با محمدعلی بهمنی، شاعر عاشقانه‌های جوانان

68‌‌‌ ساله‌ام ‌و‌ حس‌ جوانی‌ دارم

رییس شورای علمی جشنواره شعر فجر:

غزل ، هنوز مبارز می​طلبد

روز دوم جشنواره شعر فجر بود. می‌خواستیم از سفر چند ساعته ابوموسی با پرواز به قشم برگردیم. جلوی در فرودگاه از محمدعلی بهمنی پرسیدم شما که اهل بندرعباس هستید، قبل از این ابوموسی آمده بودید؟ گفت: سه بار و ادامه داد که هر سه بار هم بابک بیات او را به ابوموسی آورده است.
کد خبر: ۵۴۰۳۶۸
غزل ، هنوز مبارز می​طلبد

یک بار با عنوان باغبان، یک بار با عنوان سرآشپز و یک بار هم با عنوان کارمند. از همین خاطره، گفت‌وگوی مفصل ما با بهمنی آغاز شد.

گفت‌وگویی که پیش از پرواز شروع شد، وسطش متوقف شد تا سوار هواپیما شویم، در هواپیما ادامه یافت، بعد اعلام کردند هواپیما نقص فنی دارد، دوباره وسط ضبط به سالن انتظار برگشتیم و گفت‌وگو را ادامه دادیم تا پروازی که قرار است از مشهد، مسافرانش را به شیراز بیاورد، خود را به ابوموسی برساند و شاعران و خبرنگاران اعزامی جشنواره شعر فجر را به قشم بازگرداند.

هنگام پیاده‌کردن این گفت‌وگوی فراموش‌نشدنی، از صدای موتور هواپیما تا صدای مهماندار هواپیما و شوخی‌های شاعران موقعی که فهمیدند به دلیل نقص فنی باید از هواپیما پیاده شوند، شنیده می‌شد.

بهمنی در این گفت‌وگو از جشنواره شعر فجر، علاقه‌اش به ترانه، راه‌اندازی بانک ترانه و خاطراتش با خوانندگان مختلف سخن گفته است.

مشروح این گفت‌وگو را که حوالی 12 شب آغاز شد و تا چهار صبح ادامه یافت، می‌خوانید.

از همین جشنواره شعر فجر شروع کنیم. شما را به عنوان شاعری اثرگذار و فارغ از جریان‌ها و جشنواره‌ها می‌شناسند. فکر نمی‌کنید امسال با پذیرفتن ریاست شورای علمی جشنواره شعر فجر برخی بگویند شما شاعر دولتی شده‌اید؟

البته دیگر از فکرکردن گذشته است، چون بسیار می‌شنوم. انسان هر کاری را که انجام می‌دهد با یک باوری آن را آغاز می‌کند. دو سال است من از عزیزانی که جشنواره شعر فجر را اداره می‌کنند، خواهش کرده‌ام بحث ترانه در شعر فجر وجود داشته باشد، اما به این راحتی نبود. بسیار صحبت‌ها مطرح بود که می‌خواستند نپذیرند. چون می‌گفتند بحث ترانه را به دلیل آهنگ کلامش بهتر است به خانه موسیقی منتقل کنیم. خوشبختانه در دو دوره گذشته که بخش ترانه در جشنواره دیده شده است، ما با ترانه‌هایی مواجه شدیم که از سطح قابل قبولی برخوردار بودند. اگر این ترانه‌ها را با ترانه‌هایی که امروز مدعیان ترانه‌سرایی می‌گویند، بسنجیم سطح خیلی بالاتری دارد. امسال هم در جشنواره به این نتیجه رسیدیم بخش ترانه وجود داشته باشد و شاهد حضور کارهای محکم‌تری هم بوده‌ایم.

یعنی می‌خواهید بگویید شما مسئولیت جشنواره را پذیرفتید تا ترانه در جشنواره بماند؟

امسال می‌خواستند ترانه را از جشنواره حذف کنند. من ماندم تا ترانه همچنان در جشنواره حضور داشته باشد. من نمی‌دانم پشت این حرف‌هایی که می‌گویند دولتی یا غیردولتی هستم را چطور می‌توان برداشت کرد. آیا این که کسی صرفا دارد با شورایی کار می‌کند دولتی است؟ آیا عزیزانی که چنین حرف‌هایی می‌زنند وقتی کارشان را برای مجوز ارائه می‌دهند، از یک مرکز آزاد مجوز کتاب می‌گیرند؟

آنها ناچارند برای نشر کتاب از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ که یک مرکز دولتی است ـ مجوز نشر بگیرند. این ضوابط نشر است، اما شما که ناچار نیستید مسوولیت یک جشنواره را بر عهده بگیرید.

بله، ناچار نیستم. برای خودم هم شاید این دلیل قانع‌کننده‌ای نباشد، اما دغدغه من بودن ترانه در جشنواره شعر فجر بود و فراموش نکنیم ایران سرزمین شعر است و شعر در آن حکومت می‌کند.

سراغ بحث ترانه باز هم خواهیم رفت. می‌خواهم درباره جشنواره چند سوال دیگر بپرسم. شورای سیاستگذاری جشنواره شعر فجر ـ که شش دوره برگزار می‌شد و سرشناس‌ترین شاعران انقلاب در آن حضور داشتند ـ بظاهر امسال دیگر وجود ندارد و جای خود را به شورای سیاستگذاری شعر ارشاد داده است. این طور که دبیر جشنواره استدلال می‌کند شورای قبلی صرفا درباره شعر فجر تشکیل جلسه می‌داد، اما شورای جدید قرار است درباره همه موضوعات شعری وزارت ارشاد جلسه تشکیل دهد و اعمال نظر کند. شما این تغییر را چطور ارزیابی می‌کنید؟

شورای سیاستگذاری برداشته نشده است. کسانی که خودشان حاضر بودند ادامه دهند، هنوز هم هستند.

الان آن شورای قبلی هنوز هم هست؟

بله.

چه اعضایی از جمع آن شورای قبلی در شورای جدید دیگر نیستند؟

صحبت بودن و نبودن اعضا نیست. به اعضای قبلی گفتند امسال هم باشند. حال ممکن است برخی مشغله داشتند و نتوانستند در جشنواره امسال حضور داشته باشند، اما شورا به قوت خود باقی است.

برگردیم سراغ بحث ترانه. چندی پیش در گفت‌وگویی که با هم داشتیم از پیشنهادتان در شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی معاونت هنری وزارت ارشاد مبنی بر راه‌اندازی بانک ترانه صحبت کردید. به این صورت که ترانه‌هایی که به تصویب شورای شعر و ترانه می‌رسد در این بانک گردآوری شود تا خوانندگان و تهیه‌کنندگان آلبوم‌های موسیقی از آن استفاده کنند. این طرح از کجا آمد و به کجا رسید؟

اولین بار طرح را خودم ارائه دادم. ما در شورا متوجه شدیم چقدر ظرفیت ترانه‌ها در استان‌ها بالاست. ما هنوز متاسفانه نگاهمان نسبت به ترانه اشتباه است. نه‌تنها وزارت ارشاد باید از این طرح استقبال کند، بلکه شرکت‌هایی که آلبوم‌های موسیقی تولید می‌کنند نیز باید از این طرح استقبال کنند. من از همه آنها خواهش کردم به ترانه‌های شاعران شهرستانی توجه کنند. با راه‌اندازی بانک ترانه این ترانه‌ها دیده می‌شود. یک سوء تفاهمی پیش آمد که شرکت‌ها می‌گفتند کارهایی که ارشاد پیشنهاد می‌دهد، سفارشی است، اما پاسخ ما این است کارهایی را پیشنهاد می‌دهیم که از لحاظ ادبی تائید شده است. مسأله اینجاست که بالاخره ما نگاه بسته را یک جا باید عوض کنیم. الان کسانی که علیه من جنجال راه می‌اندازند، علتش برای من روشن است. آنها از همین بحث ترانه با من مشکل‌دار شده‌اند. آنها فکر می‌کنند من می‌گویم ترانه‌هایی که آنها در حال حاضر در تولید آلبوم‌های موسیقی استفاده می‌کنند، بی‌مایه است. من این را نفی می‌کنم. همین جا به آنها می‌گویم من اصلا چنین قصدی ندارم. می‌خواهم بگویم وقتی ترانه خوبی برای اجرا انتخاب شود، این ضرورت احساس می‌شود که باید از ترانه خوب استفاده شود وگرنه نمی‌خواهم بگویم ترانه‌سرایان فعلی کنار بکشند و جا را به ترانه‌سرایانی که تاکنون نبوده‌اند، بدهند. من فقط می‌خواهم بگویم در کار ترانه‌سرایان جدید هم ظرفیت‌های زیادی وجود دارد که حیف است دیده نشود.

این فقط سوال شما نیست. خیلی از ترانه‌سرایان به من می‌گویند تو حق نداری برای ما تعیین تکلیف کنی. هر انسانی حق دارد در حوزه کاری که به آن علاقه دارد و کار می‌کند، دیگران را به کار بهتر دعوت کند. از سویی به این اعتراض بچه‌ها از دیدگاهی حق می‌دهم. آن دیدگاه این است کسانی که ظرفیتشان در همین حد باشد، نگران می‌شوند با آمدن ترانه‌های بهتر جایگاه خود را از دست بدهند. به هر حال من گفتم چنین بانکی راه‌اندازی می‌کنیم تا خودشان ترانه‌ها را انتخاب کنند.

این بانک به صورت اینترنتی است؟

هنوز این بانک به صورت اینترنتی فعال نشده است. گفته‌اند تا فروردین راه‌اندازی می‌شود، اما در حال حاضر حدود 100 تا 150 ترانه خوب داریم.

در چه موضوعاتی؟

در همه موضوعات؛ اجتماعی، عاشقانه و بسیاری موضوعات دیگر. ما که نمی‌خواهیم آنها را وادار کنیم، خودشان انتخاب می‌کنند. تولیدکنندگان، خودشان ترانه را انتخاب می‌کنند و ما به عنوان واسطه فقط شماره ترانه‌سرا را در استان‌های دیگر می‌دهیم تا خودشان وارد عقد قرارداد شوند. من دلم می‌سوزد. چراکه ترانه ما می‌تواند در زبان محاوره خود فاخر باشد. معیار زبان و ارزشمند بودن از نظر ادبی در ملاک‌های ما مورد نظر بوده است و تولیدکنندگان آلبوم‌های موسیقی می‌توانند به ما اعتماد کنند.

حدود سه سال پیش، شما، عبدالجبار کاکایی و اهورا ایمان همزمان از شورای شعر و ترانه استعفا دادید. از آن جمع، شما بعد از مدتی باز هم به شورا برگشتید و آن دو نفر دیگر هرگز برنگشتند. علت بازگشت شما به شورا چه بود؟

هر کدام از ما خواسته‌هایی داشتیم. من خواستار راه‌اندازی بانک ترانه بودم.

چه کسی مخالفت می‌کرد؟

شورا. شورا همین حرف‌هایی را می‌زد که امروز منتقدان می‌زنند. می‌گفت ما چه کاری به این مسائل داریم. وظیفه ما تصویب ترانه است و این بانک دشمن‌تراشی می‌کند. خیلی از اعتراض‌ها همین بود. من هم گفتم تا زمانی که مخالف راه‌اندازی بانک ترانه هستید، من نمی‌آیم. شورا پذیرفت و من هم برگشتم.

یک سوال اساسی اینجا وجود دارد؛ برای محمدعلی بهمنی غزلسرا چرا اینقدر ترانه اهمیت دارد؟

برای این که ترانه هم یک شکل شعری است. فرقی نمی‌کند. خود من از دوازده سالگی ترانه گفته‌ام. این طور نیست که فقط الان ترانه کار کنم. به دلیل همین ریشه و تجربه است که در هفتاد و یک سالگی هم از ترانه دفاع می‌کنم. چرا از ترانه دفاع نکنم؟ مثل این است که به یک غزل‌سرا بگویید چرا شعر آزاد و سپید کار می‌کنید؟ ذات اینها با هم فرقی نمی‌کند.

چندی قبل به یکی از خبرگزاری‌ها گفته بودید در هفتاد و یک سالگی کاری جز غزل‌گفتن بلد نیستید. واقعا کار دیگری بلد نیستید؟

تا کار را چه معنا کنید. اگر منظور کار شعری باشد، من وقتی غزل می‌گویم حس می‌کنم یک پهلوان قدر از من دعوت کرده بروم روی تشک با او مبارزه کنم. این افتخار کمی نیست که با آن پهلوان قدر پنجه در پنجه شوم. مهم نیست در این مبارزه زمین بخورم یا پیروز شوم. برای من حریف قدر مهم است. این حس و حال را وقتی غزل می‌گویم، دارم. وقتی ترانه می‌گویم، ندارم. وقتی هم که شعر آزاد می‌گویم، باز هم این حس و حال را ندارم.

چرا در مورد ترانه این حس را ندارید؟

چون وقتی شعر می‌گوییم حاکمیت اصلا دست شاعر نیست. دست زبان ناخودآگاه است. ما پیش‌اندیشی نداریم. ما می‌نویسیم و بعد در نهایت ویرایش می‌کنیم، ولی ترانه این‌طور نیست. ترانه، مقوله‌ای است که در آن پیش‌اندیشی می‌کنید. می‌دانید قرار است روی این ترانه ملودی بیاید. می‌دانید حتی قرار است چه خواننده‌ای با چه صدایی آن را بخواند. خیلی وقت‌ها ترانه سفارشی است. خود شرکت‌ها موضوعی را انتخاب می‌کنند، آهنگش را هم انتخاب می‌کنند و به ترانه‌سرا می‌گویند متناسب با آن ترانه بگوید. پس ترانه پیش‌اندیشی شده است و همین باعث می‌شود ترانه با ذات هنر فاصله‌ای ناگزیر داشته باشد.

چرا الان برخی می‌گویند اوج غزل را سعدی و حافظ گفته‌اند و امروز عمر غزل سرآمده است؟

شوخی می‌کنند. خیلی از بزرگان هم خوشبختانه یا متاسفانه این حرف را زده‌اند که من خدمتشان ارادت دارم، ولی غزل چیزی نیست که کسی بتواند آن را نفی کند. همه آن چیزی را که یک شعر باید داشته باشد، غزل دارد. مگر آن که کسی خودش نتواند غزل بگوید. کسی که این توانایی را داشته باشد که بعد از نیما بتواند غزل بگوید، چنین ادعایی را هرگز مطرح نمی‌کند.

یعنی می‌گویید کسانی معتقدند روزگار غزل گذشته که خودشان بلد نیستند غزل بگویند؟

بله وگرنه چه فرقی می‌کند؟ شعر ناگهانی است که در انسان اتفاق می‌افتد. شما دنبال سوژه که نیستید. شعر هست که خودش را به شاعر تحمیل می‌کند و می‌گوید آن را مکتوب کند. کسی که این اندازه این درک را نداشته باشد، به دلیل ناتوانی‌اش است. چنین کسی حتی نمی‌تواند غزل روزمره بگوید. شما در نظر بگیرید منوچهر آتشی عزیز با آن همه کارهای آزاد که ماندگار است، هرگز نگفته من غزل نمی‌گویم. غزل گفته ولی چاپ نکرده. آن لحظاتی که غزل سراغش آمده نوشته، اما چاپش نکرده است. غزل‌هایی که آقای زنگویی از دوستان آتشی عزیز بعدها در قالب یک کتاب منتشر کرد، غزل‌هایی است که انسان را زیر و رو می‌کند. البته ضعف‌هایی هم دارد. مثلا در یک غزل دو بیتش خوب است، اما مهم این است که آتشی این غزل‌ها را ناگزیر مکتوب کرده است. اصلا مگر در هنر حکم داریم که کسی بیاید حکم کند عمر فلان چیز تمام شده است؟ ما هنوز وقتی غزلی می‌شنویم که درون نهفته ما را درست بیان کرده، با آن ارتباط برقرار می‌کنیم. مگر قالب‌های دیگر قرار است حرفی جز این بزنند که غزل نمی‌تواند؟

از چه زمانی استعداد غزل‌سرایی را در خودتان یافتید؟

اولین مجموعه من سال 1350 با عنوان «باغ لال» منتشر شد که سه چهار غزل در آن بود. مابقی کارهای آن مجموعه، شعرهای نیمایی است. در سال 51 ـ که دومین مجموعه‌ام با عنوان «در بی‌وزنی» منتشر شد ـ از اسمش پیدا بود که شعرها همه آزاد است و حتی شعر نیمایی هم در آن وجود ندارد. در یکی از غزل‌هایم گفته‌ام «پای لنگی و درنگی ز شما دورم داشت.» بعد از انقلاب از تهران به بندرعباس رفته بودم و در بندرعباس زندگی می‌کردیم و در کرج خانه‌ای داشتیم که گاهی به آن سری می‌زدیم. یک بار که برای سر زدن به این خانه کرج رفته بودم در خیابان دانشکده کشاورزی دیدم کتابخانه‌ای است که جلسه شعری در آنجا برگزار می‌شود. من هم داخل شدم. رفتم ته مجلس نشستم که کسی هم مرا نشناسد. نام‌هایی هم آنجا بودند که بعد از انقلاب به دلیل کارهایی که کرده بودند برای خودشان اسم‌گذاری هم کرده بودند. دیدم شعر‌هایی که خوانده می‌شود خیلی ضعیف است. اثری از غزل‌هایی که پیش از انقلاب منزوی و نیستانی به شیوه غزل‌های بعد از نیمایی سروده بودند، در اشعاری که خوانده می‌شد، نبود. من همان جا که نشسته بودم، غزلی سرودم. همان غزل «اینک آن طفل گریزان دبستان غزل‌ /‌ بازگشته است غریبانه به دامان غزل». به هر حال ما را شناختند و بالا بردند. گفتم غزلی همین جا سروده‌ام و آن را خواندم. به خیلی از شاعران آن جمع برخورد.

این نام‌هایی که می‌گویید در آن جمع حضور داشتند چه کسانی بودند؟

حالا بماند.

یعنی بعد از آن جلسه بود که دوباره به غزل روی آوردید؟

بله، آن روز در آن نشست غربتی وجود داشت که باعث شد دوباره سراغ غزل برگردم و آن را ادامه دهم.

شما در میان شاعران معاصر، کدام شاعر را بیش از همه به لحاظ شعریت قبول دارید و با کدام شاعر بیش از همه رفاقت داشتید یا دارید؟

این هم به لحاظ شکل‌های شعری متفاوت است. یک وقت منظور شما شاعرانی است که در غزل برای من الگو بوده‌اند. یک وقت دیگر منظور شما این است چه کسانی آنقدر در غزل قوی بودند که ایرادهای مرا می‌گرفتند، ولی خودشان کار آزاد می‌کردند. اگر منظور شما حالت دوم است، منوچهر نیستانی چنین آدمی بود. من و حسین منزوی ـ که البته خیلی بهتر و بیشتر از من غزل می‌گفت ـ بارها عصرها به دلیل این که نیستانی را باور داشتیم پیدایش می‌کردیم و شعرهای خود را برایش می‌خواندیم، اما جالب است خود نیستانی بیشتر کار آزاد می‌سرود. این آدم به شکلی برای ما معلمی می‌کرد. هر بار نیستانی را می‌دیدم من شاید در نهایت یکی دو غزل داشتم، اما منزوی حداقل ده شعر داشت. نیستانی به قدری مسلط بود که با یک هوشمندی، پنبه شعرهای ما را می‌زد.

از نظر رفاقت با چه کسی بیش از همه رفیق بودید؟

ما چند نفر بچه محل بودیم؛ من، حسین منزوی، عمران صلاحی و جلال سرفراز که از ایران رفت و خیلی شاعر بود. ضعیف‌ترین شاعر این جمع من بودم. بقیه خیلی قوی بودند. اینها هنوز هم با من زندگی می‌کنند. با این که نه عمران صلاحی هست، نه حسین منزوی و جلال سرفراز هم که ایران نیست.

از کارهای شما آهنگ‌های زیادی خوانده شده است. شما خودتان در خواندن اشعارتان توسط یک خواننده چقدر ورود می‌کنید؟ مثلا در تغییرات شعرها یا مسائل دیگر.

مسلما با تغییر شعرهایم که نمی‌توانم موافق باشم. من هیچ وقت شعری را از قبل برای آهنگ نساختم، مگر استثنا باشد. آن هم وقتی که یک ساختن ناخودآگاه باشد. مثل شعری که در افتتاحیه شعر فجر در خارک گفتم. وقتی در خارک سخنرانی کردم، گفتم ما در استان بوشهریم و درست نیست نامی از منوچهر آتشی نبریم و به همین دلیل شعری برای او خواندم. وقتی فکر می‌کنیم شعری را برای کسی گفتیم یا می‌خواهیم بگوییم، خودش یک فاصله‌گذاری ایجاد می‌کند.

در روند ضبط آهنگ چقدر شرط می‌گذارید که مثلا به فلان خواننده شعر نمی‌دهید؟

درستش این است که شرط بگذارید. نه این که با خواننده‌ای مخالف باشید، بلکه با شناختی که از جنس صدای خواننده دارید تصمیم بگیرید آیا او می‌تواند شعر تو را آنچنان که خودت در شعر حضور داری بخواند یا نه. این حق شاعر است. ولی مسأله این است که یکدفعه شعر تو را کسی می‌خواند و بعد از اجرا می‌شنوی و می‌بینی اشتباه خوانده است. مثل شعری که حبیب از من خوانده است: «در این زمانه بی‌های و هوی لال پرست» حبیب اگر از خودم یا از یک شاعر دیگر می‌پرسید آن را غلط نمی‌خواند. «کمالِ‌دار برای من کمال‌پرست» را خوانده «کمالدار را برای من کمال‌پرست». شما وقتی این را می‌شنوید دیگر در شعر حضور ندارید.

از وقتی که حبیب به ایران برگشته این نکته را به او گفتید؟

بله.

چه جوابی به شما داده؟

گفت عوضش می‌کنیم.

چطور می‌خواهد عوضش کند؟

در بازخوانی شاید بخواهد عوضش کند.

اصلا برای خواندن این شعر ، حبیب از شما اجازه گرفته بود؟

نه، من اگر کسی بخواهد کارم را بخواند می‌گویم یک بار از پشت تلفن صدایم را ضبط کن، ببین حسم چطور است. بعد حس خودت را هم اضافه کن. نه این که حس مرا از شعر کم کنی.

چه خوانندگانی کارهای شما را خواندند؟

با آقای قربانی، آقای همایون شجریان، آقای سراج و خیلی خوانندگان دیگر کار کردم. در حال حاضر هم آلبومی در دست تولید است از سوی خواننده‌ای که به گمانم صدایش بسیار پاسخگوی شعر من است: اشکان کمانگری. آهنگسازش هم مدیا نجف‌زاده است. همین روزها این آلبوم با عنوان «باداباد» منتشر می‌شود. در این آلبوم من یک کار دارم.

در کارهای بعد از انقلابتان که خوانندگان مختلف خوانده‌اند، کدام کار را وقتی می‌شنوید و می‌دانید شاعرش شما هستید، به خودتان افتخار می‌کنید؟

کاری را که آقای قربانی از من خوانده خیلی دوست دارم. کاری که ایشان برای تیتراژ سریال «وضعیت سفید» خواندند.

تاکنون پیش آمده خواننده‌ای بخواهد کار شما را بخواند و شما دوست نداشته باشید، اما وقتی خواند از نتیجه راضی باشید؟

کار «دل من یه روز به دریا زد و رفت» که شادروان ناصر عبداللهی خواند. پیش از انقلاب این شعر را عماد رام با آهنگ محمد سریر خوانده بود. من صدای عماد رام را خیلی دوست دارم. البته آهنگش متفاوت از آهنگ ناصر عبداللهی بود. به ناصر گفتم به این شعر کاری نداشته باش، ولی ناصر آن را اجرا کرد. بعد از انتشار آن، من به او اعتراض کردم که چرا این آهنگ را خواندی. او گفت اگر هم اجازه می‌گرفتم شما اجازه نمی‌دادی. متاسفانه این آهنگ مصادف شد با فقدان ناصر عبداللهی و شعر با رفتنش نسبت پیدا می‌کرد. به ناصر گفته بودم این آهنگ را هرگز گوش نخواهم کرد. حتی اگر جایی به طور تصادفی آن را بشنوم گوشم را می‌گیرم، اما دریغ ناصر مرا آنقدر به کار علاقه‌مند کرده که خودم در هفته یکی دوبار آن را گوش می‌دهم. اینها اتفاقاتی است که باعث می‌شود انسان بعدها درباره قضاوتش تجدیدنظر کند. یک جاهایی آدم نباید روی قضاوتش پافشاری کند. امیدوارم طوری نباشد که فقدان یک انسان باعث تجدیدنظر ما در قضاوت‌هایمان شود.

معمولا شاعران مثل خواننده‌ها و سینماگران خیلی شناخته‌شده نیستند. برخورد مردم کوچه و بازار با شما چگونه است؟

انسان وقتی شناخته می‌شود از یک نگاه خوب است و از نگاهی دیگر شاید جزو آرزوهایش باشد که کاش شناخته نشده بود. مواقعی هست که من شرایط خیلی فشرده‌ای دارم و می‌خواهم بسرعت خودم را به جایی برسانم، در راه کسی مرا می‌شناسد و ادب حکم می‌کند با او حال و احوال کنم و طرف یک ربع حرف می‌زند و آدم را کلافه می‌کند. من بسیاری از فرصت‌ها را سر این موضوع از دست داده‌ام، اما از این دیدگاه که انسان می‌بیند مخاطب دارد، لذتبخش است.

سجاد روشنی -‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها