در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
لیگ یازدهم در حالی شروع شد که بحث سقف قراردادها به سر و صداهای زیادی در فوتبال ایران دامن زد، موضوعی که حتی پیرامون قرارداد شما نیز وجود داشت تا پس از حضور در سازمان لیگ و بیان توضیحات لازم، کارت مربیگریتان صادر شود. اصولا با سقف قرارداد تعیین شده موافقید؟
من معتقدم اگر میخواهیم به فوتبال ایران کمک کنیم باید جلوی برخی مسائل را بگیریم و برای بعضی چیزها نیز مثل سقف قرارداد بازیکنان کار کارشناسی صورت دهیم. ما میگوییم قیمت بازیکن در حال بالا رفتن است، اما مگر در فوتبال اروپا و جهان نیز چنین اتفاقی نیفتاده است؟! آیا این مساله مختص فوتبال ایران است؟ در اروپا رقابت آزاد است و ستارهها نیز معمولا جذب باشگاههایی میشوند که در کورس رقابت برای قهرمانی هستند و از این بابت نیز پولهای بالایی را دریافت میکنند. پارسال رئال مادرید گرانترین بازیکنان را خرید، آن هم در بازار رقابت با دیگر باشگاهها. اصل نیز همین است، یعنی شما وقتی وارد بازار میشوید میخواهید بهترین پول را بدهید و مرغوبترین کالا را بخرید. مرغوبیت کالا هم پول خوب میخواهد. الان رقابت باشگاهها بر سر خرید بازیکن باکیفیت است. دلایلی نیز که اجازه کنترل بازار را نمیدهد و متعاقب آن به گرانی قیمت بازیکنان منجر میشود را نیز میتوان به قرار ذیل برشمرد:
1- کمبود بازیکن خوب و باکیفیت در فوتبال ایران به دلیل سالها بیتوجهی به امر سازندگی. بنابراین چون سازندگی نیست، عرضه و تقاضا قیمت بازیکنان خوب را تعیین میکند. به عبارت دیگر تقاضا زیاد است و عرضه کم.
2- با توجه به کیفیت بازیکنان در 3 سطح عالی، خوب و متوسط، طبیعی است که هر تیم بخواهد بازیکن ممتاز و عالی را جذب کند. بنابراین متقاضی برای چنین بازیکنانی در فوتبال ما بالاست و روی این اصل، بازیکنان قیمتشان را غیرواقعی بالا میبرند. در چنین وضعیتی خریدار و مشتری قیمت را تعیین نمیکنند.
پس قائل به ضابطهمند شدن این قضیه هستید؟
چرا که نه، حتما باید این کار صورت بگیرد، اما این سوال مطرح است که چرا باید حضور دروازهبانان خارجی در لیگ برتر فوتبال ایران ممنوع شود ؟ به هر حال هر کار و تصمیمی باید فلسفهای را پشتسر خویش داشته باشد و نمیتوان بدون در نظر گرفتن جوانب قضیه، به تصمیمسازی در فوتبال رسید، اما چون این قضیه مورد توجه قرار نگرفته، قیمت گلرهای داخلی غیرمنطقی بالا رفته و بالطبع بازیکنی نیز که میخواهد با باشگاهی قرارداد ببندد با علم به اینکه دروازهبان باشگاه چقدر گرفته، حاضر نمیشود با قیمت پایینی جذب تیم شود. این مساله توازن را در فوتبال ایران بر هم میزند. از یک سو دروازهبان خوب باکیفیت کم داریم، شاید 5 تا بیشتر نباشند اما در مقابل 18 تیم خواهان آنها هستند. نتیجه آن میشود که این تعداد محدود دروازهبان خوب، تعیینکننده قیمت خود در بازار هستند و در نتیجه قیمتها به صورت کاذب بالا میرود.
