گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

در شهر هر آنچه هست، گیرند

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «اوباما دنبال شغل می گردد!»،«دو استیضاح و یک استعفا»،«پنبه زنی لاکربی سازی»«خروج آمریکا از عراق،ترفند یا واقعیت؟»،«حوادث صنعت نفت و پرسش های بی پاسخ»،«تهران شهر سرطان ها»،«استیضاح ناکافی»،«در تعلیل دو استیضاح»،«نشست بازندگان»،«در شهر هر آنچه هست، گیرند»و... که برخی از انها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۳۶۲۶۹

کیهان:اوباما دنبال شغل می گردد!

«اوباما دنبال شغل می گردد!»عنوان یادداشت روز روزنامهء‌ کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛به راستی اوباما چه در سر دارد؟ این سوالی است که این روزها، بسیاری در ایران، سراسر خاورمیانه وحتی خود واشینگتن می پرسند. مسئله ای که ابهام زیادی ایجاد کرده این است که هدف آمریکا از بازی های اخیر علیه ایران چیست و آیا آمریکا قادر خواهد بود راهی را که آغاز کرده تا انتها برود؟ مهم تر از این، آیا اساسا آمریکایی ها می دانند کجا قرار است بروند؟روز چهارشنبه دو هفته پیش دو مقام آمریکایی در ادعایی که بیشتر به شوخی شبیه بود گفتند یک ایرانی که ظاهرا عقل درست و حسابی هم ندارد با یک باند قاچاق مواد مخدر در مکزیک وارد مذاکره شده بود تا سفیر سعودی در واشینگتن را ترور کند.

آمریکا و عربستان سعودی بلافاصله از شورای امنیت سازمان ملل خواستند به این موضوع رسیدگی کند. بعد از آن و در حالی که هیاهویی عجیب درباره این موضوع به راه افتاده بود، به یکباره احمد شهید گزارشگر انتصابی آمریکایی در مورد آنچه «حقوق بشر در ایران» می خوانند گزارشی را که قرار بود سپتامبر گذشته به نشست مجمع عمومی سازمان ملل ارائه کند منتشر کرد و در آن انواع و اقسام اتهام ها را به ایران نسبت داد بی آنکه حتی در یک مورد به منطق حقوقی خفته در پس رفتارهای ایران هم اشاره ای بکند.

بعد از انتشار گزارش احمد شهید چند مقام غربی که اغلب باعنوان منبع آگاه با خبرگزاری های غربی گفت وگو می کنند، گوشه و کنار گفتند امیدوارند شورای حقوق بشر سازمان ملل هر چه زودتر بر مبنای گزارش احمد شهید موضوع حقوق بشر ایران را به شورای امنیت ارجاع دهد. در کنار همه این موارد مجموعه ای از گزارش ها در منابع کم و بیش معتبر غربی منتشر شد که یوکیا آمانو مدیر کل ظاهرا ژاپنی و در واقع آمریکایی آژانس بین المللی انرژی اتمی تصمیم دارد در گزارش ماه نوامبر خود با انتشار اسناد جعل شده توسط سیا اعلام کند یک جنبه نظامی بالفعل در برنامه هسته ای ایران وجود دارد.

انتشار پی در پی این خبرها که رسانه های غربی از آن به عنوان «رگبار خبرهای بد» یاد می کنند این سوال را بوجود آورده است که واقعا آمریکایی ها چه قصدی دارند؟ آیا این رگبار یک اقدام مبتکرانه و بخشی از یک سناریو از پیش نوشته شده علیه ایران است یا اینکه باید آن را اساسا مجموعه اقداماتی واکنشی و انفعالی دانست که علت اصلی آن عقب ماندگی راهبردی از ایران در منطقه و ترس از واگذار کردن رقابت انتخاباتی به جمهوری خواهان است؟ این یادداشت تلاش می کند پاسخی اجمالی برای این سوال ها فراهم کند.

قبل از ورود به اصل بحث توجه به این مقدمه لازم است که بدون شک هم اکنون و در ماه های آینده هیچ ضرورتی برای باراک اوباما به اندازه انتخاب مجدد در انتخابات ریاست جمهوری سال2012 و واگذار نکردن اتاق بیضی شکل کاخ سفید به جمهوری خواهان حیاتی نخواهد بود، همچنان که متقابلا برای جمهوری خواهان نیز هیچ چیز مهم تر از آن نیست که از تکرار دولت اوباما جلوگیری کنند. در مورد هر موضوع مرتبط با دولت آمریکا در ماه های آینده باید با لحاظ این پیشفرض تحلیل کرد.

جمهوری خواهان هیچ کاری نمی کنند که به نفع اوباما تمام شود و اوباما هم فعلا همه هدف گذاری های غیر انتخاباتی را از اولویت کاری خود خارج کرده است. حالا سوال این است که پرونده سازی های جدید درباره ایران با این پیشفرض بنیادین چگونه قابل ترکیب است؟به دو ماه پیش بازگردیم؛ زمانی که لئون پانتا وزیر دفاع آمریکا برای نخستین بار پس از تحویل گرفتن کلیدهای پنتاگون از رابرت گیتس به اسراییل رفت. در این تردیدی نیست که مهم ترین موضوع در این سفر برای پانتا جلب حمایت اسراییل از اوباما و متقابلا برای اسراییلی ها طرح مسئله ایران بوده است. مجموعه اطلاعات نشان می دهد دو طرف اولویت های خود را اینگونه ترکیب کرده اند. صهیونیست ها به فرستاده اوباما گفته اند که هم اکنون 3 نگرانی عمده درباره ایران دارند:

1- اسراییلی ها گفته اند از این نگران هستند که ایران بتواند بدون نقض ان پی تی به وضعیت آستانه ای برسد.

2- اسراییلی ها تاکید کرده اند ایران در حال تثبیت برتری راهبردی خود در منطقه است و اکنون حتی اگر دیگر بحث هسته ای هم مطرح نباشد ایران در حال تغییر ژئوپلتیک منطقه علیه اسراییل و آمریکاست.

3- و در نهایت صهیونیست ها گفته اند نگران هستند که غرب به ناچار و ناامید از متوقف کردن برنامه هسته ای ایران، غنی سازی در این کشور را در چارچوب برخی ابتکارهای دیپلماتیک جدید که اخیرا مطرح شده بپذیرد.

پس از طرح این 3 نگرانی اسراییلی ها به دو نکته مهم اشاره کرده اند. مورد اول یک بلوف تمام عیار است که متاسفانه مدت هاست آمریکایی ها و اروپایی ها آن را جدی گرفته اند و آن هم اینکه اگر اوباما به زودی اقدامی علیه ایران انجام ندهد و به اصطلاح مورد علاقه صهیونیست ها جدیت خود را در متوقف کردن ایران به اثبات نرساند آن وقت ناچارند خود دست به کار شوند. و دوم، اسراییلی ها گفته اند حمایت لابی یهودی آمریکا از اوباما در انتخابات 2012 کاملا مشروط به این است که اوباما ثابت کند برای امنیت اسراییل که اکنون بیش از همیشه از جانب ایران تهدید می شود اهمیت قائل است.

از طرف دیگر و صرف نظر از موضوع اسراییل، اوباما در فضای داخلی آمریکا دچار یک بحران عبور ناپذیر شده است. اکنون -همانند انتخابات کنگره در سال گذشته که دموکرات ها آن را هم واگذار کردند- مهم ترین اولویت رای دهندگان آمریکایی مسائل اقتصادی است. بحران وال استریت اکنون وضعیتی بوجود آورده است که رای دهندگان آمریکایی روز به روز بیشتر متقاعد می شوند که اوباما نه می خواهد و نه اگر بخواهد می تواند مشکلات آنها را حل کند. بنابراین، روند امور در محیط سیاست داخلی آمریکا به سمتی پیش می رود که در آن اوباما قطعا بازنده خواهد بود مگر اینکه یک اتفاق فوق العاده صحنه را عوض کند. اوباما در ماه های آینده شدیدا نیاز به حادثه ای دارد که مسائل اقتصادی را از دستور کار افکار عمومی در آمریکا حذف کرده و یک دغدغه دیگر مثلا مسائل امنیتی را به جای آن بنشاند (برخی روشنفکران آمریکایی می گویند برای مردم این کشور فقط یک چیز مهم تر از جیبشان است که آن هم جانشان است). طرح موضوع تلاش نیروی قدس برای ترور یک دیپلمات نحیف و بی دست و پای سعودی در واشینگتن این فرصت را به اوباما داد که برای مدتی دستور کار افکار عمومی آمریکا را عوض کند و با طرح این مسئله که عده ای قصد جان شهروندان آمریکایی را کرده اند آنها را از پی گیری فوری دغدغه های اقتصادی و اجتماعی شان منصرف نماید.

با این حال مسئله مهم برای اوباما هنوز حل نشده است. او برای جلب نظر اسراییل به عنوان کارفرمای لابی یهودی در آمریکا چاره ای جز این ندارد که یک دور تحریم جدید علیه ایران اعمال کند. اوباما خوب می داند که تحریم های خارج از شورای امنیت هیچ کارکردی ندارد و اگر می خواهد ادعا کند اقدامی موثر انجام داده باید مجددا مکانیسم اعمال فشار به ایران را در شورای امنیت احیا کند. اما مشکل بزرگ در اینجا این است که همه کشورهای عضو شورای امنیت به جز فرانسه و انگلیس به آمریکا گفته اند که قصد موافقت با هیچ اقدام جدیدی علیه ایران در شورای امنیت را ندارند چرا که عمیقا به این باور رسیده اند که اولا تحریم ها بر اراده ایران بی تاثیر است و ثانیا هدف از تحریم های جدید آمریکا نه ملزم کردن ایران به پای بندی به مقررات آژانس بلکه تغییر رژیم در ایران است که طبعا هیچ سودی برای روسیه، چین و حتی آلمان ندارد.

در خلاصه ترین روایت ممکن قصه از این قرار است: اوباما در حال رساندن 3 پرونده هسته ای، حقوق بشر و تروریسم به «وضعیت مرزی» است تا نه گفتن روسیه و چین و دیگر کشورها به درخواست اقدام علیه ایران در شورای امنیت را هر چه بیشتر سخت کند.

اما در اینجا یک مسئله لاینحل هست و آن هم اینکه ظاهرا هیچ یک از پرونده ها آن مقدار که دولت اوباما می خواست بحرانی نشده است. پرونده ترور در حال تبدیل شدن به یک لطیفه است، گزارش ها نشان می دهد آمانو پذیرفته است که نمی تواند برنامه هسته ای ایران را نظامی اعلام کند و گزارش احمد شهید هم خام تر از آن است که بتوان آن را مستند اقدام در شورای امنیت قرار داد. در نتیجه احتمالا آقای اوباما باید به فکر یک شغل جدید برای خود پس از دسامبر 2012 باشد!

خراسان:پنبه زنی لاکربی سازی

«پنبه زنی لاکربی سازی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ء خراسان به قلم حمزه پاریاب است که در آن می‌خوانید؛برای آنهایی که در یکی دو دهه گذشته مجموعه عملیاتهای مهم تروریستی در دنیا را رصد کرده اند، این نکته کاملا آشکار است که طراحی و اجرای هر اقدام بزرگ و تاثیرگذار که بخواهد شانس بالایی برای تحقق بیابد، نیازمند چند ویژگی بنیادین و منطقی است که چیدمان آنها در کنار یکدیگر، آن حادثه را رقم می زند.

شاید به همین خاطر است که برخی کارشناسان واحدهای ضدتروریستی، از ضرب المثل «یک تروریست حرفه ای، یک دانشمند برجسته است» بهره می گیرند تا ویژگی های خاص اینگونه اقدامات را برای افکار عمومی تشریح کنند. مثال ملموس در این قضیه را می توان حادثه 11 سپتامبر دانست که نحوه طراحی و اجرای آن به قدری پیچیده و چندلایه بود که بسیاری از کارشناسان (حتی غربی) تدوین و پیاده سازی آنرا توسط شبه نظامیان القاعده که مختصر آشنایی با تکنولوژی های روز و برنامه ریزی های شبکه ای داشته و از عمق نفوذ کم در آمریکا برخوردار بودند، غیرممکن بدانند.

رسانه های داخلی و خارجی در مدت زمانی که از اعلام رسمی اتهام آمریکا به ایران مبنی بر طراحی سناریوی ترور عبدالجبیر عادل سفیر عربستان سعودی در واشنگتن می گذرد، عمدتا بر یکی از ارکان طراحی یک عملیات یعنی موضوع عامل انسانی تکیه کرده اند. هرچند این رکن، بسیار مهم و قابل اعتناست اما منحصرا تکیه و تاکید بر آن، ضمن آنکه افکار عمومی را از سایر اشتباهات فاحش آمریکا در طراحی این سناریو غافل می کند، این امکان را به غربی ها می دهد تا پروژه آمیای دو را (که در ادامه به آن اشاره می شود) برای ایران نیز اجرا کنند.

برای درک هرچه بهتر زوایای یک عملیات با ویژگی های مورد ادعای آمریکا ، عناصر مهم آنرا می توان به شرح زیر خلاصه و معرفی کرد: نمای کلی: بر اساس این ادعا، قرار بوده فردی به نام منصور ارباب‌سیار که اقوام وی در سپاه قدس فعالیت می کنند، با پرداخت پول دریافت شده از ایران به یک فرد فعال در یکی ازکارتل های بزرگ موادمخدر مکزیک ، موجبات قتل سفیر عربستان در آمریکا را فراهم کند.

این اتفاق قرار بوده در رستورانی که سفیر در طول هفته چند بار برای صرف غذا به آنجا می رفته، صورت بگیرد. شاید این طراحی از نظر رسانه ای تا حدی جذاب و قابل اعتنا باشد اما اشتباهات فاحش و ساده ای که در آن دیده می شود نشان از عجله دولتمردان کاخ سفید برای اتهام زنی به جمهوری اسلامی ایران دارد. برخی از این اشکالات کاملا ملموس و برخی نیازمند مختصر آشنایی با فضای عملیاتهای این چنینی است که تلاش می شود با ذکر مثالهایی ساده، بیان شود.

1- شاید یکی از مهمترین اشکالات تخصصی که بتوان بر این طراحی گرفت، فقدان شبکه های چندلایه، تک سلولی و ارتباطات افقی باشد. بدین معنا که بر اساس سناریوی آمریکا، منصور ارباب سیار، پول را از یک نیروی سپاه قدس گرفته و به فردی قاچاقچی برای ترور سفیر عربستان تحویل می دهد. این همه ماجرای سناریوی یادشده است. حال این سناریوی ساده و بدون پیچیدگی خاص را با ترور یک دانشمند ایرانی به نام شهید علیمحمدی مقایسه کنید. یک ایرانی به نام مجید جمالی فشی پس از 3 سال همکاری با موساد، دستور می گیرد یک موتورسیکلت حاوی بمب را جنب درخت مقابل منزل این شهید پارک کرده و فرار کند. برای این ترور، وی ماه ها دراسرائیل آموزش دیده، با ده ها نفر که هر کدام یک وظیفه متفاوت داشتند، ملاقات کرده و در نهایت برای ترور دانشمندی که نه محافظی دارد و نه در محل خاصی تردد می کند، آماده می شود. اما ایران برای ترور سفیر یک کشور که با چندین محافظ تردد می کند، بدون اینکه عامل انجام ترور را بشناسد، 100 هزار دلار پول پرداخت می کند و بی توجه به اینکه وی سلسله مراتبی را طی کند، با عامل به اصطلاح نفوذی ایران بارها دیدار می کند. جالب تر اینکه بر اساس شنود رابرت ولوسزین مأمور ویژه اف بی آی در این پرونده، عامل نفوذی ایران (ارباب سیار) از این قاچاقچی سوال می کند آیا با مواد منفجره کار کرده است؟ او تنها پاسخ می دهد با «سی 4» آشناست و عامل ایران قانع می شود! آیا منطقی است که این سوال، همه برآورد عامل نفوذی کشوری چون ایران که سالها در زمینه مبارزه با سرویس های جاسوسی مهم دنیا فعالیت کرده، از توانمندی عملیاتی یک تیم قاچاقچی باشد اما برای ترور یک دانشمند در محل سکونت، عامل آن باید ماهها دوره نظامی بگذراند؟

در مقایسه ای ساده با نحوه ترور شخصیت های معروف در دنیا، هیچگاه نمی توان با یک واسطه به عامل اصلی نفوذی رسید و او هم بی واسطه با مسئولان ارشد سازمان طراح موضوع، در ارتباط باشد.

2- نحوه ارتباط عوامل داخلی و خارجی. هر مجموعه یا شخصی برای اجرای این عملیات، قطعا بالاترین سطوح حفاظتی را در نظر می گیرد. این سطوح شامل نحوه ارتباط، نوع صحبت و پرداخت های مالی می تواند باشد. با مطالعه گزارش مامور ویژه اف بی آی در این پرونده مشخص می شود که آنها از راههایی مانند شنود تلفن، جاسازی میکروفن مخفی و ردیابی پول های حواله شده، توانسته اند مدارک خود را جمع آوری کنند.

بر اساس این اسناد، بالاترین سطح پنهانکاری توسط نیروهای سپاه قدس و عامل اصلی یعنی ارباب سیار، استفاده از رمز «ماشین شورلت» به جای قتل سفیر عربستان است! شاید این پنهانکاری برای فیلم های هالیوود جذاب باشد اما در روش های اطلاعاتی جایی ندارد. به ظاهر در حالی که اکنون انواع رمزکننده های بومی ایمیل در کشور مورد استفاده قرار می گیرد، چرا باید همه اطلاعات از طریق تلفن آن هم بدون واسطه انجام شود؟ چقدر قابل باور است که ارباب سیار پس از دستگیری، مجددا از داخل بازداشتگاه اف بی آی با تلفن مسئولی از سپاه قدس مستقیما صحبت کرده و او به عامل خود در آمریکا دستور بدهد و این گفتگو، سند وزارت دادگستری آمریکا باشد؟!

مثال طراحی ترور شهید علیمحمدی را می توان اینجا نیز به کار برد. در حالی که ایران از نظر سطوح تکنولوژی ردگیری ارتباطات، بسیار پایین تر از آمریکا قرار دارد، عامل قتل از سامانه بسیار خاص و پیشرفته «ویندوز قرمز» برای هماهنگی با موساد استفاده می کند ولی عامل نفوذی ایران در آمریکا که این کشور می داند پسرعمویش در سپاه قدس فعالیت دارد، تلفنی همه کارها را هماهنگ می کند !

کارشناسان از اصطلاح «ارتباطات ایزوله» برای تشریح نحوه فعالیت عوامل شبکه های تروریستی و نفوذی استفاده می کنند که معنی آن سختی های فراوان شناخت عوامل افقی و عمودی این طراحی ها و عدم اشراف عوامل بیرونی بر این تیم هاست، لذا این مسئله که در عرض یک هفته همه ماجرا برای آمریکا نمایان شود، نشان از بی توجهی طراحان واقعی این سناریو به تخصص بالای دستگاههای اطلاعاتی ایران است.

3- موقعیت زمانی. در شرایطی که ایران به خاطر قرابت انقلاب های منطقه با ارزشها و آرمانهای جمهوری اسلامی در موقعیتی ممتاز قرار دارد، همایش بزرگ بیداری اسلامی را برای نزدیکی تفکرات انقلاب های جهان اسلام در تهران برگزار می کند و نشانه های حمایت از ملت ایران در افکارعمومی و نخبگان سیاسی و اجتماعی کشورهای مسلمان موج می زند و از سوی دیگر آمریکا با بحران های مالی و قیام های مردمی مواجه است، کدام عقل سیاستمدارانه ای چنین برگ های برنده ای را با انجام یک ترور از دست می دهد؟

4- عامل انسانی. موضوعی که بیشترین مانور رسانه ای را به خود اختصاص داده، شخصیت های درگیر در این عملیات هستند که منصور ارباب سیار، کانون اصلی این موضوع است. هشدار مهم در اکثر عملیات های مهم تروریستی، استفاده از افراد به اصطلاح «پرونده سفید» است. این افراد یا اساسا فاقد مشکل هستند یا برای آنها هویت جعل می شود و به علت نداشتن هیچ سابقه یا مشکل امنیتی و قضایی، درصد بالاتری از اطمینان را برای طراحان ایجاد می کنند اما منصور ارباب سیار مملو از تخلفات کوچک و بزرگ است و گزینه دست سوم هیچ نیروی اطلاعاتی نیز محسوب نمی شود چه برسد به اینکه مسئولیت مهمی به او محول شود. شاید بالاترین مسئولیتی که می توان به او داد اطلاع دادن ساعت ورود و خروج سفیر عربستان به رستوران باشد و بس.

5- انگیزه های مادی و معنوی. هر فردی برای انجام کارهای ساده خود نیازمند انگیزه است چه برسد به اینکه این موضوع، یک عملیات تروریستی باشد. مرور انگیزه های موجود در افراد دخیل، ابهامات این سناریو را بیشتر می کند. ارباب سیار اگرچه انگیزه های مادی برای انجام برخی کارهای خلاف قانون (آن هم نه در حد ترور) داشته اما به تازگی و پس از 20 سال سکونت در آمریکا موفق به دریافت تابعیت این کشور شده است.

این موضوع هر فردی را دچار وسواس می کند تا با اجتناب از اقدامات خلاف قانون، حاصل تلاش چندین ساله خود را نابود نکند. عامل اجرایی کارتل موادمخدر مکزیک نیز قطعا با رقم هایی چون 1 و نیم میلیون دلار دست به این کار نمی زند چراکه بر اساس آمار سال گذشته بی.بی.سی این باندها سالانه 13 میلیارد دلار درآمد دارند. حال کدام باند حرفه ای این درآمد را با تحت تعقیب بودن توسط نیروهای اطلاعاتی آمریکا در سراسر دنیا تنها به خاطر 1 و نیم میلیون دلار عوض می کند؟ مگر می توان به افراد سابقه داری چون باندهای موادمخدر برای کاری که هیچ ارتباطی با حوزه فعالیت آنها دارد، اطمینان کرد؟

اگرچه این موارد به عنوان مهمترین دلایل زیرسوال بردن سناریوی جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران قابل اشاره است، اما مواردی چون نحوه واریز پول به حساب منصور ارباب سیار با توجه به تحریم های گسترده و غیرممکن بودن ردیابی محل و شخص واریزکننده این مبالغ، اجرای تمام مراحل سناریو در خاک یک کشور آن هم آمریکا که در عملیات ها به عنوان یک ضعف مهم محسوب شده و از آن اجتناب می شود و مواردی از این دست نیز می تواند به عنوان دیگر اشکالات بنیادین این طراحی مورد توجه قرار بگیرد. هرچند غرب در پرونده هایی چون آمیا یا انفجار مقر تفنگداران دریایی آمریکا در لبنان بسیار کوشید تا این اقدامات را به ایران نسبت دهد و پس از گذشت قریب 20 سال، هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته است اما در قضیه اخیر تلاش کرده از ابتدا با کامل کردن اسناد ساختگی، موضوع را به سمت ایجاد یک دادگاه لاکربی دیگر سوق دهد؛ به این صورت که با اتهام زنی به برخی مسئولان ایرانی و برگزاری دادگاههای صوری به سمت ایجاد فشارهای جدید و سخت تر به ایران و یا گزینه های گستاخانه تر حرکت کند اما شتاب زدگی در طراحی این سناریو و جهش ناگهانی عمق نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه، راه را بر این طراحی خطرناک و چندمرحله ای بسته است.

جمهوری اسلامی:خروج آمریکا از عراق،ترفند یا واقعیت؟

«خروج آمریکا از عراق،ترفند یا واقعیت؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا روز جمعه اعلام کرد تمامی نیروهای آمریکایی، همانطور که وعده داده شده است، تا 10 دی ماه آینده (پایان سال 2011 میلادی) از عراق خارج خواهند شد. سفارت آمریکا در عراق نیز روز شنبه اعلام کرد نامه رسمی اوباما برای خروج کامل نظامیان آمریکایی از عراق به این سفارت خانه ابلاغ شده است.

اظهارات اوباما درباره تصمیم واشنگتن به خروج از عراق، اگرچه با استقبال، بازتاب گسترده و هیاهو در رسانه‌ها و محافل غربی همراه بوده است ولی ناظران، به این ادعا با ابهام نگریسته‌اند.

سؤال اساسی که برای آگاهان مسائل سیاسی عراق مطرح است این است که آیا آمریکا که با لشکرکشی گسترده، کشتار مردم عراق، زیر پا گذاشتن قوانین بین‌المللی و صرف هزینه‌های سنگین مالی و جانی وارد عراق شده است به سادگی و بدون دستیابی به اهداف مورد نظر، حاضر خواهد شد از این کشور خارج شود؟

واقعیت این است که آمریکا به چند دلیل دروغ می‌گوید و قصد خروج کامل از عراق و رها کردن این کشور را ندارد.

با در نظر گرفتن اینکه واشنگتن تاکنون نزدیک به 700 میلیارد دلار در عراق هزینه کرده و بیش از 4000 نظامی خود را در جریان اشغال این کشور و ادامه اشغال آن به کشتن داده است، ساده اندیشی است اگر پذیرفته شود آمریکا قصد خروج کامل از عراق را دارد.

روشن است که حرکت اخیر آمریکا یک تاکتیک تبلیغاتی است و باید دید آمریکایی‌ها از طرح این موضوع چه هدفی را دنبال می‌کنند.

اولاً، انتخاب ریاست جمهوری آمریکا در راه است و هم اوباما و هم حزب دمکرات که درحال حاضر قدرت را در آمریکا در اختیار دارد به چند عامل که بتوانند موقعیت به شدت متزلزل آنها را در میان رای دهندگان تقویت کند نیاز دارند. براساس اعلام موسسات نظرسنجی داخل آمریکا، مقبولیت اوباما در آمریکا به سرعت درحال افول است و در ماه‌های اخیر به پایین‌ترین حد خود رسیده است. مردم آمریکا معتقدند نه تنها تغییری را که اوباما وعده داده بود مشاهده نکرده‌اند بلکه شرایط معیشتی آنها روز به روز بدتر و وخیم‌تر می‌شود که نشانه آن، به راه افتادن اعتراضات گسترده اخیر در آمریکاست که به سراسر این کشور گسترش پیدا کرده است. اعتراضات عمومی اخیر، در عین حال که علیه نظام سرمایه‌داری است، اعلام انزجار علیه سیاست‌های اوباما نیز هست و زنگ خطر را برای شکست وی به صدا در آورده است.

اوباما و متحدانش امیدوار بودند که اتفاقاتی همچون قتل اسامه بن لادن در افغانستان و "العولقی" در یمن، آنها را پیروز جنگ با تروریسم جلوه دهد و از آنها نزد ملت آمریکا قهرمان بسازد و شرایط آنها در افکار عمومی بهبود یابد ولی نظرسنجی‌های اخیر، اوضاع را این گونه نشان نمی‌دهند.

ادامه گرفتاری دولت آمریکا در افغانستان و عراق در کنار بحران عمیق مالی، سه معضل عمده گریبانگیر دولت اوباماست که افکار عمومی آمریکا را به شدت علیه دمکراتها برانگیخته است. دولت اوباما، با اعلام خروج از عراق، درصدد است بلکه بتواند از یکی از این سه معضل عمده خلاص شود. به ویژه آنکه دولت عراق اخیراً تحت فشار افکار عمومی و مجلس آن کشور، نه تنها حاضر به اعطای مصونیت به نظامیان آمریکایی نشد بلکه نوری مالکی نخست‌وزیر عراق رسماً خروج کامل این نیروها در موعد مقرر، یعنی 10 دی ماه آینده را خواستار گردید که این برخورد تحقیرآمیز نیز ضربه دیگری بر دولت آمریکا بود و بر خشم مردم آمریکا علیه دولتمردانشان افزود: در تصمیم اخیر دولت آمریکا بی‌تأثیر نبوده است.

با اینحال همانگونه که گفته شد آمریکا به سادگی حاضر نخواهد شد طعمه چرب عراق را از دست بدهد و نیروهایش را از این کشور خارج سازد.

باید در نظر داشت آمریکا هم اکنون در عراق سفارتخانه‌ای دایر کرده است که بیشتر شبیه یک شهر است تا یک مقر دیپلماتیک. مساحت این سفارتخانه برابر مساحت واتیکان است و این مجموعه عظیم تا 20 هزار نفر را می‌تواند در خود جای دهد.

همچنین آنچنانکه اعلام شده است حدود 5500 پیمانکار نظامی تحت پوشش حفظ امنیت دیپلمات‌های آمریکا در عراق، پس از پایان موعد مقرر، می‌تواند حضور داشته باشند.

علاوه بر این، آمریکا تعدادی از نیروهای خود را به بهانه آموزش نظامیان عراقی در این کشور باقی نگاه می‌دارد. همچنین آمریکا چهار پایگاه نظامی در عراق دارد که شماری از نیروهایش در این پایگاه‌ها جای گرفته‌اند.

بدین ترتیب، آمریکا درحال به اصطلاح خروج کامل از عراق نیز هزاران نظامی را به بهانه‌های مختلف در عراق باقی نگاه خواهد داشت.

به سخن دیگر، ادعای خروج آمریکا از عراق ترفندی است برای ادامه حضور آمریکا در عراق، همزمان با خنثی کردن فشار افکار عمومی در آمریکا و عراق. با این ترفند، در عمل بخش بزرگی از نیروهای آمریکایی در پوشش‌ها و عناوین جعلی و موهوم، در عراق باقی خواهند ماند.

بدیهی است خروج کامل نیروهای آمریکا از عراق، خواسته مردم عراق و ملت‌های منطقه است و عاملی مهم در تثبیت صلح و امنیت در منطقه خواهد بود. این مهم، زمانی محقق می‌شود که همه نیروهای اشغالگر، تحت هر پوشش و لباسی از عراق خارج شوند و رسالت تحقق این هدف در مقطع کنونی به عهده مردم عراق و شخصیت‌های سیاسی و مذهبی آن کشور است.

رسالت:خودشیفتگی- افسردگی دو بیماری سیاسی

«خودشیفتگی- افسردگی دو بیماری سیاسی»عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛آنها که در عرصه سیاست‌ورزی هستند در معرض دو بیماری «خودشیفتگی»  و «افسردگی» می‌باشند. اگر این جماعت در مقام درمان خود برنیایند اسیر سرویس‌های جنگ نرم دشمن خواهند شد.

فرد خود شیدا و خودشیفته عاشق فعل و قول سیاسی خود است. او صبح تا شب را به ستایش از خود سپری می‌کند و جز ستایش و تقدیر از خود نمی‌خواهد صدایی بشنود و اگر صدایی غیر از این بشنود افسرده می‌شود. این دسته از سیاستمداران یک تهدید بزرگ برای امنیت ملی هستند. چرا که سرویس‌های دشمن با تماس با واسطه‌ یا بی‌واسطه خوراک شیدایی آنها را تامین می‌کنند و از همین زاویه به آنها خط می‌دهند.

خودشیفتگی به این دلیل یک تهدید امنیت ملی است که مولد خود بزرگ‌بینی ،‌ غفلت، غرور بی‌جا و تکبر بیش از حد است.

خود شیفته اگر با اقبال مردم روبه‌رو شود با نوشیدن یک جرعه از قدرت مست می‌شود و به شادی مفرط و کژ کاری سقوط می‌کند. اگر با ادبار مردم روبه‌رو شود افسرده می‌شود و ممکن است یک یا دو دهه با سیاست وداع کند اما روزی برای انتقام از مردم به صحنه بر می‌گردد.

غربی‌ها بویژه انگلیسی‌ها تحلیل روان‌شناختی سیاستمداران را همیشه در دستور کار سرویس‌های خود داشته‌اند لذا رفتار سیاسی و برخورد با رجال سیاسی و مذهبی کشور را طی یکصد سال گذشته بر این مبنا تنظیم می‌کردند.

طی سه دهه گذشته انقلاب اسلامی شاهد ریزش‌های بسیاری در عرصه سیاست بوده. عمده این ریزش‌ها مربوط به کسانی بود که به دوگانه «خودشیفتگی - افسردگی» سیاسی دچار بودند.

اکنون در آستانه برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و در دهه چهارم انقلاب به طور اجتناب‌ناپذیر نسلی از سیاستمداران پا به عرصه رقابت می‌گذارند.

معمولا در هر دوره از انتخابات مجلس حداقل یک سوم نمایندگان تغییر می‌کنند و جای خود را به چهره‌های جدید می‌دهند. سیاستمداران جوانی که می‌خواهند خود را در معرض رای مردم قرار دهند باید یک بار با آسیب‌شناسی دقیق از این بیماری، کژ راهه سیاستمداران خودشیفته و افسرده را تجربه نکنند.ریشه فتنه سال 88 زیر سر رجال سیاسی خود شیفته و افسرده بود آنها با کمک و هدایت ارتش رسانه‌ای غرب و سرویس‌های پیدا و پنهان آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی اوضاع را به سمتی بردند که اقتدار ملی مخدوش و امنیت انقلاب در معرض آسیب قرار گرفت.

انتخابات به تعبیر مقام معظم رهبری تزریق خون تازه به رگ‌های کشور و دمیدن روح تازه به کالبد آن است. متاسفانه «خودشیفتگان» این خون را با اردوکشی خیابانی آلودند و آن روح بزرگ را نیز آزردند.فضا سازی برای پاسداری از حریم قانون و وفاداری به رای ملت «خودشیفتگان» را از بد مستی برحذر می‌دارد.

مجلس شورای اسلامی محور اصلی تصمیم‌گیری و مرکز ثقل تصمیم‌سازی برای کشور است. باید کسانی به این مکان مقدس راه یابند که دغدغه حل مشکلات مردم را داشته باشند نه دغدغه درمان خودشیفتگی و افسردگی سیاسی فرد یا جمعی خود را که به هر دلیل مردم از آنها روی بر تافته‌اند.رجال سیاسی و مذهبی آینده که می‌خواهند در مصادر امور به مردم خدمت کنند باید بدانند تقوای الهی و اطاعت از ولی امر آنها را از سقوط در دره خود شیفتگی و خطر افسردگی سیاسی نجات می‌دهد.

در غیر این صورت به دام کسانی می‌افتند که در تدارک موج دوم جنگ نرم علیه ملت ایران  هستند. مردم و انتخاب‌شوندگان باید با هوشیاری این فرصت را از دشمن بگیرند و نگذارند که آنها به بهانه انتخابات، فتنه سال 88 را بازتولید کنند. رقابت باید آزاد،‌جدی و سالم باشد و در عین حال هیچ روزنه‌ای را برای ورود دشمن باز نگذارد.

سیاست روز:دو استیضاح و یک استعفا

«دو استیضاح و یک استعفا»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ء سیاست روز به قلم محمد حیدری است که در آن می‌خوانید؛مجلس شورای اسلامی روز گذشته سه اتفاق مهم داشت. اعلام وصول دو استیضاح و یک استعفا.

استیضاح وزیر نیرو با ۵۱ امضا و استیضاح وزیر اقتصادی و دارایی با ۲۸ امضا دو مورد از آن سه اتفاق بود. در پی آن استعفای علی مطهری نماینده مردم تهران که واکنش‌هایی را نیز در پی داشته است، سرانجام روز گذشته اعلام وصول شد تا هفته آینده نمایندگان به استعفای وی رسیدگی کنند.

 استیضاح وزیر نیرو که البته این دومین استیضاح وی است، به خاطر عدم عمل به تعهدات در وزارت نیرو در حوزه‌های مختلف محورهای استیضاح را تشکیل می‌دهد. هرچند وزیر نیرو پیش از این درباره طرح استیضاح خود گفته بود؛ در طرح استیضاح من باید می‌نوشتند وزیر نیرو بلد نیست خوب فوتبال بازی کند و اگر این مورد را هم می‌نوشتند بد نبود!

استیضاح وزیر اقتصاد هم روز گذشته با ۲۸ امضا از سوی هیات رئیسه اعلام وصول شد. فساد بانکی اخیر یعنی همان سه هزار میلیارد تومان، دلیل اصلی این استیضاح است. اما استعفای جنجالی علی مطهری از نمایندگی مجلس از اهمیت دیگری برخوردار است. علی مطهری که همواره مواضعش در مجلس باعث واکنش‌هایی در داخل و خارج خانه ملت شده است، یکی از طراحان سئوال از رئیس جمهور می‌باشد که پس از به نتیجه نرسیدن این موضوع استعفا کرد و متن استعفانامه خود را نیز منتشر نمود.

اصل موضوع سئوال از رئیس جمهور است. طبق قانون نمایندگان مجلس حق دارند وزرا را استیضاح کنند یا از رئیس جمهور سئوال کنند. یک موضوع قانونی، ساده و روان، که البته درچند روز گذشته همین موضوع باعث ایجاد چالش و واکنش‌هایی شد. اگر به همین سادگی طرح سئوال به هیات رئیسه می‌رفت و اعلام وصول می‌شد و طبق قانون و روال کاری مجلس مراحل خود را طی می‌کرد باعث جنجال و واکنش می‌شد یا این که کار به اگر و اما و استعفا و این گونه مسائل کشیده شد؟!

به نظر نگارنده، طرح سئوال از رئیس جمهور اگر در چارچوب قانون انجام شود فرصت خوبی برای رئیس جمهوری است تا بتواند با حضور در تریبون مجلس به بسیاری از پرسش‌های مطرح شده و شائبه‌هایی که نسبت به برخی مسائل ایجاد شده است پاسخ دهد. گمان نمی‌رود که آقای رئیس جمهور محترم هم این فرصت را از دست بدهد و به پاسخگویی نپردازد. اما نکته مهمتر از این مسائل، مطرح کردن این موضوع از سوی برخی از نمایندگان محترم است که «شاید رهبر معظم انقلاب مخالف طرح سئوال از رئیس جمهور باشند.»

علی مطهری در استعفانامه خود نوشته است: «اینجانب نامه‌ای را حدود یک ماه پیش برای معظم له ارسال داشتم و از ایشان تقاضا کردم که دست مجلس را در موضوع سئوال از رئیس جمهور باز بگذارند. تاکنون پاسخی نیامده و سکوت ایشان را دلیل رضایت و لااقل بی‌نظری ایشان می‌دانم.

هرچند معتقدم که نباید در مسائل اجرایی، و مقننه و قضایی به هر دلیلی از رهبری معظم انقلاب درخواستی کرد چون در صورت نیاز و صلاحدید ایشان خود ورود پیدا می‌کنند و نمونه‌های آن نیز موجود است، اما ایشان خود در سفر اخیر به کرمانشاه و در جمع مردم استان فرمودند؛ «مسئولان قوه مجریه، نمایندگان مجلس و مسئولان قوه قضائیه با اختیارات کامل و قانونی،‌وظایف خود را انجام می‌دهند و ممکن است تصمیماتی بگیرند که رهبری با آ‌ن مخالف باشد. اما رهبر نه حق دارد نه می‌تواند و نه قادر است که در این مسائل دخالت کند، مگر در جایی که اتخاذ سیاستی به کج شدن راه انقلاب منجر می‌شود،‌که طبعا در این هنگام به مسئولیتهای خود عمل خواهد کرد.»

مجلس و هیات رئیسه بهتر بود طبق بندهای ۱۹۶ و ۱۹۷ آیین نامه داخلی مجلس عمل می‌کرد تا از این همه حاشیه سازی و جنجال و واکنش جلوگیری می‌نمود. حال با صراحت گفته‌های رهبری معظم انقلاب نمایندگان محترم تشخیص دهند که آیا اتخاذ چنین سیاستی به کج شدن راه انقلاب منجر می‌شود یا نه؟

مردم سالاری:حوادث صنعت نفت و پرسش های بی پاسخ

«حوادث صنعت نفت و پرسش های بی پاسخ»عنوان سرمقاله‌ روزنامه مردم سالاری به قلم کیان راد است که در آن می‌خوانید؛صنعت نفت ایران که آن را به دلیل نقش و اهمیت انکار ناپذیر آن در اقتصاد کشور و به ویژه تامین منابع مالی مورد نیاز دولت، به درستی پیشران اقتصاد کشور می دانند، طی سال های گذشته با حوادث متعددی دست به گریبان شده که بسیار نگران کننده است. نگران کننده بودن این حوادث از دو زاویه قابل تامل است.

نخست اینکه این حوادث در سال های پیش از این در صنعت نفت کشور بسیار کم سابقه بوده و دوم اینکه فاصله زمانی وقوع این رویدادها بسیار کم شده به طوری که اگر یکی- دو حادثه مربوط به انفجار در خطوط لوله را که به مسایل تروریستی نسبت داده شده جدا کنیم، فقط در دوسال اخیر هر دو ماه یک حادثه منجر به فوت در صنعت نفت داشته ایم که تکمیل کننده زنجیره این حوادث، غرق شدن شناور کوشا 1در خلیج فارس بوده که جان تعدادی دیگر از تلاشگران صنعت نفت و چند تبعه خارجی را گرفت.

سیر صعودی حوادث صنعت نفت در دو سال اخیر در شرایطی همچنان ادامه دارد که هنوز هیچ پاسخ قانع کننده ای از سوی مسوولان امر در مورد دلایل رشد این حوادث ارائه نشده است. سوم مرداد 1389، آتش سوزی در پتروشیمی خارک 4 کشته برجای گذاشت. 24مرداد 89، انفجار و آتش سوزی دوباره در پتروشیمی خارک یک کشته برجای گذاشت.پنجم مرداد، آتش سوزی دامان یک پتروشیمی دیگر را گرفت و حادثه پتروشیمی پردیس 5 کشته و زخمی در پی داشت.

19 شهریور 89، انفجار خط لوله گاز سرخس با 25 کشته و زخمی در کارنامه صنعت نفت ثبت شد و سه روز بعد آتش سوزی در واحد پلی اتیلن پتروشیمی بندر امام، یک زخمی برجای گذاشت. پنجم بهمن سال گذشته، حادثه پتروشیمی بندر امام 12 کشته و زخمی در پی داشت.

امسال نیز سه حادثه شاخص در صنعت نفت رخ داد: آتش سوزی در پالایشگاه آبادان در سوم خرداد با یک کشته و 10 زخمی و دو حادثه در پالایشگاه تهران در 7 و 22 تیر ماه امسال به ترتیب با 2 کشته و 3 زخمی. حادثه عظیم نفت شهر در خرداد سال 89 را هم هنوز فراموش نکرده ایم که 12 کشته و زخمی داشت. حالا این بار در دریا شاهد تکرار حوادث صنعت نفت بودیم تا زنجیره حوادث تکمیل شود.
پرسش مهم از مسوولان صنعت نفت این است که تا چه زمانی این حوادث باید تکرار شود تا شاهد یافتن راهکاری اساسی برای جلوگیری از تکرار آن باشیم؟

مدیریت بهداشت، ایمنی و محیط زیست در وزارت نفت که برای ارتقای سطح ایمنی و جلوگیری از چنین رخدادهایی در صنعت نفت شکل گرفته, تا چه حد در اجرای برنامه های خود موفق بوده و بودجه هایی که برای این بخش پیش بینی شده تا چه حد در جهت مطلوب هزینه شده است؟

آیا پس از بروز این همه حوادث در صنعت نفت در مدت زمانی کوتاه، زمان آن نرسیده که تمام این موضوعات به طور دقیق و کامل مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد تا جان فعالان و تلاشگران صنعت نفت که در سخت ترین شرایط مشغول به کار و خدمت در جهت اعتلای نام کشور هستند این چنین بازیچه سو» مدیریت ها نشود؟

آفرینش:تهران شهر سرطان ها

«تهران شهر سرطان ها»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آغرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛بسیار درد ناک است که سالانه 40 هزار ایرانی بر اثر ابتلا به انواع سرطانها جان خود را از دست می دهند. براساس آمار ثبت سرطان در کشور، سالانه 200 هزار بیمار سرطانی در ایران شناسایی می شود. ریزگردها، سوختهای فسیلی، تغذیه غلط، آب های آلوده ،پسماندهای خانگی و صنعتی و همچنین امواج ماکروویو که متاسفانه هیچ گونه اطلاع رسانی در مورد مضرات و آسیب های آن صورت نمی گیرد، باعث افزایش چشمگیر شیوع سرطان در مردم تهران شده است به طوری که بر اساس آمارهای وزارت بهداشت رکورددار سرطان در جهان شده ایم .

ریزگردها و گرد و غبار تحفه ای است که ازسوی همسایگان برای مردم کشورمان به ارمغان آمده است. فرسایش پوشش های گیاهی و عدم اقدامات مناسب همچون قیرپاشی در سطح مناطق بیابانی موجب شده که در بسیاری از شهرهای کشورمان، به ویژه در غرب و جنوب کشور مردم به مشکلات تنفسی و مسمویت های ریوی دچار شوند که ادامه دار بودن این آلودگی ها موجب بروز سرطان های پوست و ریه گردیده است.

هرچند این ریزگردها هر ازگاهی به تهران هم سرایت می کند اما در نبود آنها آلودگی سوخت های فسیلی ناشی از خودروها و کارخانه های صنعتی جبران کننده آن هستند. امروزه هوای تهران به سبب ازدیاد آلاینده هایی همچون مونواکسید کربن ، دی اکسید نیتروژن ، دی اکسید گوگرد و... مردم را وادار به استنشاق هوایی مسموم کرده است و اجباراً آنها را به سمت بیماری های تنفسی و سرطان های ریوی سوق می دهد.

عدم کیفیت در سیستم سوخت خودروهای تولیدی و سوخت مورد استفاده، وجود کارخانجات صنعتی در مناطق شهری و ساخت و سازهای غیر اصولی و نابودی اکوسیستم از عوامل تاثیرگذار در افزایش آلودگی هوای تهران می باشد. تغذیه غیر اصولی در کلان شهر تهران عامل دیگری در بروز سرطان ها و بیماری های فراوان برای مردم پایتخت شده است. استفاده از مواد غذایی فریزشده که خاصیت غذایی خود را ازدست داده، در کنار رواج استفاده از فست فودها و غذاهای آماده و پرچرب در روند زندگی مردم عامل بروز بیماری های قلبی و عروقی گردیده که سلامتی قشرکثیری از مردم جامعه را به خطر انداخته است.

اما نکته بسیارمهمی که این روزها سلامت مردم پایتخت را به خطر انداخته آلودگی آب شرب مردم تهران می باشد. استفاده از آب های زیرزمینی و فرسودگی سیستم تصفیه خانه‌های تهران از عوامل اصلی آلودگی آب مصرفی هستند. افزایش رسوبات و املاحی که در آب تهران وجود دارد سبب افزایش آمار بیماران کلیوی و مسمومیت های معده گردیده است. جذب پسماندهای خانگی و کارخانجات صنعتی در آب های زیرزمینی موجب بروز سرطان برای مردم و نسل های آینده می گردد. وجود میکروب ها ، ویروس ها، انگل ها و قارچ ها و از همه مهمتر نیترات موجود در آب تهران به سبب عدم تصفیه کامل آب، سلامت میلیون‌ها نفر انسان را به خطر انداخته است. جدی نگرفتن این آلودگی آب سلامت و جان مادران باردار و کودکان را بیش ازهمه مورد هجوم قرارداده و باعث نارسایی های فراوان در نسل های آینده می گردد.

اما امواج ماکروویو از دیگر عوامل بروز سرطان می باشد که با توسعه تکنولوژی و ارتباطات سلامت مردم را مورد هجوم قرار داده است. این امواج مانند نور مرئی از جنس امواج الکترو مغناطیسی هستند . تمام امواج رادیویی ، مادون قرمز ، نور مرئی ، موبایل ، رادیو ، ماهواره ... از جنس امواج الکترو مغناطیسی هستند و فرق آنها در فرکانس و توان تشعشع آنهاست.

امواج مایکروویو در مسیر حرکت خود پس از برخورد با ماده انعکاس پیدا می کنند یا عبور می کنند و یا جذب ماده می شوند. این امواج اگر به سطح فلزات برخورد کنند، منعکس خواهند شد، از شیشه و پلاستیک عبور می کنند و موادی که حاوی آب هستند مانند غذاها و " بدن انسان " انرژی این امواج را جذب می کنند.

امواج ماکروویو با برخورد با مولکول های غذا ساختار آنها را تغییر داده و موجب بروز سرطان و پاره شدن DNA در بدن انسان می شود. مردم در شهر تهران چه درخانه به سبب وجود وسایلی همچون ماکروفر، موبایل در خطر برخورد این تشعشعات قراردارند و چه در بیرون منزل به سبب قرار گرفتن در معرض امواج رادیویی، بیسیم، آنتن ها و ماهواره های ارتباطی و ...

باید این حقیقت را پذیرفت که ادامه زندگی درچنین فضایی با این آلودگی ها مطمئنا تبعات فراوانی برای ما و بیش از همه نسل های آینده دربر خواهد داشت. اما آنچه گفته شد ازسر ناامیدی و یاس نبود بلکه اشاره ای بود برای تدبیر امور، چون تمام موارد ذکر شده در مقابل مدیریت و درایت انسان کنترل شونده هستند. البته اگر تصمیم بر مدیریت این امور داشته باشیم...!

شرق:استیضاح ناکافی

«استیضاح ناکافی»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ شرق به قلم داریوش قنبری است که در آن می‌خوانید؛در بحث اختلاس پرونده پیچیده‌ای را پیش رو داریم که نمی‌شود تمام قصور این پرونده را بر گردن یک یا دو نفر انداخت و سایرین را مبرا کرد، چراکه در این پرونده مهم، افراد متعددی درگیر هستند. مثلا در ارتباط با نحوه واگذاری کارخانه‌های دولتی به بهانه خصوصی‌سازی به گروه آریا موضوعاتی مطرح است و در این راستا مقاماتی نیز دخیل هستند. اگر عادلانه رفتار شود باید به همه زوایای این پرونده رسیدگی کرد.

در این میان با توجه به ابزارهای نظارتی که در اختیار مجلس قرار دارد، بحث استیضاح حسینی وزیر اقتصاد مطرح شده است، چراکه مجلس می‌تواند وزیر مرتبط با این پرونده را برای سوال فرابخواند اما امکان این را ندارد که از زیرمجموعه‌ها یا مدیران سوالی در این زمینه بپرسد. بر همین اساس امیدوار هستیم که در روز استیضاح حقایق اختلاس بزرگ بیان شود. چنانچه آقای حسینی دفاع خوبی از خود و عملکرد وزارتخانه خود نداشته باشد و عوامل دخیل در این پرونده را معرفی نکند، بخش عمده‌ای از اتفاقاتی که در این پرونده افتاده است متوجه ایشان خواهد شد و اصل موضوع مشخص نخواهد شد.

در راستای این احتمال در جلسه دیروز فراکسیون اقلیت، اعضای فراکسیون با تاکید بر حمایت از استیضاح معتقد بودند که نباید با طرح استیضاح از وزیر اقتصاد سایر افرادی که در این پرونده درگیر بودند نادیده گرفته شوند و باید به عوامل دیگری که در این اختلاس قصور کرده یا مقصر هستند پرداخته شود. نباید شخص وزیر قربانی پرونده امیرمنصور آریا باشد، باید تمامی کسانی که در این پرونده دخیل بوده‌اند شناسایی شده و با آنها برخورد شود. طوری رفتار شود که این موضوع ریشه‌ای شناسایی شده و ریشه‌ای با آن برخورد شود.

امیدواریم چنین نباشد که به‌عنوان نمایندگان مجلس چون توان نظارتی بر عملکرد وزیر را داریم، سایر عوامل را نادیده بگیریم، زیرا ما توان‌های نظارتی دیگری حتی بالاتر را نیز داریم که باید برای شفاف شدن اتفاقاتی که در این پرونده بزرگ افتاده است از این ابزارهای نظارتی و توان خود استفاده کنیم.

برخورد تک‌بعدی چاره‌ساز نیست و باید همه‌جانبه این اخلال در سیستم مالی کشور بررسی شده و با عوامل آن برخورد شود. در راستای این پرونده نیاز به تحقیق و تفحص وجود دارد و باید تمامی واگذاری‌ها در سال‌های اخیر واکاوی شود تا امضاهای طلایی که افراد را به سودهای میلیاردی رسانده است مشخص شود.

متاسفانه تحقیق و تفحص‌هایی که در دو یا سه سال گذشته در مجلس صورت گرفته، گزارش‌های قابل دفاعی نبود؛ بر همین اساس باید تحقیق و تفحص جدی در مجلس صورت بگیرد و تمامی نواقص واگذاری سرمایه‌های ملی عیان شود. نباید فراموش کرد، اختلاسی که مطرح شده است شاید نمونه‌ای از روندی باشد که از سایر موارد آن بی‌خبریم.

یک تحقیق و تفحص جامع و کامل ما را به زوایا و سرمنشاء فساد اقتصادی کشور می‌رساند، باید به این موضوع توجه کنیم و این امر را جدی بگیریم که چرا ظرف شش‌سال سطح فساد اقتصادی کشور از رتبه 93 در سال 84 به رتبه 147 رسیده است.

باید این گزارش‌ها را جدی بگیریم و نگوییم این گزارش‌ها سیاه‌نمایی و جهت‌دار است. متاسفانه از کنار این آمارها به‌سادگی گذشتیم، بی‌تفاوت بودیم و اکنون با مطرح شدن چنین پرونده بزرگی توجه همگان به فساد در اقتصاد کشور جلب شده و برای پاسخگویی به افکار عمومی بحث استیضاح وزیر اقتصاد به میان آمده است.

در حالی که این‌گونه برخوردها کفایت نمی‌کند. باید نگاه کنیم و ببینیم که آیا ابزارهای نظارتی جایگاه واقعی خود را در مجلس دارند؟ وقتی پنج‌ماه یک سوال از وزیری در کمیسیون مربوطه معطل می‌ماند و روسای کمیسیون‌ها نیز برای طرح سوال تخلف می‌کنند و نظارت جایگاه خود را از دست داده است، باید منتظر اتفاقاتی بدتر از این نیز باشیم.

تهران امروز:در تعلیل دو استیضاح

«در تعلیل دو استیضاح»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ تهران امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در آن می‌خوانید؛طرح استیضاح تقریبا همزمان دو وزیر اقتصاد و دارایی (شمس‌الدین حسینی) و نیرو (مجید نامجو) حکایت از دگردیسی در نگرش مجلس به کارکرد دولت و نتایج عملکردهای آن به ویژه در بخش اقتصاد و صنعت آب و برق دارد. مجید نامجو برای دومین بار است که به پای میز استیضاح کشیده می‌شود. در اسفندماه سال گذشته وی موفق شد با عبور از لبه مرز (101 رای موافق استیضاح و 102 رای مخالف استیضاح) به کرسی وزارت بازگردد. شمس‌الدین حسینی نیز پس از برملاشدن ماجرای اختلاس

3 هزار میلیارد تومانی در گرداب این ماجرا افتاد و کارش به استیضاح کشید. به‌هررو هر دو وزیر استیضاح شده باید منتظر بمانند تا در زمان مقرر به بهارستان بروند تا پاسخگوی انتقادات و پرسش‌های نمایندگان ملت باشند اما چرا دولت دهم برخلاف دولت نهم که نیروی محرکه بیشتری داشت، دچار نفس تنگی شده است؟ به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش در نگرش پروژه محور مدیریت دولت و کنار گذاردن نگرش پروسه‌محور باشد.

در نامه‌ای که پرویز فتاح در دفاع از مجید نامجو و خطاب به نمایندگان مجلس نوشته است، اذعان شده است که مشکل وزارت نیرو در حال حاضر کمبود منابع مالی است نه چیز دیگر.

اما واقعیت این است که نگرش پروژه‌محور تنها به کمیت می‌اندیشد به همین علت است که آقای فتاح در نامه خود اذعان می‌کند که حجم ریالی پروژه‌های در دست اجرای بخش آب کشور حدود 70 هزار میلیارد تومان و پروژه‌های در دست اجرای بخش برق کشور حدود 55 هزار ملیارد تومان است و این در حالی است که بودجه سالانه وزارت نیرو کمتر از10درصد مبالغ ذکر شده است. اگر نگرش پروسه‌محور بر دولت حاکم می‌بود، قاعدتا می‌بایست تناسب میان بودجه (هزینه‌ها) و پروژه‌ها برقرار می‌شد اما چنین نشده است و به همین علت بسیاری از شرکت‌های طرف قرارداد با وزارت نیرو در معرض ورشکستگی قرار دارند.

ابتکار:عبرت های سقوط قذافی

«عبرت های سقوط قذافی»عنوان سرمقاله‌ روزنامه ابتکار به قلم رضا افشاری است که در آن می‌خوانید؛قذافی کشته شد،خبرکوتاه ولی عبرت آموز است.مرگ این سنت لایتغیر الهی قذافی رابه کام خود کشیدونه گردان هاوگارد ویژه حفاظت ونیروهای امنیتی ونه خدم وحشم وپول وثروت هیچکدام نتوانست مانع سقوط اوبشود.

این واقعه شیپور بیدارباشی برای دیکتاتورهای منطقه عربی است گرچه قبل ازاین، سقوط مبارک درمصرو... زنگ بیدارباش را برای آنها به صدادرآورده بود.اما خواب ضحاک ها دراین ایام هرچقدر هم سنگین باشدصدای نفیر این شیپور آنقدر بلند بودکه هر خواب آلودی را بیدار می‌کند.مگر آنکه کسی خودرابه خواب زده باشد که درآن صورت بیدارشدنی نیست وسزاوارهمان سرنوشت است.

راستی علت خوش حالی دیگرملت های غیر لیبیایی ازچیست؟غیراز این است که عدالت وآزادی مفاهیمی جهانی است. مفهومی مشترک که هرملت دربند دیکتاتوری به روش خود برای آن مبارزه می‌کندوبه همین دلیل مبارزان تشویق ودیکتاتورها تقبیح می‌شوند.

آیا این فرصتی برای حکومت هایی نیست که فکر می‌کنند تافته جدا بافته اند وخارج از این سنت تاریخی ونه تنها به ملت خود کمترین آزادی وبهایی رانمی دهند بلکه برای سرکوب انقلابیون کشورهای دیگر نیروی سرکوبگر به کشورهای مانندبحرین ارسال می‌کنند و ازهیچ اقدامی نیز دریغ نمی‌کنند.آیا صدای سیلی تاریخ را نمی‌شنوند؟.مرگ یک انسان خوشحال کننده نیست اما مرگ یک دیکتاتور چرا؟. مرگ یک دیکتاتور می‌تواند آغاز بهاری باشد برای ملت های خزان دیده از جور ستم آنان.راستی آیا «کتاب سبز» دیکتاتور لیبی که سالیانی طولانی آن را به مردم دیکته می‌کردومحتویاتش را نجاتبخش می‌دانست، توانست مانع سقوط خودش شود؟.

این درس دیگری برای دیکتاتورها که ایدئولوژی های دست ساطشان هم نمی‌تواند کمکی به انها کند.درس دیگر این جریان آن بود که دیکتاتور هرگاه به ملت خود خیانت می‌کنند عاقبتی جز این در انتظار نیست. البته ذات دیکتاتوری خیانت به ملت است،چرا که درامانتی که از ملت در اختیار دارد هر لحظه خیانتی روا می‌دارد. زمانی که خواسته های خود را برتمایلات مردم ترجیح می‌دهد. دیکتاتورهایی که با تکیه برعوامل خارجی بر مردم حکومت می‌کنند تا زمانی برسرکاروپایدارند که منافع کشورهای حامی خود را تامین می‌کنند.به محض پیداشدن آلترناتیو مناسب تر با او تصفیه حساب می‌کنند.

قراردادهای نفتی وباج دادن به بیگانه به گواه تاریخ جز ذلت وخواری چیزی برای دیکتاتورها نداشته است نمونه آن لیبی ومساله هسته ای آن کشوراست.که نه تنها چیزی عایدش نشد بلکه نهایتا باپول همان نفت های به یغما رفته برسراوبمب ریختند واستغاثه های اورابرای نجات نادیده گرفتند.

سقوط و مرگ دیکتاتور لیبی دلگرمی امیدوارکننده ای برای مردم منطقه عربی در حال مبارزه است، چراکه ثابت کرد دژخیم هرچه سبعانه تر برخورد کند آینده وعاقبتش خفت بارتراست ومبارزه شبانه روزی مه ماهه مردم لیبی نشان داد نباید در مبارزه ناامید ودلسرد شد.

هنوز مردم جهان به خاطر دارند که قذافی چگونه مبارزان کف خیابان رامشتی اراذل واوباش اجیر شده دست بیگانه ومعتاد معرفی می‌کرد وبه جای گوش دادن به خواسته هایشان درصدد حذف فیزیکی آنها برآمد، امااراده ملت او رابه زانو در آورد واین عاقبت هر حاکم ناشنوایی است.امانکته عبرت آموز دیگر این اتفاق برای ملت هاست که در مبارزه علیه حاکمان بداخلاق به بیگانه دل خوش نکنند که بعد از پیروزی سهم خواهی شروع شده وبیرون راندن ایشان ازموطن خود بسی سخت تر از کنار زدن حاکم جائر است.
 
حمایت:نشست بازندگان

«نشست بازندگان»عنوان سرمقاله‌ روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛کشورهای اروپایی دیروز گردهم آمدند تا به اصطلاح برای خروج اروپا از بحران اقتصادی تصمیم گیری نمایند. کارنامه اروپا در ماههای اخیر نشان می‌دهد که اکثر این کشورها به ویژه 16 کشور عضو یورو با مجموعه‌ای از بحران های شدید اقتصادی همراه شده‌اند که نتیجه آن نیز موج گسترده اعتراض‌های مردمی می‌باشد.

البته کشورهای غربی با محور قرار دادن یونان برآنند تا از میزان عمق بحران اقتصادی و رسوایی غوطه ور بودن بزرگان اروپایی در بحران اقتصادی بکاهند که به دلیل ابعاد گسترده این بحران تاکنون ناتوان بوده‌اند. هرچند که سران اروپا برآنند تا این نشست را گامی مهم برای مقابله با شرایط کنونی عنوان کنند اما بسیاری از ناظران سیاسی این نشست را نشست بازماندگان می‌دانند چرا که اولا کشورهای غربی به رغم برگزاری نشست‌های متعدد نتوانسته‌اند اقدامی جدی برای حل بحران یونان صورت دهند به گونه‌ای که اکنون یونان به یکی از ارکان تزلزل پایه‌های قدرت غرب مبدل شده است.

 مردم یونان نیز نسخه‌های غرب را عامل بحران‌های خود می‌دانند که بر عمق چالشهای این اتحادیه افزوده است.ثانیا غرب به عنوان حامی نظام سرمایه داری که آن را تنها الگوی اقتصادی جهان می‌نامد با طیف گسترده‌ای از بحران‌های اقتصادی مواجه شده است. برگزاری نشست‌های اروپا درباره اقتصاد در اصل برگزاری نشست برای نجات سرمایه داری است که بسیاری آن را رسوایی غرب در ادعاهای گذشته آن مبنی بر ثبات و عدم تزلزل در نظام سرمایه داری می‌دانند.

بسیاری تاکید دارند که روند کنونی تحولات به تزلزل جایگاه غرب به عنوان روح نظام سرمایه‌داری در جهان مبدل خواهد شد چنانکه بسیاری از کشورهای غیر اروپایی نیز به دنبال جدایی از الگوی نظام سرمایه داری هستند.ثالثا نکته اساسی تفرقه و اختلافات شدید میان اعضای اتحادیه است.

اتحادیه اروپا که زمانی ادعای وحدت را سر می‌داد اکنون با چند دستگی آشکار مواجه شد. که نشست سراسری بیشتری نمود پیدا می‌کند. برخی از کشورهای کوچک‌تر بر این عقیده‌اند که کشورهای بزرگ اتحادیه همچون آلمان، انگلیس، ایتالیا و فرانسه، ریشه اصلی بحران اقتصادی هستند که با نسخه‌های اقتصادی خود سایر کشورها را نیز به بحران کشیده‌اند در مقابل کشورهای بزرگی نیز ادعا دارند که کشورهای کوچک با اقتصاد ضعیف خود به تزلزل اتحادیه و بحران اقتصادی دامن زده‌اند. چگونگی ساختن راهکاری برای خروج از بحران اقتصادی نیز به این اختلافها دامن زده است.

با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان گفت که نشست اتحادیه اروپا در اصل اجلاس بازماندگان بود که زمانی با ادعای برتری نظام سرمایه داری و همگرایی اروپایی به دنبال سلطه بر جهان بوده‌اند. با توجه به بحران شدید اقتصادی اروپا، بسیاری تاکید دارند که این نشست نیز بودن نتیجه و صرفا با گرفتن عکس‌های یادگاری خاتمه یافته چرا که بحران اروپا نه به دلیل مسایل جاری اقتصادی بلکه برگرفته از زوال نسخه‌های نظام سرمایه داری است چنانکه مردم این کشورها نیز دیگر صرفا بهبود اقتصاد را طلب نمی‌کنند، بلکه حذف نظام سرمایه داری را خواستار می‌باشند.   

ملت ما:عدم افزایش بهره بانکی و توقف توسعه اقتصادی

«عدم افزایش بهره بانکی و توقف توسعه اقتصادی»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ملت ما به قلم محمود جامساز است که در آن می‌خوانید؛نرخ بهره بانکی یکی از ابزار‌های سیاست پولی است که بانک‌های مرکزی دنیا درباره نرخ دقیق و واقعی بهره حساسیت نشان می‌دهند نرخ بهره باید حاصل مجموعه فعل و انفعالات پولی در کشور باشد و نمی‌توان آن را به صورت دستوری مشخص کرد. در کشور ما به دلیل این‌که اقتصاد دولتی است و متغیرهای اقتصادی تابع فعل و انفعال درونزای دولت است نرخ سود نیز از طریق دستورالعمل که از بالا به پایین دیکته می‌شود تصمیم‌گیری می‌شود.

در سیستم اقتصادی و بانکی بدون ربا و اسلامی، بانکداری به دو دسته تقسیم می‌شود مبادلاتی و مشارکتی. در سیستم اول که مبادلاتی است معمولا نرخ بهره تعیین می‌شود و در سیستم مشارکتی نرخ بهره موقت است چون بانک با طرف قرارداد عقد مشارکت دارد و سود حاصل از مشارکت باید مبنا قرار گیرد.

دولت نهم نیز با شعار مهرورزی و عدالت‌خواهی بر سر کار آمد و یکی از اهداف دولت نهم در بدو کار کاهش نرخ بهره بود به‌طوری‌که پس از چندی نرخ بهره را به 12 درصد کاهش داد اما نرخ بهره باید با نرخ تورم مقایسه شود در شرایطی که نرخ تورم در حدود 24 و 25درصد است سپرده‌گذار 12درصد از پول خود را از دست می‌دهد به همین دلیل ترجیح می‌دهد که سرمایه خود را در بخش‌های دیگر مثل بازار ارز سکه و در خوشبینانه‌ترین حالت بازار بورس سرمایه‌گذاری می‌کنند.

این موضوع باعث می‌شود که سپرده‌گذاری و سرمایه‌گذاری در بانک‌ها که موتور محرک اقتصادی کشور هستند کاهش یافته و بانک‌ها با کاهش سرمایه در گردش مواجه شوند در این شرایط بانک‌ها نیز ترجیح می‌دهند به جای سرمایه‌گذاری در بخش‌های صنعتی وارد بخش‌های بازرگانی که سود بالاتری نسبت به بخش صنعت دارد وارد شوند که این موضوع کاهش سرمایه‌گذاری صنعتی و تولیدی کشور را درپی دارد و منجر به افزایش تورم می‌شود.

جهان صنعت:در شهر هر آنچه هست، گیرند

«در شهر هر آنچه هست، گیرند»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم علی اصغر زارع زاده است که در آن می‌خوانید؛ در حالی که پرونده سوءاستفاده مالی در نهادهای امنیتی و قضایی همچنان مفتوح است و برخی متهمین نیز در بازداشت به سر می‌برند، عده‌ای اصرار دارند تا در این رابطه یک قربانی دولتی نیز داشته باشند.

به همین دلیل شمس‌الدین حسینی دیروز نامش را از تریبون مجلس شنید تا با امضای 28 نماینده مجلس 10 روز فرصت داشته باشد تا خود را برای استیضاح آماده کند.در پرونده سوءاستفاده مالی اخیر اگر بنا به تقسیم میزان قصور میان مدیران کشور باشد، نام‌های دیگری هم پیش از حسینی هستند که باید پاسخگو باشند اما گویی به این دلیل که مجلس تنها اختیار برکناری وزرا را دارد قرار است حسینی را نشانه بروند.

مسوولیت مستقیم رخدادهای پیرامون بانک‌ها با بانک مرکزی است و کسی شک در کوتاهی مسوولان ارشد این بانک ندارد با این حال به دلیل اینکه رییس کل بانک مرکزی در حاشیه امن رییس دولت قرار دارد هیچ فشاری برای برکناری‌اش کافی نیست.

آن طور که از شواهد بر می‌آید رییس دولت نیز بنا ندارد در خصوص مدیریت بانک مرکزی تصمیمی بگیرد.رییس کل بانک مرکزی در حالی در سایه نشسته و تماشاگر تلاطم در فضای اقتصادی است که کارشناسان در تقسیم میزان قصور پس از مدیرعامل معزول بانک صادرات و مدیرعامل برکنار شده بانک ملی به او می‌رسند.

حال که جهرمی عزل شده و خاوری هوای بازگشت به سرش نیست، نوبت بهمنی است تا پاسخگوی کم‌کاری‌های مجموعه تحت مدیریت خود باشد اما دست نمایندگان مجلس برای آنها که توسط رییس دولت عزل و نصب می‌شوند کوتاه است و وقتی بناست ماجرا با یک قربانی خاتمه یابد چه بهتر که کوتاه‌ترین دیوار انتخاب شود غافل از آنکه باید در شهر هر آنچه هست، گیرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها