پرواز‌ با کتاب

خرابکاری‌های زندگی زناشویی

کد خبر: ۴۰۹۵۷۶

در‌غرب که مدت‌هاست این نوع روابط کیمیا شده است.یکی از نویسندگان آمریکایی که مجری برنامه‌ای رادیویی هم هست،‌می‌نویسد: امروزه مشکلات فراوانی برای یافتن آرامش پس از ازدواج فراروی مردان و زنان است؛ آرامشی که در سایه آن، زوج‌ها می‌توانند رشد یافته و به یک ارتباط روحی و معنوی با یکدیگر دست پیدا کنند. این ارتباط چیزی نیست جز تعهدی لذت‌بخش که هریک از طرفین تا لحظه مرگ نسبت به طرف مقابل در خود احساس می‌کند. این حس پایه و اساس یک زندگی هدفمند را تشکیل می‌دهد.

کودکان ما نیز هیچ دورنمای مشخصی از مرد یا زن بودن، زن یا شوهر بودن، مادر یا پدر بودن ندارند. آنها اغلب نمونه‌ای از یک خانواده سالم هم برای الگوبرداری پیدا نمی‌کنند. به همین دلیل زنان و مردان امروز، نیازی برای ازدواج و تشکیل خانواده در خود احساس نمی‌کنند.

جوانان هم از وارد شدن به چنین جامعه‌ای با این همه بی‌‌ثباتی و آشفتگی هراس دارند و نمی‌دانند با مسائل آن چگونه برخورد کنند. هسته اصلی و ریشه همه این سردرگمی‌ها، خشم‌ها، نفرت‌ها و رفتارهای احمقانه زوج‌ها در روابط زناشویی «باورهای تازه» است؛ باورهایی که با اساس خانواده ضدیت داشته و اثری مخرب در روابط سالم زناشویی دارند.

در این فرهنگ، صمیمیت در رابطه زناشویی مفهومی ندارد. برای مثال بیایید به «دوران نامزدی» نگاهی بیندازیم.

سابقا دوران نامزدی به زمانی اطلاق می‌شد که دو فرد که تصمیم به ازدواج داشتند با هم بیشتر آشنا می‌شدند که آن هم برای خود قوانین و مقرراتی داشت. رسم بر این بود که ضمن معاشرت آن دو، افرادی هم برای همراهی و مراقبت آنان تعیین می‌شدند. این دو نفر در این دوران از طرف خانواده‌های هر دو طرف حمایت شده و از نصایح و راهنمایی‌های آنان بهره‌مند می‌شدند. دوران نامزدی فرصتی را برای پسران و دختران جوان فراهم می‌کرد تا دوستی خود را عمیق‌تر کرده و در سایه آن به فهم و شناخت درستی از یکدیگر برسند و همچنین فرصتی بود تا طرفین درباره عقاید، شغل، خانواده و فلسفه زندگی با هم به تبادل نظر بپردازند و ببینند که آیا می‌توانند با این تفاوت‌های خانوادگی در کنار هم زندگی کنند و به همدلی و صمیمیت برسند یا نه، اما امروز خبری از هیچ‌کدام از اینها نیست.

در زندگی همه ما، نقاط تاریک و غم‌انگیزی وجود دارد که به طور معمول نمی‌خواهیم در مورد آنها با دیگران صحبت کنیم و کسانی هم هستند که از احساس بی‌اعتمادی حاد و شدید رنج می‌برند. اینها افرادی هستند که باید هر آنچه را همسرشان انجام می‌دهد، می‌گوید، می‌خواند، می‌نویسد و حتی فکر می‌کند، بدانند. این افراد اگر اطلاعاتی را که اطمینان خاطرشان را فراهم می‌کند، دریافت نکنند، بلافاصله بدترین تصورات را در ذهن خود شکل می‌دهند. آنها مسائل را بیش از حد بزرگ کرده و همواره بد تعبیر و تفسیر می‌کنند.

در ضمن باید بدانیم جایی که اعتماد وجود ندارد، احترامی نخواهد بود و جایی که احترام نباشد، امنیت رابطه به مخاطره می‌افتد. جایی که فرد بشدت احساس عدم امنیت کند، مرز طبیعی، سالم و ضروری بین امور شخصی و پنهانی از بین می‌رود و حریم شخصی و معقول همسر به عنوان کوششی برای پنهان کردن یک راز تعبیر می‌شود.

به این مثال که یک مورد واقعی است، توجه کنید.

«ما خیلی کم‌سن و سال بودیم که عروسی کردیم. ابتدا همسرم مشکلی جدی با حریم خصوصی خود داشت و در صورت ورود من به آن، احساس می‌کرد مورد تهاجم قرار گرفته، اما به تدریج او یاد گرفت تا مرا به حریم خود راه دهد. من هم یاد گرفتم که برخی از مسائل باید خصوصی و شخصی باقی بماند، چراکه گفتن حقیقت درباره همه چیز، گاهی اوقات می‌تواند مخرب باشد. یاد گرفتن این مطلب که هر فرد می‌تواند فضایی به عنوان حریم شخصی خود داشته باشد، بدون آن‌که مشکوک به وجود اسراری مخرب در آن حوزه باشیم، تغییرات زیادی در روابط ما ایجاد کرد. اکنون همسرم احساس امنیت کامل می‌کند، در عین این‌که خیلی از مسائل خود را با من در میان می‌گذارد و من هم خیلی بیشتر از قبل احساس امنیت می‌کنم، چراکه متوجه شده‌ام لازم نیست که همه چیز را بدانم.»

اینها فقط گوشه‌هایی از مطالب کتاب «10 کار احمقانه که زندگی زن و شوهرها را خراب می‌کند!» بود؛ کتابی که شاید بتواند به شما هم برای داشتن زندگی بهتر کمک کند. نویسنده کتاب، دکتر لورا شلزینگر است و مینو غفاری آن را ترجمه کرده است.

این کتاب را نشر استاندارد در سال 89 چاپ کرده و قیمت آن 2500 تومان است.

کورش اسعدی‌بیگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها