخلفات گوناگون را در کارنامه خود دارند و قصد دارند با این شیوه‌ها بر تخلفات خود سرپوش بگذارند. این فرافکنی‌ها در عرصه سیاسی کشور نوعی فرار رو به جلو می‌باشد؛ چون به هر حال افکار عمومی در کشور ما نسبت به تخلفات مالی حساسیت دارد و به هر جریان یا هر کسی که بتوان به نوعی برچسب فساد مالی زد به خودی خود بزرگترین اقدام تخریبی در قبال آن جریان یا فرد صورت گرفته است. متاسفانه افکار عمومی شاید کمتر نگاه عمیقی به این مسائل داشته باشد و به صورت سطحی با توجه به شنید‌ها و دیده‌هایی که از طریق جراید دارد تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

بنابراین یک دلیل این رفتار فرار رو به جلو برای سرپوش گذاشتن بر تخلفات خود می‌باشد. دلیل دیگر این است که رقبای خود را تخریب کنند؛ چرا که احتمال می‌دهند اگر فرصت پیدا کنند با عملکرد خود گذشته آنها را زیر سوال می‌برند. به اعتقاد من دود این بداخلاقی‌ها به چشم مردمی می‌رود که همه چیز خود را برای این انقلاب و نظام گذاشته اند. لذا این رفتار نشان می‌دهد کسانی که به چنین اقداماتی دست می‌زنند به نام مردم و علیه مردم حرکت می‌کنند. یعنی اگرچه حرکت آنها به اسم مردم است؛ اما خروجی آن علیه مردم می‌باشد؛ چرا که مردم قبل از هر چیز به امید نیاز دارند تا بتوانند برای انقلاب و نظام ایستادگی و فداکاری کنند. وقتی ما ذهن مردم را هر روز با چنین مسائلی درگیر کنیم طبیعی است که آنها از انقلاب ناامید خواهند شد.

اگر بخواهیم با نگاهی روان‌شناسی به این مسئله نگاه کنیم علت این امر ناشی از حسادت است. از نگاه من اقدامی که صورت گرفته توهین به مدیریت شهری نبوده؛ بلکه توهین به تمامی اعضای شورای شهر بوده است. در این رفتار انواع و اقسام حب و بغض‌ها نهفته است و می‌توان رقابت‌های سیاسی، کینه‌های شخصی و حسادت را در آن مشاهده کرد .

اگر ما بتوانیم همه اینها را تحمل کنیم، اما آنچه که حائز اهمیت است این است که رهبری یک خط کشی خیلی روشن و یک خط قرمزی را مشخص کردند که همانا حفظ آرامش در کشور می‌باشد و عبور از این خط قرمز بر خلاف منافع نظام خواهد بود. لذا باید دید رهبری چه فرمودند و افراد و جریان‌ها چگونه عمل می‌کنند. نگاه من یک نگاه کلی است و به یک جریان خاص نگاه نمی کنم. باید رفتار و گفتار همه را با فرمایشات رهبری تطبیق داد. اگر رفتار ما با فرمایشات ایشان سازگاری دارد راه درستی را طی می‌کنیم وگرنه در اشتباه هستیم.

حمایت:انتفاضه اسرا

«انتفاضه اسرا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛فلسطین همچنان کانون اصلی تحولات منطقه می‌باشد، هرچند که محافل رسانه ای و سیاسی صهیونیست ها و غرب برآنند تا تحولات حاشیه ای را جایگزین مسئله فلسطین کنند. اما همچنان فلسطین را باید اولویت منطقه و جهان اسلام دانست. از نکات مطرح در این حوزه، وضعیت حاکم بر اسرای دربند رژیم صهیونیستی است. بر اساس آمار منتشرشده، از سال 1967 تاکنون 8 میلیون فلسطینی توسط صهیونیست ها بازداشت شده‌اند. گزارش نهادهای حقوق بشر از شرایط بسیار سخت اسرای فلسطینی حکایت دارد.

به گونه‌ای که برخی منابع حتی از شیوع بیماری‌های صعب العلاج همچون سرطان در میان اسرا خبر داده‌اند. در این میان نکته قابل توجه، حرکت اخیر 800 اسیر فلسطینی مبنی بر آغاز اعتصاب نامحدود است. این اعتصاب در اعتراض به جنایت های صهیونیست ها اجرا می شود که می توان نام انتفاضه اسرا را بر آن نهاد. این حرکت از چند محور قابل توجه است.
نخست آنکه این اقدام درسی برای تمام فلسطینی هاست که محور آن را معرفی مقاومت به عنوان تنها راه تحقق آرمان‌های فلسطینی‌ها تشکیل می‌دهد.

همزمان با رویکرد برخی جریان‌های فلسطینی به سازش، این انتفاضه را می‌توان خط بطلانی بر سازشکاری و چراغی برای فلسطینی‌ها دانست که آنها را به سرمنزل مقصود خواهد رساند.دوم آنکه نوع رفتار صهیونیست‌ها با اسرای فلسطینی، این حقیقت را آشکار می سازد که این رژیم هرگز به دنبال صلح نخواهد بود و تنها هدف آن نابودی تمام فلسطین است. صهیونیست‌ها که در قبال اسرا، تمام حقوق بین الملل و بشر دوستانه را زیرپا می‌گذارند، نمی‌توانند شریکی برای روند صلح باشند.

وضعیت اسرا نشان می دهد که ادعاهای به اصطلاح صلح طلبانه صهیونیست‌ها، فریبی بیش نمی‌باشد. سوم آنکه بی تفاوتی و یا مواضع ضعیف سازمان ملل و کشورهای غربی مدعی حقوق بشر و حتی کشورهای عربی مدعی روند سازش در قبال مسئله اسرای فلسطینی نشان می‌دهد که آنها نیز مانند صهیونیست‌ها توجهی به مسئله فلسطین نداشته و ادعاهای آنها نیزفقط برای توجیه اجرای روند سازش است.

آنهایی که برای اسارت سرباز صهیونیست‌ها در بند مقاومت، چنان هوچی گری به راه انداخته بودند، در چند دهه گذشته حاضر به هیچ گونه موضع گیری در قبال اسرای فلسطینی نشده‌اند که خود گواهی بر دو رویی آنها در موضوع فلسطین است.

به هر تقدیر در جمع بندی آنچه ذکر شد، می‌توان گفت که انتفاضه اسرای فلسطینی یک اصل را آشکار می سازد و آن اینکه فلسطینی ها برای رسیدن به حقوق خود، یک راهکار بیشتر ندارند و آن ادامه مقاومت در سایه وحدت ملی است. چرا که نه گروه‌های سازشکار فلسطینی، نه صهیونیست‌ها و نه سازمان ملل و کشورهای عربی و متحدان غربی آنها گامی برای احقاق حقوق فلسطینی‌ها از جمله اسرای فلسطینی بر نخواهند داشت و تنها مقاومت است که می‌تواند فلسطینی را به سرمنزل مقصود برساند، چنانکه نمود عینی آن را در جنگ 22 روزه و 8 روزه غزه می‌توان مشاهده کرد.
 
آفرینش: زبان مادری حافظ فرهنگ و سنت های اصیل

«زبان مادری حافظ فرهنگ و سنت های اصیل»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛ زبان اولین وسیله ارتباطی انسانهاست،که وظیفه اصلی آن برقراری ارتباط کلامی است.اماوظیفه فرعی دیگری را نیز بردوش می کشد که بعضا مهمتر از وظیفه اول می باشد و آن تشکیل یکی از پایه های هویت ملی اقوام بشری است.در هرزبانی معمولا یک "زبان مادر" وجود دارد که شاخه هایی به نام لهجه از آن انشعاب یافته است.

یادگیری و توجه به زبان های مادری بر همه گویندگان آن زبان فرض مسلم می باشد.چرا که همانگونه که ذکر شد بدون زبان مادری پایه های هویت و شخصیت فرهنگی افراد و به تبع آن جامعه به طور ناقص شکل می گیرد. شاید به همین دلیل سازمانهای فرهنگی دنیا با ارائه کنوانسیون وبیانیه های مختلف خواستار حمایت واحیای زبان مادری اقوام مختلف در سراسر جهان هستند.

سازمان یونسکو به عنوان مهمترین سازمان فرهنگی، با نامگذاری21فوریه به عنوان " روز جهانی زبان مادری " و نامگذاری سال 2008 به عنوان ” سال بین المللی زبانها نقش مهمی در این میان ایفا نموده است.

نکته بسیارمهمی که توجه سازمان های بین المللی و فرهنگی را برانگیخته است وضعیت پسرفت تنوع زبانی درجهان می باشد. به گونه‌ای که در حال حاضر از حدود 7 هزار زبان زنده‌ی دنیا، نیمی از آنها در معرض انقراض قرار دارند.

زبان، بازتاب‌دهنده‌ی فرهنگ مردمی است که به آن زبان سخن می‌گویند، نماینده‌ هویت آنهاست و دنیای آنها را تشریح می‌کند. زبان پدیده‌ای است که هم‌چون موجودی جاندار با مردمان خود زندگی می‌کند، آنها را در بازگو کردن دنیای‌شان یاری می‌دهد، در کنارشان می‌بالد و تغییر و تحول پیدا می‌کند و حتی گاهی می‌میرد. مرگ هر زبان به معنای مرگ گوشه‌ای از فرهنگ بشری است. اگر زمانی زبان‌های دیگر از بین بروند و تنها انگلیسی و فرانسه یا چینی باقی بمانند، جهان ما فقیرتر شده است!.

درکشور ما نیز وجود قومیت ها و فرهنگ های اصیل متنوع موجب وجود گویش های گوناگونی گشته است که هرکدام بازگو کننده سنت و تمدنی ریشه دار در پهنه تاریخ ایران می باشند. اما توسعه شهرها، رسانه ها، از بین رفتن جوامع روستایی و سنتی، مهاجرت های گسترده از حاشیه به مرکز و... ناخواسته موجب بی اعتنایی و کم رنگ شدن زبان های محلی و سنتی گردیده است.

البته توسعه و پیشرفت امری منفی تلقی نمی شود و بشرهمواره باید در مسیر رشد قرارگیرد، اما درهر مرحله از پیشرفت باید برنامه هایی را برای ثبات برخی اصول فرهنگی و سنتی داشت که این موارد دستخوش تغییرات نگردد. زبان و گویش های سنتی یکی از میراث های ارزشمند ما تلقی می گردند لذا از بین رفتن آنها به منزله نابودی ثروتی دست نیافتنی است که ما با دست خود و با بی توجهی آنها را به فراموشی خواهیم سپرد. حفظ فرهنگ های محلی و سنت های اصیل قومیت های ایرانی وابسته به رواج و گسترش زبان و لهجه آن قوم می باشد. نمی توان نسبت به از بین رفتن سنت های عشایری، رسومات محلی کردها،لرها، ترک ها و سایر قومیت های کشور ابراز نگرانی کرد و نسبت به از بین رفتن گویش و زبان محلی آنها بی تفاوت بود. چون این امر غیرممکن است! فرهنگ ورسومات اصیل ایرانی تازمانی ماندگار خواهند بود که زبان و لهجه های سنتی پابرجایند.

توجه به حفظ تمدن و فرهنگ اصیل ایرانی در قالب قومیت های گوناگون کشور بدون توجه به امر گسترش زبان های محلی امری غیرواقع است. امیدواریم نهادهای ادبی و دستگاه های حافظ میراث فرهنگی براین مهم توجه کافی را داشته و از ثروت های دست نیافتنی این مرز و بوم به درستی محافظت کنند.

قانون:ارز صادراتی بازمی گردد نه به شیوه‌ای که دولت می‌خواهد

«ارز صادراتی بازمی گردد نه به شیوه‌ای که دولت می‌خواهد»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم پرویز حسابی  است که در آن می‌خوانید؛این روزها به کرات با این پرسش روبه‌روییم که « ارز حاصل از صادرات به کجا می‌رود؟ »و این توقع از سوی دولت ایجاد شده است که صادر کنندگان موظف هستند که ارز حاصل از صادرات کالاهایشان را در مرکز مبادلات ارزی یا در بانک‌ها عرضه کنند. اما شایدکمتر صادرکننده و فعال اقتصادی‌ای حاضر به انجام این کارباشد . چون به فرض اینکه صادر کنندگان ما خود تولید کننده نیز باشند و محصولات خود را صادر کنند، بدون شک برای این فعالیت اقتصادی نیاز به ارز دارند.تولید کننده هم که نباشند باز باید کالای صادراتی را از تولید کننده خریداری کرده و بازهم نیاز به نقدینگی دارند.

پس بدون شک ارز حاصل از صادرات صادرکنندگان به کشور باز می‌گردد اما نه به شیوه‌ای که مد نظر دولت است. با توجه به نوسانات شدید نرخ ارز در کشور، چند نرخی شدن و ایجاد رانت در این بخش، هیچ صادر‌کننده‌‌ای ‌حاضر نیست ارز خود را در بانک عرضه و بعد با چند برابر قیمت و مشقت‌های بسیار بخواهد نقدینگی مورد نیاز برای صادرات خود را از بانک‌ها یا مرکز مبادلات ارزی یا صرافی‌ها ، تهیه کند.

این اقدام نه به نفع صادرات کشورخواهد بود و نه در راستای حمایت از صادرکنندگان است؛ از طرفی ، در شرایطی که صادر کنندگان با تعدد بخشنامه‌های محدود کننده مواجه می شوند، جوایز صادراتی آنها قطع می شود و با نااطمینانی‌های به‌وجود آمده در حوزه صادرات دست و پنجه نرم می کنند، نباید عرصه را بیش ازاین برای فعالان اقتصادی تنگ کرد. دولت به دلیل بی‌نظمی‌های مالی و تصمیم‌های شتاب‌زده در حوزه پولی و مالی با کمبود ارز و عدم موفقیت در کنترل بازار ارز مواجه شده است و حال درتصمیم شتاب زده دیگر قصد دارد این بحران ارزی خود را با توسل به صادر کنندگان جبران کند.

اما باید به این نکته نیز توجه داشت، شاید صادر کنندگان قدیمی و قدر بتوانند با وجود نوسان‌های شدید در نرخ ارز ، بازهم مشتریان قدیمی خود را نگه دارند اما دیگر فعالان اقتصادی با این بحران‌ها به سمت ورشکستگی خواهند رفت. در این شرایط اینکه از صادر کننده خواسته شود ارز خود را تحویل دهد سیاستی خام و غیر کارشناسی است.

مردم سالاری:همه برای من و هیچی برای همه!

«همه برای من و هیچی برای همه!»عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم ارسلان عبدالله‌پور است که در آن می خوانید؛ چند روزی است که افزایش قیمت پسته نگرانی‌های زیادی را در بین مسؤولین! به وجود آورده است؛ جلسه پشت جلسه، کنفرانس خبری پشت سرهم، تشکیل ستادهای بازرسی و... تنها برخی از اقداماتی است که مسؤولین ذی‌ربط برای مهار افزایش قیمت پسته در پیش گرفته‌اند که الحق می‌شود گفت از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ ننمودند؛ انبارهای محل احتکار را یکی پس از دیگری برملا کردند، بر فروش آن قیمت گذاشتند، صادراتش را تا شش ماه آینده به تعویق انداختند (خدا می‌داند بعد از آن شش ماه قیمت آن تا چه میزان بالا می‌رود و آیا برنامه‌ای پس‌از این مدت دارند و یا به حال خود رها می‌کنند که سودجویان بیشتر از این فرصت استفاده نموده و بر سرمایه خود بیفزایند؟) انگار پسته و آجیل شب عید برای برنامه ریزان کشور از بسیاری از مشکلات جامعه که همه با آن درگیرند خیلی مهمتر است، مثل اینکه آنها از مردم رمیده و تافته جدا بافته از جامعه هستند، انگار از میان این مردم برنخاسته‌اند و شناختی از مردم خود ندارند که اینقدر سراسیمه و آشفته حال به دنبال جلوگیری از افزایش بی‌رویه قیمت پسته هستند، انگار پسته تنها کالایی بوده که در این چند سال دچار افزایش نجومی‌قیمت شده و فراموش کرده‌اند مرغ، برنج، خودرو، روغن و دهها قلم کالای دیگر همین سیر صعودی را به خود گرفتند در بازار کمیاب شدندو مسؤولان نیز جلسه گذاشتند قیمت‌گذاری و در برخی موارد به واردات آنها نیز اقدام نمودند. خلاصه این سیکل همچنان ادامه داشته و دارد و مسؤولان نگران از وضعیت پیش آمده سعی در حل کوتاه مدت آن می‌کنند در اینجا سخن از علل بوجود آمدن این مشکلات و تورم ایجاد شده نیست بلکه نکته حائز اهمیت عدم شناخت مسؤولان و نگرانی بی‌مورد آنها از شرایط پیش آمده است نگاهی هر چند اندک به بازار و مردم در این وضعیت، گویای همه چیز است ولی مسؤولین از این عمل بدون هزینه سرباز می‌زنند و مشاهده نمی‌کنند که با افزایش قیمت‌ها مردم به جنب‌و‌جوش بیشتری افتاده، همه سرحالند از اینکه اجناس و کالاهایشان را می‌توانند با قیمت‌های چند برابر گذشته بفروش برسانند. نگاه کنید به میزان تقاضا برای خودرو، برنج، مرغ و تخم‌مرغ، مسکن و زمین‌های مسکونی و تجاری همه حاکی از این است که جامعه نه تنها از افزایش قیمت‌ها نگران نیست بلکه هر روز بهتر از دیروز تعداد معاملات بیشتر شده و مشتاقانه در پی خرید هر چه بیشتر آنها هستند و گویا مردم مسابقه‌ای برای خرید و فروش اجناس در میان خود برپا نموده اند در این میان عده زیادی بر میزان سرمایه‌شان می‌افزایند و تنها طبقات پایین جامعه خصوصاً کارمندان دون پایه شاغل در بخش دولتی و خصوصی هستند که فقط زیان می‌بینند – البته با این تورم تعریف شغلشان در جامعه به شغل کاذب تغییر یافته است- والا بقیه جامعه از این فرصت‌ها استفاده کرده و بر میزان سرمایه خود افزوده اند به عبارتی دیگر پولدارها پولدارتر شده و فقیران فقیرتر. پس نتیجه می‌توان گرفت اگر مسؤولین اضطراب و پریشان حالی خود را رسانه‌ای نکنند و به مردم انتقال ندهند مردم همچون نیاکان خود و همانند خصلت جدانشدنیشان که در طول تاریخ همراهشان بوده است سازگارتر از قبل به زندگی خود ادامه می‌دهند.

همه می‌دانیم از هر زاویه که به ایران بنگریم کشاورزی و زراعت پیشگی مشاهده می‌گردد و بنا به عقیده برخی این زراعت پیشگی خود یکی از عوامل سازگاری ایرانیان در طول تاریخ بوده است که نوسان‌های متناوب سالیانه و حتی روزانه در این سال‌های اخیر قدرت تحمل و سازگاریشان را با شرایط سخت افزایش داده است و قناعت پیشگی را به ایرانیان آموخته است. یکی از دردهای مزمن جامعه ما حس خودبینی، زندگی و منافع شخصی و عدم توجه به غیر است که سا‌ل‌هاست درهای پیشرفت و توسعه را بر روی ما بسته و نگاهی به درون خود نمی‌اندازیم و راه چاره‌ای را از درون پیدا نمی‌کنیم و علت عقب‌افتادگی و عدم پیشرفت خود را فقط به گردن عوامل بیرونی می‌اندازیم البته عوامل خارجی بی تأثیر نبوده ولی تنها عامل نیز نیست. وظیفه انسانی و حتی دینی خود نمی‌دانیم که در این شرایط اقشاری در بین ما هستند که برای خوردن سالی یکی دو بار از اقلامی‌که خوراک روزانه برخی‌هاست در حسرت به سر می‌برند. ایرانیان عادت دارند بیشتر جیب خود را پرکنند حالا به هر قیمتی که باشد و نگران حال همسایه، فامیل و یا انسان‌های اطرافشان نیستند. خلاصه شعار همه برای یکی، یکی برای همه به فراموشی سپرده شده و بجای آن همه برای من و هیچی برای همه در روح و کالبد ایرانیان جا خوش کرده و انگار به این زودیها نیز قصد سفر ندارد.

تعاون و همکاری را از یاد برده ایم و به‌جای آن بی‌انضباطی و سوءاستفاده از همدیگر را مهم می‌پنداریم و از این اعمال نیز خوشحال وخرسندیم. خلاصه اگر بخواهیم خصوصیات ایرانیان را یکی یکی بشماریم کتاب‌ها لازم و زمان بسیاری را خواهد طلبید که از عهده این نوشته خارج است و هدف از این سخنان تنها یادآوری نکاتی هر چند کهنه ولی می‌تواند برای برنامه‌ریزان کشورخالی از لطف نباشد که در حالیکه مردم خوب ایران بی‌خیال و سازگارند نگرانی و پریشان حالیشان بیهوده است.

شایان ذکر است که کارمندان زیر دست همان برنامه‌ریزان و مسؤولان که مضطربانه در حال ارائه راهکار جهت جلوگیری از افزایش قیمت‌ها هستند و البته تاکنون نتوانسته‌اند، چشم به تصمیمات آنها دارند که آیا حقوق پایه همانند قیمت کالاهای مصرفی سه چهار برابر می‌شود و یا همانند سال‌های قبل تنها شاهد افزایش پنجاه شصت هزار تومانی حقوق خود می‌شوند؟ بیایید با کنار گذاشتن حس خودبینی و منافع شخصی، تحولی هر چند کوچک در حیات ملی‌مان بوجود آوریم تا پسته‌ها و بازار، خنده خود را از این مردم دریغ ننماید.

شرق: ورزش و دیپلماسی

«ورزش و دیپلماسی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سیدمصطفی هاشمی‌طبا است که در َآن می‌خوانید؛حضور تیم‌ملی کشتی آزاد ایالات متحده در مسابقات جام‌جهانی تهران، بار دیگر نگاه‌ها را به برقراری سطحی از ارتباط میان این کشور با جمهوری اسلامی ایران جلب کرد. بعضا دیده شده آنهایی که هنگام این نوع دیدارها در مسابقات ورزشی از جمله کشتی، فوتبال، والیبال و... به فکر امکان شکل‌گیری مذاکره میان دو کشور هستند، به «دیپلماسی پینگ‌پنگ» اشاره دارند. این اصطلاح به گفت‌وگوهای پنهانی ایالات متحده آمریکا و چین در اواسط دهه ۱۹۷۰گفته می‌شود که دو کشور به دلیل نداشتن رابطه رسمی، یک تورنمنت پینگ‌پنگ برگزار کردند تا به بهانه آن گفت‌وگو کنند.

اما باید به این نکته توجه داشت که چینی‌ها پیش از آن در جریان مذاکرات صلح ویتنام گفت‌وگوهایی را با آمریکایی‌ها شروع کرده بودند. به هر حال در آن تیم پینگ‌پنگ آمریکایی‌ها چند دیپلمات‌ نیز حضور داشتند که مخفیانه با مقامات چینی گفت‌وگو کردند. شرایط ایران اما کاملا متفاوت است. ایالات متحده خواسته‌هایی از ایران دارد که موضوعاتی مثل یک رقابت ورزشی نمی‌تواند باعث نادیده‌گرفتن این توقعات زیاده‌خواهانه شود.

آنها عنوان کرده‌اند ایران در موضوع هسته‌ای باید تسلیم بی‌قیدوشرط آنها شود. ممکن است برخی افراد، انرژی هسته‌ای را برای ایران ضروری ندانند اما همان افراد، حمایت آمریکا از کشوری در نزدیکی ما با صدها کلاهک هسته‌ای و در عین حال، محروم‌کردن ایران از دانش صلح‌آمیز آن را تبعیض آشکار می‌دانند. طرف آمریکایی از ایران خواسته از مسلمانانی که در فلسطین و لبنان در معرض تعرض دایمی اسراییل قرار دارند، حمایت نکند و مسوولان مربوطه حتی برای یک سخنرانی به این کشورها سفر نکنند.

مشخص است این نگرش با یک مسابقه ورزشی قابل رفع نیست. در زمان تصدی مسوولیت ورزش، بارها با مسوولان و ورزشکاران ایالات متحده گفت‌وگو کردم. آنها پس از شنیدن استدلال‌های ما بر این باور بودند که برخی خواسته‌های دولتشان، قابل توجیه نیست که البته ممکن است این فقط یک پاسخ به استدلال ما باشد و نه اعتقاد آنها. حتی در یک اجلاس با «اندرو یانگ»، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل در این‌باره سخن گفتم و او تاکید داشت که برخی خواسته‌های آنها زیاده‌خواهانه است اما ایران هم در تحریک احساسات ضدآمریکایی موثر است.
 
به رغم اینکه گفته می‌شود مباحث سیاسی نباید بر حوزه ورزش سایه بیفکند با این حال چند بار از ورزشکاران ایرانی هنگام ورود به ایالات متحده انگشت‌نگاری شده است. اما ما طبق آموزه‌های دینی خود، تکریم میهمان را یک وظیفه دانسته و همواره آن را به نحو احسن انجام داده‌ایم، در حالی که مشابه آن در کشور آمریکا کمتر دیده شده است.

بنابراین ورزش شاید دریچه‌ای برای بهبود رابطه میان دو ملت و حتی دستگاه سیاسی دو کشور باشد اما به تنهایی نمی‌تواند در چنین حوزه‌هایی اثرگذار باشد. تصمیم‌گیری درخصوص رابطه با این کشور در اختیار مقامات عالی‌رتبه کشورمان است و آنها در زمان لازم در این خصوص موضع‌گیری کرده‌اند. در عین حال تاکید بر احترام به ملت آمریکا، همیشه در دستور کار نهادهای رسمی ایران بوده و تیم‌ملی کشتی آزاد این کشور هم از این قاعده مستثنی نیست.

بهار:پدیده «چینیسم» و اقتصاد ایران

«پدیده چینیسم و اقتصاد ایران»عنوان سرمقاتله روزنامه بهار است که در آن می‌خوانید؛باید این نکته را باور کرد که اقتصاد ایران درگیر یک تنش یا تقابل یا به مفهوم دقیق‌تر، رویارویی تنگاتنگ با دنیای توسعه‌یافته شده است و در این فضای تازه گروهی از کشورها، با کارکرد قوی در اقتصادی جهانی سعی بر آن دارند تا ارزش‌افزوده را در کل اقتصاد ایران، در گیره قرار دهند. این یک واقعیت است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. تحریم‌های تحمیلی بدون تعارف ترکش‌های این رویارویی اقتصادی هستند که هر روز بیشتر از دیروز شاخص‌های اقتصادی را در مدار توسعه ایران نشانه می‌روند.

در واقع کار به جایی رسیده است که هیچ‌کس نمی‌تواند نتیجه رویارویی این دسته با اقتصاد ایران را نادیده بگیرد ولی با همه این حرف‌ها یک مولفه را نباید نادیده گرفت. اندیشمندان توسعه نوین در دنیای امروز بر این باورند که یک اقتصاد را در بدترین شرایط و در سیاه‌ترین ضوابط با اتکا به عقلانیت و متون علمی می‌توان نجات داد و از سقوط شاخص‌ها جلوگیری کرد.

این ادعا به این مفهوم که اگر تمام اقتصاد جهانی لشکری بزرگ شود و در مقابل اقتصاد ایران صف‌آرایی کند با تکیه بر سلاح عقلانیت و پتانسیل‌های موجود در اقتصاد ایران می‌توان از عهده مقابله با آن به نحو احسن بر آمد. اما آیا در اقتصاد ایران هم‌، چنین تکیه‌گاهی به مفهوم واقعی کلمه شکل گرفته است؟ به نظر می‌رسد که نمی‌توان با قاطعیت از وجود این ابزارها و استفاده از مدیریت توانا در اقتصاد ایران سخن گفت.

این ادعا را اما تصمیم‌گیری‌های موجود در اقتصاد کشور در بهترین شکل به اثبات می‌رسانند. مثلا دیروز اعلام شد که از این به بعد پول چینی یکی از ارزهای اصلی در مرکز مبادلات ارزی خواهد بود و وارد‌کنندگان می‌توانند با استفاده از پول چینی گره‌های موجود در تجارت خارجی را باز کنند.

در نگاه نخست به نظر می‌رسد که مسئولان اقتصادی کشور برای چیره شدن بر جنگ اقتصادی تکیه گاهی به نام پول چینی را برای اقتصاد برون‌مرزی کشور طراحی کرده‌اند ولی وقتی در این تصمیم عمیق می‌شویم پرسش‌های زیادی است که هریک از آن‌ها می‌توانند نشان‌دهنده وجود یک چالش بزرگ برای اقتصاد کشور باشند. آیا واقعا راه دیگری برای پر کردن کمبودهای ارزی وجود نداشت که رییس‌کل بانک مرکزی با قاطعیت استفاده از پول چینی را در تجارت خارجی اعلام می‌کند یا به عبارتی آغاز مبادله با پول چینی در اقتصاد ایران کلید می‌خورد؟ شک نباید کرد که وقتی شناسنامه تجارت خارجی کشور با پول چینی جلد می‌شود در واقع قرار است تا از این به بعد بخش بزرگی از تجارت برون‌مرزی ایران خارج از گود رسمی و پر قدرت اقتصاد جهانی به کار خود ادامه دهد. البته در حال حاضر بازار در اقتصاد ایران تا حد زیادی در اختیار کالاهای چینی قرار دارد و تولید‌کنندگان نیز هر روز با صدای بلندتری از واردات بی‌رویه کالاهای چینی گله می‌کنند.

 وقتی وارد‌کنندگان نیز مجبور شوند تا با پول چینی تجارت کنند، می‌توان این‌گونه برداشت کرد که از این به بعد حتما قرار است تا چین اصلی‌ترین مرکز خریدهای خارجی برای اقتصاد ایران شود. به نظر می‌رسد برای مقابله با هجمه‌های جهانی اقتصاد باید به بیش از هر زمان دیگری اعتماد کرد. در دنیای امروز ظرف سیاست و اقتصاد را از هم جدا می‌کنند. این جدایی را چینی‌ها آزمایش کرده‌اند و امروز به واسطه بسط آزادی‌های اقتصادی توانسته‌اند ویترین‌های اقتصادی دنیا را در اختیار بگیرند.

مسئولان اقتصادی ما نیز چاره‌ای ندارند تا به عینک علم و تکیه بر اندیشه اقتصادی این تجربیات را واکاوی کنند تا به جای آن‌که اسیر گرداب اقتصاد چینی شوند راه دیگری برای مقابله و سنگ‌اندازی‌های اقتصادی پیدا کنند. شک نباید کرد پتانسیل‌های اقتصادی ظرفیت این را دارند که اگر مورد استفاده قرار بگیرند اقتصاد ایران را از پدیده «چین‌ایسم» نجات دهند.

ساده‌ترین راه حتما بهترین راه نیست. این کاملا درست است که اقتصاد ایران گرفتار تنگ‌نظری و تحمیل‌های جهانی شده است اما آیا برای دور شدن از این تنگ‌نظری‌ها باید خود را در چاه اقتصاد چین رها کنیم؟ به نظر می‌رسد عقلانیت و مدیریت کارکردگرا در اقتصاد پاسخ مثبتی برای این پرسش نداشته باشد.

ابتکار: ضرورت تشدید ریسک آمریکا در مقابل ایران

«ضرورت تشدید ریسک آمریکا در مقابل ایران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم دکتر ناصر هادیان است که در آن می‌خوانید؛چالش کنونی ایران و آمریکا یکی از مهم ترین موضوعات مطرح در عرصه بین‌المللی است. هر چند ایران و آمریکا در سه دهه گذشته فاقد مناسبات دیپلماتیک رسمی بوده اند و به نوعی رویارویی با یکدیگر پرداخته اند ولی هیچ گاه این مسئله به شکل کنونی جدی نبوده است. به هر حال ایران و آمریکا کم کم به زمانی نزدیک می‌شوند که باید به تصمیمات جدی در مورد یکدیگر اقدام کنند. برخی از کارشناسان مهم ترین پرونده پیش روی اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود را مسئله ایران می‌دانند و برخی نیز سال 2013 را سال ایران نامیده اند.

در این گفتار تلاش می‌کنم در ابتدا با توجه به شرایط کنونی در روابط ایران و آمریکا، مشکل تداوم وضعیت فعلی برای ایران را مورد اشاره قرار دهم، سپس با توجه به مذاکرات کنونی 1+5 و مطرح شدن بحث مذاکره دوجانبه ایران و آمریکا، به چگونگی مذاکرات احتمالی میان ایران و آمریکا می‌پردازم و در نهایت به سیاست مهار ایران از سوی آمریکا و نحوه مواجهه ایران با این مسئله را مورد توجه قرار می‌دهم.

بازی با ریسک بالا
وقتی به شرایط کلی مناسبات ایران و آمریکا توجه کنیم در می‌یابیم که بازی که بین این دو کشور در حال حاضر در جریان است با ریسک پایین برای آمریکا و با هزینه بالا برای ما دنبال می‌شود و بر این اساس آمریکا با کسب منافع بیشتر در حال دستیابی به اهداف خود است و ایران با از دست دادن منافع بیشتری، روز به روز بیشتر بازنده این بازی محسوب می‌شود. با توجه به این مسئله برای آمریکا دلیلی وجود ندارد که به تغییر رویکرد و سیاست آمریکا در قبال ایران اقدام کند.

بر این اساس است که اجماعی در ساختار و تشکیلات امنیتی اطلاعاتی آمریکا شکل گرفته مبنی بر این که به اسرائیل فشار وارد کنند که حمله نظامی باید از دستور کار خارج شود؛ چرا که سیاست کنونی، مبتنی بر تحریم‌های شدید و خرد کننده، در حال کار کردن و جواب دادن است. در مقابل می‌بینیم که بازی و رویکرد ما در مقابل آمریکا عکس العملی است؛ یعنی ما در مواجهه با فشاری که آمریکا به ما وارد می‌کند و اجماعی که این کشور علیه ما ایجاد کرده است و تحریم‌های سنگینی که اعمال کرده ما فقط واکنشی پاسخ می‌دهیم.

به عبارت ساده تر، در حال حاضر ما ضربه‌های آمریکا را می‌خوریم و خوشحالیم که این ضربات برای ما کاری و تمام کننده نیست و در مقابل هیچ ضربه ای هم به آمریکا نمی‌زنیم. اگر بخواهم صریح تر اشاره کنم، ما فقط چون هدف حمله نظامی قرار نمی‌گیریم خوشحالیم ولی این مسئله تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد؟ کی و کجا قرار است این بازی که به ضرر ایران تداوم می‌یابد، ختم شود؟ به نظر نمی‌رسد که ما در حال انجام اقدامات خاصی باشیم که از این وضعیت خارج شویم ولی به نظر من ایران باید این بازی را تغییر دهد.

در این بازی که آمریکا برای ما طراحی کرده است هزینه و فایده باید تغییر کند. من به این که ما چه کارهایی می‌توانیم بکنیم اشاره نمی‌کنم ولی هزینه - فایده آمریکا و ایران در این معادله باید تغییر کند. یعنی عوامل موثر در این ماتریس باید تغییر کند تا کل مسئله عوض شود. قطعا تداوم این بازی که طراحی آمریکاست به نفع ایران نیست ما باید به نحوی بازی تغییر دهیم که ریسک ما کاهش یابد و ریسک طرف مقابل افزایش پیدا کند.

دستور کار جامع برای مذاکرات
سالهاست که این بحث وجود دارد که ایران و آمریکا باید دست به معامله و توافقی جامع (grand bargain) بزنند. این بحث را من برای اولین بار در سنای آمریکا مطرح کردم که دستور کار مذاکرات ایران و آمریکا باید جامع باشد و نه محدود. یعنی به هیچ وجه نفع ایران در این نیست که به تعامل و توافق گزینشی با آمریکا دست بزند. این که این تعامل و توافق بر سر مسائل موردی همچون پرونده هسته ای ایران یا وضعیت عراق یا شرایط افغانستان یا مبارزه تروریزم باشد درست نیست؛ بلکه تعامل ما باید همه جانبه باشد و مسائل ما با آمریکا باید به صورت اساسی و کلی حل شود. طبیعی است که بعضی مسائل برای آمریکا اورژانسی بوده است؛ مثلا وضعیت نیروهای آمریکایی در عراق.

این مسئله برای آمریکاییها فوری بود بنابراین سراغ ایران آمدند و مذاکره کردند تا این مسئله حل شد ولی ما نتوانستیم استفاده لازم را از این شرایط اورژانسی آمریکا در عراق ببریم. در بعضی از مسائل مثل افغانستان، آمریکا هنوز مسئله دارد ولی مشکل اورژانسی در روابط ایران و آمریکا نیست که نیاز باشد که به سرعت حل شود.

در حال حاضر مسئله هسته ای ایران موضوعی است که موجب شده ما به عنوان یک بازیگر بین‌المللی مطرح شویم و آنها علاقه مند به حل این مسئله هستند. اگر قرار باشد که ما در تعامل و مذاکرات فقط مسئله هسته ای را حل کنیم اشتباه بزرگی مرتکب می‌شویم. همه مسائل باید روی میز باشد؛ اعم از دغدغه‌ها و مسائل آنها و دغدغه‌ها و مشکلات ما. ممکن است که ما در این مذاکرات برای حل هر کدام از مسائل کمیته‌های جداگانه و مجزا تشکیل دهیم ولی این به این معنا نیست که مسائل از هم جدا شوند و برخی حل شوند و برخی باقی بمانند؛ بلکه همه مسائل باید به صورت جامع و کامل حل شوند.

خوشبختانه علائمی وجود دارد که آمریکایی‌ها نیز در حال حاضر به دلایلی به چنین جمع بندی رسیده اند که مذاکرات با ایران باید جامع باشد. مقاله اخیر دنیس راس (Dennis Ross) در این رابطه قابل توجه است. دنیس راس چهره برجسته ای در سیاست گذاری آمریکا در امور خاورمیانه و خصوصا موضوع ایران محسوب می‌شود. او در بین دموکرات‌ها جایگاه قابل اهمیتی دارد ودر حلقه اول کاخ سفید و تیم اوباما بود.

راس دیدگاه‌های عمل گرایانه دارد، و همیشه قسمت‌های منفی را برجسته می‌کند؛ با این حال به نظر من با او می‌توان به توافق رسید؛ چرا که یک مذاکره کننده برجسته است. تزی که او در این مقاله مطرح کرد این بود که باید در حال حاضر به ایران یک پیشنهاد جامع، کلی و اساسی بدهیم؛ این گزینشی حل کردن مسائل بی فایده است؛ ولی اگر ایران پاسخ نداد سراغ گزینه نظامی برویم. او بحثی را مطرح می‌کند با عنوان more for more که در مقاله ماه گذشته نیویورک تایمز در مورد مذاکره ایران و آمریکا نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این یعنی ما بیشتر امتیاز می‌دهیم و شما بیشتر عمل کنید. این مسئله به همان تعامل جامع (comprehensive engagement) نزدیک است. بنابراین در حال حاضر چنین گرایشی در آمریکاییها نیز وجود دارد. بنابراین اگر قرار باشد مذاکراتی بین ایران و آمریکا برقرار شود، دستور کار این مذاکرات باید جامع باشد و دستور کار گزینشی به نفع ما نیست.

سیاست مهار ایران
دعوایی که در حال حاضر در آمریکا در جریان است این است که هم جمهوری خواهان و هم دموکرات‌ها در آمریکا می‌گویند مهار ایران سیاست آمریکا نیست. منظور آنها از این سیاست این است که ما نمی‌خواهیم ایران به سلاح هسته ای دست یابد و سپس چون شوروی او را مهار کنیم. در مقابل نظریه پردازانی همچون کنت والتز، از تئوری پردازان برجسته روابط بین المل و همچنین استفان والت و جان مرشایمر معتقدند هسته ای شدن ایران به معنی تسلیحاتی آن به ثبات در خاورمیانه کمک می‌کند و چونانچه نیاز باشد مهار ایران ممکن است. در واقع سیاست مهاری که امروز مطرح می‌شود در مقابل نگاه افرادی چون والتز است و بر این مبناست که ایران نباید سلاح هسته ای داشته باشد.

از سوی دیگر اسرائیل تاکید می‌کند که ایران اساسا نباید قابلیت (capability) تولید سلاح‌های هسته ای داشته باشد. یعنی خط قرمز اسرائیل، غنی سازی اورانیوم است و به این دلیل خواهان تعطیلی کار در فوردو است. باید توجه داشت که به نظر من فوردو برای ما از اهمیت خاصی برخوردار است و ما می‌توانیم سر نطنز معامله کنیم ولی بر سر فوردو به هیچ وجه نباید معامله کنیم. چون فوردو به ما نوعی از بازدارندگی را می‌دهد. بنابراین آمریکاییها می‌گویند ما اساسا نمی‌خواهیم ایران سلاح هسته ای داشته باشد که آن را مهار کنیم. آنها تاکید می‌کنند که مهار سیاست آمریکا نیست، بلکه سیاست آمریکا این است که ایران سلاح هسته ای نداشته باشد و حتی با جنگ مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته ای می‌شود.

اما من مهار را در ارتباط دیگری به کار می‌برم. یعنی به معنایی که مورد اشاره قرار گرفت مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. به نظر من از زمان رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین آمریکا و کاندولیزا رایس، وزیر خارجه سابق آمریکا، «مهار» در کنار تعامل گزینشی مهم ترین خطوط سیاست خارجی آمریکا در مورد ایران بوده است. چنانچه اشاره کردم، این سیاست مهار با مهار ایران از منظر هسته ای متفاوت است. در این مهار انزوای دیپلماتیک، اعمال تحریم‌های گسترده و ائتلاف سازی علیه ایران در منطقه دنبال می‌شود.

چنین سیاست‌هایی به طور پراکنده همواره در رویکرد آمریکا در قبال ایران وجود داشته ولی از زمان گیتس و رایس به صورت منسجم به عنوان سیاست آمریکا دنبال شده است. توجه داشته باشیم که در کنار این سیاست مهار، تعامل گزینشی هم وجود داشته است، هرچند این تعامل گزینشی روز به روز کاهش می‌یابد و بیشتر بر مهار تاکید می‌شود. متاسفانه سیاست ما در مقابل این سیاست نیز، فقط واکنشی بوده است؛ یعنی سیاست ما ضد مهار(counter containment) بوده است. من این را قبلا در مقاله ای مفصل بحث کرده ام که سیاست ما خلاقانه و ابتکاری نبوده است و فقط دست بسته نشسته ایم و به سیاست‌های آنها عکس العل نشان می‌دهیم. مثلا آنها ایران را تحریم می‌کنند و ما فقط دنبال این هستیم که سیاست تحریم را دور بزنیم. این رویکرد واکنشی و منفعلانه باید عوض شود. باید دید استراتژیک داشت و رصد کرد که چه اتفاقاتی در حال وقوع است و سیاست مبتکرانه ای را در مقابل تحرکات آنها طراحی کرد.

جنگ با ایران
بحث اقدام نظامی در مورد ایران سالهاست که مطرح می‌شود. به این دلیل شاید بسیاری پرداختن به آن را بی معنا می‌دانند. ولی برای من بسیار اهمیت دارد که حمله ای به ایران به وقوع نپیوندد. ممکن است که من بر اساس محاسبات و تحلیل‌های خودم بگویم که جنگ رخ نمی‌دهد؛ چرا که بر اساس دلایلی که ذکر کردم احمقانه است که آمریکا و اسرائیل دست به اقدام نظامی علیه ایران بزند. اما بنا کردن سرنوشت کشور بر اساس تحلیل‌های شخصی، امری به غایت اشتباه است. نباید بر اساس تحلیل بگوییم این اتفاق نمی‌افتد و خیالمان راحت باشد. درست است که باید مسائل منطقه و جهان را تحلیل کرد ولی باید در نظر گرفت که حتما جنگ در هر شرایطی ممکن است. من بیش از آن که نگران جنگ برنامه ریزی شده باشم، نگران جنگ حادثه ای و تصادفی هستم.

به هر حال شرایط کنونی بحرانی است و ما به طور مداوم در حال تفسیر و تحلیل اعمال یکدیگر هستیم، ناگهان اتفاقی می‌افتد که شرایط جنگ را مهیا می‌کند. مثلا آمریکا موشکی بفرستد یا یک قایق تندروی ما به سمت آنها برود و در محیط پرتنش کنونی عمل خصمانه تفسیر شود و عکس العمل تندتری صورت گیرد و با افزایش تنش‌ها جنگی به وقوع بپیوندد که هیچ کس برای آن برنامه ریزی نکرده بود. بنابراین ما باید مراقب باشیم که جنگ تصادفی رخ ندهد که اصلا چنین جنگی به صلاح کشور و نظام نیست. اما برای مقابله با جنگ احتمالی ما سه مرحله را باید در نظر بگیریم وبرای آن طرح ریزی کنیم: اول پیشدستی (preemption) دوم بازدارندگی (deterrence) و سوم بحث تلافی (retaliation).

الف) پیشدستی: به نظر من در مورد اسرائیل بحث پیش دستی از اهمیت برخوردار است. باید موقعیت ایران را در مقابل اسرائیل در نظر گرفت. من قبلا بحثی را در مورد موازنه و ناموازنه در منطقه خاورمیانه و زیر منطقه خلیج فارس طرح کرده ام. در منطقه خاورمیانه ناموازنه ای وجود داشته که اسرائیل به صورت قدرت هژمون (مسلط) عمل می‌کرده است و لیکن شرایط منطقه در یک دهه اخیر به گونه ای پیش رفت که این ناموازنه به نوعی موازنه تبدیل شده است. این تغییر البته در عالم واقع رخ نداده بلکه از نظر ادراک (perception) به وقوع پیوسته است. در دنیای سیاست هم معمولا بر اساس ادراک تصمیم گیری می‌شود و نه بر اساس واقعیت. به عبارت دیگر درکی در سطح منطقه در حال شکل گیری است که بر اساس درک از موازنه است. در حالی که این درک درست نیست؛ یعنی حتی اگر ما سلاح هم داشته باشیم، توان ضربه زنی دوم را نداریم در حالی که اسرائیل دارای این قابلیت است.

بنابراین در عالم واقع مسئله تغییر موازنه درست نیست. اما با این وجود، اسرائیل نمی‌خواهد در سطح درک و مفهوم هم توازنی بین ایران و اسرائیل شکل گیرد. وقتی به صورت کلان نگاه می‌کنیم می‌بینیم که اسرائیل هر روز ما را تهدید می‌کند و کشورهای غربی اسرائیل را از دست زدن به حمله نظامی به ایران بر حذر می‌دارند. این نشان می‌دهد که اسرائیل قدرتی دارد که می‌تواند دست به چنین اقدامی بزند. در مقابل این تهدیدات ما فقط می‌گوییم دست به اقدام بازدارنده یا تلافی جویانه خواهیم زد. ما باید به این دقت کنیم که چگونه فضا و موضوع چارچوب بندی (framing) می‌شود. به نظر من ما باید این چارچوب بندی را تغییر دهیم. بنابراین در مورد اسرائیل، بحث پیش دستی مهم است.

یعنی ما باید بگوییم که ما اگر یقین کنیم که اسرائیل قرار است به ما حمله کند ما می‌توانیم دست به رویکردهای پیش دستانه بزنیم. این مسئله می‌تواند خیلی مبهم طرح شود؛ دلیلی ندارد که باز شود. ادبیات بین‌المللی در این زمینه وجود دارد که مخصوصا مسئله مبهم گذاشته می‌شود که طرف مقابل حدس بزند. در این زمینه قابلیت‌های زیادی وجود دارد. یهودیان ایرانی تباری که در اسرائیل هستند و تعلق خاطری به ایران دارند؛ یا توان حزب الله، به خصوص ارسال هواپیمای بدون سرنشین به اسراییل می‌توانند مطرح شوند. حداقل بحث این مسئله باید باز شود؛ البته این بحث نباید از سوی دولت طرح شود و می‌تواند به صورت غیر رسمی و از زبان افراد غیر مسئول طرح شود.

ب) بازدارندگی: به نظر من، ما به دو نوع بازدارندگی باید توجه کنیم: هم بازدارندگی سخت و هم بازدارندگی نرم. از سوی دیگر بازدارندگی تاکتیکی و استراتژیک هم داریم. در مورد بازدارنگی سخت ما باید زیرساخت‌هایی را درست کنیم درجاهایی که توان پاسخگویی و ضربه زنی به منابع تهدید کننده و یا موتلفین آن‌ها را داشته باشد. مثلا در افغانستان، لبنان، آذربایجان، سوریه و... باید زیرساخت‌هایی درست کنیم که حالت بازدارندگی داشته باشد. علاوه بر این توانایی موشک ایران، نوع دیگری از بازدارندگی سخت است. اما به نظر من بازدارندگی نرم خیلی مهم است. در مورد بازدارندگی نرم باید به این نکته توجه داشت که اولا شعارهای تند بد نیست ولی باید عقلانی و باورکردنی (credible) باشد. ما باید توان قابل باور خود را اعلام کنیم؛ یعنی وقتی شعار می‌دهیم که ما در عرض یک ساعت طرف مقابل را نابود می‌کنیم، همه نفهمند که این بلوف است و قابل باور نباشد.

دوما آزادی و دموکراسی در ایران اگرچه به صورت ارزش و فی ذاته مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد ولی امروز از نظر بازدارندگی برای ما اهمیت دارد. یعنی این مسئله، عاملی است که می‌تواند طرف ما را از عملیات باز بدارد. مثلا امروز، آزادی زندانیان سیاسی، نه تنها به عنوان یک ارزش مطرح است بلکه امروز به عنوان یک عامل بازدارنده اهیمت دارد.

در شرایط کنونی کشور، این اقدام، عملی به شدت خردمندانه است. سوما ما باید آمادگی خود را برای تغییر بعضی رفتارها نشان دهیم. یعنی باید به طرف علامت‌هایی نشان دهیم که حاضریم کارهایی را انجام بدهیم. این مسئله می‌تواند به شکاف در بین قدرت‌های بزرگ در مورد ایران منجر شود. بنابراین اعلام آمادگی برای تغییر برخی از رفتارها، می‌تواند عامل بازدارنده ای محسوب شود. نکته چهارم در مورد بازدارندگی این است که ما باید طرح کنیم که پاسخ ما متناسب (proportionate) نخواهد بود. بحث تناسب و عدم تناسب بحث جا افتاده ای در روابط بین‌الملل است. این مسئله مهم است که طرف ما بداند که در صورت حمله پاسخ ما غیر متناسب (disproportionate) خواهد بود.

نکته دیگری که باید اعلام کنیم این است که در صورت حمله چه تعداد افراد کشته خواهند شد. مطالعه ای اخیرا خسرو بایگان سمنانی، پژوهشگر ایرانی ساکن یوتای آمریکا انجام داده بود و اشاره کرده بود که در صورت حمله به تاسیسات هسته ای نظنز و اصفهان ده‌ها هزار نفر از مردم اصفهان کشته خواهند شد. ما روی این مسئله مانور لازم را انجام ندادیم. غرب نمی‌تواند مدعی شود که این کشته‌ها حاشیه ای و غیر عمد (collateral) بوده است. وقتی می‌داند که در صورت حمله این تعداد کشته می‌شوند، دیگر نمی‌تواند بگوید که این قربانیان غیر عمد و به صورت حاشیه ای کشته شده اند. بنابراین به عنوان یک عامل بازندارنده این مسئله به صورت صریح و مشخص مطرح شود.

علاوه بر این، باید اعلام شود که چنانچه حمله ای به ایران صورت گیرد کارکنان و بازرسان آژانس از ایران اخراج می‌شوند. این مسئله در محاسبات آنها در نظر گرفته می‌شود که اگر به ایران حمله کنند ایران قطعا به دنبال سلاح خواهد رفت. پس اعلام از قبل به این که درصورت حمله کارکنان آژانس از ایران اخراج خواهند شد تقویت این ظن خواهد بود که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته ای خواهد رفت و این مسئله در تصمیمات آنها موثر خواهد بود.

ج) تلافی: به هر حال چنانچه اقدامات ما در مورد پیش دستی و بازدارندگی موفق نبود و حمله ای به ایران صورت گرفت به هیچ وجه مصلحت ما در گسترش سطح درگیری نیست و قطعا ما نباید جنگ را از هر منظری گسترش دهیم. عده ای طرح می‌کنند که اگر اسرائیل حمله کرد ما باید آمریکا را بزنیم و.... در حالی که به اعتقاد من گسترش دامنه جنگ قطعا به نفع ما نیست. حتما و حتما اگر اسرائیل طرف ما بود جنگ را نباید به آمریکا گسترش دهیم. اینجا صبر استراتژیک معنا می‌یابد؛ خیلی وقت‌ها این اتفاق افتاده که ما را زده اند و ما صبر پیشه کرده ایم و در موقع مناسب تلافی کرده ایم.

مبنای تصمیم گیری ما برای تلافی، باید منافع ما باشد و نه ضربه به طرف مقابل. حتی این که ما به آمریکا ضربه جدی بزنیم و افراد زیادی از آنها را بکشیم ولی آنها با ضربات خود کشور ما را سالها عقب بیندازند به نفع ما نیست. درست است که آمریکا، به واسطه اقدامات تلافی جویانه القاعده و حزب بعث در عراق و افغانستان هزینه‌های زیادی پرداخت کرده است، ولی مسئله این است که افغانستان و عراق هستند که تا دهه‌ها با مشکلات ناشی از جنگ مواجهند و نه آمریکا. بنابراین اگرچه ما در مرحله بازدارندگی اعلام می‌کنیم که در صورت حمله پاسخ نامتناسب خواهیم داد ولی در مرحله عمل به هیچ وجه نفع ما در گسترش دامنه جنگ نیست.

حمله احتمالی اسرائیل را نباید به آمریکا تعمیم دهیم و آمریکا را وارد جنگ کنیم. اسرائیل حمله ای که ممکن است انجام دهد محدود است و ما نیز می‌توانیم با شلیک موشک پاسخ بدهیم ولی در عالم واقع این که جنگ را گسترش دهیم و مثلا با اقداماتی منجر به ورود آمریکا و عربستان به جنگ شویم خلاف صریح منافع ملی ماست و چنانچه آمریکا هم به ایران حمله کند نفع ما در گسترش جنگ نمی‌باشد؛ حتی عملیات تلافی جویانه ما نیز الزاما نباید بلافاصله باشد. صبر و تدبیر استراتژیک احتمالا در چنین مواقعی بهتر می‌تواند منافع ما را حفظ کند. البته بستر لازم برای اتخاذ چنین سیاستی از قبل باید تمهید گردد. انشاء الله با اتخاذ تصمیم‌های درست و کاربست تدبیرهای استراتژیک احتمال و امکان وقوع جنگ را کاهش داده و همزمان منافع ملی را نیز تامین می‌کنیم.

دنیای اقتصاد:ضرورت استراتژی توسعه صنعتی

«ضرورت استراتژی توسعه صنعتی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن می‌خوانید؛داشتن نقشه راه در زمانه‌ای که فضای اقتصادی دنیا به شدت رقابتی است امری واجب است. اصولا بدون یک راهبرد مشخص در هر موضوعی، صرف انرژی گاهی نتایج حتی عکس می‌دهد.

با تسهیل ارتباطات در اقتصاد جهانی و قوانین متعارف موجود در نظامات رقابتی امکان حیات جز با یک برنامه درازمدت که شامل جزئیات کاملی باشد، امکان‌پذیر نیست.

بستن مرزها از طریق تعرفه‌های بالا و یا ممنوعیت واردات جز تحمیل فشار بر مردم و عقب‌‌افتادگی در توسعه صنعتی نتیجه دیگری به همراه نخواهد داشت.

اینکه ندانیم کجا می‌خواهیم برویم با هر سرعتی و هر نوع امکاناتی به مقصد نخواهیم رسید. در جامعه‌ای که اشتغال و رفاه مردم از اولویت اول برخوردار است، صرف منابع برای دستیابی به اهداف فوق باید بسیار دقیق و در قالب برنامه جامعی باشد.

یکی از ایرادات جدی نظام اجرایی کشور تغییرات مکرر حتی در کادرهای میانی با تغییر دولت‌ها است. با هزینه و صرف سال‌ها زمان کادرهایی آموزشی یافته و تجربه لازم را برای هدایت بخش‌هایی پیدا می‌کنند. با تغییر یک دولت حجم عظیمی از کادرهای متخصص از بدنه دولت جدا و نیروهای جدید و کم‌تجربه‌تر جایگزین آنها می‌شوند. طبیعی است از چنین روندی در هیچ حوزه‌ای انتظار طراحی استراتژی و برنامه جامع نمی‌توان داشت. امید است نظام قانون‌گذاری کشور برای حفظ منابع اصلی یعنی نیروی انسانی تدبیری جدی و فوری بنماید.

حدود 2 دهه پیش در ترکیه شاهد تغییرات سریع دولتی بودیم، لیکن پیشرفت مستمر نیز مشاهده می‌شد. علت، عدم اجازه تغییرات توسط وزرا بود. هر وزارتخانه در ترکیه قائم‌مقامی داشت که ستون فقرات وزارتخانه بود که تغییر این خود بسیار پروسه سخت‌گیرانه‌ای داشت. منطق همین موضوع باعث می‌شد بدنه متخصص سیستم حفظ و توسعه یابد. اگر به عقل و منطق نیز مراجعه کنیم به همین برداشت ساده می‌رسیم.

در دولت هشتم پس از بحث‌های فراوان استراتژی توسعه صنعتی تدوین شد، اما با تغییر دولت و کادرها موضوع به بوته فراموشی سپرده شد. حال نیز که در آخر دولت دهم هستیم خبری از تدوین چنین استراتژی‌ای شنیده می‌شود. اینک اشاره کوتاهی به مشکلات فقدان این استراتژی می‌شود.

1- سرمایه‌گذاری
سرمایه‌گذاری در صنایع بدون مزیت‌های ملی از نتایج ساده نداشتن استراتژی صنعتی است البته می‌توان منابع کشور را در هر موضوع تولیدی وارد نمود. لیکن و خصوصا با توجه به محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها می‌بایستی منابع در رشته‌هایی به کار گرفته می‌شد که در کشور مزیت سرمایه‌گذاری داریم. بروز شوک ارزی در چند ماه گذشته و اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها باعث گردید این بی‌توجهی به خوبی خود را نشان دهد.

واحدهای تولیدی که متکی بر مزیت کشور هستند همچون صنایع نفتی و فلزی حتی در شرایط بهتری از گذشته به سر می‌برند. لیکن بخش‌هایی که از این امکان بهره‌مند نیستند در موقعیت مناسبی قرار ندارند، البته این بحث به معنی سرمایه‌گذاری صرف در این رشته‌ها نیست، بلکه دادن اولویت به چنین بخش‌هایی از تولید کشور است.

دادن اولویت به رشته‌های مزیت‌دار و سوق دادن منابع آن و توسعه چرخه‌های بالادستی و زیردستی چنین موضوعاتی می‌تواند اشتغال گسترده‌ای را ایجاد نماید. از طرف دیگر تولیدات حاصل از آن قدرت رقابت در سطح بین‌المللی دارد و در نوسانات اقتصادی نیز می‌توان به استحکام آن امیدوار بود. استراتژی توسعه صنعتی کشور به خوبی می‌تواند دامنه رشته‌های مزیت‌دار را مشخص و اولویت‌ها را تدوین نماید و از سوی دیگر منابع مالی می‌تواند با اطمینان در چنین مسیری حرکت نموده و امید به بازگشت سرمایه با سودآوری قابل قبول را نوید دهد.

2- ظرفیت
در طراحی یک واحد تولیدی ظرفیت مناسب اقتصادی تجربه شده متناسب با نیازهای بازار قیمت تمام شده یک الزام جدی است. متاسفانه طی دو دهه گذشته در موافقت‌های اصولی صادر شده که به بهره‌برداری رسیده یا در حال اجرا هستند این اصل ساده و روشن نادیده گرفته شده است. برای مثال ظرفیت اقتصادی تولید فولاد در چین حدود 7 تا 10 میلیون تن و در اروپا بالاتر از 4 میلیون تن است. واحدهای تولید کاشی و سرامیک کشور متوسط تولید 3 میلیون مترمربع و در چین حدود 30 میلیون مترمربع در سال است. این امر در قیمت تمام شده تاثیر بسزایی دارد. توسعه واحدهای 800 هزار تنی فولاد در استان‌های کشور بدون توجه به این امر مهم اتفاق افتاده است. بعید به نظر می‌رسد منابع کشور به گونه‌ای باشد که آن را به صورت غیر اقتصادی به کار گیریم.

تعطیلی فولاد میبد و کردستان با ظرفیت غیراقتصادی، نمونه‌های مورد توجهی هستند. در استراتژی توسعه صنعتی امکان سوق دادن سرمایه به سمت و سوی ظرفیت‌های اقتصادی وجود دارد. به نظر می‌رسد در کشور در بعضی از رشته‌ها همچون آب معدنی، نورد، فرش ماشینی و... به اندازه نیاز یک قاره موافقت اصولی از این دست صادر شده‌اند. بسیار روشن است که یک واحد کاشی و سرامیک با ظرفیت پایین قادر به رقابت با یک واحد با ظرفیت بالای چین نیست. در واحد مشابه چینی قیمت تمام شده نزدیک به مواد اولیه می‌شود. رصد کردن ظرفیت اقتصادی در هر رشته در دنیا و سوق دادن واحدهای تولید یا موافقت‌های جدید به این سمت می‌تواند امکان رقابت با رقبا را فراهم کند.

3- مکان‌یابی
کشور نیازمند یک آمایش سرزمین است. خداوند متعال ایران‌زمین را با تنوع آب و هوا و مزیت‌های متعدد آ‌فریده است. توجه ما به فرصت‌های هر منطقه جهت توسعه پایدار یک اصل اجتناب ناپذیر است.

در دوره‌های قبل و بعد از انقلاب این موضوع مهم مورد توجه قرار گرفت لیکن اراده‌ای جدی برای رسیدن به یک نقشه راه برای آمایش ایران زمین به وجود نیامده است. این بی‌توجهی علاوه بر آسیب جدی در محیط زیست همچون خشک شدن دریاچه‌ها و منابع آبی، باعث تصمیمات غیراقتصادی در استقرار واحدهای صنعتی در مناطق بدون مزیت شده است، اتفاقی که در شهرهای کشور نیز افتاده است.

در خیابان صدها مطب پزشک وجود دارد که باعث ترافیک و ده‌ها مساله می‌شود در یک منطقه شهری نیز پزشکی وجود ندارد. ما در شهرها نیز نیازمند طرح آمایش هستیم. اینکه کدام صنعت و خدمات متناسب با مزیت‌های نسبی در کدام منطقه مستقر شود یک الزام اقتصادی و زیست‌محیطی است.

استقرار صنایع آب بر در کویر، احداث واحدهای تبدیل کشاورزی در مناطق خشک، احداث واحدهای صنعتی با مسافت‌های طولانی از معدن مواد اولیه و ده‌ها عارضه دیگر از نداشتن طرح آمایش است.ما زمان‌های زیادی را از دست داده ایم. کشوری با منابع بسیار خوب خدادادی داریم. داشتن یک نقشه راه یا استراتژی توسعه صنعتی با استفاده از نظر خبرگان کشور و به دور از تعصبات منطقه‌ای و قومی یک الزام ملی برای توسعه پایدار و رسیدن به اشتغال و رفاه مناسب است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها