در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
دو همکار با تحقیق از مدیر شرکت پخش لوازم بهداشتی که مقتول در آنجا کار میکرد میفهمند رامین روز حادثه 450 هزار تومان مساعده گرفته بود و این مبلغ همراه کارت عابربانک مرد میانسال توسط قاتل یا قاتلان به سرقت رفته است. سرگرد شهاب تصمیم میگیرد با ردیابی کارت عابربانک به تحقیقات خود ادامه دهد. در این مرحله فاش میشود از کارت مقتول در بانک ملت شعبه آرژانتین استفاده شده است. اکنون ادامه ماجرا را بخوانید:
کارآگاه شهاب زیرکولر نشسته بود و حاضر نبود حتی یک سانتیمتر هم صندلیاش را جابهجا کند. او ته دل دوست داشت کار رئیس بانک کمی بیشتر طول بکشد تا او نفسی تازه کند. ستوان ظهوری بالای سر رئیس ایستاده بود و با دقت به کارها نظارت میکرد. آنها تصویر فردی را میخواستند که از کارت عابربانک رامین استفاده کرده بود.
البته طرف به کاهدان زده بود چون هیچ پولی در حساب وجود نداشت. بالاخره ظهوری با دو برگه پرینت سراغ سرگرد رفت و عکسها را به او نشان داد؛ زنی حدود 30 ساله، با عینک آفتابی و موهایی که جلویش کاکل شده و از زیر روسری بیرون آمده بود. قاتل، زن است؟ شهاب نمیتوانست باور کند مردی با قد و قواره رامین به دست زنی که صورت استخوانیاش نشان میدهد لاغراندام است و زور زیادی ندارد از پادرآمده باشد.سرگرد دستور داد فیلم را روی سیدی رایت کنند تا در اداره با دقت بیشتری موضوع را بررسی کند.
حرفهای مهناز درباره روابط خارج از چارچوب شوهرش، در مسیر بازگشت به اداره در گوش شهاب میپیچید و این سئوال در ذهن او تکرار میشد که آیا رامین قربانی رابطهای غیراخلاقی شده است؟ تا این مرحله هنوز نمیشد اظهارنظر قطعی کرد چه بسا زنی که تصویرش را به دست آورده بودند فقط همدست قاتل یا همسر و قوم و خویش او بود. آن روز تا بعدازظهر کار استخراج عکسهای رنگی و باکیفیت از فیلم دوربین مداربسته طول کشید خود عکس چندان واضح نبود مخصوصا که مظنون عینک آفتابی بزرگی با مارک آفتابگیر نیز به چشم داشت. عینک پهن بود و در دو طرف جایی که دسته به قاب وصل میشود دانههای ریزی شبیه مروارید برق میزد معلوم بود عینک گرانی است اما منحصر به فرد نبود که بشود از طریق آن صاحبش را ردیابی کرد.
در خیلی از مغازهها میشد نمونه آن را پیدا کرد. ستوان ظهوری در تمام مدتی که رئیساش پشت میز نشسته و کاغذی را خط خطی میکرد تا بلکه افکارش نظم و ترتیبی پیدا کند، دنبال این بود که ببیند زنی شبیه به عکس در بانک اطلاعاتی مجرمان سابقهدار وجود دارد یا خیر. او هم از این جستوجوها هیچ نتیجهای عایدش نشد. وضعیت آنها نسبت به لحظه اول شروع تحقیقات فرق زیادی نکرده بود، آنها حالا فقط یک عکس داشتند که نمیدانستند کیست.
سرگرد ساعت 8 شب پایان کار روزانه را اعلام کرد. خستهتر از آن بود که باز هم بتواند در اداره بماند.
صبح روز بعد کارآگاه کارش را با تماشای عکسهای صحنه جرم و خواندن متن بازجوییها شروع کرد ولی هیچ اطلاعاتی بیشتر از آنچه قبلا به دست آورده بود،گیرش نیامد.به نظر میرسید این از آن پروندههایی است که بزودی به نتیجه نمیرسد و باید صبر کرد تا مرور زمان ابرها را کنار بزند.حدود ساعت 11 بود که ستوان ظهوری شتابان خودش را تقریبا داخل اتاق رساند تا خبر مهمی را به رئیساش اطلاع بدهد.
- همین الان برای بچههای دایره زورگیری پروندهای آمده که فکر میکنم به قتل رامین ربط داشته باشد.
شهاب نیمخیز شد و منتظر ماند تا ستوان توضیح بیشتری بدهد اما ظهوری از او خواست بدون معطلی راه بیفتد. او در راه برای کارآگاه توضیح داد شاکی مردی حدود 35 ساله است که دیروز قبل از غروب توسط زنی جوان و مردی درشت هیکل از او زورگیری شده و جالب اینجا است که آن زن عینکی با مارک آفتابگیر به چشم داشت که خیلی شبیه به عینک مظنون ناشناس ماست.
شهاب در زد و وارد اتاق همکارش شد. او مشغول بازجویی از مالباخته بود. سرگرد خودش را معرفی کرد و شاکی از شنیدن کلمه قتل چنان یکه خورد که رنگی به رخسارش نماند. شهاب از او خواست ماجرا را بار دیگر دقیق و بدون جا انداختن کوچکترین نکتهای تعریف کند، خودش هم صندلی فلزی زهوار در رفتهای را جلو کشید و سراپا گوش شد.
-آن زن را در خیابان سوار کردم. زیرپل گیشا.گفت بهتر است به خانه او برویم خانهاش در بلوار فردوس بود. طبقه سوم آپارتمانی نوساز که هیچکس آنجا زندگی نمیکرد. آپارتمان خود آن زن هم وسیلهای نداشت همینکه وارد شدیم. او در را پشت سرش قفل کرد و یکدفعه مردی درشت هیکل که روی ابروی چپش جای شکستگی بود. به من حمله کرد و بعد هم هرچه داشتم و نداشتم گرفتند و گفتند اگر شکایت کنم آبرویم را میبرند.
این شیوه زورگیری یکی از شگردهای متداول بود و به نظر میرسید حرفهای مالباخته با واقعیت مطابقت داشته باشد. پس احتمال داشت رامین هم به همین شیوه در دام افتاده و در جریان کشمکش با دو اخاذ به قتل رسیده باشد.
شهاب با تحکم به مالباخته گفت زودتر آماده شود که با هم به بلوار فردوس بروند. او میخواست آپارتمانی را که جرم در آنجا اتفاق افتاده بود، از نزدیک ببیند. کارآگاه هماهنگیهای لازم دیگر را هم انجام داد تا یک تیم عملیاتی همراهیشان کند چون احتمال داشت بتوانند متهمان را سر بزنگاه به دام بیندازند و در این شرایط وقوع درگیری دور از ذهن نبود.
ماموران پلیس به راه افتادند. آژیرکشان و پرشتاب از میان اتومبیلها راه باز میکردند و پیش میرفتند تا اینکه بالاخره به ساختمان مورد نظر رسیدند. همانطور که شاکی گفته بود، ساختمان نوساز بود، چهار طبقه و 8 واحدی و هیچ سکنهای هم نداشت.
یکی از بچههای عملیات از دیوار بالا رفت و در را برای بقیه باز کرد آنها اجازه ورود به منزل را هم گرفته بودند وهیچ مانعی سر راهشان وجود نداشت مگر اینکه اتفاقی پیشبینی نشده رخ میداد. همگی آرام و بی سر و صدا به طبقه سوم رفتند و ابتدا کمی جلوی واحد مورد نظر صبر کردند تا نفسی تازه کنند بعد ستوان ظهوری زنگ زد صدا در فضای خالی آپارتمان پیچید اما کسی جواب نداد.
زنگ دوم، سوم و چهارم هم بیپاسخ ماند تا اینکه ماموران در را به هر ضرب و زوری که بود شکستند و در حالیکه سلاحهایشان را در دست گرفته بودند، با احتیاط به داخل رفتند. خانه خالی بود، بدون هیچ وسیلهای. شاکی از ورود دوباره به محل جرم دچار هراس شده بود همه ماجرا را بار دیگر برای سرگرد شرح داد، البته این بار عملی و دقیق نشان داد درگیری کجا اتفاق افتاد، مرد غریبه از کدام سمت به او حمله کرد و...
مالک ساختمان باید هر چه زودتر پیدا میشد و طبیعی بود انجام این کار به ستوان سپرده شود.او باید خودش را به جای مشتری جا میزد و آدرس مالک را پیدا میکرد تا همگی سروقتش بروند و او را غافلگیر کنند. شهاب تلفنی با بازپرس پرونده هماهنگ کرد تا اجازه بازداشت صاحب ملک را داشته باشد.
بقیه در این مدت در خانه خالی روی زمین نشسته بودند و انتظار میکشیدند. بالاخره ستوان ظهوری دست پر برگشت. بقال سرکوچه صاحب ملک را میشناخت و میدانست طرف دو خیابان پایینتر در حال احداث ساختمان دیگری است. شهاب و دستیارش از تیم عملیاتی جدا شدند و به آدرس اعلام شده رفتند البته همکارانشان از دور و بدون اینکه جلب توجه کنند آنها را پوشش میدادند چون هر لحظه احتمال داشت واقعهای دور از انتظار رخ بدهد و کار به درگیری یا تعقیب و گریز بکشد.
علیرضا رحیمینژاد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس ساترا در بازدید از غرفه جام جم مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان
در گفتوگوی «جامجم» با علیرضا دهقان، کارگردان ایساتیس بررسی شد
گفتوگوی «جامجم» با محمدرضا صفدریان قهرمان یخنوردی جهان