حالا چون ما سازندگی نداشتیم که گلرهای خوبی را در فوتبال تربیت کنیم، آمدیم و این قانون را وضع کردیم. اما چرا این قانون نباید در لیگ دسته یک پیاده شود که آنجا سازندگی صورت بگیرد و بهرهاش هم به لیگ برتر برسد؟ اگر این قانون را برداریم ما با 300 هزار دلار میتوانیم بهترین دروازهبان اروپایی و آسیایی را به خدمت بگیریم. از صربستان، ازبکستان، کرواسی، اوکراین و روسیه که دروازهبانان خوبی دارند و میتوانند با قیمتهای مناسبی جذب تیمهای لیگ برتری شوند، اما قانون دست و پا گیر وضع شده به انحصار دروازهبانی در فوتبال ایران دامن زده است. در حالی که با چنین رقمهایی میتوان گلرهای خوب خارجی را جذب کرد. در فوتبال، پست دروازهبانی یکی از رکنهای اساسی است. یعنی شما هر چقدر خیالتان از درون دروازه راحت باشد 50 درصد تیمتان را قوی کردهاید. وقتی دروازهبان قوی باشد تا حدودی سرمایه شما تضمین میشود. اگردر نظر بگیریم که هزینه بستن یک تیم بهطور متوسط 6، 7 میلیارد تومان است این سرمایهگذاری میتواند با حضور یک دروازهبان خوب تضمین شود. حداقل بهرهاش این است که با بازیهای خوب و موثر یک دروازهبان تیم شما به لیگ یک سقوط نمیکند.
اصلا دروازهبان خوب، خودش یک دفاع آخر خوب است.
دقیقا، البته من در این مورد زیاد نمیخواهم وارد مسائل فوتبالی شوم، بلکه میخواهم نقش اساسی یک دروازهبان خوب را مورد اشاره قرار دهم؛ یک دروازهبان ششدانگ کارش را بخوبی انجام میدهد، تیم را بخوبی حمایت میکند، نقطه قوت هر تیمی است و آخرین نقطه اطمینانبخش هر مربی است. چون دروازه نقطه حساس هر تیمی است و باید قوی باشد، دقیقا مثل فونداسیون یک ساختمان که هر چه قویتر باشد احتمال ریزش آن کمتر است. پس باید برای این نقطه قوت اهمیت زیادی قائل شد. آن هم در شرایطی که فعلا موجودیت دروازهبانی در فوتبال ایران محدود است و باید برای آن قیمت خاصی را در نظر گرفت. مشکل این است که این قیمت خاص را الان دروازهبانان تعیین میکنند و ما در آن نقشی نداریم.
پس صددرصد شما مخالف این محدودیتها (ممنوعیت حضور دروازهبان خارجی و تعیین سقف قرارداد) هستید؟
بله، پیشنهادم هم این است که ممنوعیت حضور دروازهبان خارجی در جهت شکسته شدن قیمتها داشته شود و نکته دوم نیز آزاد شدن حضور بازیکن خارجی در فوتبال ایران است. در حال حاضر هر تیم میتواند 3 بازیکن خارجی را جذب کند که این تعداد میتواند تا 5 بازیکن افزایش یابد. شاید ما در مقام عمل نتوانیم 5 بازیکن خارجی را جذب کنیم اما شرایط فعلی یک نوع تضمین برای بازیکنان داخلی است تا برای خود قیمت بگذارند. در حالی که اگر دست ما در جذب بازیکنان خارجی باز باشد بازیکن نمیتواند در حضور من و نزد مدیرعامل باشگاه برای خود نرخ تعیین کند، چون بلافاصله مدیر عامل نیز جواب رد به بازیکن مربوطه میدهد و سراغ بازیکن باکیفیتتر خارجی میرود. این مساله قیمت بازیکنان را تعدیل میکند و کسی نمیتواند در این فوتبال اضافهخواهی کند. در نتیجه قیمتها در بازار داخلی شکسته میشود و جلوی بالارفتن سرسامآور قیمت بازیکنان گرفته میشود.
از طرف دیگر نباید نگاهمان صرفا به این راهکار باشد. راهکارهای بعدی نیز باید این باشد که تیمهای پایهمان را با مربیان بسیار فنی و باسواد تجهیز کنیم. یعنی با مربیان پایه خود به گونهای قرارداد ببندیم که اگر آنان در طول یک فصل 2 بازیکن خوب خروجی داشته باشند و آنها را به لیگ بالاتر بفرستند، پاداش خوبی بگیرند. مثلا اگر 50 میلیون قراردادشان است، 20 میلیون تومان نیز پاداش برای این کار در نظر بگیریم. در حقیقت 20 میلیون تومان سرمایه میکنیم، اما 2 بازیکن 100 و 200 میلیونی را تحویل میگیریم.
فلسفه قانونی که گذاشتند این بود که کیفیت کار دروازهبانی در ایران ارتقاء یابد، در حالی که این مساله اتفاق نیفتاده و معلوم نیست چرا پس از 2 سال اجرا و با وجود انتقادهای کارشناسان هنوز بر قانون ممنوعیت حضور دروازهبان خارجی در لیگ برتر ایران اصرار میشود؟
عرض من هم همین است که راه را اشتباه رفتهایم و در مقام عمل نتوانستیم سازندگی داشته باشیم. تنها کاری که انجام شده این است که قیمتها افزایش یافتهاند و عاید خاصی نصیب فوتبال نشده. به واقع نهتنها خدمتی به فوتبال صورت نگرفته، بلکه این وسط راههای فرعی دیگر را باز کردهایم.
برای فرار از قانون و رسیدن به منافع شخصی.
دقیقا، انگار زدم توی گل (میخندد)
گل طلایی بود! سوال اساسی دیگر این است که چرا به نسبت دوره شما کیفیت فوتبال ایران پایین آمده. فرض مثال یک هافبک در گذشته در میانه زمین وزنهای بود، یک تنه میجنگید، سازندگی میکرد، در کارهای هجومی مشارکت میکرد و شوتزنی قهار نیز به حساب میآمد، در حالی که در حال حاضر چنین ویژگیهایی را کمتر در فوتبال امروز سراغ داریم. شاید آخرین شوت خوب و زیبایی که دیدهایم شوت از راه دوری بود که کریم باقری به استقلال زد. مشکل چیست؟
میتوان گفت 2 نسل در فوتبال در حال عوض شدن است. از دهه 50 تا امروز که دهه 90 هستیم، شما هر چه به عقب برمیگردید میبینید که اصلا فوتبال با گذشته قابل مقایسه نیست. امروز امکانات ایدهآل است اما نیروی انسانی ما ضعیف است. تیمهای سازندهای چون بانک ملی و راهآهن الان کجای فوتبال ما هستند و کدام تیمها به جای آنها سازندگی میکنند. وقتی ما زمینی را نکاشتهایم چطور میخواهیم محصول آن را درو کنیم.
امروز حاضریخوری در فوتبال ایران مد شده است و این بار سنگینی را به لحاظ مالی به باشگاهها تحمیل میکند.
بله، این اشکال به این برمیگردد که جملگی مدیران نتیجهگرا شدهاند. شما امروز کدام مدیرعامل را دیدهاید که با مربی تیمش قرارداد 3 ساله بسته باشد، یعنی از مربیاش برنامه 3 ساله خواسته و در عین حال گفته باشد که بعد از 3 سال باید خروجی تیمات اینها باشد؟! نهتنها این کار مورد توجه قرار نگرفته، بلکه آنقدر نتیجهگرایی بر فوتبال ما سایه انداخته که تا نیمفصل 3 مربی را عوض میکنند.
جای امیدواری است که در این زمینه از عربها سبقت گرفتهایم!
و اینها عواقب نتیجهگرایی است . با نتیجه مدیرعامل ابقا میشود، با نتیجه پست میگیرد و با نتیجه چنین میپندارد که عملکردش عالی بوده است، اما دریغ از سازندگی.
یک مقدار که به عقب نگاه میکنیم، تیم پیکان دست شما بود بعد شما را جواب کردند، محمد احمدزاده را آوردند، با او هم نتیجه نگرفتند، 2 مربی دیگر را نیز به ترتیب استخدام کردند تا در نهایت تیم به دسته یک سقوط کند. آن هم پیکانی که این همه امکانات و سرمایه دارد و باعث تاسف است که با بعضی بیتدبیریها تیم سقوط میکند.
پس باید گفت که مربی تنها در نتیجهگیری نقش ندارد. مدیران باشگاهها نیز با تصمیماتشان در نتیجهگیری تیمها دخیل هستند و نمیتوان نقش آنها را نادیده گرفت.
به هر حال در بحث مدیریت باشگاهی مدیران باید با این دید وارد شوند که فوتبال خود یک صنعت است و باید ورودی و خروجی مشخصی داشته باشد و نباید همه چیز را در این فوتبال هزینهای نگریست. سوال این است که چطور میتوان چنین تفکری را در بین مدیران بوجود آورد؟
خدا شما را عمر بدهد که حرف دل ما را میزنید، نیاز به دمیدن ندارد، تنها باید از افراد خبره استفاده کرد و نمیتوان انتظار داشت مدیری که در بخش صنعت موفق بوده، در مدیریت فوتبال نیز موفق شود. ورزش و فوتبال مولفههای خاص خود را دارند و این تجربه و شناخت نیز یکشبه برای یک مدیر به دست نمیآید. سوال این است که تبعات و خسارت این مدیریت را چه کسی باید پرداخت کرده و پاسخگوی آن باشد. الان تیم پیکان سقوط کرده، آیا مربی تنها مقصر این ناکامی بوده است؟ قطعا نه و عوامل دیگری نیز دست به دست هم در این ناکامی دادهاند. انتخاب مدیر غلط، انتخاب مربی غلط از سوی مدیر، انتخاب بازیکن غلط از سوی مربی و... اینها همه زنجیرهای از اشتباهات را تشکیل میدهند تا یک تیم در نهایت سقوط کند. امکانات پیکان در حد یک تیم حرفهای است و چرا باید این تیم از لیگ حرفهای دور شود؟ مگر امروز چند باشگاه مثل پیکان داریم؟ فکر میکنید چند سال طول خواهد کشید تا پیکان دوباره به لیگ برتر برگردد.
با توجه به فشردگی و سختی رقابت در لیگ یک، این کار ساده نیست.
درخشان: گذشت آن موقع که با خریدن داور، آب را ول میکردیم داخل زمین که حریف نتواند بازی معمول خود را انجام بدهد. دیگر موقع این کارها در فوتبال نیست و اگر بخواهیم دنبال چنین مسائلی باشیم در فضاحت فعلی میمانیم
من میخواهم باز و شفاف صحبت کنم، دیگر مثل سابق نمیتوان آدمها و داوران را خرید . الان جلوی آن راهها گرفته شده و فقط باید با فن، امکانات و نیروی انسانی مجرب به لیگ برتر صعود کرد. گذشت آن موقع که با خریدن داور، آب را ول میکردیم داخل زمین که حریف نتواند بازی معمول خود را انجام بدهد. دیگر موقع این کارها در فوتبال نیست و اگر بخواهیم دنبال چنین مسائلی باشیم نتیجه همین میشود که پشت سر هم از کره جنوبی و ژاپن شکست میخوریم، دیگر هم به این تیمها نمیرسیم. ببینید فضاحت فوتبال به کجا رسیده که تیم امید ما در دو بازی با تیم عراق حذف میشود.
حمید درخشان زمان خودش بازیکن بزرگی بود، کمتر بازیکنی چون شما را در خط میانی سراغ داشتیم که هوشیار و زیرک عمل کند، یعنی پاسوری خوب در میانه زمین باشد و در امر گلزنی و حرکتهای هجومی نیز موفق عمل کند. اما چرا شما با این سابقه و پیشینه نتوانستید از فرصتها بخوبی استفاده کنید؟ اعتقاد دارم درخشان هنوز نتوانسته جایگاه اصلی خودش را در این فوتبال پیدا کند.
صددرصد و برای آن نیز حرف دارم.
خب چرا؟
چرایش را از من نپرسید، ببینید چه فرصتی را در اختیار من گذاشته اند که من از آن استفاده نکردهام.
یعنی قائل به این هستید که باید از بالا بگویند آقای درخشان بفرمایید؟
شما مهمان را دعوت میکنید یا مهمان به زور خودش را دعوت کرده و وارد منزل شما میشود.مگر من سرمربی پرسپولیس نبودم، مگر با این تیم قهرمان نشدم، مگر به استقلال 3 گل نزدم، چرا باید مرا از پرسپولیس بردارند.
زبان سرخی داشتید یا...
نه چون به مسائلی که آنها میخواستند انجام دهم بی اعتنا بودم. همان شبی که قهرمان شدیم مدیرعامل وقت پرسپولیس با واسطه ها در حال تماس بود که برایش یک مربی کروات بیاورند. و این در شرایطی بود که ما استقلال را با قاطعیت شکست داده بودیم. آن هم با درخشانی که از داخل زمین به روی نیمکت مربیگری منتقل شده بود و تجربه امروزش را نداشت. این مربوط به 13 سال پیش است. چرا این کار را با من کردند و چرا هر جا رفتم تیم بگیرم، این اجازه را به من ندادند؟ دست روی دلم نگذارید، حرف برای گفتن زیاد دارم. من اسم نمیبرم، اما در زمانی که میخواستند مسوولیت تیم امید را به من بدهند، زنگ زدند و جلوی کار را گرفتند. 5 سال مرا خانهنشین کردند، اما من حرفی نزدم، گفتم یک روزی این فرصت هم به من میرسد که توانایی هایم را به همگان ثابت کنم.
آیا در موضوعات مورد اشاره همه دلایل به مسائل بیرونی ربط پیدا میکند یا خود همین درخشان هم در این زمینه مقصر بوده و بعضی مسائل به خودش برمیگردد؟
کدامش به من بر میگردد، شما آدمهای فوتبالی را که میبینید، آنها را با رفتارشان میسنجید یا عملکرد فنی و کارآمدیشان در این عرصه.
بهطور مسلم در فوتبال باید مسائل فنی را ارجح شمرد، اما خب در ایران علاوه بر فن و کارآمدی، عوامل دیگری هم مورد توجه قرار میگیرد.
خب نتیجه همین میشود که میبینید. شما توقع نداشته باشید که در آسیا موفق شوید و به جام جهانی صعود کنید. همین کارها را انجام میدهیم که از قافله فوتبال عقب میمانیم. چرا باید آدمهای فوتبالی را بسوزانیم، شما امروز یکی مثل حمید درخشان را بیاورید من خودم همین امروز از فوتبال میروم. 30 سال پول بیتالمال خرج من شده تا بشوم حمید درخشان. چرا باید براحتی از کنار من بگذرند.
پس قائل به این هستید که رابطه در فوتبال ایران حرف اول را میزند، نه مسائل فنی و شایستگی فردی و...
اصلا غیر از این هیچ چیز دیگری در فوتبال ایران نیست و این مساله دلیل عقب افتادگی فوتبال ماست.
حمید درخشان و پرسپولیس به دفعات دنبال هم بودهاند، اما چرا با گذشت این همه سال این دو به هم نمیرسند. این اواخر نیز که اسم شما در کنار دایی و استیلی به عنوان کاندیداهای سرمربیگری پرسپولیس اعلام شد خود من تعجب کردم. یعنی شما امید داشتید که سکان هدایت پرسپولیس را به شما میدهند؟!
شما مطالب را چطور نگاه میکنید، فنی نگاه میکنید یا شخصی؟ ارتباطی نگاه میکنید یا تاکتیکی و فنی؟
در فوتبال ایران باید همه مسائل را با هم دید.
خب من در اینجا هر سه را تفکیک میکنم. اول رابطه، دوم فن و سوم سابقه و بیلان کار. اول از سابقه شروع میکنم، من سال 54 به پرسپولیس پیوستم پس از دیگران قدیمیترم. از سال 72 تا 76 نیز مربی پرسپولیس بودم، 85 بازی ملی، کاپیتان پرسپولیس و 13 سال حضور در این تیم. 13 سال و 6 ماه هم در تیم ملی بازی کردم، اینها خودش رکورده. در زمینه مربیگری نیز سال72 مربی شدم، 73 دستیار بودم، 74 بخاطرتیم ملی شرکت نکردیم، 75 دستیار بودم و سال76 سرمربی شدم.
سوابق علمی چطور؟
تمام مدارج را طی کردم. من مدرک A حرفهای دارم یعنی جزو مدرسان فیفا هستم، طی این سالها هم 4 سالش را قهرمان شدیم، با این عملکرد روشن چطور باید از من چشمپوشی کنند.
اما چرا درخشان تا به حال نتوانسته نقشی را که امیر قلعهنویی در استقلال ایفا کرده، در پرسپولیس عهدهدار شود؟
آقای قریب که در راس باشگاه استقلال قرار گرفت آمد و گفت میخواهد به امیر قلعهنویی اعتماد کند و 3 سال نیز استقلال را به دستش سپرد. مگر قلعهنویی سال اول با استقلال قهرمان شد، 3 سال طول کشید، سال اول نایب قهرمان شد، سال بعد سوم و سال سوم هم قهرمان. پس قریب مدیری بود که فکر کرد باید به قلعهنویی اعتماد کرده و میدان دهد که البته جوابش را نیز گرفت.
این را قبول دارم اما بحثم این است که امیر قلعهنویی هم مجموعه استقلال را به خوبی میشناسد و بخوبی بلد است چگونه تیمش را برای گرفتن نتایج لازم هدایت کند. همانطور که حمید درخشان هم پرسپولیس را به خوبی میشناسد، پس چرا هنوز نتوانسته ایفاگر چنین نقشی باشد؟
من هم حرفم این است، من زیر و بم پرسپولیس را میشناسم و با این تیم بزرگ شدم، چرا مرا شبانه برداشتند. شما میگویید چرا به پرسپولیس رفتید و برنامه دادید. خب با این سوابق علمی و مربیگری میخواستم به هواداران بگویم که من هر موقع پرسپولیس نیاز داشته باشد به آن کمک میکنم. نه اینکه فردا بگویند از وی برنامه خواستیم و نیامد، من هدفم این بود. شما میگویید مگر نمیدانستید اینها با هم از قبل بستهاند و هدفشان هم این بوده که رفیق خودشان را بگذارند سرمربی پرسپولیس. هیچ عیب ندارد، ما هم برنامه دادیم، اما مردم ما فهیم و عاقلند و این مسائل را فراموش نمیکنند. من رفتم برنامه دادم تا هوادار جماعت بداند من میخواستم به پرسپولیس کمک کنم.
رئوس برنامه شما چه بود که حداقل مردم از آن با خبر بشوند؟
15 صفحه کامل بود. حالا سوال من این است که چرا باید برنامه مرا کسانی ارزیابی کنند که از من پایینتر هستند. شما هم اگر بخواهید یک خبرنگار جوان را امتحان کنید باید این کار را کسی انجام بدهد که 30 سال سابقه کار در مطبوعات را دارا باشد. من جایی نشستم که باید فردی که میخواهد برنامه مرا بررسی کند، سواد فنیاش از من بالاتر باشد که بتواند سوال فنی بپرسد. در کمیته فنی 3 نفره پرسپولیس غیر از دکتر بیژن ذوالفقارنسب چه کسی به لحاظ فنی بالاتر از من قرار داشت. آدم دلش میسوزد، چرا باید مرا به آن کمیته دعوت کنند، در آن نشست از من 3 سوال کردند که دو سوالش بسیار معمولی و پیش پا افتاده بود. بعد هم میروند نظر کارشناسی میدهند که باید علی دایی مربی شود. خود من هم معتقدم که باید علی دایی سرمربی میشد چون با تیم به مقام قهرمانی جام حذفی رسیده بود، بحثی نیست. مربی تیم قهرمان را که نباید دست بزنند. اما اگر علی دایی نمیشود، بین حمید استیلی و حمید درخشان، چه چیز را با هم مقایسه کردند که استیلی از من برتر بوده؟! او سال اول استیلآذین را ششم کرد، سال بعدش پنجم و سال بعدش هم شاهین بوشهر را ول کرد و رفت. من جگر داشتم که رفتم شهرداری تبریز را بعنوان تیم هفدهم جدول با 13 بازی و 28 گل خورده تحویل گرفتم و نگذاشتم سقوط کند. آیا این به منزله توانمندی نیست؟ این سند است و من از خودم حرف نمیزنم.
حرف من این است که حمید درخشان با خوشبینی به پرسپولیس برنامه داد و پیش خودش فکر میکرد که اگر دایی نشود، حتما سرمربی پرسپولیس میشود.
خدا را گواه میگیرم که غیر از این هدف دیگری نداشتم و نمیخواستم فردا به من بگویند که جا زد.
وقتی به پرسپولیس با این پتانسیل و سرمایه مردمی نگاه میکنیم، میبینیم که دیگر خبری از تعصب در آن نیست.
درخشان: شما امروز کدام مدیرعامل را دیدهاید که با مربی تیمش قرارداد 3 ساله بسته باشد یعنی از مربیاش برنامه 3 ساله خواسته و در عین حال گفته باشد که بعد از 3 سال باید خروجی تیمات اینها باشد؟!
میدانید چرا، از بس که داخل این تیم رفت و آمد زیاد شده، حرمتها شکسته شده و احترامها از بین رفته است. مگر ما حرف کسوت و پیشکسوت را نمیزنیم، چرا احترام نمیگذاریم. هرکس هم آمده فقط شعار داده، ما همه چیز را به هم زدیم، نه فن برایمان مهم است، نه قدمت و نه کسوت. همهاش شده رابطه، آن هم رابطههای هیچ و پوچ.
در گذشته بازیکنان بزرگی در پرسپولیس بودند که شاید نتوان نمونهشان را در امروزیها یافت. میخواهم بپرسم چرا پرسپولیسیهای قدیمی و استخوان خرد کرده دور هم جمع نشدند که با همدلی یک حرف را بزنند. مسلما اگر آنها یک حرف و خواسته داشتند و چند دستگی بینشان حاکم نبود، بهتر میتوانستند در پرسپولیس دارای جایگاه باشند و حرفشان را به کرسی نشانده و حقشان را بگیرند. امروز علی پروین برای تشکیل کانون پیشکسوتان پرسپولیس جلو افتاده است، در حالی که باید سالها قبل استقلال و پرسپولیس صاحب چنین کانونهایی بودند. بحث اهداف شخصی را میگذاریم کنار، شاید اگر این کانون وجود داشت و قوی میبود، مدیری خارج از مجموعه هیچوقت در راس مجموعه پرسپولیس قرار نمیگرفت. هر یک از شما هم راه خود را رفتهاید.
من راه خاصی را نرفتهام و همیشه در خدمت پرسپولیس بوده و هستم. الان هم که نیستم آرزوی موفقیت پرسپولیس را دارم و دلم میخواهد هواداران خوشحال باشند و آقای استیلی نیز در کارش موفق باشد. منتهی یک سری انتخابهای اشتباه به کار لطمه میزند. من با احترام به همه همکارانم، نه به کسی توهین میکنم و نه طلبی از کسی دارم. تنها زحمت خودم را میکشم که با تیمهایم موفق شوم. همانطور که در دوران بازیگریام به نتیجه رسیدم، مطمئن باشید که در عرصه مربیگری نیز حقم را خواهم گرفت. با زحمت نیز به این هدف میرسم، نه با رابطه به تیمی رفتم، نه کسی سفارش مرا کرده و نه با کسی رفیقم.
حالا کانون تازه تشکیل شده را چطور میبینید؟
کار قشنگی است. بزرگان و پیشکسوتان پرسپولیس قدم جلو گذاشتهاند که این کار زیبایی است. اصولا مگر میتوان چشمان خود را بر زحمات گذشتگان باشگاه که خاک تیم را خوردهاند بست. از حمید جاسمیان بگیرید، تا همایون بهزادی، حسین کلانی و علی پروین. اینها آدمهای بزرگی برای فوتبال این مملکت بودهاند. هر کدام در زمان خودشان اسطوره بودند و باید از آنها قدردانی کرد و به آنها احترام گذاشت.
همانطور که بارسلونا در جشن صدمین سال تاسیس باشگاه سراغ پیر باشگاه میرود و او را عصا به دست در مراسم شرکت میدهد. ما چه زمانی این کارها را کردیم، آدم یا حرف نمیزند یا اگر حرفی زد باید پای حرفش بایستد. اصلا اینها چیزی از پرسپولیس نمیخواهند، مگر تمام اینها که آمدهاند میخواهند مربی شوند، نه، آنها دلشان برای پرسپولیس میسوزد. برای این دلسوختهها باید فکری کرد و برایشان وقت گذاشت؛ کسانی که با عشق بازی میکردند نه برای پول. آنهایی که الان میآیند حرف میزنند، 2 سال بیشتر در پرسپولیس نبوده یا 3 سال بیشتر بازی نکردهاند، کلی نیز پول گرفتهاند اما ادعا میکنند که پرسپولیسیاند، چطور میتوان اینها را با پیشکسوتان واقعی پرسپولیس مقایسه کرد! اصلا قابل مقایسه نیستند، فردا که پیشنهاد بهتری بدهند پرسپولیس را میگذارند و میروند.
شما فکر میکنید خود من در زمان بازیگری در پرسپولیس از دیگر تیمها پیشنهاد نداشتم، یا همین مجتبی محرمی، من کاری به مسائل دیگرش ندارم اما مجتبی از کشاورز پیشنهاد خوب مالی داشت که به خاطر پرسپولیس نرفت. ولی بعضیها گذاشتند رفتند چون پرسپولیس پول نداشت، اما همین که بوی پول به مشامشان رسیده بازگشتهاند.
ما در دوره شما آقای فوتبال آسیا بودیم، عنوانی که الان از آن فاصله گرفتهایم. میتوانم بپرسم الان کجا هستیم؟
آن دورهها دیگر تمام شد. امروز فوتبال ما را درجه 3 نگاه میکنند. شما سیدبندی را ببینید ما را کجا قرار میدهند. خیلی بد است که ما را میگذارند سید 3 آسیا. باید به خود بیاییم و ببینیم کجا قرار داریم.
تاسف بیشتر اینجاست که فوتبال ایران قدر استعدادها و سرمایه هایش را نمیداند.
من میخواهم خواهش کنم اینقدر مربیان و بازیکنان را زیر سوال نبریم. برویم و ببینیم در مدیریتها چه خبر است. یک دفعه هم آنها را تغییر دهیم.
یک باشگاه همانطور که باید برای سرمربی تیمش زمان لازم را قائل شود، باید برای مدیرعاملش نیز زمان لازم را برای اجرای برنامههایش قائل شود. این زمان از نظر شما چقدر باید باشد؟
حداقل 3 تا 5 سال. باید 5 سال وقت داد، بودجه داد و برنامه خواست و با نظارت بر برنامهها، مسیر پیشرفت فوتبال را دنبال کرد، نه اینکه مدام دست به تغییر سرمربی و مدیران بزنند. سال به سال هم کار مدیران ارزیابی شود و اگر 10 درصد رشد در کارشان مشاهده شد، به آنان مجال ادامه کار بدهند.
یک دفعه سر از شاهین بوشهر درآوردید، چطور شد که شهرداری را رها کردید؟
ببینید مسوولان شهرداری یک برنامهای از من خواستند که من هم دادم، 10، 15 روز گذشت دیدم خبری نشد. دیدم آنها رفتند و با امیر قلعهنویی صحبت کردند. البته من این را اشکال نمیدانم، اتفاقا این کار درستی به لحاظ حرفهای است، چون اینها وقتی رفتند سراغ مربی تیم قهرمان، یعنی نگاهشان نگاه قهرمانی است. آقای قلعهنویی هم اعلام کرده بود باید A تومان بودجه تیم تان باشد تا من آن را در بین 5 تیم برتر لیگ قرار دهم. این نگاه خوبی است، بعد از آن آمدند و با من صحبت کردند، من هم گفتم ایشان A تومان برای این پروسه خواستند من هم با این مبلغ تیم را جزو 5 تیم نگه میدارم. چون کسی که تیمشان را از هفدهم به یازدهم ارتقا داده؛ بلد است که چطور تیم را از یازدهم، پنجم کند. در قراردادم هم مینویسم یک سهمیه میگیرم. اما حالا قیمتم این است، با این دستیاران خارجی و... که به تفاهم نرسیدیم. رفتند با یسیچ، مربی سابق پگاه و شیرینفراز با 280 هزار دلار قرارداد بستند. این شد که آمدیم شاهین بوشهر و تیم خوبی را نیز تشکیل دادهایم.
با چه هدفی به شاهین رفتید و چه اطمینانی به تیم بوشهری دادهاید؟
با آن پروندهای که از خودم با شهرداری بجا گذاشتهام. من روزی که صحبت کردم گفتم تیمتان را برای سال اول میآورم وسط جدول، سال دوم بین 8 تیم قرار میدهم و سال سوم هم سهمیه و قرارگیری دربین 5 تیم اول.
حمید درخشان در این پروسه به حاضری خوری قائل است یا سازندگی؟
شک نکنید که اگر به من اجازه بدهند و قرارداد 3 ساله داشته باشم، آینده کل تیمهای پایه باشگاه را تضمین میکنم. یعنی برنامه میدهم و طبق آن ورودی و خروجی تیم نیز مشخص خواهد بود.
و سقف آرزوی درخشان؟
خیلی فراتر از اینها. من سال 80 پیشنهاد تیم ملی را رد کردم و گفتم باید قویتر شوم و بعد بیایم و مسوولیت بگیرم. مطمئن باشید روزی به آرزویم میرسم.
حجتاله اکبرآبادی / گروه ورزش
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: